کد QR مطلبدریافت صفحه با کد QR

وضعیت سیاسی حکومت‌های آسیای مرکزی

حکومت‌های آسیای مرکزی: تحکیم قدرت، همبستگی استبدادی و عقب‌نشینی از دموکراسی؟

دفتر گزارش‌های تحلیلی آسیای مرکزی (cabar.asia) , 2 بهمن 1402 ساعت 9:56

مترجم : موسسه مطالعات راهبردی شرق، الهام چرمگی

به طور کلی در حال حاضر روند استبدادی در سراسر جهان در حال رشد است. این رویداد تنها در آسیای مرکزی در جریان نیست. دموکراتیزاسیون به‌عنوان یک پروژه جهانی که در دهه 90 و اوایل دهه 2000 غالب بود، دیگر در اولویت نیست. تمایلات استبدادی و مدلی که در آن تمام قدرت در دستان رهبر متمرکز است در حال تبدیل شدن به یک مدل مشروع در دنیا است.


مطالعات شرق/
 

 
دفتر گزارش‌های تحلیلی آسیای مرکزی برای جمع‌بندی نتایج سال 2023، با دکتر "آنا ماتویوا"، کارشناس مسائل سیاسی و امنیتی در فضای پساشوروی و محقق ارشد انستیتو روسیه کینگز کالج لندن، در مورد مسائل زیر مصاحبه کرده‌ است:
  1. 1. روندهای توسعه رژیم‌های استبدادی در آسیای مرکزی؛
    2. چگونگی توسعه خودکامگی؛
    3. رژیم‌ها چه چیزهایی از یکدیگر یاد می‌گیرند؛
    4. آینده دموکراسی در منطقه چگونه به نظر می‌رسد؛
    5. چشم‌انداز استبداد پس از پاندمی چگونه تغییر کرده است.
 
متن مصاحبه:
CABAR.asia: با توجه به اخبار قرقیزستان، به نظر می‌رسد هیچ امیدی برای آینده دموکراتیک منطقه باقی نمانده است. پس از سال 2020 تحکیم قدرت در قرقیزستان از طریق ابتکارهای قانونی سرکوبگرانه، انواع قتل‌های فراقانونی و مبارزه با جامعه مدنی و رسانه‌های مستقل صورت گرفته‌است. همچنین تاجیکستان پس از وقایع بدخشان کوهستانی و ازبکستان پس از وقایع قره‌قالپاقستان نیز پیشرفت دموکراتیک را نشان نمی‌دهند. قزاقستان پس از تغییر قدرت در سال 2019، به نظر می‌رسید که از نظر دموکراتیک در حال رشد است، اما رویدادهای "ژانویه خونین" به طور قابل توجهی مسیر این کشور را به سمت تحول دموکراتیک تضعیف کرد. با توجه به موارد فوق، چشم‌اندازهای تغییرات دموکراتیک را در منطقه چگونه ارزیابی می‌کنید؟ فشارهای جامعه بین‌المللی تا چه اندازه می‌تواند بر اجرای اصلاحات دموکراتیک در کشورهای ما تأثیر بگذارد؟
_ در زمینه شکل‌گیری نظام‌ها و رژیم‌های سیاسی در آسیای مرکزی فرآیندهای سیاسی داخلی بیشترین نقش را دارند. البته فرآیندهای بین‌المللی هم بی‌تاثیر نیستند، اما این تأثیر مشروط است; یعنی رهبران کشورهای آسیای مرکزی تا جایی درخواست‌های ایالات متحده یا اتحادیه اروپا را محقق خواهند کرد که به سیاست داخلی یا امنیت کشورشان آسیبی نرسد؛ بنابراین، سیاست داخلی در آسیای مرکزی بسیار مهم و در اولویت است.
البته باید تأکید کنم که به طور کلی در حال حاضر روند استبدادی در سراسر جهان در حال رشد است. این رویداد تنها در آسیای مرکزی در جریان نیست. دموکراتیزاسیون به‌عنوان یک پروژه جهانی که در دهه 90 و اوایل دهه 2000 غالب بود، دیگر در اولویت نیست. تمایلات استبدادی و مدلی که در آن تمام قدرت در دستان رهبر متمرکز است در حال تبدیل شدن به یک مدل مشروع در دنیا است.
بنابراین، آنچه قبلا نوعی انحراف از مسیر توسعه دموکراتیک تلقی می‌شد، اکنون به یک مسیر مستقل تبدیل شده است. همه کشورهای آسیای مرکزی به طور رسمی دموکراتیک هستند، قوانین اساسی همه آنها مبتنی بر اصول دموکراتیک است، حقوق و آزادی‌های اساسی شهروندان تضمین شده‌است و هیچ کدام نیز سعی نمی‌کنند قانون اساسی را بر اساس مدل‌های دیگر بازنویسی کنند. اما در عمل، وضعیت کاملا متفاوت است و اگر قبلا باید نوعی نمای دموکراتیک رعایت می‌شد، اکنون این انتظار نیز نمی‌رود.
در حال حاضر، مدل نمایشی دموکراتیزاسیون کم رنگ شده است؛ زیرا زندگی در کشورهایی که در حال دموکراتیزاسیون هستند و مشکلات متعددی را در مسیر رشد خود تجربه می‌کنند (مشکلاتی که نه رهبری این کشورها و نه شرکای غربی آن‌ها نحوه حل و فصل آنها را نمی‌دانند) اساسا دشوار است. بنابراین، اینکه کشورهای آسیای مرکزی به الگوهای خودکامه خود بازگشته‌اند، انحراف نیست، بلکه یک مسیر متفاوت است که از روندهای جهانی نیز جدا نیست.
یکی دیگر از ویژگی‌های توسعه رژیم‌های حاکم بر آسیای مرکزی تمایل آنها برای دستیابی به نوسازی و تحول اقتصادی بدون اصلاحات سیاسی است.
در دهه 90 اعتقاد بر این بود که بدون نوسازی سیاسی دستیابی به موفقیت‌های اقتصادی غیرممکن است. مدل چین یا سنگاپور، حتی تا حدی مدل ژاپن و کره جنوبی نشان داده است که خود دولت در صورتی که رفتار استراتژیک داشته باشد و منافع شهروندان و نه فقط منافع رژیم را در نظر بگیرد، می‌تواند به‌عنوان موتور نوسازی اقتصادی عمل کند.
دلیل تفاوت راه‌های توسعه دموکراسی در کشورهای آسیای مرکزی این است که کشورهای آسیای مرکزی مدت‌هاست که در شرایط کاملا متفاوت و با درآمدهای متفاوت در حال توسعه هستند.
اگر به ترکمنستان و قرقیزستان نگاه کنیم، این دو کشور کاملاً متفاوت هستند. تاجیکستان همچنان از نظر درآمدی رتبه پایینی در طبقه‌بندی جهانی دارد. قزاقستان از نظر منابع موجود، کیفیت زیرساخت‌ها و غیره یک مورد کاملا متفاوت است. کشورهایی مانند قزاقستان چندان به مالیات وابسته نیستند و دارای فرصت توزیع مجدد درآمد ملی هستند که آزادی عمل بیشتری را به آن می‌دهد. این واقعیت که قزاقستان کشوری متنوع‌تر از نظر اجتماعی، سیاسی و اقتصادی است، تا حدی آزادی بیشتری را در داخل کشور، حداقل در سطح نخبگان، ایجاد می‌کند. تعداد زیاد مناظرات عمومی و وجود نظرهای مختلف، گواه این امر است. مسئولان نیز نشان می‌دهند که نسبت به این بحث‌ها آگاهی دارند و می‌توانند به آنها واکنش نشان دهند، برخی قوانین را تغییر دهند و بر اساس درخواست‌های جامعه اقدام‌هایی را انجام دهند. این بدان معنا نیست که دولت همیشه با جامعه مشورت می‌کند، اما به‌وضوح سعی دارد به چنین مظاهری واکنش نشان دهد. در ازبکستان هم همین وضعیت وجود دارد- مقام‌های آنجا نیز تلاش می‌کنند نشان دهند که ارتباط با جامعه مهم است، حکومت برای مردم قابل دسترس است و نهادهای دولتی باید الزام‌های جامعه را برآورده کنند. بنابراین، رؤسای جمهور فعلی در مقایسه با رؤسای جمهور قبلی بازخورد مردم را در اولویت قرار داده‌اند.
نمونه‌ای که از قرقیزستان ذکر کردید به طور کلی از پویایی منطقه‌ای آسیای مرکزی جدا نیست. این کشور در حال حاضر همان مسیری را که سایر کشورهای منطقه دنبال می‌کنند، در پیش گرفته است. حتی می‌توان گفت حکومت قرقیزستان از هرج و مرجی که به دنبال آن به قدرت رسید، از اعتراض‌ها، از رئیس‌جمهور ضعیف قبلی، از انبوه مشکلات اقتصادی و اجتماعی، پیامدهای پاندمی، کاهش مهاجرت نیروی کار و پیامدهای مرتبط با آن، از احزاب ضعیفی که کمتر بیان‌کننده منافع شهروندان این کشور هستند و از بازیگران سیاسی که فقط به منافع خود فکر می‌کنند، به سوی نظم در حرکت است.
رژیم‌های قبلی قرقیزستان "سیستم بی مسئولیتی جمعی" – سیستمی که در آن معلوم نیست چه کسی مسئول چه چیزی است و همه می‌توانند بگویند که مسئول هیچ چیز نیستند – را شکل دادند. جباروف با شعار «من مسئول هستم، مردم من مسئول خواهند بود، ما می‌توانیم، کشور را از هرج و مرج به سوی نظم بکشیم» روی کار آمده است! بعید نیست که در این روش ابتدا تحکیم قدرت صورت گیرد و سپس عناصر دموکراتیک تقویت شوند. بنابراین می‌توان گفت که احتمالا در قرقیزستان یک رژیم ترکیبی شکل گرفته است که در آن نهادهای دموکراتیک و روش‌های استبدادی (مورد استفاده برای تقویت دولت) با هم ترکیب شده‌اند.
البته باید اذعان داشت که دولت قرقیزستان ضعف‌های آشکاری نیز داشته است. چیزی که شخصاً برای من جالب است این است که رئیس‌جمهور جدید، تغییرات اساسی را ایجاد کرده است - وی قانون اساسی را تغییر داده است. نظام تغییر کرده است و افراد بدون تجربه مدیریتی روی کار آمده‌اند. تصور می‌شد که این حکومت به‌سرعت با یک کودتا به پایان برسد. اما این افراد توانستند قدرت خود را تقویت کنند. اعتراض‌ها در این کشور بسیار کم شده است. مقاومت کمی در برابر گام‌های جدید حکومت از سوی جامعه صورت می‌گیرد. مخالفان رژیم فعلی عمدتاً نخبگان تحصیل‌کرده متشکل از جامعه مدنی، روشنفکران و ... هستند.
آنچه جباروف به مردم ارائه می‌دهد، راه‌حل‌های مشخص برای مشکلاتی است که در طول 30 سال انباشته شده است. در حال حاضر، جرایم سازمان‌یافته، فساد و اقتصادِ سایه، موقعیت خود را از دست داده‌اند و رشد اقتصادی آغاز شده است. البته این موفقیت با اقدام‌های دموکراتیک به دست نیامده است. مردم این سبک مدیریت را می‌بینند، همه آن را نمی‌پسندند، اما از طرف دیگر این سبک نتایج خاصی را نیز به همراه داشته است.

CABAR.asia: شما چه روندهای جدیدی را در توسعه نهادهای استبدادی در آسیای مرکزی مشاهده می‌کنید؟ استبداد در منطقه پس از پاندمی COVID-19 چگونه تغییر کرده است؟
_ روند فعال‌تر شدن نیروهای مردمی در کشورهای آسیای مرکزی خبر جدیدی نیست. به طور کلی، مردم گرایش به همبستگی اجتماعی و کمک متقابل دارند. اتمیزه شدن[1] شدید نیز در جوامع آسیای مرکزی مشاهده نمی‌شود. هم پاندمی و هم قرنطینه به‌وضوح نشان دادند که مردم آماده بیرون رفتن، ریسک کردن و کمک به همسایگان خود هستند. نمونه‌های دیگری از چنین بسیج مردمی نیز وجود داشت. به عنوان مثال، زمانی که درگیری در مرز قرقیزستان - تاجیکستان آغاز شد، گروه‌هایی از هر دو طرف خیلی سریع خود را سازماندهی کردند و حتی با سلاح در دست، آماده کمک به ارتش بودند. بنابراین چنین ابتکارهای مردمی وجود دارند و به‌سرعت سازماندهی می‌شوند.
به‌عنوان مثال، در دوران کووید-19 در تاجیکستان، در ابتدا مقام‌ها چیزی نمی‌گفتند، اما جامعه مدنی مردمی شروع به کمک فعالانه به پزشکان و مردم کردند. در اکثر کشورهای آسیای مرکزی نیز همین اتفاق افتاد. اما از سوی دیگر، به‌عنوان مثال در قزاقستان نارضایتی شدید و رد کارزار واکسیناسیون عمومی آغاز شد.
در یک کلام، در آسیای مرکزی یک بسیج مردمی وجود دارد که در لحظات حاد که نیاز به کمک است از خواب بیدار می‌شود، اما این بدان معنا نیست که چنین بسیجی همواره علیه مقام‌ها باشد و مطالبات سیاسی را مطرح کند.

CABAR.asia: رژیم‌های آسیای مرکزی به طور فعال ایدئولوژی‌هایی مانند "قزاقستان جدید" یا "ازبکستان جدید" و حتی "قرقیزستان جدید" را ترویج می‌کنند. این رژیم‌ها در چارچوب این ابتکارها، اساساً چه چیزهای جدیدی را به جوامع کشورهای خود ارائه می‌دهند؟ آیا باید باور کنیم که این یک قرارداد اجتماعی جدید بین مقام‌ها و شهروندان کشورهای آسیای مرکزی است؟
_ ارائه این ابتکارها به منزله تلاش‌ برای شکل‌گیری ایدئولوژی‌های جدید است. زیرا برای یک دولت نسبتا جدید مهم است که بر اساس انکار گذشته شوروی یا مانند مورد قرقیزستان، براساس امتناع از هرج و مرج گذشته شکل بگیرد. برای چنین دولت‌هایی، ایجاد مفاهیم مثبت کلیدی با نگاه به آینده مهم است.
از سوی دیگر، روند ملت‌سازی براساس مفهوم "ملت عنوان‌دار[2]" نیز خطرهای خاصی را به همراه دارد. ملت‌سازی باید براساس یک مفهوم مثبت صورت گیرد. اگر نخواهیم کشوری را بر پایه‌های نژادی یا ملی-قومی بسازیم، پس باید یک مفهوم فراگیرتر معطوف به آینده ایجاد کنیم.
در آسیای مرکزی ایدئولوژی‌های خاصی وجود دارند که عبارتند از: 1. مولفه قومی؛ که ما پیامدهای کاملاً مثبتی از این مسیر ندیده‌ایم. 2.  ایدئولوژی اسلامی که به طور فعال در میان نسل جوان پیروانی پیدا می‌کند.
یعنی بستر اصلی ایدئولوژیک در جامعه از ابعاد مختلفی تحت تأثیر قرار می‌گیرد. بنابراین، دولت باید مفاهیم وحدت بخش را در جامعه ایجاد کند. برای درک و پذیرش احتمالی این روند توسط جامعه، مقام‌ها باید بیانیه‌های روشن و واضح و همچنین اقدام‌های واقعی – اصلاحات یا برخی تحولات قابل توجه – انجام دهند.
نکته قابل توجه این است که بخش نسبتا زیادی از جمعیت مردان در کشورهایی که مهاجران را به خارج از کشور می فرستند، سال‌هاست که در کشور دیگری زندگی می‌کنند. این بخش از شهروندان چندان به کشور خود وابسته نیستند. این وضعیت بر خلاف یک قرارداد اجتماعی پایدار در این کشورها عمل می‌کند. در عین حال، همبستگی اجتماعی در میان مهاجران کاری بسیار بالاست. این یک تجربه بسیار جالب در آسیای مرکزی بوده و یک پدیده بسیار جالبِ نه تنها اقتصادی، بلکه اجتماعی-سیاسی نیز هست.

CABAR.asia: در ادبیات آکادمیک، اصطلاح "همبستگی غیرلیبرال" در رابطه با پدیده "همبستگی استبدادی دولت محور" در منطقه، مبتنی بر تبدیل "استبداد" و "ثبات" به مبانی اساسی «نظم منطقه‌ای آسیای مرکزی» وجود دارد. در مورد این مفهوم بیشتر توضیح دهید؟ چگونه باید آن را در عمل درک کرد؟
_ بدون شک چنین «همبستگی غیرلیبرالی» در منطقه وجود دارد، اما گرایش به ارث بردن قدرت از طریق سلسله‌های خانوادگی نیز شکل گرفته است. این روند را در آذربایجان مشاهده کرده‌ایم. در ترکمنستان هم انتقال مستقیم قدرت از پدر به پسر صورت گرفته است؛ در تاجیکستان نیز با توجه به همه نشانه‌ها، این نوع انتقال قدرت یکی از برنامه‌های مد نظر است.
اینکه اکنون تعامل و همکاری بیشتری بین کشورهای آسیای مرکزی شکل گرفته است یک واقعیت است. ما همیشه در مورد تقویت همکاری‌های منطقه‌ای صحبت کرده‌ایم. اگر مشکل بین قرقیزستان و تاجیکستان را در نظر نگیریم، همکاری منطقه‌ای ملموس‌تر می‌شود. کشورهای آسیای مرکزی بیشتر درگیر همکاری با رژیم‌ها و دولت‌های مشابه خارج از منطقه شده‌اند. مشارکت فعال در سازمان همکاری شانگهای در حال رشد است. مشارکت در جامعه اقتصادی اوراسیا به‌عنوان بستری برای تبادل تجربیات نیز مهم است. کشورها در چارچوب آن چیزهای زیادی از یکدیگر می‌آموزند و می‌پذیرند.
ما همیشه تأیید کرده‌ایم که دموکرات‌ها از یکدیگر درس می‌گیرند، اما خودکامه‌ها مسیر خود را طی می‌کنند. جامعه اقتصادی اوراسیا نیز بستری برای آموزش در همه سطوح است – هم در سطح وزارتخانه‌ها و هم در سطح روسای سازمان‌ها و دپارتمان‌ها‌ در این سازمان همکاری بسیار عمیقی وجود دارد. به‌ویژه همکاری در زمینه مسائل امنیتی بیشترین اهمیت را دارد و بر این اساس است که رژیم ها راحت‌تر می‌توانند زبان مشترکی پیدا کنند و چیزهای جدیدی از یکدیگر بیاموزند.

CABAR.asia: در محافل آکادمیک فراخوان‌های زیادی برای بازنگری در رویکردها نسبت به درک ابتکارهای مدنی مردمی فاصله گرفتن از دیدگاه نئولیبرالی و گرایش به سمت تفسیر گسترده‌تر غیرمتمرکز پسالیبرالی وجود دارد. نظر شما در مورد این رویکرد چیست؟ این رویکرد چقدر در شرایط کنونی آسیای مرکزی قابل اجرا است؟
این یک واقعیت است که تحرک، انرژی و همبستگی زیادی در جوامع آسیای مرکزی وجود دارد. جوامع آسیای مرکزی جوامع اتمیزه یا بی‌تفاوت نیستند. اما این بدان معنا نیست که آنها در تقابل با دولت فعلی هستند و مایلند برای دموکراسی مبارزه کنند. مظاهر همبستگی در مثالی که ذکر کردید به‌ویژه در طول همه‌گیری COVID-19 مشهود بود.
اما جنبش‌های اسلامی و پلتفرم‌های مختلف نیز در حال ظهور هستند که برخی جامعه را به سمت رعایت دقیق‌تر موازین اسلامی، از جمله ممنوعیت نوشیدن الکل سوق می‌دهند. برخی کاملاً خطرناک هستند. همه این پدیده‌ها، معمولا از سمت جامعه ظاهر می‌شوند، نه دولت. ما حتی در کشورهای نسبتا سکولار مانند قرقیزستان نیز شاهد این فرآیندها هستیم.
ما چنین مظاهری را در قره قالپاقستان، در مرز تاجیکستان - قرقیزستان در هنگام بروز تنش‌ها و در جریان حوادث اوش در سال 2010 مشاهده کردیم.
همه این جنبش‌های اجتماعی از نظر ظرافت و ویژگی‌های محلی با یکدیگر تفاوت دارند. اما مشخص نیست که به کجا خواهند رسید، زیرا هنوز هیچ گروه رسمی با برنامه یا مطالبات روشن وجود ندارد.

CABAR.asia: ما نمی‌توانیم جنبه ژئوپلیتیکی را در نظر نگیریم - نفوذ روسیه و چین در منطقه بسیار زیاد است. در حالی که «قدرت‌های بزرگ» مختلف با تضادهای داخلی خود مشغول بحث درباره نظم جهانی چندقطبی جدید هستند، تأثیر خارجی بر منطقه در چارچوب حمایت از اقتدارگرایی در آسیای مرکزی چگونه خواهد بود؟
نفوذ چین بر سیاست داخلی کشورهای آسیای مرکزی به سه دلیل زیر کاملا محدود است:
1. فاصله فرهنگی-تاریخی.
2. چین سعی ندارد مدل توسعه خود را به منطقه صادر کند.
3. ایدئولوژی. چین از احزاب و رژیم‌های کمونیستی در سرتاسر جهان حمایت می‌کند؛ در آسیای مرکزی، فعالیت‌های این‌گونه احزاب کاهش یافته است. زمانی یک حزب کمونیست نسبتا قوی و مبارز در تاجیکستان وجود داشت، اما با تقویت گرایش‌های استبدادی در جمهوری تاجیکستان، فعالیت‌های این حزب کاهش یافت. تقریباً همین اتفاق در مابقی کشورهای آسیای مرکزی رخ داد.
در مورد روسیه، وضعیت کاملا متفاوت است. ارتباط فرهنگی، جنبه‌های اجتماعی، تأثیر زبان روسی، تلویزیون روسی (به‌ویژه محتوای سرگرمی) - همه اینها عامل تأثیرگذاری عمیق متقابل هستند. چنین ارتباط فرهنگی-اجتماعی باعث می‌شود تا هنجارها به طور مؤثرتری درک شوند.
در بسیاری از سطوح بین آسیای مرکزی و روسیه ارتباط عمیقی وجود دارد. در نهایت عامل مهاجرت نیروی کار نیز نقش مهمی در این فرآیند ایفا می‌کند. پس از شروع درگیری نظامی در سال 2022، روسیه توجه بسیار بیشتری به منطقه آسیای مرکزی نشان داده است. به اعتقاد من، روند نزدیک شدن روسیه و منطقه آسیای مرکزی تقویت خواهد شد. البته نخبگان آسیای مرکزی با وجود اینکه نمی‌خواهند از روسیه دور شوند، همچنان خواهان تنوع بخشیدن به روابط با دیگر مناطق و مراکز قدرت هستند. هرچند صاحبان قدرت در این کشورها در رابطه با روسیه بسیار محتاط هستند و به هیچ وجه نمی‌خواهند که رهبری روسیه علیه آنها اقدام کند.
 انتهای مطلب/

پی‌نوشت‌ها:
[1] . در جامعه اتمیزه شده هر کسی تنها به فکر منافع شخصی خودش است.
[2] . "ملت عنوان‌دار" بخشی از جمعیت یک ایالت است که قومیت آن، نام رسمی این ایالت را تعیین می کند. مفهوم ملت عنوان‌دار اولین بار توسط "موریس بارس"، رمان‌نویس فردگرا و سیاستمدار ملی‌گرای فرانسوی، در پایان قرن نوزدهم مطرح شد.
 
«این متن در راستای اطلاع‌رسانی و انعكاس نظرات تحليلگران و منابع مختلف منتشر شده است و انتشار آن الزاما به معنای تأیید تمامی محتوا از سوی "موسسه مطالعات راهبردی شرق" نیست.»
 
 


کد مطلب: 3661

آدرس مطلب :
https://www.iess.ir/fa/translate/3661/

موسسه مطالعات راهبردي شرق
  https://www.iess.ir