کد QR مطلبدریافت صفحه با کد QR

چین و افغانستان پسا خروچ

نگاه چین به رویداد خروج آمریکا از افغانستان

warontherocks , 8 خرداد 1400 ساعت 10:13

مترجم : زهرا خادمی راد

جامعه سیاسی چین، نظرات متفاوتی درباره فرصت‌ها و چالش‌های خروج آمریکا از افغانستان دارند. اغلب تحلیلگران چینی نگاه بدبینانه‌ای به چشم‌انداز سیاسی افغانستان در پسا خروج داشته و اعتقاد به جنگ داخلی و فروپاشی دولت دارند اما پکن طی یک سال گذشته خود را با چشم‌انداز بی‌ثباتی در افغانستان پسا خروج هماهنگ کرده و به برای مواجهه با پیامدهای ناگزیر دوران پساخروج بسترسازی کرده است.
در حالت ایده آل، چین خواهان روی کار آمدن دولت انتقالی و سپس برگزاری انتخابات عمومی و تشکیل دولت ائتلافی در افغانستان است. در بدترین سناریو که شکست مصالحه سیاسی می‌باشد، چین برای ایجاد ثبات در افغانستان، خواهان مداخله احتمالی سازمان ملل خواهد شد. اظهارات تحلیلگران چینی درباره احتمال اعزام نیروهای حافظ صلح از طرف چین به افغانستان، «براساس مفاد منشور سازمان» نوعی سیگنال دهی و محک زدن اوضاع است.


مطالعات شرق/

8 می، وقوع یک انفجار مقابل مدرسه‌ای درکابل، دست کم 68 کشته بر جای گذاشت. بیش از 60 نفر نیز در این حمله زخمی شدند. گرچه هیچ گروهی تاکنون مسئولیت این حادثه را بر عهده نگرفته اما تبعات آن بر آینده افغانستان سایه افکنده است. واکنش چین به این حمله، سریع و تند بود. روز بعد از این انفجار، وزارت خارجه چین در بیانیه‌ای این حمله خشونت بار را محکوم کرد و در عین حال، انگشت اتهام خود را به سمت آمریکا نشانه رفت. پکن در این بیانیه تصریح کرد که «اعلام خبر ناگهانی خروج کامل آمریکا از افغانستان»، عامل وقوع حملات متعدد در نقاط مختلف افغانستان بوده است. این اظهارات تند و تیز، سئوال‌هایی را به ذهن متبادر می‌کند، از جمله اینکه نگاه چین به بحث خروج آمریکا چیست؟ پکن مدت‌ها است که حضور آمریکا در افغانستان و همچنین چشم انداز خروج بی‌ثبات کننده آمریکایی‌ها را مورد انتقاد قرار داده است. مسئولان سیاست خارجی چین نسبت به نیات واقعی آمریکا در منطقه در دوران پسا خروج به دیده تردید می‌نگرند و نگرانی‌های جدی درباره چشم انداز هرج و مرج و بی ثباتی در طول مرزهای غربی خود دارند.

دیدگاه‌های متناقض چین درباره خروج سربازان آمریکایی
طی 20 سال گذشته، چین دیدگاه‌های متناقضی درباره حضور آمریکا در افغانستان داشته است. از یک سو، چین، جنگ و حضور و دخالت آمریکا در سیاست‌های افغانستان را عامل بی ثباتی این کشور می‌دانسته است. از نظر پکن، جنگ مدت‌ها است که از هدف اصلی خود که همانا مبارزه با تروریسم بوده است منحرف شده و تبدیل به برنامه‌ای برای کنترل قلب اوراسیا و کنترل حیاط خلوت چین شده است. بنابراین، به طور کلی، حضورنظامی آمریکا در افغانستان به شکلی بسیار منفی و به عنوان عامل نگرانی‌ها و بی‌ثباتی‌های منطقه ترسیم شده است.

اما در نقطه مقابل، چین یک دیدگاه نقادانه‌ هم به نسبت بحث خروج سربازان آمریکایی دارد. برای مثال، پس از حمله 8 می کابل، وزارت خارجه چین، وخیم شدن اوضاع امنیتی در افغانستان را به طرح اعلامی آمریکا برای خروج از افغانستان نسبت داد و واشنگتن را به خاطر رفتار «غیرمسئولانه‌‌اش» سرزنش کرد. می‌توان گفت که چین تقریبا از هر فرصتی استفاده کرده است تا آمریکا را به خاطر وخیم شدن اوضاع در افغانستان (بخصوص در مناطق شهری) و وقوع احتمالی جنگ داخلی سرزنش کند.   

این دیدگاه متفاوت چین درباره حضور نظامی آمریکا در افغانستان، حاکی از محاسبات چند جانبه پکن است. چین دوست دارد فرو رفتن آمریکا را در طولانی‌ترین جنگ تاریخ خود نظاره‌گر باشد چون این جنگ ضمن اینکه سبب حیف و میل ثروت ملی آمریکا می‌شود، برتری آن را نیز در منطقه و جهان زیر سئوال می‌برد. در واقع، از سال 2001 به بعد، چین همواره جنگ‌های ایالات متحده در عراق و افغانستان را یک فرصت راهبردی طلایی برای خود دانسته است که می‌تواند با استفاده از آن، قدرت‌اش را افزایش دهد، بدون اینکه زنگ خطر را برای واشنگتن به صدا درآورد. بنابراین، چینی‌ها ضمن اینکه به جنگ آمریکا در افغانستان نگاه منفی داشته‌اند، به نحوی از آن خوشحال هم بوده‌اند.

چین (که تلاش داشته رابطه واشنگتن ـ پکن را به نوعی ترمیم کند) امیدوار بوده است که افغانستان بتواند به یک صحنه برای همکاری بدل شود. در واقع، آمریکا و چین طی سال‌های گذشته، یک کانال رسمی را برای رایزنی درباره اوضاع افغانستان باز نگه داشته‌اند. علاوه بر این، پکن معتقد است که می‌تواند با استفاده از «دغدغه‌های مشترک»، از جمله موضوع افغانستان، سیاست «خصمانه» واشنگتن را در قبال خود تا حدودی خنثی کند؛ به عبارت دیگر، پکن می‌تواند در ازای امتیازدهی‌های ایالات متحده، در حوزه‌های مختلف با این کشور وارد همکاری شود. طبق گفت‌وگوهایی که طی چند ماه گذشته، در جریان جلسات Track II، با تحلیلگران چینی داشتم، پکن در همان روزهای آغازین فعالیت دولت بایدن، آماده دریافت «درخواست‌های» احتمالی آمریکا در حوزه‌های مختلف از جمله کره شمالی، افغانستان، ایران و تغییرات اقلیمی بوده است. به گفته این تحلیلگران، اگر دولت جدید آمریکا برای همراهی بیشتر با سیاست‌های چین در سین کیانگ، هنگ کنگ، تایوان و تبت از خود تمایل نشان می‌داد، چینی‌ها هم آماده همکاری با واشنگتن بودند. اما پس از جلسه جنجالی که ماه مارس بین «جک سولیوان» مشاور امنیت ملی، «آنتونی بلینکن» وزیر خارجه و «یانگ جی.شی» عضو دفتر سیاسی مرکزی حزب کمونیست چین در آلاسکا برگزار شد، چشم انداز احتمالی این همکاری تا حد زیادی کمرنگ شد. با این وجود، پکن همچنان امیدوار است که واشنگتن در نهایت برای دریافت کمک، به چین روی خواهد آورد (و پکن نیز احتمالا مشتاقانه پاسخ این درخواست را خواهد داد).   
 
تردید و بدبینی چین: خروج آمریکا چه معنایی دارد؟
روایت چین درباره خروج آمریکا، همواره با یک تردید دایمی همراه بوده است. سئوال اساسی که دراینجا مطرح می‌باشد این است: خروج آمریکا از افغانستان دقیقا به چه معنا است؟ از منظر چین، آمریکا حتی اگر نیروهای نظامی رسمی خود را خارج کند، بعید است به حضور امنیتی خود و مهم‌تر از آن، به نفوذی که به واسطه حضور نیروهای امنیتی خصوصی، پیمانکاران دفاعی و شرکای محلی به دست آورده است، خاتمه دهد. در حال حاضر، 2.500 سرباز آمریکایی در افغانستان حضور دارند ـ که با احتساب نیروهای ویژه، شمار آنها به 3.300 نفر خواهد رسید. این تعداد سرباز کم شمار، در شرایطی نیستند که بتوانند نقش نظامی تعیین کننده‌ای در میدان نبرد ایفا کنند. در عوض، حضور آمریکا، یک پیام سیاسی و نمادین به همراه دارد و آن این است که ایالات متحده همچنان در افغانستان مشارکت داشته و به تعهدات خود پایبند است. بنابراین، خروج سربازان نیز صرفا نمادین خواهد بود.

به گفته تحلیلگران چینی، ایالات متحده چندین راه برای ادامه اعمال نفوذ خود خواهد داشت. چین معتقد است که آمریکا شمار قابل توجهی از پرسنل امنیتی «غیر رسمی» خود را حفظ خواهد کرد. به علاوه، واشنگتن از طریق شرکا و همچنین شبکه‌های سیاسی گسترده خود، به اعمال نفوذ بر کابل ادامه خواهد داد. ایالات متحده یک شبکه مشارکتی و رابطه‌ای پیچیده و گسترده با نخبگان سیاسی افغانستان ایجاد کرده است. این رابطه‌ها همچنان نقش مهمی در سیاست این کشور ایفا خواهند کرد. در حالی که ایالات متحده تلاش دارد تا با متحدان و شرکا در آسیای جنوبی هماهنگ شود، پکن این تلاش‌ها را اقدامی در جهت حفظ موقعیت محوری آمریکا در برنامه‌های آینده مربوط به این کشور می‌داند.
از نظر چین، هدف بایدن از اعلام برنامه خروج سربازان از افغانستان، خاتمه دادن به یک «فصل حقارت بار» در صحنه سیاسی این کشور و رها کردن ایالات متحده از مسئولیت‌های مادی و معنوی افغانستان است، بدون اینکه واشنگتن مجبور شود به نفوذ عملی یا برنامه‌ریزی‌های میدانی خود پایان دهد. این اقدام نه تنها واشنگتن را از بار نمادین و سیاسی «طولانی‌ترین جنگ» خود رها خواهد کرد بلکه با کم کردن توجهات عمومی، آزادی عملیاتی آمریکا را بیشتر خواهد کرد. از منظر چین، این رویکرد ضمن اینکه مسئولیت‌های سیاسی، مالی و حیثیتی آمریکا را کاهش می‌دهد، همه مزایای اعمال نفوذ بر اوضاع داخلی افغانستان را نیز تقریبا حفظ می‌کند.

چالش‌ها و فرصت‌ها   
این قطعا اخبار خوبی برای چینی‌ها نیست. زمانی که آمریکا خود را از زیر بار مسئولیت‌های مادی و معنوی افغانستان خلاص کند، رویکرد آن در قبال این کشور، منعطف‌تر، عمل‌گرایانه‌تر و فنی‌تر خواهد شد، به نحوی که بتواند در جهت اجرای دستورکارهای وسیع‌تر آن قرار گیرد. به نظر می‌رسد که بحث چین و لزوم تمرکز روی رقابت قدرت‌های بزرگ، تأثیر زیادی روی تصمیم دولت بایدن برای خروج از افغانستان داشته است. اظهارات اخیر بلینکن درباره اینکه ایالات متحده حالا باید انرژی و منابع خود را متوجه موضوع‌های بسیار مهم دیگر، از جمله رابطه با چین، بکند شاهدی بر این مدعا است که خروج راهبردی آمریکا از افغانستان می‌تواند ظرفیت‌های آن را برای رقابت جدی‌تر با چین آزاد کند.

این موضوع، در سطوح مختلف پیامدهای قابل توجهی برای چین در پی دارد. کاهش دغدغه‌های ایالات متحده چندان به مذاق چینی‌ها خوش نمی‌آید. این وضعیت همچنین بدین معنا نیست که آمریکا صرفا برای مقابله با نقش آفرینی احتمالی چین، به راحتی از اهرم‌های فشار و نفوذ خود در افغانستان دست برخواهد داشت. چیزی که احتمالا بیش از همه برای پکن هشدار دهنده می‌باشد این است که وقتی آمریکا رسما به جنگ خود در افغانستان خاتمه دهد، می‌تواند بار دیگر از این کشور برای پیشبرد مقاصد فنی خود در منطقه استفاده کند ـ  چین هم کاملا متقاعد شده است که این آمریکایی‌ها بوده‌اند که اسامه بن لادن و حامیان او را در زمان اشغال شوروی آموزش داده و تجهیز مالی و تسلیحاتی کرده‌اند تا بتوانند با نفوذ گسترده مسکو مقابله کنند. با توجه به اینکه چین هرگز جسارت حمله به افغانستان را نداشته است لذا این قابلیت‌های آمریکا، پیامدهای جدی برای امنیت داخلی چین در استان سین کیانگ و سایر مناطق خواهد داشت. در چارچوب مناسبات چین ـ آمریکا که در قالب رقابت قدرت‌های بزرگ تعریف می‌شود، این احتمال به شدت قدرت گرفته است که افغانستان تبدیل به میدان نبردی هم برای کسب نفوذ سیاسی و هم برای رقابت‌های امنیتی شود.

چین چه خواهد کرد؟
به نظر می‌رسد که جامعه سیاسی چین، نظرات متفاوتی در این باره دارند که آیا خروج آمریکا از افغانستان سبب ایجاد چالش‌های بیشتر برای پکن در منطقه خواهد شد یا اینکه فرصت‌های بیشتری را برای این کشور به دنبال خواهد داشت. اول از همه، اغلب تحلیلگران چینی به نظر نگاه بدبینانه‌ای نسبت به چشم انداز فضای سیاسی افغانستان در دوران پسا خروج دارند. به اعتقاد آنها، دولت اشرف غنی شانس زیادی ندارد که بتواند از نبرد قدرت با طالبان جان سالم به در برده و دولت خود را تا چند سال (اگر نگوییم چند ماه) آینده حفظ کند. این در حالی است که روند این جنگ قدرت می‌تواند به راحتی کشور را گرفتار یک جنگ داخلی کرده و بدین ترتیب، چین را در برابر نفوذ عناصر بنیادگرای اسلامی آسیب پذیر کند. در همین رابطه، یک دیدگاه مشترک وجود دارد مبنی بر اینکه پس از خروج آمریکا، افغانستان با یک دوره بی‌ثباتی شدید مواجه خواهد شد و کشورهای منطقه، از جمله چین، باید با این هرج و مرج به وجود آمده دست و پنجه نرم کنند.

اما باید گفت که چین طی یک سال گذشته، به شدت تلاش کرده است تا خود را با چشم انداز بی‌ثباتی در افغانستان پسا خروج هماهنگ کند. چین به شکل فعالی برای مواجهه با پیامدهای ناگزیر دوران پساخروج بسترسازی کرده است. از سال 2017، مکانیسم مذاکره وزرا و معاونان امور خارجه چین ـ افغانستان ـ پاکستان فعال شده است. برای پکن، این مکانیسم تبدیل به یک کانال دست اول به منظور پیشبرد مذاکرات راهبردی، رایزنی‌های امنیتی ضد تروریستی و گفتمان همکاری بین 3 کشور شده است. چین به طور پیوسته در «روند استانبول» حضور داشته و در مذاکرات دوحه و مسکو نیز شرکت داشته است. در جریان نشست اخیر «سازمان همکاری شانگهای» که نوامبر سال گذشته برگزار شد، «شی. جین. پینگ» رئیس جمهور چین بر اهمیت نقش «گروه تماس افغانستان» در روند صلح و همچنین روند بازسازی افغانستان در دوران پسا صلح تأکید کرد.

در شکل ایده آل، چین خواهان آن است که ابتدا یک دولت انتقالی در افغانستان روی کار آمده و سپس با برگزاری انتخابات عمومی، زمینه ایجاد یک دولت ائتلافی در این کشور فراهم شود؛ دولت ائتلافی که به طور توأمان متشکل از اعضای دولت فعلی غنی و اعضای طالبان افغانستان باشد. این وضعیت، مصداقی از شعار دولت «تحت رهبری، کنترل و مالکیت افغان‌ها» است. حتی در بدترین سناریو هم که در آن، مصالحه سیاسی به شکست انجامیده و همه چارچوب‌های منطقه‌ای از ارائه راهکار بازمانده باشند، چین احتمالا برای ایجاد ثبات در افغانستان، خواهان مداخله احتمالی سازمان ملل خواهد شد. اظهارات اخیر تحلیلگران چینی درباره احتمال اعزام نیروهای حافظ صلح از طرف چین به افغانستان، «براساس مفاد منشور سازمان ملل و در صورتی که اوضاع امنیتی در این کشور آسیای جنوبی در دوران پسا خروج، تهدیدی برای استان سین کیانگ باشد»، نوعی سیگنال دهی و محک زدن اوضاع است.

این احتمال وجود دارد که حضور امنیتی چین در طول مرز (و حتی در داخل افغانستان، تحت نام همکاری دوجانبه) افزایش پیدا کند. برخی نمونه‌های این نوع اقدامات، در سال‌های اخیر، عبارتند از کمک چین به افغانستان برای گشت زنی در «کریدور واخان» و همچنین خبرهای مربوط به دستگیری یک شبکه اطلاعاتی چینی در افغانستان در ژانویه امسال.
چین هنوز امیدوار است که توسعه اقتصادی بتواند سبب ایجاد ثبات در افغانستان شود. به رغم نگاه واقع بینانه چین به اوضاع امنیتی، این کشور تمایل دارد تا افغانستان را در طرح «کمربند و راه» بگنجاند یا حتی آن را به «کریدور اقتصادی چین ـ پاکستان» ملحق کند. این پیشنهاد برای اولین بار در سال 2017 مطرح شد و این در حالی است که از سرگیری تجارت از پاکستان به افغانستان از طریق بندر گوادر در سال گذشته نیز «نشانه‌ای امیدوارکننده» برای این طرح بود. البته چین می‌داند که توسعه اقتصادی افغانستان و ادغام منطقه‌ای همچنان یک چالش در دوران پسا خروج خواهد بود. با این وجود، این یک هدف سیاسی است که پکن احتمالا آن را دنبال خواهد کرد.

منافع ژئواکونومیک چین در افغانستان، همسو برنامه‌های پاکستان برای تبدیل شدن به قطب تجاری منطقه است. حمایت چین از این برنامه نشان می‌دهد که پکن همچنان باور دارد که پاکستان نقش مهمی در ثبات افغانستان در دوران پسا خروج خواهد داشت.
چین کاملا می‌داند که پاکستان چگونه درباره تسلط خود بر اوضاع اغراق کرده و برای پیشبرد منافع خود، با طرف‌های رقیب در جنگ افغانستان بازی می‌کند. با این حال، از منظر چین، نفوذ پاکستان در افغانستان (حتی اگر درباره آن اغراق شده باشد) یک حقیقت سیاسی است که نمی‌توان آن را نادیده گرفت. علاوه بر این، اهداف چین و پاکستان در افغانستان، اگر یکسان نباشند، همسو هستند؛ که یکی از مصادیق بارز آن، مقابله این دو کشور با بحث نفوذ هند است.

چشمانداز پیشرو
به طور کلی باید گفت که واکنش چین به طرح خروج سربازان آمریکایی از افغانستان، یک واکنش پیچیده است. در کوتاه مدت، نگرانی پکن این است که بدون حضور نظامی ایالات متحده، افغانستان خیلی زود دچار هرج و مرج شده و به ناچار تبدیل به پناهگاه نیروهای اسلام‌گرای افراطی شود. اما در بلند مدت، جامعه سیاسی چین همچنان تردیدهای زیادی درباره نیت واقعی آمریکایی‌ها داشته و معتقد است که ایالات متحده برای پیشبرد اهداف خود قطعا نفوذش را در افغانستان حفظ کرده و از آن استفاده خواهد کرد. علاوه بر این، پکن نگران است که آمریکا (با آزاد شدن از تعهدات میدانی خود در افغانستان) حالا به دنبال آن باشد تا با استفاده از این کشور، منافع کلیدی و مواضع منطقه‌ای چین را تضعیف کند.
انتهای مطلب/

 

«آنچه در این متن آمده به معنای تأیید محتوای آن از سوی «موسسه مطالعات راهبردی شرق» نیست و تنها در راستای اطلاع رسانی و انعكاس نظرات تحليلگران و منابع مختلف منتشر شده است»


کد مطلب: 2653

آدرس مطلب :
https://www.iess.ir/fa/translate/2653/

موسسه مطالعات راهبردي شرق
  https://www.iess.ir