کد QR مطلبدریافت صفحه با کد QR

بررسی پیامدهای تغییر اقلیم بر افراطی‌گرایی افغانستان

بررسی رابطه تروریسم و تغییر اقلیم در افغانستان

30 مرداد 1397 ساعت 11:37

بررسی‌های متعدد نشان داده است که پس از وقوع حملات یازده سپتامبر، دو مقوله‌ «تروریسم» و «تغییر اقلیم» نزد افکار عمومی جهان به عنوان مهمترین چالش‌های فراروی بشر تلقی شده است. در برخی موارد و حسب جامعه آماری، یکی از این دو مقوله، گوی سبقت را از دیگری ربوده است. نظرات برخی دانشمندان نشان می‌دهد که وقوع خشکسالی‌های مکرر در این کشور در حقیقت علایم زودهنگام هشداری است که قریب‌الوقوع بودن تغییر اقلیم گسترده در آن را نشان می‌‌دهد، حتی تا حدی که مشکلات ناشی از کمبود آب منجر به وقوع ناآرامی‌های مدنی و سخت‌تر شدن حاکمیت مؤثر؛ توسط حکومت می‌گردد. این مسئله می‌تواند بر گستره نفوذ گروه‌های تندرو، افراطی و تروریستی بر غیرنظامیان بیفزاید.


ایران شرقی/

سید احمدرضا رضوی*

مقدمه
بررسی‌های متعدد نشان داده است که پس از وقوع حملات یازده سپتامبر، دو مقوله‌ «تروریسم» و «تغییر اقلیم» نزد افکار عمومی جهان به عنوان مهمترین چالش‌های فراروی بشر تلقی شده است. در برخی موارد و حسب جامعه آماری، یکی از این دو مقوله، گوی سبقت را از دیگری ربوده، اما هر دوی آنها همواره در صدر لیست دغدغه‌های عمومی بوده‌اند. تغییر اقلیم در تعریف، عبارت است از هر گونه تغییری در اقلیم که منجر به جابجایی متغیرهای اقلیمی نظیر دما و بارش نسبت به میانگین بلندمدت آنها شود. رصدهای اقلیمی نشان داده است که پس از وقوع انقلاب صنعتی و از دهه‌های میانی قرن هجدهم، تغییرات اقلیمی منحصر به فردی در نظام طبیعی جهان به وقوع پیوسته است. اگر چه مطالعات دیرین-اقلیم‌شناسی1 وقوع تغییراتی به مراتب عمیق‌تر در نظام اقلیمی جهان را به اثبات رسانده است (نظیر دوره‌های یخبندان) (NOAA Paleoclimatology، 2018) اما تغییر اقلیم به معنای آنچه جهان امروز آن را پس از انقلاب صنعتی تجربه کرده، از آن جهت حائز اهمیت است که منشأ آن فعالیت‌های انسانی2 می‌باشد. بدین معنی که بشر پس از وقوع انقلاب صنعتی با تغییر سبک زندگی خود، اقدام به بهره‌برداری افسار گسیخته از منابع طبیعی کرد. یکی از این منابع طبیعی، سوخت‌های فسیلی است. این تغییر در سبک زندگی منجر به انتشار حجم زیادی از گازهای گلخانه‌ای به اتمسفر زمین گردید. گازهای گلخانه‌ای که مهمترین آن از نظر حجم انتشار، گاز کربن دی اکسید (CO2) است، همانند یک پتو در اطراف زمین، باعث به دام افتادن تشعشعات بازتاب یافته از زمین در اتمسفر شده و اثرات مختلفی بر اکوسیستم زمین نهاد که مهمترین آن گرمایش جهانی می‌باشد. مؤسسه مطالعات گودارد که بخشی از سازمان مطالعات هوا و فضای آمریکا3می‌باشد، در مطالعه‌ای به این نتیجه رسیده است در دوره 2010-1880 دمای متوسط زمین به میزان 0.8 درجه سانتیگراد گرم‌تر شده است (نمودار 1) (NASA Goddard Institute for Space Studies، 2018). این میزان اندک از گرمایش از دو جهت حائز اهیمت است، اول اینکه این عدد مربوط به میانگین تغییرات است و تغییرات حدی (بیشینه و کمینه) و تغییرات در مقیاس‌های زمانی و مکانی خُردتر به مراتب دستخوش تغییرات جدی‌تر شده است، دوم اینکه این عدد تنها مربوط به شروع یک روند گرمایشی است و هر چه زمان بگذرد، گرمایش حالت نمایی یا تصاعدی پیدا می‌کند، اگر چه در این زمینه سناریوهای متعددی برای پیش‌بینی آینده تدوین شده است. به هر حال، مسئله‌ای که باید به آن توجه نمود، تبعات این گرمایش بر فعالیت‌های مختلف بشری است، از امنیت غذایی گرفته تا محیط زیست، اقتصاد، سلامت و حتی امنیت. به تازگی مطالعات مختلفی راجع به اثرات پدیده تغییر اقلیم بر مسئله امنیت انجام شده است. در این مطلب سعی شده با تعمیم مطالعاتی که به ارتباط تغییر اقلیم با مسائل امنیتی پرداخته‌اند به پژوهشی که در خصوص اثرات تغییر اقلیم بر افغانستان انجام شده4 گریزی به مسئله تبعات احتمالی این پدیده بر شیوع تروریسم در افغانستان زده شود.

 
نمودار 1. بررسی اختلاف دمای میانگین سالانه کره زمین با میانگین بلندمدت آن (آنومالی) توسط چهار مرکز مختلف تحقیقات اقلیمی. همان طور که در نمودار دیده می‌شود، میانگین دمای هوای زمین از اوایل قرن بیستم رو به افزایش نهاده است. (NASA Goddard Institute for Space Studies، 2018)
 
 














تغییر اقلیم و تروریسم
پس از ظهور جریان‌های تروریستی نوپدید نظیر «داعش» و «جبهه النصره» در سوریه و تشدید ناآرامی‌ در کشورهای واقع در خاورمیانه، مطالعات معدودی در زمینه بررسی ارتباط میان ظهور جریان‌های رادیکال، افراطی و تروریستی و تغییرات اقلیمی انجام شد. از جمله Kelley و همکاران (2015) در مقاله‌ای تحت عنوان «تغییر اقلیم در هلال حاصل‌خیز و پیامدهای خشکی‌های اخیر در سوریه» به بررسی تبعات اجتماعی خشکی‌های بی‌سابقه‌ی سوریه در طی سال‌های 2006 تا 2010 پرداخته و چنین نتیجه‌گیری می‌کنند که دستکاری انسان در نظام اقلیم و وقوع تغییرات بی‌سابقه در آن، منجر به ایجاد بحران اخیر در سوریه شده است. بر این اساس، این خشکسالی بی‌سابقه، فراهمی آب و نبود امنیت در تولیدات کشاورزی را تشدید نموده و موجب تضرر شدید تولیدات کشاورزی و مرگ و میر دام و طیور گردید که مهمترین پیامد آن مهاجرت بیش از 1.5 میلیون نفر از کشاورزان مناطق روستایی و حاشیه‌نشینی در اطراف شهرهای بزرگ بود. پیش از این خشکسالی، دو سوم از زمین‌های کشاورزی سوریه زیر کشت دیم قرار داشت، اما کاهش باران در شش ماه زمستان منجر به وابستگی این کشاورزان به آب‌های سطحی و زیر سطحی و در نتیجه تحمیل فشار بر این منابع آبی و در نهایت افت سطح شدید آب‌های زیرسطحی گردیده و آسیب‌پذیری سوریه از خشکسالی را مضاعف نمود. بر اساس این گزارش، در سال 2003 ، تولیدات کشاورزی 25 درصد از تولید ناخالص ملی سوریه را به خود اختصاص داده است، در حالی که پس از وقوع این خشکسالی شدید، تولید گندم کاهش یافته و سهم کشاورزی در تولید ناخالص ملی به 17 درصد کاهش یافته و برای اولین بار پس از اعلام خودکفایی در تولید گندم در اواسط دهه 1990 میلادی، سوریه ناچار به واردات حجم زیادی از گندم شده است.

این تحقیق که تنها به بررسی ارتباط میان شواهد اقلیمی و محیطی با نا آرامی‌های سوریه پرداخته، چنین نتیجه‌گیری می‌کند که این تغییرات اقلیمی در کنار سیاست‌گذاری‌های ناپایدار برای توسعه کشاورزی از سوی حکومت، منجر به گسترش بیکاری، فساد و نابرابری در سوریه شده و زمینه بی‌ثباتی سیاسی در این کشور را فراهم کرده است. نتایج این پژوهش نشان می‌دهد که تغییرات اقلیمی در نهایت منجر به ایجاد بی‌ثباتی سیاسی در سوریه گردیده و در این فضای ملتهب، گروه تروریستی داعش توانسته با جذب نیرو از میان مردمی که زندگی آنها در اثر تغییرات اقلیمی دستخوش تغییرات جدی شده بود، بر گستره نفوذ خود بیفزاید.
این تحقیق اگر چه به بررسی علل جزئی‌تر و استراتژی‌های اتخاذ شده توسط داعش برای گسترش فعالیت‌های خود نپرداخته، اما در نوع خود و به عنوان نخستین تحقیق علمی، توانسته است به خوبی همبستگی میان وقوع تغییرات اقلیمی در مقیاس کشوری را، با گسترش شیوع مخوف‌ترین و منفورترین جریان تروریستی قرن اخیر توجیه نماید.
گزارش Lukas و Rüttinger (دوهزاروشانزده) تحت عنوان «شورش، تروریسم و جرایم سازمان یافته در اقلیمی رو به گرمایش» که در اندیشکده آدلفی در برلین انجام شده است نیز با کاوش در ابعادی دیگر، تأیید می‌کند که تغییرات اقلیمی نه به عنوان یک عامل اولیه، اما به عنوان یک عامل ثانویه توانسته است در تشدید پدیده تروریسم و جذب نیرو توسط جریان‌های تروریستی در بسیاری از نقاط دنیا اثرگذار باشد. این گزارش تأکید می‌کند که تغییر اقلیم تاکنون نتوانسته به صورت مستقیم بر ایجاد و گسترش تروریسم در دنیا اثرگذار باشد، اما تبعات تغییر اقلیم نقش بارزی در این مسئله داشته است. بر این اساس گروه‌های تروریستی با بهره‌برداری از مخاطرات طبیعی و کمبود آب و غذا به عنوان تبعات تغییر اقلیم، قادر بوده‌اند با سهولت بیشتری به جذب نیرو و انجام عملیات پرداخته و آزادانه‌تر به کنترل غیر نظامیان بپردازند. در این گزارش آمده است: «گروه‌های تروریستی با در اختیار گرفتن منابع طبیعی (مانند آب) و ایجاد محدودیت در دسترسی به آنها، به صورت فزاینده‌ای در حال استفاده از این منابع به عنوان سلاحی برای جنگ هستند». اصطلاح «Water Weaponization» در این گزارش؛ به خوبی به عنوان یکی از استراتژی‌های گروه‌های ترویستی در عراق و سوریه در جهت تقویت خود به کار رفته است، آن هم در شرایطی که وقوع تغییر اقلیم دسترسی به آب کافی و سالم در این مناطق از دنیا را دستخوش تغییر و محدودیت جدی نموده است. همچنین در مناطق شمال شرقی نیجریه که در نزدیکی دریاچه چاد واقع شده است، از آنجا که 71.5 درصد از مردم زیر خط فقر قرار گرفته‌اند و 50 درصد از آنها دچار سوء تغذیه می‌باشند، گروه‌های تروریستی بنیادگرا مانند «بوکوحرام» توانسته‌اند به خوبی به جذب نیرو بپردازند، چرا که وقوع تغییرات اقلیمی بر وضعیت کشاورزی، امنیت غذایی و دسترسی به آب تأثیرات منفی گذاشته و گروه بوکوحرام با تسلط بر منابع آب، به سهولت کنترل خود بر غیرنظامیان را افزایش داده و از این طریق به درآمدزایی و جذب نیروی بیشتر پرداخته است.
این مطالعات اگر چه به صورت غیرمستقیم به بررسی تبعات تغییر اقلیم بر گسترش تروریسم در مناطق مشخصی از دنیا پرداخته‌اند، اما گمانه‌زنی‌های علمی (به خصوص از بعد روانشناختی و اجتماعی) نیز در خصوص اثرات مستقیم تغییر اقلیم بر افزایش خشونت و افراط‌گرایی موجود است، اگر چه این گمانه‌زنی‌‌ها تاکنون شکل مبسوط علمی نیافته‌اند، اما چندان بعید هم نمی‌نمایند.

اثرات تغییر اقلیم بر افغانستان
آسیب‌پذیری افغانستان نسبت به تبعات تغییر اقلیم امری آشکار است (Shroder، 2016). افغانستان کشوری است که اقتصاد آن مبتنی بر کشاورزی است و بخش اعظمی از مردم این کشور به صورت مستقیم و غیرمستقیم وابسته به کشاورزی می‌‎باشند. این در حالی است که توپوگرافی پیچیده و وجود ارتفاعات بسیار، باعث شده که قریب به 42 درصد از مساحت این کشور فاقد قابلیت کشت و کار باشد، 46 درصد از مساحت این کشور را مراتع دائمی در برگیرد (عمدتاً در مناطق شیب‌دار کوهستانی) و تنها 12 درصد از کل مساحت این کشور تحت کشت و کار قرار گیرد که از این میان 5 درصد زمین‌ها که عمدتا در کنار رودخانه‌های فصلی یا دائمی (به خصوص رود هلمند) واقع شده‌اند تحت کشت آبی و 7 درصد آن که عمدتاً در منطقه شمالی رشته کوه‌های هندوکش و در زهکش‌های رودخانه «آمودریا» واقع شده، تحت کشت دیم هستند (نمودار 2).
 
نمودار 2. وضعیت توپوگرافی و توزیع زمین‌های زراعتی (آبی و دیم) در افغانستان.
همان طور که مشاهده می‌شود، زمین‌های تحت کشت دیم (لکه‌های قرمز) در نوار شمالی و زمین‌های تحت کشت آبی در جلگه‌های واقع در اطراف رودخانه‌های دائمی یا فصلی این کشور توزیع شده‌اند. (رضوی و همکاران،1397)
 
 
این در حالی است که بر اساس برآوردهای صورت گرفته توسط برنامه محیطی سازمان ملل و آژانس ملی حفاظت محیط زیست افغانستان در قالب گزارش «خودارزیابی نیازهای ظرفیتی ملی برای مدیریت جهانی محیط زیست و برنامه‌ی سازگاری ملی با تغییر اقلیم» منتشر شده در سال 2009، بخش آب و کشاورزی مهمترین بخش‌های آسیب‌پذیر از تغییرات اقلیمی در آینده می‌باشند (UNEP، 2009). امرار معاش همواره یک چالش ثابت فراروی معیشت مردم افغانستان بوده و این مسئله باعث شده است که مردم به شدت نسبت به نوسانات اقلیمی آسیب‌پذیر باشند. از طرفی 80 درصد از کل جمعیت این کشور در مناطق روستایی و 20 درصد مابقی در مناطق شهری زندگی می‌کنند (UNDP، 2007). گندم استراتژیک‌ترین محصول زراعی افغانستان بوده و بر اساس آمارهای سازمان خوار و بار جهانی5 میانگین سطح زیر کشت، عملکرد و تولید گندم در چهار سال منتهی به 2016 در این کشور به ترتیب 4/2 میلیون هکتار، 05/2 تن در هکتار و 94/4 میلیون تن بوده است. وزارت زراعت افغانستان از سال 2016 برنامه خودکفایی تولید گندم تا سال 2020 را روی دست گرفته است، اگر چه متولیان امر، خود مُقِر بر این بوده‌اند که این برنامه در صورتی محقق خواهد شد که تبعات تغییر اقلیم دامن‌گیر این کشور نشود.

از سوی دیگر دامداری نیز یکی از زیر مجموعه‌های کشاورزی و از بخش‌های مهم اقتصادی است که شغل اصلی بخشی از ساکنان این کشور موسوم به کوچی‌ها (عشایر) می‌باشد. این دسته با استفاده از چرای دام در مراتع این کشور، مبادرت به فعالیت‌های اقتصادی می‌نمایند.
با این تفاسیر، تبعات تغییر اقلیم می‌تواند از دو بعد زراعت و دامداری (از راه اثرگذاری بر دما، بارش و دیگر متغیرهای اقلیمی اثرگذار بر بخش کشاورزی) به شدت بر وضعیت اقتصادی-اجتماعی مردم افغانستان اثرگذار باشد. از طرفی، بیش از چهار دهه جنگ در این کشور، به شدت بر آسیب‌پذیری مردم نسبت به نوسانات محیطی و اقتصادی اثرگذار بوده است.
بر اساس نتایج تحقیقی که در دانشگاه فردوسی مشهد انجام شده (رضوی و همکاران، 1397) و نیز تحقیقات معدود دیگری که به بررسی اثرات تغییر اقلیم در افغانستان پرداخته‌اند (Savage و همکاران، 2009؛ NEPA و UNEP، 2009).، به نظر می‌رسد که تبعات تغییر اقلیم در این کشور، دارای اثرات منفی به مراتب بیشتر از دیگر کشورها باشد. یافته‌های این پژوهش نشان داده است که در طول سه دهه 2010-1980 دمای میانگین هوا در افغانستان به صورت متوسط به میزان 0.78 درجه سانتیگراد افزایش یافته که از لحاظ آماری دارای یک روند معنی‌دار بوده است.

همچنین بر اساس پیش‌بینی‌ مدل‌های پیشرفته گردش عمومی جو، با توجه به سناریوهای خوش‌بینانه تا بدبینانه، دمای هوا به صورت متوسط در کل افغانستان در سال 2030 به میزان 2.2 تا 2.5 درجه سانتیگراد و در سال 2085 بین 3.4 تا 5.8 درجه سانتیگراد نسبت به دوره مبنا (2010-1980) افزایش پیدا خواهد کرد.
نتایج این پژوهش در مورد متغیر بارش نیز نشان داده است که متوسط بارش در دوره 2010-1980 برای کل افغانستان 327 میلیمتر در سال بوده و هسته بارش‌های سنگین در طول خط سالنگ تا نورستان و کمترین بارش‌ها در مناطق جنوب غرب این کشور در ولایت‌های نیمروز، فراه و هلمند واقع شده است. در عین حال روند تغییرات سالانه بارش نیز در این 30 سال از نظر آماری دستخوش تغییر جدی نشده است. مدل‌های اقلیمی نشان دادند که بارش متوسط برای کل افغانستان در مقیاس سالانه، در آینده نیز دستخوش تغییر جدی نمی‌شود، اما وقتی در مقیاس‌های مکانی جزئی‌تر به بررسی آن پرداخته شد، مشخص گردید که الگوی غالب بارش در این کشور به صورت جدی دستخوش تغییر می‌شود، چنانچه مطالعات متعدد دیگری، تغییر در الگوی بارش را مهمترین اثر تغییر اقلیم بر این متغیر دانستنه‌اند (Ewert و همکاران، 2005).
در مجموع با تلفیق تمامی شاخص‌های مورد بررسی در افغانستان و با توجه به پیش‌بینی‌های مدل‌ها، به نظر می‌رسد که در سال 2030 تحت خوش‌بینانه‌ترین سناریوها، ایستگاه‌های مورد بررسی که در مراکز ولایت‌های این کشور واقع شده‌اند، به صورت نسبی بین 67-16 درصد متأثر از تغییر اقلیم خواهند شد و هر چه از جنوب غرب به طرف شرق و شمال شرق حرکت کنیم، شدت این تغییرات نسبت به دوره 2010-1980 بیشتر خواهد شد. به عبارت دیگر در این سال حدود 17 شاخص اقلیمی مورد بررسی در این مطالعه، نسبت به دوره مبنا (1980-2010) بین 16 تا 67 درصد تغییر خواهند کرد (نمودار 3) که بخش مهمی از این تغییرات در جهت وخیم‌تر شدن وضعیت اقلیمی است، به عنوان مثال در جهت گرم‌تر شدن هوا، کاهش بارش، افزایش تبخیر-تعرق و افزایش شاخص‌های خشکی (خشک‌تر شدن مناطق).

نکته حائز اهمیت در توزیع این تغییرات این است که اگرچه مناطق جنوب و جنوب غربی افغانستان از لحاظ تغییرات مطلق، نسبت به مناطق شرقی و شمال شرقی، تغییرات بیشتری را تجربه خواهند کرد، اما نسبت تغییرات در متغیر پیش‌بینی شده (مثلا میزان پیش‌بینی شده‌ی افزایش دما) به مقدار آن متغیر در دوره مبنا (مثلا مقدار دما در دوره مبنا) در مناطق شرق، شمال شرقی و شمال کشور نسبت به جنوب، جنوب غربی و غرب کشور بیشتر است.
 
نمودار 3. شدت نسبی پیامدهای تغییر اقلیم (از طریق بررسی تلفیقی شاخص‌های اقلیمی-کشاورزی) در سناریوی حد واسط (RCP4.5) در سال 2030. اندازه دوایر نشان دهنده شدت اثرات است. (رضوی و همکاران،1397)
 

















مطالعات انجام شده روی بخش کشاورزی افغانستان در دهه‌های اخیر نشان می‌دهد که فعالیت‌های کشاورزی در دره‌های کوهستانی به شدت از کاهش ضخامت لایه‌های برفی در اثر گرم‌تر شدن هوا و به تبع آن کاهش آب جاری برای آبیاری و نیز ریزش بارش‌های شدید در مقاطع کوتاه به دلیل افزایش دمای هوای بهاری تأثیر پذیرفته است.
به همین میزان تأثیرات مخاطرات اقلیمی بر گیاهان خوراکی و صنعتی و نیز بخش دامپروری به عنوان اجزای اصلی کشاورزی معیشتی بالا بوده است. خدمات اکوسیستمی، محتوای آب خاک، آب مورد استفاده در آبیاری، چوب مصرفی به عنوان سوخت و چرای دام؛ از جمله مهمترین بخش‌هایی بوده که در دهه‌های گذشته دستخوش مخاطرات اقلیمی شده است و به نظر می‌رسد که این روند در آینده تشدید خواهد یافت. اخیراً نظرات برخی دانشمندان (Savage و همکاران، 2008؛ Williams، 2009) نشان می‌دهد که وقوع خشکسالی‌های مکرر در این کشور در حقیقت علایم زودهنگام هشداری است که قریب‌الوقوع بودن تغییر اقلیم گسترده در آن را؛ نشان می‌‌دهد، حتی تا حدی که مشکلات ناشی از کمبود آب منجر به وقوع ناآرامی‌های مدنی و سخت‌تر شدن حاکمیت مؤثر؛ توسط حکومت می‌گردد.

Shroder (دوهزاروشانزده) معتقد است که افغانستان زودتر از بقیه کشورها از پتانسیل بالای اثرات مخرب تغییر اقلیم آسیب می‌بیند. این تئوری از آن جهت درست به نظر می‌رسد که افغانستان علاوه بر تغییر اقلیم از دیگر عوامل تنش‌زا نظیر اختلالات زیست‌ محیطی، تحولات ناشی از تحرکات مذهبی، شورش‌های با مقاصد سیاسی و تمامی انواع دیگر حکومتداری ناموفق رنج می‌برد. خشکی و سیلاب‌های مزمن در افغانستان که عمدتاً ناشی از فرسایش شدید خاک و بیابان‌زایی است (Shroder، 2012) نهایتاً منجر به افزایش فشار فقر و بیماری و آواره شدن کسر زیادی از جمعیت این کشور می‌شود. به نظر می‌رسد که شیوع و شدت وقوع این بلایای طبیعی همزمان با وخیم‌تر شدن اثرات تغییر اقلیم افزایش یابد.
وخیم‌تر شدن شرایط اقلیمی در افغانستان؛ به تداوم و تشدید تأثیرات منفی بر توسعه بخش‌های مختلف اقتصادی- اجتماعی در این کشور منجر می‌گردد. به نظر می‌رسد با توجه به شدت اثرگذاری بر اقتصاد، بخش‌هایی نظیر کشاورزی و منابع آب اثرپذیری بیشتری نسبت به تبعات تغییرات اقلیمی داشته باشند (Savage و همکاران، 2009). عدم موفقیت در کشت و کار گیاهان زراعی، کاهش عملکرد و وارد آمدن تنش بر دام، بر آسیب‌پذیرترین و فقیرترین خانوارهای جامعه افغانستان اثرات منفی خواهد گذاشت.

تغییر اقلیم و تروریسم در افغانستان
تبعات حاصل از تغییر اقلیم در افغانستان، درست در جهت همان تغییراتی است که در منابع ابتدای این مطلب به آنها پرداخته شده است. در حقیقت بررسی‌های انجام شده روی تغییر اقلیم در افغانستان در طول سه دهه گذشته و پیش‌بینی‌ وضعیت آینده این پدیده حاکی از آن است که تغییر اقلیم منجر به نامطلوب‌ شدن وضعیت کشت و کار گیاهان زراعی شده و بخشی از جمعیت شاغل در بخش کشاورزی در افغانستان دچار بیکاری و فقر شده و می‌شوند. این مسئله می‌تواند بر گستره نفوذ گروه‌های تندرو، افراطی و تروریستی بر غیرنظامیان بیفزاید. از سوی دیگر با گرم‌تر شدن هوا، پراکنش گیاهان مرتعی که قبلاً در ارتفاعات پایین‌تر رشد می‌کردند به سمت ارتفاعات بالاتر کشیده شده، این خود بدین معنی است که دامداران کوچ نشین افغانستان باید مسیر ییلاق- قشلاق خود را به نحوی با جهت این تغییرات هماهنگ کنند و از آنجا که عمده کوچی‌های افغانستان در نیمه جنوبی افغانستان پراکنده شده‌اند، مسیر حرکت آنها به مناطق شمالی‌تر این کشور نیز گسترده می‌شود. با توجه به نتایج تحقیقات، دسترسی به منابع آب نیز در مناطق جنوب و جنوب غربی کشور محدودتر از پیش خواهد شد. این به معنی گسترش تنش‌های قلمرویی میان کشاورزان و کوچی‌ها در نیمه شمالی کشور است، مسئله‌ای که در گذشته نیز در مواردی دیده شده و به تدریج و با افزایش شدت تغییر اقلیم بر شدت آن افزوده شده و خواهد شد. از طرف دیگر با توجه به نتایجی که به بیان وضعیت شاخص‌های مختلف خشکی و طبقه‌بندی خشکسالی در افغانستان پرداخته‌اند، به نظر می‌رسد که اقلیم‌های فوق مرطوب، واقع شده در اطراف سالنگ (ولایت‌های پروان، پنجشیر و جنوب ولایت بغلان) که تا ولایت نورستان امتداد پیدا نموده است (نمودار 4)، به تدریج پس روی نموده و تا سال 2030 اقلیم بسیار مرطوب کاملاً از بین خواهد رفت. به همین شکل گستره اقلیم خشک از ولایت‌های جنوب تا غرب به سمت ولایت‌های شمال و شرق گسترش پیدا خواهد کرد. این تغییرات در کنار تغییرات پیش‌بینی شده در الگوهای غالب بارش، خود بر وضعیت کشاورزی و دسترسی به منابع آب اثر گذار است.
 
نمودار 4. طبقه‌بندی اقلیمی deMarton بر اساس ضریب خشکی (رضوی و همکاران،1397)
 
 
پیش‌بینی‌ها نشان می‌دهد که تغییرات الگوی فصلی بارش در افغانستان در جهت کاهش بارش در فصل‌های سرد سال و افزایش بارش در فصل‌های گرم سال است. این مسئله به معنی کاهش نزولات جامد (برف) و افزایش نزولات به شکل باران است که می‌تواند بر فراهمی آب در افغانستان که عمده منابع آبی آن از محل ذوب شدن بارش‌های ارتفاعات تأمین می‌شود نیز تأثیرات منفی فراوانی داشته باشد. همچنین بر وقوع مخاطرات طبیعی نظیر سیل و نیز دسترسی آب در زمان مناسب برای کشاورزی نیز اثرگذار است.

تمامی این موارد در کنار ضعف حاکمیت مرکزی، بیکاری، مهاجرت داخلی مردم از مناطق ناامن و مناطقی که با مخاطرات محیطی مواجه شده است به اطراف شهرها، کاهش امنیت غذایی از طریق کاهش قدرت خرید یا کاهش فراهمی غذا، کاهش دسترسی به منابع آب سالم، تحمیل فشار بیش از آستانه تاب‌آوری6 بر محیط زیست، فشار بیش از حد بر منابع آب‌های زیرزمینی و ده‌ها پیامد دیگر، منجر به تسهیل گسترش جریان‌های تروریستی در افغانستان گردد.

با نگاهی دقیق‌تر شاید بتوان دلایلی زیست محیطی برای کشانده شدن جنگ از جنوب به شمال افغانستان در سال 2016-2015 نیز یافت. در چنین شرایطی، گروه‌های تروریستی می‌توانند با در اختیار گرفتن منابع طبیعی مبادرت به ثروت افزایی نموده و از طریق جذب نیرو اقدام به گسترش فعالیت‌های خود نمایند. سیاست‌های توسعه‌ای ناپایدار از سوی دولت، بدون توجه به چنین تغییراتی می‌تواند به وخیم‌تر شدن اوضاع کمک کند. چنانچه تجربه سوریه نشان داده است که حاکمیت با اتخاذ سیاست‌های ناپایدار برای گسترش تولیدات کشاورزی، خود منجر به تحمیل فشار بیش از حد بر منابع آبی گردیده و وقوع یک خشکسالی شدید در دوره سه ساله‌ی منتهی به 2010 توانست شرایط را برای افول کشاورزی و در مقابل گسترش تروریسم فراهم نماید.

نتیجه‌گیری
تغییر اقلیم پدیده‌ای جهانی و دارای اثرات منطقه‌ای است که تبعات متعددی بر بخش‌های مختلف زندگی بشر دارد. در نظر گرفتن تغییر اقلیم و اثرات آن به عنوان مهمترین مخاطرات زیست محیطی شایع در دنیا در معادلات امنیتی؛ امری اجتناب ناپذیر است. به همین جهت، تغییر اقلیم و تروریسم در مجموع، به عنوان مهمترین دغدغه‌های بشر در سال‌های اخیر، تلقی شده است. افغانستان کشوری است که پس از پایان یافتن جهاد مردم این کشور علیه اتحاد جماهیر شوروی و تداوم جنگ‌های داخلی، مبدل به خاستگاه و مأمنی برای گروه‌های مختلف تروریستی شده است. ظهور گروه تروریستی داعش در طول دو سال اخیر، نگرانی‌های عمومی نسبت به وخیم‌تر شدن شرایط امنیتی در این کشور را افزایش داده است. در طرف دیگر، مطالعات مرتبط با اثرات تغییر اقلیم در این کشور نشان می‌دهد که اثرپذیری افغانستان از این پدیده نسبت به عمده مناطق دنیا بیشتر بوده و هست. این موضوع، اگر چه با عدم قطعیت‌های فراوانی همراه است، اما می‌تواند منجر به افزایش آسیب‌پذیری افغانستان در طیف وسیعی از بخش‌ها از جمله نسبت به گسترش افراطی‌گری و تروریسم در این کشور شود. تغییر اقلیم از طریق افزایش دما و تغییر در الگوی غالب بارش‌ها، می‌تواند منجر به کاهش دسترسی به منابع آب، افت تولید محصولات کشاورزی، افزایش بیکاری، کاهش امنیت غذایی و محدود شدن منابع طبیعی در این کشور گردد. بدین جهت، گروه‌های تروریستی، نظیر آنچه در دیگر مناطق دنیا مانند سوریه، عراق و نیجریه رخ داده است، می‌توانند همزمان با بی‌ثباتی سیاسی- اقتصادی، مبادرت به گسترش نفوذ خود در میان غیرنظامیان کرده و با کنترل منابع محدود و ثروت‌افزایی، به گسترش خود در این کشور بپردازند. اتخاذ سیاست‌های پایدار در جهت توسعه بخش کشاورزی، سرمایه‌گذاری برای کاهش آسیب‌پذیری مردم و بررسی و تطبیق راهکارهای ممکن برای تطابق7 با تبعات تغییر اقلیم می‌تواند از جمله ابزارهای موجود برای فرار از این مسئله تلقی گردد.
انتهای مطلب/

*فارغ‌التحصیل دوره دکترای دانشگاه فردوسی و محقق دانشگاه ملبورن استرالیا


منابع:
  1.  رضوی، ا. کوچکی، ع. نصیری محلاتی، م. بهشتی، ع. (1397). ارزیابی شاخص‌های اگروکلیماتیک افغانستان در گذار به تغییر اقلیم. پایان نامه مقطع دکتری. دانشکده کشاورزی دانشگاه فردوسی مشهد.
     
    Kelley, C. P., Mohtadi, S., Cane, M. A., Seager, R., & Kushnir, Y. (2015). Climate change in the Fertile Crescent and implications of the recent Syrian drought. Proceedings of the National Academy of Sciences, 201421533.
     
    Lukas, K., & Rüttinger, L. (2016). Insurgency, Terrorism and Organised Crime in a Warming Climate: Analysing the Links Between Climate Change and Non-State Armed Groups. adelphi.
     
    NASA Goddard Institute for Space Studies. (2018). GISS Surface Temperature Analysis. Available online: https://data.giss.nasa.gov/gistemp, Accessed July 16, 2018.
     
    NOAA Paleoclimatology. 2018. Climate Timeline Tool: Climate Resources for 1000 Years. Available
     
    online: http://www.ncdc.noaa.gov/paleo/ctl/resource1000.html, Accessed
    July 16, 2018.
     
    Shroder Jr., J.F., 2012. Afghanistan: rich resource base and existing environmental despoliation. Environmental Earth Sciences. 67 (7), 1971–1986.

    Shroder, J. 2016. Characteristics and Implications of Climate Change in Afghanistan and Surrounding Regions, In Transboundary Water Resources in Afghanistan, eds. Shroder J. and Ahmadzai, S.A. Elsevier, Boston, 2016, Pages 145-161,
     
    https://doi.org/10.1016/B978-0-12-801886-6.00006-9.
     
    UNDP. 2007. Human Development Report 2007/ 2008, Palgrave Macmillan, 399 pp.
    UNEP. 2009. Afghanistan National Capacity Needs Self-Assessment for Global Environmental Management (NCSA) and National Adaptation Programme of Action for Climate Change (NAPA), 128 pp. Available online at: http://www.unep.org/dgef/Portals/43/publications/Afghan_NCSA_and_NAPA_2009.pdf
     
    Savage, M., Dougherty, B., Hamza, M., Butterfield, R., Bharwani, S. 2009.
     
    Socio-Economic Impacts of Climate Change in Afghanistan: A Report to the Department for International Development. Stockholm Environment Institute.
     
    Williams, D.B., 2009. Finding water in the heart of darkness: Afghanistan’s ongoing water challenges. Earth. July; 4 pp. http://www.earthmagazine.org/article/finding-water-heart-darkness-afghanistans-ongoing-water-challenges (accessed 05.09.14).
پی‌نوشت‌ها:
 
1-  Paleoclimatology
2- Anthropogenic
3- NASA
4- علاقمندان می‌توانند برای مطالعه بیشتر به رضوی و همکاران (1397) مراجعه نمایند.
5- FAO
6-  Resilience
7- Adaptation


کد مطلب: 1558

آدرس مطلب :
https://www.iess.ir/fa/report/1558/

موسسه مطالعات راهبردي شرق
  https://www.iess.ir