ایران شرقی 11 بهمن 1396 ساعت 10:50 https://www.iess.ir/fa/interview/1217/ -------------------------------------------------- گفتگوی ایران شرقی با کارشناس روس عنوان : نقدی بر فرضیه حرکت جغرافیایی داعش به سمت آسیای مرکزی -------------------------------------------------- متن : ایران شرقی/   «گئورگی آساتریان» کارشناس مسائل خاورمیانه در مسکو در مصاحبه‌ای تفصیلی با موسسه مطالعات آسیای مرکزی و افغانستان به تحلیلی از چرایی و صحت و سقم فرضیه حرکت جغرافیایی داعش به سمت آسیای مرکزی پرداخت. وی می‌گوید، بنابر مستنداتی که داعش مبادرت به انتشار آن نموده است، میتوان بطور قطع این مسئله را مطرح کرد که در هیچ سندی، فرضیه‌ای دال بر نفوذ و برنامه آینده برای آسیای مرکزی وجود ندارد. همچنین داده‌هایی که بنابر حوادث چند سال اخیر، محور این فرضیه قرار گرفته است، به لحاظ ساختاری، تناسبی با برنامه بلند مدت این گروه برای آسیای مرکزی نخواهد داشت. از سویی دیگر، تعداد اتباع آسیای مرکزی که در کانونهای مهم بحران منطقه ای حضور دارند، چندان چشمگیر نیست. بسیاری از آنان کشته شدند و عده ای هم قصد بازگشت ندارند اما جریانی رسانه‌ای یا اطلاعاتی از سوی برخی افراد و یا کشورها، سعی در توسعه بخشی به فرضیه بازگشت جنگجویان خارجی به کشورهای خود داشته است.  در این مصاحبه سعی در نقد موضوع و پاسخ دهی به ابهامات موجود خواهیم داشت.   ایران شرقی: طی چند ماه گذشته، برخی مقامات و منابع رسانه‌ای کشورهای منطقه از آسیای مرکزی به عنوان هدف جدید داعش یاد می کنند. اصولا آیا چنین اراده‌ای از سوی رهبری داعش (اگر قائل به فرضیه رهبری واحد هستید) برای حضور در آسیای مرکزی وجود دارد؟ آساتریان: آسیای مرکزی هیچ گاهی هدف اولیه یا ثانویه داعش نبوده است. از راه تجزیه و تحلیل منابع آن می‌توان به این نتیجه رسید. منظور من مکاتبات، مجلات، جزوه‌های تبلیغاتی، سخنرانی‌های رهبران و فیلم‌های داعش است. هرچند کمی از موضوع دور خواهم شد ولی می‌خواهم به این نکته اشاره کنم که در باره داعش زیاد نوشته شده است. به نظر من حتی در حال حاضر که این گروه در سوریه و عراق شکست خورده است، هنوز زمان برای تجزیه و تحلیل عمیق علمی پیدایش، شکل گیری، تحول و تکامل داعش فرا نرسیده است. علم مبتنی بر تجربیات است و جهت آنکه بتوان به طور بی طرفانه، علمی و آکادمیک این اتفاق را دقیق تعریف و تفسیر کرد، به زمان نیاز است. داعش در بخش شمالی و مرکزی عراق، در منطقه مثلث سنی - در استان انبار، صلاح الدین، بغداد و اطراف آن ظهور کرد. اساس داعش را اعراب اهل سنت عراق تشکیل می‌دادند که پس از فروپاشی رژیم صدام حسین حقوق و مطالباتشان نقض شده بود. اگر از اصطلاح «ایمن الظواهری» رهبر القاعده استفاده کنیم، «هدف نزدیک» این گروه علاوه بر توجیه ایدئولوژیک «جهاد» ؛ بازگرداندن قدرت و مزایای اقتصادی بود. حمله ارتش آمریکا به عراق برای آنها فاجعه‌ بود بطوری که به قدرت رسیدن حزب الدعوه اسلامی، آسیب‌های بسیاری را بر سنی‌ها، صوفیان و بعثیان عراق تحمیل کرد. داعش دومین تلاش پس از القاعده بین النهرین (شاخه القاعده عراق) برای به دست آوردن موقعیت‌های سابق خود بود. اغلب این نکته مطرح می‌شود که نیروی محرکه داعش بعثی‌های عراق بودند. این دیدگاه تنها تا حدودی درست است. زیرا بعثیسم به عنوان یک حرکت نظامی- سیاسی و ایدئولوژیکی به دلیل ویژگی‌های خود بدون حمایت مشخص؛ قادر به ایجاد یک سازمان شبه دینی نبود. این حمایت را بعثی‌های عراق از سوی بخشی از صوفیان تندرو طریقت نقشبندی که قصد داشتند با استفاده از بعثی‌ها به دشمنان خود ضربه بزنند، دریافت کردند. نمونه روشن این ائتلاف، فعالیت‌های رهبر نقشبندی‌های عراق «عزت الدوری» بود. بعدها اعراب سنی سوریه نیز که احساس می‌کردند برخی از حقوقشان نقض شده است، به داعش پیوستند. حالا برگردیم به سوال شما. علیرغم اینکه رسانه‌ها، مطالب متعددی را در خصوص رهبری اتباع چچن یا تاجیک منتشر کرده‌اند، این گروه دارای یک مبنای معین و اهداف مشخص می‌باشد. هسته بین المللی (خارجی) داعش بیشتر به اصطلاح ماهیت ارزش افزوده را دارد که البته سازمان را تقویت می‌کند ولی پایه و اساس آن نیست. این پایه و اساس را حذف کنید، داعش از نظر نهادینگی فرو پاشیده است، اما اگر ارزش افزوده از بین برود، این گروه تعضیف خواهد شد ولی از بین نخواهد رفت. ایران شرقی: یکی از عواملی که از آسیای مرکزی به عنوان کانون آینده بحران در منطقه یاد می‌کنند، حکومت های اقتدار گرا، ساختار اقتصادی نامناسب، وضعیت اجتماعی نامطلوب و همچنین حضور و تاثیرگذاری بازیگران خارجی است. چنانچه از چشم انداز مقایسه‌ای به این دلایل نگاه کنیم، بسیاری از کشورهای دیگر منطقه و خاورمیانه نیز این شرایط را دارا هستند. پس چرا آسیای مرکزی بعنوان اولویت احتمالی ایجاد ناامنی مطرح است؟ آساتریان: به لحاظ فرهنگی و اجتماعی، آسیای مرکزی «تنوع اسلام» مورد تبلیغ و انتشار تروریستهای داعش را قبول ندارد. البته رکود اقتصادی، رژیم‌های اقتدارگرا، بی عدالتی اجتماعی، پارتی بازی و بسیار چیزهای دیگر در آسیای مرکزی وجود دارد. این همه باعث ناراحتی بیشتر مسلمانان، افزایش مهاجرت و تشدید روحیات مخالفت در کشورهای منطقه می‌شود. در پاسخ به سوال شما، باید در مورد دو جنبه صحبت کرد. یکی این است که آیا داعش تقویت موقعیت خود در این منطقه را در دستور کار دارد؟ ثانیا، آیا عوامل بنیادی اجتماعی- فرهنگی و مذهبی مساعد برای تقویت نفوذ داعش در آسیای مرکزی وجود خواهد داشت؟ در رابطه به بخش اول تا حدودی ضمن پاسخ به سوال قبلی صحبت کردم. اما داعش چه منافع واقعی (نه تبلیغاتی) در آسیای مرکزی در کلان مدت خواهد داشت؟ هیچ منافعی. البته ایدئولوگ‌های داعش به لحاظ تبلیغاتی حرف‌هایی مغایر با این فرضیه را می زنند. اما در هر ساختاری، علاوه بر ایدئولوگ‌ها، افرادی پراگماتیست و عملگرا نیز وجود دارند که فرآیند ها را به طور واقعی می‌بینند. آیا در حقیقت کسی فکر می‌کند که یک سازمان متشکل از اعراب بتواند در آسیای مرکزی که فارس زبان و ترک زبان می‌باشند، چشم اندازی داشته باشد؟ نه. پس آیا این گروه در تاجیکستان، قرقیزستان یا ازبکستان به طور واقعی در حال تقویت شدن بنیادی است؟ نه. آیا مبانی پایه برای ظهور داعش در منطقه وجود دارد؟ فقط تا حدودی وجود دارد که آن هم قادر به فراهم ساختن زمینه برای این اتفاق نخواهد بود. به عنوان مثال اختلال اقتصادی و فقر که در برخی از کشورهای منطقه وجود دارد، به طور خودکار منجر به حمایت از تروریسم نمی‌گردد. فقر در بنگلادش یا اندونزی هم به عنوان بزرگترین کشور مسلمان جهان وجود دارد. ایران شرقی: آیا بایستی در خصوص احتمال خطر نفوذ جریان افراط، آسیای مرکزی را به عنوان یک کل واحد دید یا شرایط کشور به کشور متفاوت خواهد بود؟ آساتریان: سوال خوبی مطرح شد. باز هم تاکید می‌کنم که همه این‌ها یک نظریه است. من به بی ثباتی کامل آسیای مرکزی اعتقادی ندارم. علاوه بر این، می‌توانم بگویم که تهدیدات اسلام گرایان برای آسیای مرکزی دائما توسط پایتخت های خاص جهانی اغراق آمیز جلوه داده شده و این روند تقویت می‌شود. این حرکت در راستای اهداف بسیار مشخص ژئوپلیتیکی انجام می‌شود. البته موضوع صحبت ما این نیست. اما در خصوص اینکه آیا منطقه را باید یک کل واحد دید یا شرایط کشور‌ها از هم فرق می‌کنند: هم بله و هم نه. ویژگی‌های مشترک وجود دارد که همه کشورهای آسیای مرکزی را در یک منطقه اجتماعی-فرهنگی به هم پیوند زده است. همزمان تفاوت‌های قابل توجهی وجود دارد که هر یک از این کشورها را متمایز از هم می‌کند. به عنوان مثال، سیستم‌های سیاسی قرقیزستان و ازبکستان به طور قابل توجهی متفاوت از هم می‌باشند. همچنین، تفاوت‌های فرهنگی، زبانی و اجتماعی نیز وجود دارد. معمولا افراد ناآگاه عادت دارند آسیای مرکزی را به عنوان یک کل واحد تصور کنند و چیزی کاملا یکپارچه و یکنواخت درک کنند اما چنین نیست. ازبکستان قادر به پاسخ قاطع در برابر نیروهای افراطی موجود در کشور و پیرامون آن می‌باشد. تاجیکستان نیز با وجود برخی از مطالب رسانه‌ای که وضعیت را به طور اغراق آمیز نگران کننده جلوه می‌دهند، مواجه تهدیدات جدی اسلام گرایان نمی‌باشد. در مورد ترکمنستان اطلاع محدودی وجود دارد اما بسیار روشن است که اسلام گرایی به هیچ وجه اولین و اصلی ترین تهدید برای این کشور نیست. قرقیزستان و قزاقستان به لحاظ کثرت انگاری و پلورالیسم دارای جوامع پیچیده‌ای هستند ولی با این وجود تهدیدات جهادی‌ها هنوز ناچیز به نظر می‌رسد. ایران شرقی: بنابر آمار رسمی حدود چهار هزار نفر از اتباع آسیای مرکزی در عراق و سوریه حضور داشته و دارند. منهای فرضیه احتمال ایجاد بی ثباتی که به تشریح آن پرداختید، نحوه مواجهه حکام آسیای مرکزی با مراجعت کنندگان را چطور ارزیابی می‌کنید؟ آیا ظرفیت‌های لازم برای بازگشت مسالمت آمیز آنان وجود دارد؟ آساتریان: چهار هزار نفر رقم خیلی بالایی نیست. بسیاری از آنان باز نخواهند گشت. برخی از آنها مدت‌هاست کشته شده‌اند. برای بسیاری دیگر، بازگشت امری آسان نخواهد بود، همچنانکه، ستیزه جویان می‌دانند که رژیم‌های موجود در آسیای مرکزی، فرصت زیادی برای فعالیت‌های افراطی زیرزمینی نمی‌دهند. بسیاری از آنها حتی به فکر بازگشت هم نیستند. بنابراین، مسئله بازگشت آنها بیشتر ساختگی است. من می‌خواهم حرفی را بزنم که دیگران نخواهند زد. این واقعیت که افراد دارای روحیات افراطی منطقه را ترک می‌کنند، موضوع مثبتی است و چرا نباید به آن کمک کرد؟ هر فرد تروریست، دیر یا زود، کشته خواهد شد. این امری است کاملا واضح. آنها این را می‌دانند و به این خاطر هم تروریست هستند. ایران شرقی: سال گذشته، چندین مورد حمله تروریستی در نقاط مختلف جهان با حضور اتباع آسیای مرکزی روی داد. این مسئله چطور قابل تفسیر است؟  آیا می‌توان چنین حوادثی را بعنوان زنگ خطری برای کشورهای منطقه دانست؟ آساتریان: اقدامات تروریستی موضوع کاملا متفاوت است. متأسفانه ما در دوران تروریسم بین المللی زندگی می‌کنیم و حملات تروریستی در نقاط مختلف جهان نیز کمتر نخواهد شد. سازمان دهندگان حملات تروریستی و انتحاری، اغلب حلقات مستقیم در یک زنجیره نمی‌باشند. بنابراین، چنانچه یک اقدام تروریستی به عنوان مثال از سوی یک نفر ازبک انجام می‌شود، بدان معنا نیست که سر نخ آن به آسیای مرکزی خواهد رسید یا چنین حرکتی از این منطقه منشاء می‌گیرد. این می‌تواند یک عملیات عمدی با اهداف خاص باشد. متاسفانه حملات تروریستی ادامه یافته و شهروندان آسیای مرکزی همچنان در آنها دست خواهند داشت. در منطقه تعداد زیادی از مشکلات حل نشده وجود دارد. اما اگر در مورد بی ثباتی بالقوه منطقه و تقویت داعش صحبت کنیم، اینها تا حدودی موضوعات متفاوت از هم می‌باشند. چرا که تهدیدات بی ثباتی حداقل است ولی حملات آتی و مشارکت بعضی از افراد روانی منطقه در آنها یک تهدید واقعی است که باید با آن مبارزه شود. ایران شرقی: تا چه میزان مردمان مناطق آسیای مرکزی نسبت به تفکرات داعش نگاهی مثبت نشان خواهند داد و خود را همراه با سیاست‌های احتمالی آنان در تصرف برخی مناطق و فرضیه ایجاد خلافت خواهند کرد؟ آیا بجز جنگجویان افراطی با توجه به جنایات داعش در سوریه و عراق، اقبالی برای پذیرش آنان از سوی مردم آسیای مرکزی وجود دارد؟ آساتریان: به اعتقاد من زیر یک درصد می‌تواند نگاه مثبت داشته باشد. آسیای مرکزی و به ویژه ازبکستان و تاجیکستان دارای فرهنگ و تمدن باستانی هستند. بخارا، سمرقند، خوقند، فرغانه و خیلی از مناطق دیگر. من گاهی اوقات حتی شوخی می‌کنم که ازبکستان می تواند از عربستان سعودی، عراق و ایران در رابطه به میراث بزرگ اسلامی پیشی گیرد. هویت فرهنگی و اجتماعی تاجیکستان و اسلام همراه با عرفان و تصوف این کشور و همچنین زبان، سنت‌ها و... چیزی را که داعش برای جهان معرفی می‌کند، غیر قابل قبول می‌داند. بنابر این داعش در تاجیکستان انطباق نخواهد یافت و ریشه نخواهد گرفت. همچنین در مورد دیگر جمهوری‌های منطقه نیز به طور کلی می‌توان همین حرف را زد. اگر واضح صحبت کنیم، حتی در مراحلی که داعش به موفقیت جدی دست یافته بود، در آسیای مرکزی تعداد بسیار محدود طرفدار داشت. بنابراین بهتر است بین مطالب رسانه‌ای که به نوعی نقش «قاصد آرماگدون» را اجرا می‌کنند و وضعیت واقعی تفاوت قائل شویم. در پایان می خواهم به این نکته اشاره کنم که در سیاست های دنیای امروز به طور عمدی وجود تهدیدات به لحاظ اطلاعاتی (رسانه‌ای) بزرگ جلوه داده می‌شود. این یک مسئله ژئوپلیتیکی است. پس به نفع چه فرد یا کشوری است تا دیگران فکر بکنند که آسیای مرکزی به زودی منفجر خواهد شد؟ سوال این است.