کد QR مطلبدریافت صفحه با کد QR

بررسی ناامنی‌های کابل

بررسی علل و عوامل تحولات امنیتی پایتخت افغانستان

9 دی 1399 ساعت 12:39

مولف : سیدمحمدباقر سعیر

در شهر کابل در جریان 24 ساعت حتما صدای یک انفجار به گوش می‌رسد. مطابق گزارش یک رسانه که جلسات امنیتی معاون اول ریاست جمهوری افغانستان را بررسی کرده در دو ماه اخیر بیش از 60 رویداد امنیتی شامل 3 حمله انتحاری، 29 انفجار بمب، 3 حمله موشکی، 26 حمله مسلحانه و 2 انفجار خودرو بمب گذاری در شهر کابل به وقوع پیوسته است. در نتیجه این حملات 132 تن جان باختند و 280 تن دیگر زخمی شده اند.
با وجود آن که طالبان در خلال چندین سال مخالفت مسلحانه با نظام سیاسی افغانستان همیشه از حملات انتحاری به عنوان یک ابزار جنگی استفاده کرده‌اند، اما بررسی تحولات امنیتی پایتخت افغانستان پس از تشدید حملات انتحاری و انفجاری گمانه‌هایی را تقویت می‌کند که مسئول تمامی این حملات طالبان نیستند و مجموعه‌ای از عوامل سبب بروز این وضعیت شده‌اند.


مطالعات شرق/

سیدمحمدباقر سعیر*

در این روزها در شهر کابل در جریان 24 ساعت حتما صدای یک انفجار به گوش می‌رسد. مطابق گزارش یک رسانه که جلسات امنیتی معاون اول ریاست جمهوری را بررسی کرده، در دو ماه اخیر بیش از 60 رویداد امنیتی در کابل به وقوع پیوسته است. بر اساس این ارزیابی طلوع نیوز در دو ماه گذشته کابل شاهد 3 رویداد انتحاری، 29 انفجار مین، 3 حمله موشکی، 26 حمله مسلحانه و 2 انفجار خودرو بمب گذاری شده بوده است. در نتیجه این رویدادها 132 تن جان باختند و 280 تن دیگر زخم برداشتند.
سئوال اساسی این است، که آیا تمامی حملات انتحاری و انفجاری توسط گروه طالبان انجام می‌شود یا دست‌های پیدا و پنهان دیگر نیز در این حملات دخیل هستند؟

بر اساس نظریات و تئوری‌های جدید تروریسم؛ در موج چهارم تروریسم، تروریست‌ها تلاش می‌کنند تا با هدف قرار دادن عامه مردم و سیستم‌های ایمنی و خدمات رسانی جلب توجه بیشتر نموده و در منظر افکار عامه به عنوان یک تهدید بزرگ جلوه کنند و با جلوه نمودن چنین تهدید بزرگی امتیازات و خواست‌های بزرگ‌تری را بدست آوردند. به همین دلیل در اکثر موارد گروه‌های تروریستی و مخالف دولت اهدافی را مورد حمله قرار می‌دهند که بیشتر منافع عامه در آن دخیل است. مثلا چندی قبل دانشگاه کابل که یکی از مراکز مهم علمی و دانشگاهی در سطح افغانستان است و هیچ کار ویژه نظامی – امنیتی ندارد مورد حمله تروریستی قرار گرفت. در این حمله ده‌ها تن از دانشجویان شهید و ده‌ها تن دیگر زخم برداشتند. گروه تروریستی که طراح و اجرا کننده این حمله بود برای مدت زیادی توانسته بود افکار عمومی و رسانه‌ها را در اختیار خود قرار بگیرد.
اکثر تحلیل‌گران و کارشناسان بر این باور هستند که تشدید و همچنان ازدیاد این گونه حملات، ارتباط مستقیم با امتیاز خواهی گروه‌های تروریستی از دولت و زیر فشار قرار دادن دولت در نزد افکار عمومی دارد .
به باور نویسنده در کنار گروه طالبان دست‌های پیدا و پنهان دیگر نیز در عقبه تشدید و ازدیاد حملات انتحاری و انفجاری در این اواخر وجود دارد. با وجود آن که طالبان در خلال چندین سال مخالفت مسلحانه با نظام سیاسی افغانستان همیشه از حملات انتحاری منحیث یک ابزار جنگی استفاده کرده‌اند. اما در این اواخر، تشدید حملات انتحاری و انفجاری هم زمان با  قدرت گرفتن مذاکرات صلح در دوحه قطر، گمانه‌هایی را تقویت می‌کند که مسئول تمامی این حملات طالبان نیست.

در یک تحلیل کوتاه می‌توان گروه‌ها و دسته‌های ذیل را بنابر دلایل و عوامل مختلف در حملات انتحاری و انفجاری اخیر دخیل دانست:
1- گروه طالبان؛ همان گونه که اشاره شد گروه طالبان یکی از گروه‌های اسلامی است که حملات انتحاری که از آن تعبیر متفاوت‌تر(حملات اسشتهادی) دارند را نوعی جهاد و مبارزه دانسته و در جریان بیش از 18 سال مخالفت مسلحانه با نظام سیاسی از آن بهره برده‌اند. نویسنده بدین باور است که بدست آوردن امتیاز بیشتر در میز مذاکره مستقیما مرتبط است با دستاورد در میدان نبرد، لذا گروه طالبان در کنار ادامه جنگ در جبهه‌ها، ولایت‌ها و ولسوالی‌ها؛ حملات انتحاری و انفجاری را در شهرهای بزرگ نیز تشدید می‌کند تا در میز مذاکره خواسته‌های بیشتر آنها مورد قبول قرار گیرد. مذاکرات صلح در دوحه قطر در حال جریان است و تاکنون طالبان به موضوع آتش بس و کاهش خشونت با توجه و درخواست مکرر دولت افغانستان و جامعه جهانی پاسخ مثبت نداده‌اند. چون طالبان می‌دانند که یکی از ابزارهای مهم امتیاز گیری تداوم خشونت است. لذا یکی از متهمین اصلی افزایش نا امنی‌ها و حملات انتحاری اخیر در کابل و دیگر شهرها و ولایات طالبان است.
2- نیروهای اطلاعاتی منطقه؛ از آنجایی که افغانستان جغرافیای تعارض منافع قدرت‌های منطقه‌ای و فرا منطقه‌ای بوده و سال‌های سال است که از این تعارض منافع صدمه‌های جبران ناپذیر را متحمل می‌شود. در بحث تشدید حملات انفجاری نیز می‌شود رد پایی از این نیروها در منطقه را جستجو کرد. حداقل تاریخ چند ساله پسا طالبان نشان داده هر زمانی که یک روند بزرگ سیاسی در داخل افغانستان به نفع یکی از قدرت‌های منطقه‌ای پیش نرفته، دستگاه اطلاعاتی آن کشور تلاش کرده تا با خلق یک مشکل بزرگ امنیتی و یا سیاسی پروسه را متوقف و یا از مسیر اصلی خود منحرف کند. به گونه مثال در ابتدای شکل گیری دولت وحدت ملی، اشرف غنی نهایت تلاش خود را کرد تا با سیاسیون پاکستانی از نزدیک کار کند تا بتواند راه حل اساسی به خاطر معضل این دو کشور پیدا کند. این روند مخالف میل دستگاه اطلاعات پاکستان(آی‌اس‌آی) داشت پیش می‌رفت و اشرف غنی توانسته بود قناعت بعضی از سیاسیون پاکستان را بدست آورد. دیری نگذشت که  کابل شاهد یکی از بزرگترین حملات انتحاری و انفجاری در یکی از مناطق مهم دیپلمات نشین (وزیر اکبرخان) بود. بنابر اظهارات مسئولین امنیتی آن وقت؛ این حمله که در آن صدها افغان کشته و زخمی شدند توسط سازمان اطلاعاتی پاکستان هدایت و رهبری می‌شده است و بعد از این حمله بود که روابط افغانستان و پاکستان مدت‌ها در تنش و تیرگی قرار داشت.
در این اواخر مذاکرات صلح در دوحه نیز طبق خواست عده‌ای از کشورهای منطقه پیش نرفته و دستگاه‌های اطلاعاتی این کشورها تلاش دارند تا با خلق رویدادهای امنیتی روند مذاکرات را به چالش بکشانند.
3- دستگاه و نهادهای امنیتی دولت افغانستان؛ در مباحث نوین تروریسم که مفهوم و انواع تروریسم را بررسی می‌کند، یکی از مباحث مورد توجه تروریسم دولتی است. بدین معنی که دولت‌ها یا خود دست به اقدامات تروریستی می‌زنند و یا هم گروه‌هایی را تامین و تجهیز می‌کنند تا دست به اقدامات تروریستی بزنند. از آنجایی که گرداننده اصلی مذاکرات آمریکا بوده و تا به حال روند مذاکرات با طراحی و خواسته‌های آنان پیش رفته است. در بسیاری از موارد حتی با دولت افغانستان و رئیس جمهور مشورت صورت نگرفته است. مثلا توافق روی آزاد سازی بیش از 5 هزار زندانی طالبان، موردی که دولت افغانستان در اوایل متمایل به انجام آن نبود ولی با فشار آمریکایی‌ها مجبور به آزادسازی آنها شد.
طالبان به صورت مکرر دستگاه‌های امنیتی دولت افغانستان را متهم به خلق فجایع امنیتی کرده و اظهار داشته‌اند که در اکثر موارد به خاطر ذهنیت سازی و تحریک افکار عامه نسبت به طالبان، دولت افغانستان دست به حملات انتحاری و انفجاری زده تا روند مذاکرات را به چالش کشیده و طالبان را در منظر عامه مردم افغانستان و جامعه جهانی بد جلوه دهند.
4- رقابت‌های سیاسی/ حزبی و قومی؛ از آنجایی که در افغانستان فرهنگ سیاسی سنتی حاکم است و در فرهنگ سیاسی سنتی رقابت دشمنی تلقی می‌شود و رقبای سیاسی به جای رقابت سیاسی و مدنی بیشتر به حذف فیزیکی همدیگر می‌اندیشند، لذا یکی از دلایل افزایش حملات انتحاری و انفجاری خصوصا بالای مقامات سیاسی و امنیتی کشور را نیز می‌توان رقابت‌های سیاسی خشونت‌آمیز دانست. بارها رهبران سیاسی و بزرگان سیاسی همدیگر را به حذف و ترور یکدیگر متهم کرده‌اند. از جانب دیگر دسترسی به مواد انفجاری و انتحاری در جغرافیایی مثل افغانستان ساده و سهل است، لذا کسانی که فکر می‌کنند رقیب خود را باید از طریق فیزیکی حذف کنند دست به چنین اقداماتی می‌زنند.
5- گروه‌های تروریستی دیگر؛ مطابق به اظهارات مسئولین امنیتی افغانستان بیش از 20 گروه تروریستی به شمول طالبان در داخل افغانستان مشغول فعالیت‌های ضد امنیتی و تروریستی است. داعش، حزب التحریر، لشکر طیبه، گروه حقانی و گروه‌های دیگر نیز نقش زیادی در ناامن سازی و انجام عملیات انتحاری و انفجاری دارند. در چند سال اخیر که مناطق شیعه نشین افغانستان گواه رویدادهای انتحاری و انفجاری بود در اکثر موارد داعش شاخه خراسان مسئولیت حملات را به عهده می‌گرفت، یا در حمله بر مراکز مهم نظامی گروه حقانی مسئولیت را به عهده می‌گرفت یا توسط دستگاه‌های امنیتی و اطلاعاتی متهم شناخته می‌شد. در افزایش حملات در این چند ماه اخیر نیز می‌شود رد پای این گروه‌های تروریستی را پیدا کرد. در کنار موضوعاتی دیگر پیشرفت مذاکرات صلح با طالبان نیز می‌تواند یکی از دلایل افزایش این حملات باشد. چون صلح با طالبان زمینه حضور این گروه‌ها را با چالش مواجه می‌سازد و یکی از بندهای مهم توافقنامه آمریکا و طالبان نیز مبارزه با گروه‌های تروریستی دیگر عنوان شده است. در صورتی که مذاکرات صلح به موفقیت بینجامد و طالبان در سایه یک نظام سیاسی با نظام فعلی یکجا گردد، گروه‌های تروریستی قدرت عمل خود را تا اندازه زیادی از دست خواهند داد. لذا این گروه‌ها نیز تلاش دارند تا با خلق و انجام فعالیت‌های تروریستی و گره زدن آن به نام طالبان ضمن تخریب پروسه صلح، طالبان را در منظر افکار عمومی گروهی وحشت پیشه جلوه دهند.
6- باندهای مافیایی؛ در چند ماه اخیر یک عده زیادی از حملات انتحاری و انفجاری جان مسؤلین امنیتی و دادستان‌ها را گرفته است. باندهای مافیایی سال‌ها است بنابر ضعف دستگاه‌های امنیتی و اطلاعاتی کشور و حمایت این باندها از سوی بزرگان سیاسی دست به جنایت‌های مختلف می‌زنند. در این اواخر برگزاری جلسات شش و نیم در کابل  و اکثر ولایات و جدیت نیروهای امنیتی و اطلاعاتی و رهبری این جلسات توسط معاون اول ریاست جمهوری که خود سال‌ها در راس ریاست امنیت ملی افغانستان بوده، زمینه را برای باندها و گروه‌های تبهکار تنگ ساخته است. گروه‌ها و باندهای مافیایی در سرتاسر دنیا یا از راه تطمیع و یا هم از راه تهدید کارهای خلاف قانون و جنایت‌های خود را انجام می‌دهند و اگر هیچ یک از این دو راه، کارساز و اقع نگردد، راه سومی که عبارت از کشتار و قتل است در پیش می‌گیرند. متاسفانه در چند ماه اخیر شاهد حملات انتحاری و انفجاری علیه جان آن عده از افسران نظامی و داداستان‌ها در کابل بودیم که در مبارزه علیه مافیا خوش درخشیده بودند. با توجه به این مساله پیوند افزایش حملات انتحاری و بویژه انفجار مین با گروه‌های مافیایی کاملا محرز است.
با توجه به موارد یاد شده، نویسنده بر این باور است که تشدید و افزایش حملات در طی چند ماه اخیر رابطه مستقیم، با مذاکرات صلح و پیشرفت آن دارد. در نبود صلح فضا برای مانور و قدرت عمل تمامی گروه‌های تروریستی مهیا بوده و در صورتی که صلح تامین و امنیت به این کشور باز گردد، فضا خود بخود برای گروه‌های تروریستی تنگ می‌گردد و به همین علت است که دست و پا می‌زنند تا این پروسه به موفقیت نرسیده و با چالش مواجه شود.
انتهای مطلب/

*کارشناس ارشد روابط بین الملل


کد مطلب: 2495

آدرس مطلب :
https://www.iess.ir/fa/analysis/2495/

موسسه مطالعات راهبردي شرق
  https://www.iess.ir