ایران شرقی 29 شهريور 1399 ساعت 11:07 https://www.iess.ir/fa/translate/2327/ -------------------------------------------------- استراتژی احتمالی دهلی‌نو در قبال افغانستان عنوان : راهبرد هند در افغانستان پسا آمریکا (بخش اول) -------------------------------------------------- پیشرفت مذاکرات صلح افغانستان هندی‌ها را به این باور رسانده است که جایگاه هند در تحولات کابل مطلوب نیست زیرا برآیند این روند به نفع طالبان و پاکستان خواهد بود. هندی‌ها در موضع‌گیری رسمی خود در قبال صلح افغانستان، از یک روند صلح به رهبری و مالکیت افغان‌ها که در نهایت منجر به صلح و سازش پایدار در این کشور شود حمایت می‌کنند اما آن گونه که از مذاکرات اخیر برمی‌آید، این پروسه نه افغان محور است و نه تحت کنترل افغان‌ها بلکه کنترل آن تا حد زیادی در دست آمریکایی‌ها است. هزینه فاصله گرفتن هند از روند مذاکرات جاری احتمالا بسیار بیشتر از هزینه ورود این کشور به این پروسه خواهد بود. ورود بیشتر به مذاکرات بین‌المللی و حتی مذاکره با بخش‌های خاصی از طالبان، به عنوان بخشی از یک اقدام دیپلماتیک، گزینه‌هایی هستند که دهلی نو دیگر نمی‌تواند آنها را نادیده بگیرد. تغییر موضع هند مستلزم حفظ رابطه عمیق به وجود آمده بین دهلی نو با غنی و عبدالله است و این تغییر رویکرد به معنای تمایل برای هماهنگی بیشتر با تغییرات میدانی افغانستان و مشارکت بیشتر در روند مذاکرات صلح خواهد بود. متن : ایران شرقی/ امضای توافقنامه بین آمریکا و طالبان در تاریخ 29 فوریه 2020، نقطه عطفی در روند طولانی‌ترین جنگ تاریخ آمریکا بود. طبق این توافقنامه، انتظار می‌رود که تا پایان سال 2021 اکثر سربازان آمریکایی از افغانستان خارج شوند. در مقابل نیز (اگر مفاد این توافقنامه با موفقیت اجرایی شود) انتظار می‌رود که طالبان بتواند نقش آفرینی بیشتری در صحنه سیاسی افغانستان داشته باشد. وضعیتی که برای کشوری چون هند، چندان مطلوب به نظر نمی‌رسد. دارایی‌های هند در افغانستان به طور مکرر توسط «شبکه حقانی» (که یکی از مهم‌ترین شاخه‌های طالبان می‌باشد) هدف حمله قرار گرفته است. علاوه بر این، توانایی هند در سرمایه گذاری در آینده افغانستان، تا حدودی به خاطر حضور نیروهای تحت رهبری آمریکا در این کشور و ثبات نسبی به وجود آمده به واسطه آن بوده است. اما با توجه به شرایط کنونی که ممکن است این ثبات را به مخاطره اندازد، لازم است تا هند هر چه سریع‌تر در تعیین اولویت‌های خود بازنگری کند. در این اوضاعِ به سرعت در حال تغییر، ما تلاش کرده‌ایم تا در قالب این گزارش، خطرات ادامه حضور هند در افغانستان را مورد بررسی قرار داده و راهبردهایی را برای کاهش این خطرات پیشنهاد کنیم.   اولین خطر پیش رو، خطر تروریسم است. هر چند در توافقنامه آمریکا ـ طالبان تصریح شده است که طالبان مانع فعالیت گروه‌های تروریستی در خاک افغانستان خواهد شد اما ساز و کار اجرایی این توافقنامه چندان مشخص نیست. دومین خطر مربوط است به افزایش نفوذ سرویس اطلاعاتی پاکستان (آی.اس.آی) که بی تردید با طالبان و بخصوص با گروه حقانی در ارتباط است. سومین خطرِ پیش رو برای منافع بلند مدت هند در افغانستان نیز مربوط می‌شود به افزایش بی ثباتی سیاسی در کابل. به رغم امضای یک توافقنامه بین «اشرف غنی» رئیس جمهور افغانستان و «عبدالله عبدالله» رئیس اجرایی سابق دولت افغانستان در تاریخ 17 می 2020 درباره تقسیم قدرت، واضح است که چنین اتحادهایی را نمی‌توان آن گونه که به نظر می‌رسند پذیرفت. در همین راستا، اتخاذ یک سری راهکارها می‌تواند به کاهش این خطرات و در نتیجه حفاظت از منافع هند در افغانستان کمک کند:    • تعاملات وسیع‌تر دیپلماتیک: هند باید نماینده ویژه‌ای را برای رسیدگی به امور صلح افغانستان تعیین کند. این    نماینده می‌تواند ضمن طرح دیدگاه‌های هند در نشست‌های مختلف و همچنین افزایش سطح تعاملات با دولت و دیگر بازیگران سیاسی افغانستان، با برخی نمایندگان خاص طالبان نیز ارتباط برقرار کند.     • ادامه برنامه‌های آموزشی و سرمایه گذاری: هند باید برنامه‌های آموزشی بیشتری را برای نیروهای امنیتی افغان به مرحله اجرا درآورده و در طرح‌های ظرفیت سازی بلند مدت‌تری سرمایه گذاری کند. دهلی نو باید به شکل فعالی به حمایت از «اداره امنیت ملی افغانستان» پرداخته و در آن سرمایه گذاری کند (برای مثال، از طریق ارائه آموزش و تبادل اطلاعاتی). نکته آخر اینکه، با توجه به ادامه خشونت‌ها در افغانستان و همچنین تأثیر شیوع ویروس کرونا بر اقتصاد این کشور، هند باید کمک‌های توسعه‌ای خود را افزایش دهد.      • همکاری با دیگران و از طریق دیگران: هند باید در صدد افزایش تعاملات خود با ایران و روسیه برآید، به دنبال فرصت‌های همکاری با چین (هر چقدر هم محدود) باشد و بسترهای مشترکی را با آمریکا درباره آینده افغانستان پیدا کند. البته این به معنای همسو کردن منافع متعارض نیست بلکه به معنای سرمایه‌گذاری در یک طرح دیپلماتیک وسیع‌تر، با هدف ایجاد فضاهای همگرایی است. مقدمه 29 فوریه 2020، ایالات متحده و طالبان برای پایان دادن به جنگ افغانستان توافقنامه‌ای را در دوحه به امضا رساندند. «ملا عبدالغنی برادر» که در سال 2018 از زندان پاکستان آزاد شد و در حال حاضر معاون «ملا هبت‌الله آخوندزاده» رهبر طالبان است، این توافقنامه مهم را امضا کرد. «برادر» که تا آخرین لحظات نسبت به این توافقنامه تردید داشت، تنها پس از امضای این سند توسط «زلمی خلیل‌زاد» نماینده آمریکا در امور صلح، پای آن را امضا کرد. در این مراسم، «مایک پمپئو» وزیر خارجه آمریکا در ردیف اول حضار نشسته بود. تعداد زیادی از نمایندگان طالبان نیز که پشت سر او نشسته بودند، برای توافقنامه برادر ـ خلیل‌زاد کف می‌زند. همزمان با این مراسم، در کابل، «مارک اسپر» وزیر دفاع آمریکا دوشادوش «اشرف غنی» رئیس جمهور افغانستان در یک نشست خبری حاضر شد و بیانیه مشترکی را صادر کرد. در این بیانیه، یک روند 4 مرحله‌ای برای یک «توافق صلح جامع و پایدار» که در نهایت منجر به یک «آتش بس دائمی و جامع» شود ترسیم شده بود. چند روز قبل، ایالات متحده به همراه شرکای ائتلافی خود و همچنین سازمان ملل و روسیه، بیانیه‌های مشترکی را در حمایت از توافقنامه صلح منتشر کرده بود. اینکه ناظران موافق این توافقنامه هستند یا خیر، تغییری در حقیقت این ماجرا ایجاد نمی‌کند. به علاوه، این موضوع مورد توافق هر دو حزب آمریکا نیز هست. به گفته یکی از کارشناسان مسائل افغانستان که دست کم از دهه 1990 در این حوزه فعالیت دارد، هیچ یک از دو حزب ایالات متحده اشتیاقی به نگه داشتن سربازان خود در این کشور ندارند. «جو بایدن» نامزد حزب دموکرات در انتخابات ریاست جمهوری، به صراحت در این باره گفت: «نیازی نیست که سربازان ما در آنجا باقی بمانند. من آنها را به خانه بازمی‌گردانم.» وی تصریح کرد که «تمرکز نیروهای نظامی آمریکایی مستقر در افغانستان نیز تنها روی عملیات‌های ضد تروریستی خواهد بود.» این بدان معنا است که حداکثر 5.000 سرباز آمریکایی در افغانستان باقی خواهند ماند. بلافاصله پس از امضای توافقنامه توسط «خلیل‌زاد» و «برادر» دونالد ترامپ رئیس جمهور آمریکا در جمع خبرنگاران حاضر شد و با اذعان به اینکه «همه از جنگ خسته شده‌اند» تأکید کرد که برنامه خروج «بلافاصله آغاز خواهد شد.» به گفته یکی از روسای سابق شورای امنیت ملی آمریکا  نحوه به صفر رساندن سربازان و همچنین نوع حضور نیروهای اطلاعاتی در این کشور هنوز مشخص نیست. با این حال و به رغم همه ابهامات موجود درباره برنامه خروج، آنچه مسلم است این است که ایالات متحده در حال بازگشت به خانه می‌باشد.   در چنین شرایطی، جایگاه هند چندان مطلوب نیست. بدون شک، این توافقنامه هم به نفع طالبان خواهد بود و هم پاکستان؛ طالبانی که در نهایت درباره یک نوع تقسیم قدرت با کابل به توافق خواهد رسید و پاکستانی که بدون حمایت فعال آن بعید بود تا رهبران طالبان (مثل برادر) حتی بتوانند پای میز مذاکره برسند. «برادر» در سال 2010 توسط سرویس اطلاعاتی پاکستان (آی.اس.آی) دستگیر شد. جالب اینجا است که علت دستگیری وی، انجام یک سری مذاکرات مخفیانه با «حامد کرزی» رئیس جمهور وقت افغانستان بود. به گفته یک کارشناس افغان، سرویس اطلاعاتی پاکستان یک پیام شفاف به رهبران طالبان داد: بدون اذن و اجازه ما وارد مذاکرات نشوید. در سال 2018، پاکستان برای انجام مذاکرات چراغ سبز نشان داد. این در حالی است که مذاکرات چند سال گذشته که بدون حمایت و رضایت پاکستان در دوحه انجام شده بود به شکست انجامیده بود. هندی‌ها در موضع‌گیری رسمی خود در قبال صلح افغانستان، از یک روند صلح به رهبری و مالکیت خود افغان‌ها که در نهایت منجر به صلح و سازش پایدار در این کشور شود حمایت می‌کنند. اما آن گونه که از مذاکرات اخیر برمی‌آید، این پروسه نه افغان محور است و نه تحت کنترل افغان‌ها بلکه کنترل آن تا حد زیادی در دست آمریکایی‌ها است. بعید است که اتکای طالبان به پاکستان در آینده نزدیک تغییری پیدا کند. با این وجود، در این مقاله به بحث درباره این موضوع خواهیم پرداخت که هزینه فاصله گرفتن هند از روند صلح جاری (تاکنون دهلی نو عمدتا روی رابطه خود با دولت افغانستان تمرکز کرده است) احتمالا بسیار بیشتر از هزینه ورود این کشور به این پروسه خواهد بود. ورود بیشتر به مذاکرات بین‌المللی و حتی مذاکره با بخش‌های خاصی از طالبان، به عنوان بخشی از یک اقدام دیپلماتیک وسیع‌تر، گزینه‌هایی هستند که دهلی نو دیگر نمی‌تواند آنها را نادیده بگیرد. سپردن روند صلح به یک دولت ناپایدار در کابل، کمک چندانی به تأمین منافع بلند مدت هند در افغانستان نخواهد کرد. گرچه توافق تقسیم قدرت بین غنی و عبدالله که 17 می 2020 به امضا رسید، یک تحول مثبت بود اما قطعا نمی‌تواند تضمین‌ زیادی برای ثبات بلند مدت در این کشور باشد. این حقیقت که پس از توافقنامه 29 فوریه، احتمال بیشتری وجود دارد که دولت افغانستان وارد مذاکره مستقیم با طالبان شود، فضای مناسبی را در اختیار هند قرار می‌دهد تا در مواضع خود تجدید نظر کرده و با یک هدف سیاسی شفاف‌تر، وارد مذاکره با بخش‌های از طالبان شود. البته این اصلا بدان معنا نیست که تاریخ مصرف سیاسی دولت منتخب کابل به پایان رسیده است. در واقع، تغییر موضع هند مستلزم حفظ رابطه عمیق به وجود آمده بین دهلی نو با غنی و عبدالله است. اما چنانکه در این گزارش خواهیم گفت، این تغییر رویکرد به معنای تمایل برای هماهنگی بیشتر با تغییرات میدانی افغانستان و مشارکت بیشتر در روند مذاکرات صلح، در مقایسه با گذشته، نیز هست. با در نظر داشتن این موضوع، مقامات و نمایندگان هند باید هر چه سریع‌تر به 2 سئوال پاسخ دهند: اول اینکه، بزرگترین تهدیدات پیش روی هند در رابطه با این توافق چیست؟ و دوم اینکه، چگونه می‌توان این خطرات را به حداقل رساند؟ در این گزارش، در ابتدا به ارزیابی این موضوع خواهیم پرداخت که خروج سربازان آمریکایی از افغانستان و احتمال بازگشت طالبان به قدرت پس از به نتیجه رسیدن توافق صلح، چه خطرات راهبردی را برای هند در پی خواهد داشت. سپس با مروری کوتاه بر روند جاری مذاکرات صلح، نگاه دهلی نو به این روند را مورد بررسی قرار خواهیم داد. سپس، 3 مجموعه اقدام راهبردی را پیشنهاد خواهیم داد که می‌توانند (دست کم تا حدودی) این خطرات را کاهش دهند. این اقدامات عبارتند از: • اتخاذ یک راهبرد برای تعامل دیپلماتیک وسیع‌تر، به نحوی که بتواند هر چه سریع‌تر زمینه تعامل با همه طرف‌های درگیر در جنگ جاری را فراهم کند؛ • ادامه حمایت‌های اقتصادی از دولت منتخب افغانستان و افزایش کمک‌های نظامی به نیروهای امنیت ملی افغان؛ و • همکاری با / از طریق دیگر کشورهایی که در آینده افغانستان سرمایه‌گذاری کرده‌اند. پس از بررسی علت اهمیت هر یک از این اقدامات راهبردی، نحوه اجرای آنها (از جمله، تعدیل‌های سیاسی مورد نیاز برای کاهش بلند مدت این خطرات) را مورد بحث قرار خواهیم داد. در نهایت هم، نتیجه‌گیری کوتاهی خواهیم داشت درباره خطرات و هزینه‌های احتمالی مرتبط با هر یک از این اقدامات و این که چرا این اقدامات در حال حاضر (با توجه به طرح خروج آمریکا و ماهیت به سرعت در حال تغییر جنگ در افغانستان) بیش از گذشته قابل قبول هستند. ارزیابی تهدیدات ارزیابی تهدیدات یک کار پرخطر است. در حوزه روانشناسی اجتماعی و شناختی، بحث مفصلی درباره نحوه شناخت و ارزیابی ریسک وجود دارد. به طور کلی، می‌توان گفت که افراد در یک حوزه تجربی خاص، حقایق را براساس طرح‌واره‌های خود یا براساس شیوه‌ای که برای سازماندهی اطلاعات خود انتخاب کرده‌اند، ساده سازی می‌کنند. تصمیم سازان هندی نیز ممکن است در زمان تعریف نقش هند در افغانستان، از همین روش استفاده کنند. به علاوه، طبق گفته «رابرت جرویس» حقیقت مورد نظر، وابسته به درک است. گرچه صحبت درباره رابطه دقیق بین حقیقت و درک، یک موضوع آکادمیک بوده و خارج از حوصله این بحث است اما نکته مهمی که در چنین گزارشی باید مد نظر قرار داشته باشد این است که بدانیم چنین رابطه‌ای به واقع وجود دارد. در حقیقت، درک هر فرد از خطر، به منافع وی مرتبط می‌شود که این مسئله نیز (دست کم تا حدودی) تابعی از برداشت‌های آن فرد نسبت به حقایق در حال ظهور است. «جورج کنان» در یادداشت معروف خود با عنوان «تلگرام طولانی» نقش مهمی در تدوین سیاست بازدارندگی آمریکا در ابتدای جنگ سرد داشت، دقیقا به این خاطر که وی متوجه شده بود رهبران شوروی «برای حفظ مشروعیت داخلی خود، متکی به توهم تهدید خارجی هستند.» این «توهم» در واقع «حقیقت» پسا جنگ اتحاد جماهیر شوروی بود. بنابراین، طبق گفته «کنان» هیچ راهی وجود نداشت که بتوان از طریق همکاری، بر «استالین» فایق آمد. به طور کلی، می‌توان گفت که هندی‌ها باید هدف خود را حفظ توانایی این کشور برای باقی ماندن طولانی مدت در افغانستان قرار دهند.  «راکش سود» سفیر سابق هند در افغانستان و نماینده ویژه سابق هند در کنفرانس خلع سلاح و عدم اشاعه، مولفه‌های اصلی منافع هند را چنین خلاصه کرده است: «وجود حدی از ثبات و امنیت، به هند اجازه می‌دهد تا در افغانستان حضور داشته باشد.» حال سئوالی که اینجا مطرح می‌شود این است که چه چیزی این منافع را، به خصوص در زمان خروج و انجام مذاکرات صلح، به مخاطره خواهد انداخت؟ از نظر سیاستگذاران هندی، یک طرح‌واره مستند و مشخص درباره خطرات پیش روی هند وجود دارد. چه ناظران با درستی این خطرات موافق باشند و چه نباشند، این خطرات به اندازه نظر دولت ترامپ درباره لزوم خروج آمریکا از  به اصطلاح قبرستان امپراطوری‌ها حقیقی هستند. این خطرات، حقایق پیش روی هند هستند. گرچه برخی کارشناسان و صاحب نظران (در واشنگتن، لندن، اسلام آباد، برلین، دوحه و نقاط دیگر) ممکن است این خطرات را طور دیگری جلوه دهند اما این برداشت‌های به وجود آمده، بخشی از حقایق ساده سازی شده توسط رهبران هند به حساب می‌آیند و مخالفت با آنها نمی‌تواند موجب کنار گذاشته شدن آنها شود. از منظر هند، مسئله اینجا است که چگونه می‌توان این خطرات را کاهش داد.   تروریسم اولین مجموعه خطرها مربوط به تروریسم احتمالی منطقه‌ای و بین‌المللی است. یکی از 4 اصل ذکر شده در بیانیه مشترک آمریکا و دولت افغانستان عبارت است از: «تضمین اینکه به هیچ فرد یا گروه تروریستی بین‌المللی اجازه داده نخواهد شد تا از خاک افغانستان علیه آمریکا و متحدان او استفاده کند.» هر چند این عبارت ممکن است بسیار خوب و خیرخواهانه به نظر برسد اما نحوه اجرای این ضمانت‌ها چندان مشخص نیست. علاوه بر این، جناح‌هایی که با آنها مصالحه می‌شود نیز ممکن است شامل عناصری باشند که از طرف سرویس اطلاعاتی پاکستان ضد منافع هند در افغانستان وارد جنگ شده‌اند. ادعایی که شواهد زیادی برای اثبات آن وجود دارد.   گروه حقانی که همچنان متبحرترین و مجهزترین جناح طالبان به حساب می‌آید، تاکنون حملات متعددی را علیه هند (مثل سفارت هند در کابل) انجام داده است.  «میرا مک دونالد» از تحلیلگران و گزارشگران مستقر در لندن، در این باره گفت: «طبق گزارش رسانه‌های آمریکایی، واشنگتن معتقد است سرویس اطلاعاتی پاکستان پشت سر این حمله بوده است.» با توجه به رابطه نزدیک بین سرویس اطلاعاتی پاکستان و رهبران شبکه حقانی، بسیار محتمل است که گروه حقانیِ مصالحه کرده نیز، همچنان به برنامه‌های ضد هندی خود ادامه دهد. «سراج الدین حقانی» معاون رهبر طالبان، با انتشار مقاله‌ای در «نیویورک تایمز» تصریح کرد که حفظ رابطه دوستانه با همه کشورها و جدی گرفتن دغدغه آنها از اهمیت زیادی برخوردار است؛ اما این جمله چیزی از نگرانی مقامات امنیتی هند نمی‌کاهد. کارشناسانی که مطالعات زیادی درباره شبکه حقانی داشته‌اند تأیید می‌کنند که رابطه بین این گروه و سرویس اطلاعاتی پاکستان «همچنان مستحکم و قدرتمند» است. نکته آخر اینکه، خلا امنیتی به وجود آمده به خاطر خروج نیروهای تحت رهبری آمریکا، منجر به ظهور گروه «داعش خراسان» (شاخه خلافت خود خوانده داعش در آسیای جنوبی و مرکزی) شده است. توانایی این گروه در جذب عناصر رادیکال شده (از جمله اتباع رادیکال شده هند) و استخدام شبه نظامیان متبحر جدا شده از طالبان پاکستان و افغانستان، تهدید بسیار واقعی برای آینده هند در افغانستان و به طور وسیع‌تر، در منطقه به حساب می‌آید. حمله به معبد سیک‌ها در کابل در مارس 2020 (که داعش خراسان مسئولیت آن را پذیرفت)، گویاترین نمونه از خطرات امنیتی بسیار جدی است که حضور هند در داخل افغانستان را تهدید می‌کند. اینکه یکی از 4 مهاجم داعشی در این حمله، فردی از منطقه «کرالا» واقع در جنوب هند بوده است، این تهدید را بیش از پیش برای مسئولان هندی مخاطره آمیز می‌کند. نفوذ پاکستان   دومین مجموعه خطرها مربوط است به افزایش نفوذ سرویس اطلاعاتی پاکستان در افغانستان. رابطه بین طالبان (به خصوص شبکه حقانی) و سرویس اطلاعاتی پاکستان، نشان دهنده نفوذ فزاینده پاکستان در داخل افغانستان است. شاید رهبران طالبان همیشه با دولت و سرویس اطلاعاتی پاکستان هم نظر نباشند اما نفوذ این سرویس بر طالبان حقیقتی انکار ناپذیر است. «آنها مراقبان قدرتمند ما هستند»: این عبارتی است که یکی از اعضای مهم سابق طالبان، برای توصیف رابطه این گروه با سرویس اطلاعاتی پاکستان به کار می‌برد. با توجه به احتمال حضور طالبان در دولت کابل در آینده نزدیک، این وضعیت چندان برای هندی‌ها خوشایند نیست. شکاف در داخل دولت افغانستان سومین مجموعه خطرها، مربوط به دولت همیشه چند پاره افغانستان است. هر چند یک دولت نیمه متحد به رهبری غنی و عبدالله ممکن است گزینه‌هایی را برای کاهش خطرات ذکر شده در بالا پیش روی هند قرار دهد اما با توجه به رقابت تند و تیز دو طرف و در همان حال، بالا گرفتن سطح خشونت‌ها در کشور، به نتیجه رسیدن چنین دولتی بعید به نظر می‌رسد. توافق سیاسی اخیر بین غنی و عبدالله، هر چند میمون است اما تضمینی برای ثبات سیاسی نیست. هر دو رهبر (که تا همین اواخر، مخالف هم بودند) حالا مجبور هستند راهی برای همکاری با یکدیگر پیدا کنند. هند باید اقدامات راهبردی خود را شناسایی کرده و صرفا روی یک رویکرد افغان محور در روند صلح تمرکز نکند؛ چون وجود رقابت‌های شدید سیاسی و نبردهای بزرگ خودخواهانه بین رهبران افغان ممکن است سبب از هم پاشیدن دولت شود. شاید تا یک دهه پیش، زمانی که بحث درباره برنامه خروج کم کم شروع به گرفتن انرژی اجرایی مقامات واشنگتن و لندن کرده بود، تمرکز صرف روی دولت افغانستان برای ایجاد ثبات، به عنوان یک راهبرد کفایت می‌کرد. حتی شاید بتوان گفت که این راهبرد تا ژانویه سال 2017، زمانی که ترامپ وارث این جنگ طولانی شد،  نیز تا حدودی قابل طرح بود. اما در حال حاضر، اتکا به این راهبرد غیرقابل توجیه است. به گفته یکی از مقامات ارشد سابق هند، غنی و عبدالله هیچ آورده حقیقی برای تأمین منافع بلند مدت هند در افغانستان نداشتند. وی تصریح کرد: «اگر می‌خواهید نقش آفرینی داشته باشید باید آورده‌ها و سرمایه‌های جدیدی ایجاد کرده و در عین حال، سرمایه‌هایی را که از مدت‌ها قبل مورد حمایت هند بوده‌اند فراموش نکنید.» گرچه بخش‌ها و نهادهای دولتی مختلف در هند تا حدودی درباره خطرات پیش روی منافع هند (که در بالا عنوان شد) اتفاق نظر دارند اما راهکار دقیق کاهش این خطرات هنوز به طور کامل مشخص نیست. به طور کلی، رویکرد هند تاکنون، حمایت اقتصادی از دولت افغانستان و همچنین حمایت نظامی از طریق ارائه آموزش و تأمین محدود تجهیزات امنیتی بوده است. اگر بپذیریم که اکثر سربازان تحت رهبری آمریکا به زودی افغانستان را ترک خواهند کرد و اینکه حتی این امکان وجود دارد که طالبان در صحنه سیاسی افغانستان حضور پیدا کند (یا اینکه دست کم، نقش بیشتری در مقایسه با شرایط کنونی ایفا کند) در آن صورت، این اقدامات راهبردی باید مورد بازنگری قرار گیرند. با در نظر داشتن این حقیقت که توافقنامه آمریکا ـ طالبان دیگر یک احتمال نظری نیست، این مسئله اهمیت بیشتری پیدا می‌کند؛ و چنانچه در بخش ذیل خواهیم دید، حالا تأثیرات این اقدام را می‌توان مشاهده و حتی اندازه گیری کرد.     این توافق چیست؟ آغاز مذاکرات رسمی درباره خروج نیروهای تحت رهبری آمریکا و همزمان با آن، نیاز مبرم به انجام همکاری‌های بین المللی پس از شیوع ویروس کرونا، باعث شده است تا طالبان در اظهارات خود از یک لحن مسالمت جویانه استفاده کند. 17 مارس 2020، یک مقام طالبان از آمادگی این گروه برای همکاری با سازمان بهداشت جهانی و دیگر نهادهای بین‌المللی به منظور مقابله با ویروس کرونا خبر داد. در گذشته، فرماندهان طالبان برای انجام برنامه‌های واکسیناسیون در مقرهای خود، به طور موقت اعلام آتش بس می‌کردند. اما روشن است که در حال حاضر، تعاملات گسترده‌تر دیپلماتیک طالبان، به خاطر وضعیت بهداشتی اضطراری و پیچیده به وجود آمده، برجسته‌تر شده است. همچنین روشن است که همه‌گیری جهانی این ویروس تا حدی سبب به تأخیر افتادن جدول‌های زمانی تعیین شده در توافقنامه دوحه خواهد شد.   نگرانی اصلی درباره خروج نیروهای تحت رهبری آمریکا، صرفا مربوط به خروج اکثر سربازان از افغانستان نیست؛ بلکه ساختار حداقلی نیروهایی که ممکن است برای انجام عملیات‌های ضد تروریستی در این کشور باقی بمانند نیز به همین اندازه منشأ نگرانی است. تاکنون، هیچ شفافیتی درباره این ساختار حداقلی وجود نداشته است. «جوشوا وایت» از روسای سابق شورای امنیت ملی آمریکا معتقد است که برآورد دقیق تعداد نیروهایی که قرار است باقی بمانند، ورود به «دنیای ناشناخته‌ها» است. ترویج دموکراسی، آزادی‌های مدنی و حقوق زنان، نقش کمی در تصمیم آمریکا برای خروج سریع دارد. چه این سند را یک توافقنامه خروج بدانیم و چه آن را آغازی برای توافق صلح، انتشار مکتوب آن تأثیرات میدانی به دنبال خواهد داشت. همانطور که گفته شد، این توافقنامه اصراری ندارد که پس از امضای آن باید خشونت‌ها کاهش پیدا کند. در واقع، افزایش سطح خشونت‌ها بلافاصله پس از امضای توافقنامه در دوحه، نگرانی در دولت آمریکا ایجاد نکرد. برخلاف سال 2012، زمانی که آخرین دور مذاکرات آغاز شد و سپس به شکست انجامید، به نظر می‌رسد در سال 2020 در دوحه، دولت افغانستان و همه سهامداران اصلی پای کار آورده شده بودند. یکی از مقاماتی که در مذاکرات سال 2012 شرکت داشت، در این باره گفت: «این دقیقا همان روندی است که ما 8 یا 9 سال پیش به دنبال آن بودیم.» به گفته وی، باراک اوباما رئیس جمهور وقت آمریکا تمایلی نداشت تا با طالبان وارد مذاکره شود چون در آن زمان، خطوط قرمز زیادی (مثل نقش زنان و حقوق دموکراتیک) وجود داشت که باید مورد توجه قرار می‌گرفت. علاوه بر این، دولت افغانستان نیز کنترل بیشتری روی مذاکرات داشت که همین مسئله، پیشبرد این روند را دشوار می‌کرد. اما، به گفته وی، این بار آمریکایی‌ها توانستند از این موانع عبور کنند. «بارنت روبین» مشاور ارشد سابق نماینده ویژه آمریکا در امور افغانستان و پاکستان (2009 تا 2013) در این باره می‌گوید: «در آن زمان، هیچ اجماع سیاسی برای حمایت از روند مذاکره با طالبان وجود نداشت. تنفر «هالبروک» (نماینده ویژه آمریکا در دوران اوباما) از کرزی نیز غیرسازنده بود. تنها روند صلحی که در آن زمان به موفقیت رسید، روندی بود که توسط خود حامد کرزی مهندسی شده بود ـ یعنی تماس با «گلبدین حکمتیار» نخست وزیر سابق؛ اقدامی که در ابتدا با مخالفت دولت آمریکا مواجه شد. به گفته یکی از مقامات بریتانیایی، با توجه به این تاریخچه، ادامه این روند توسط خلیل‌زاد حیرت آور بوده است. البته این بدان معنا نیست که این توافق در حال حاضر از حمایت فعال همه بخش‌های افغانستان برخوردار است بلکه بیشتر به این معنا است که ایالات متحده و به خصوص زلمی خلیل‌زاد، همه تلاش خود را به کار بستند تا بتوانند حمایت بخش‌های مختلف رهبری افغانستان (که از دیرباز مخالف مذاکره با طالبان بودند) را با این توافقنامه به دست آورند.     در واقع، آنچه که در دوحه به امضا رسید و در کابل روی آن توافق شد، چارچوب دقیق پروسه‌ای بود که قرار است (به صورت نظری) منجر به یک مصالحه پایدار در افغانستان شود. این توافقنامه به دو بخش تقسیم می‌شود. در بخش اول، انتظار می‌رود که طالبان «ضمانت‌ها» و «مکانیسم‌های اجرایی» ارائه کند مبنی بر این که هیچ گروهی از این پس نخواهد توانست از خاک افغانستان علیه امنیت آمریکا و متحدان او استفاده کند. بلافاصله پس از امضای توافقنامه نیز سخنگوی طالبان از فرصت استفاده کرده و آشکارا اعلام کرد که این گروه نمی‌خواهد هیچ گروه خارجی از خاک افغانستان علیه هیچ کشوری استفاده کند. در مقابل، انتظار می‌رود که ایالات متحده نیز با ارائه ضمانت‌ها و مکانیسم‌های اجرایی، «جدول زمانی را برای خروج همه سربازان خارجی از افغانستان تعیین کند.» همچنین طبق گفته افرادی که دست کم از سال 2004 بدین سو در جریان مذاکرات صلح قرار داشته‌اند، ایالات متحده در یک ضمیمه محرمانه، طرح تفصیلی ارائه کرده است مبنی بر این که با پیشبرد مذاکرات صلح، کدام پایگاه‌های نظامی و در چه زمانی تعطیل خواهد شد. به گفته «جوشوا وایت» این یعنی شمارش معکوس برای خروج به صدا درآمده است. این جزئیات تنها در اختیار برخی قانونگذاران خاص ایالات متحده قرار گرفته است. پس از ارائه این ضمانت‌های دو سویه، قرار بود طالبان «مذاکره با طرف‌های افغان» را از تاریخ 10 مارس 2020 آغاز کند. قرار بود در جریان این مذاکرات، نحوه برقراری یک آتش جامع و دائم و همچنین نقشه راه سیاسی مشترک طالبان و دولت افغانستان برای کشور مشخص شود. یکی از بخش‌های مهم این روند، بحث خروج پیوسته نیروهای آمریکایی از افغانستان بود ـ از 13.000 سرباز به 8.600 سرباز تا 12 جولای 2020 یا در مدت 135 روز از زمان امضای توافقنامه. به گفته ناظران، به نظر می‌رسد که این روند در حال انجام می‌باشد. علاوه بر این، قرار است که تا 30 آوریل 2021 یا 14 ماه پس از امضای توافقنامه، ایالات متحده و دیگر نیروهای ائتلافی به طور کامل از افغانستان خارج شوند. همچنین قرار است که اجرای جدول زمانی خروج همزمان باشد با طرح آزادی زندانیان طالب اسیر در زندان‌های افغانستان (در مجموع تا سقف 5.000 نفر) و نیروهای نظامی افغان اسیر در دست طالبان (در مجموع، 1.000 نفر). به گفته یکی از کارشناسان آشنا به روند مذاکرات، این مسئله در آخرین لحظات توسط خلیل زاد وارد توافقنامه شد تا بتواند این توافق را به سرانجام برساند. درباره بخش دوم این توافقنامه، باید راستی آزمایی‌هایی بیشتری انجام شود تا مطمئن شد که طالبان دیگر با القاعده ارتباط برقرار نخواهد کرد. گرچه طالبان تصریح کرده است سایر گروه‌هایی که تهدیدی برای امنیت آمریکا و متحدان او به حساب می‌آیند، «جایی در افغانستان نخواهند داشت.» اما تعهدات این گروه برای تضمین اجرایی این گفته نیز باید اعتبار سنجی شود. همانطور که قبلا گفته شد، روند اعتبار سنجی همچنان محرمانه نگه داشته شده است. در آخرین مرحله هم سازمان ملل باید تکمیل روند اجرای توافقنامه را تأیید کند. به دلایل مختلف، جدول زمانی تعیین شده در این توافقنامه هنوز به درستی اجرا نشده است. به گفته کارشناسان، تمایل غنی برای «کنترل کامل» روند صلح بین‌الافغانی، عدم موافقت سریع وی با بحث تبادل زندانیان (بخش مهمی از توافقنامه نهایی که آمریکایی‌ها مشورت کاملی با وی در این باره نداشتند) و همچنین تأخیرهای به وجود آمده به خاطر شیوع ویروس کرونا، همگی باعث به تأخیر افتادن چند ماهه این جدول زمانی شد. با همه اینها، کارشناسان معتقد هستند که مهم‌ترین مسئله در حال حاضر این است که همه طرف‌های دولت فعلی افغانستان همچنان در تلاش هستند تا حتی پس از امضای توافق توسط آمریکا و طالبان، «از این توافق برای امتیازگیری استفاده کنند.» 10 مارس 2020، پمپئو که از عملکرد طرف‌های توافق ناامید شده بود، افزایش خشونت طالبان علیه غیرنظامیان افغان را «غیر قابل قبول» دانست. چند روز بعد، پمپئو که به وضوح از ناتوانی رهبران افغان برای تشکیل یک دولت متحد در کابل به خشم آمده بود، از کاهش 1 میلیارد  دلاری کمک‌های آمریکا به افغانستان خبر داد. با این حال، وی به طور همزمان از ابزارهای تشویقی نیز استفاده و تصریح کرد: «اگر رهبران افغان بتوانند یک دولت جامع تشکیل دهند، این دولت می‌تواند ضمن تأمین امنیت، در روند صلح نیز مشارکت داشته باشد.» وی همچنین تأکید کرد: «ایالات متحده آمادگی دارد تا از این اقدامات حمایت کرده و در برنامه‌ بازنگری‌ مالی خود تجدید نظر کند.»  به رغم همه این تأخیرها، هنوز این امکان وجود دارد که در آینده نزدیک گام‌هایی برای انجام مذاکرات موثر برداشته شود. اگر بنا باشد تهدید پمپئو عملی شود در آن صورت، ایالات متحده می‌تواند کابل و همچنین افرادی را که در دوحه با آنها دست داده است، برای شروع مذاکرات تحت فشار قرار دهد. تاکنون این فشارهای ایالات متحده، تا حدودی جواب داده است. دولت افغانستان، 27 مارس 2020، «معصوم استانکزی» رئیس سابق سرویس اطلاعاتی این کشور را که فارغ التحصیل «دانشگاه کمبریج» است را به عنوان رئیس تیم 21 نفره مذاکرات تعیین کرد. به گفته یکی از کارشناسانی که با استانکزی آشنایی داشته و مدت‌های طولانی است که روند مذاکرات را دنبال می‌کند، معصوم استانکزی بهترین فردی بود که می‌توانست این سمت را بر عهده بگیرد. به گفته وی، این اقدام نشان می‌دهد که دولت غنی این روند را بسیار جدی گرفته است. یک مقام بریتانیایی که تحولات افغانستان را از نزدیک رصد می‌کند نیز معتقد است که آشنایی استانکزی با طالبان می‌تواند به پیشرفت این روند کمک کند. 17 می 2020، غنی و عبدالله در نهایت توانستند به یک توافق برای تقسیم قدرت دست پیدا کنند. طبق این توافق، عبدالله که گمان می‌رود در این برهه از زمان نزدیک به روسیه باشد، ریاست «شورای عالی مصالحه ملی» را بر عهده گرفته است. بر همین اساس، وی روند مذاکره با طالبان را رهبری خواهد کرد. اما با توجه به نقش تعریف شده برای استانکزی، کاربرد عملی این پست برای عبدالله چندان مشخص نیست. نگاه هندی‌ها گفته می‌شود که ترامپ در جریان سفر اخیر خود به هند، «ضمانت‌های» خاصی را درباره مصالحه با طالبان به «نارندرا مودی» نخست وزیر هند داده است. به گفته یکی از مقامات، پیام ترامپ به مودی به طور خلاصه این بوده است: «لازم نیست هند نگران این موضوع باشد.» اما بعید است که ارائه چنین تضمین‌های کلی و مبهمی بتواند نگرانی‌های مسئولین هندی را از بین ببرد (و نباید هم چنین باشد). مقامات دهلی‌نو معتقد هستند که با وجود ترامپ، احتمال وقوع هر رویدادی وجود دارد. اکثر مقامات هندی تأکید دارند که این توافق یک توافق کاملا یک طرفه است. به اعتقاد آنها، این توافقنامه در واقع یک توافقنامه خروج است که افغانستان را تحت کنترل طالبان و پاکستان درآورده است. این حقیقت که قانونگذاران آمریکایی در جلسه استماع بخش‌های محرمانه این توافقنامه، بحث فروخته شدن افغانستان به طالبان را مطرح کرده‌اند، این باور را در میان مقامات هندی تقویت خواهد کرد که این توافقنامه چیزی کمتر از یک اقدام خیانتکارانه نیست. این باور اکثریت مقامات دهلی نو است. حتی کسانی که از دیرباز از روند مذاکره با طالبان حمایت کرده‌اند نیز درباره ماهیت توافقنامه امضا شده در دوحه ابراز تردید کرده‌اند.    دست کم یکی از مقامات ارشد سابق هند که مدت زمان زیادی در افغانستان بوده، معتقد است که مذاکرات فعلی ابزاری برای «تغییر شرایط» ایالات متحده است. به باور مقامات دهلی، دولت ترامپ به این نتیجه رسیده که توافق با طالبان ممکن است ثبات بیشتری در افغانستان ایجاد کند. این حقیقت که «ملا برادر» به طور مستقیم با ترامپ وارد مذاکره می‌شود نیز گویای همین مطلب است. به اعتقاد آنها، خلیل‌زاد حقیقتا باور دارد که هنوز راهی برای رسیدن به یک توافق وجود دارد.  یکی از افرادی که از نزدیک در جریان روند مذاکرات بوده، معتقد است که خلیل‌زاد اعتبار زیادی به طالبان داده است (اعتباری که واقعا بیشتر از حد نیاز بوده است). به گفته وی، خلیل‌زاد باعث شده است تا طالبان به غلط، خود را قدرتمندتر از آنچه واقعا هست تصور کند. با این حال، یک مقام بریتانیایی معتقد است که همین اقدام سبب شده است تا طالبان در حال حاضر آمادگی بیشتری برای صلح، در مقایسه با گذشته، پیدا کند. وی تصریح کرد، خلیل‌زاد درس‌های خوبی از مذاکرات ناتمام 8 سال پیش گرفته و حقیقت این است که آمریکایی‌ها این بار می‌خواهند طوری رفتار کنند که دچار وضعیت سال 2012 نشوند. واضح است که طالبان یا بخشی از آن، احتمالا بخشی از آینده سیاسی افغانستان خواهد بود.   بدون تردید، ایده تعامل مستقیم با طالبان، به دلایل مختلف، به مذاق مقامات هندی و مردم این کشور خوش نیامده است. همین گروه بود که در سال 1999 پس از ربودن یک هواپیمای خطوط هوایی هند، تروریست‌ها را به داخل خاک پاکستان برده بود. به گفته «آرون سینگ» سفیر سابق هند در آمریکا، در جریان این هواپیماربایی، دهلی نو متوجه شد که متأسفانه هیچ دسترسی به ساختارهای وقت حاکم بر افغانستان ندارد. طالبان که تحت حمایت دولت پاکستان قرار داشت، در دوره حکومت خود بر افغانستان بین سال‌های 1996 تا 2001 نیز همچنان دشمن هندی‌ها باقی ماند. مقامات هندی هم به طور متقابل، به خاطر رابطه نزدیک طالبان با سرویس اطلاعاتی پاکستان (آی.اس.آی)، تمایلی به تعامل مستقیم با این گروه نداشتند. علاوه بر این «شبکه حقانی» که یکی از شاخه‌های مهم طالبان است، همچنان دشمن سرسخت هند به حساب می‌آید. این شبکه، با حمایت «لشکر طیبه» مدت‌های مدیدی است که تابع اوامر آی.اس.آی است. شبکه حقانی بدون شک، گزینه مطلوب پاکستانی‌ها برای ایفای یک نقش برجسته در نظام سیاسی (هنوز نامشخص) آینده افغانستان می‌باشد. به علاوه، کارشناسان هندی معتقد هستند که با توجه به وابستگی نسبتا همه جانبه طالبان به دولت پاکستان، مذاکره با این گروه ارزشی ندارد. در واقع، خانواده‌های طالبان همچنان تحت مراقبت شدید سرویس اطلاعاتی پاکستان زندگی می‌کنند و این گروه در جریان مذاکرات خود با جامعه جهانی، سایه این مراقبان پاکستانی را بر سر خود حس می‌کند. با همه اینها، روند مذاکره و توافق در حال انجام است و هندی‌ها چه بخواهند و چه نخواهند، یک نسخه از طالبان در آینده سیاسی افغانستان نقش آفرینی خواهد کرد. در چنین شرایطی، اگر هند بخواهد از منافع اساسی خود محافظت کند (یعنی بتواند به حضور خود در افغانستان ادامه داده و قادر به حمایت از دولت مستقل در این کشور باشد) مجبور است تا با انجام یک سری انتخاب‌های ناخوشایند و تجدید نظر در اقدامات راهبردی خود، خطرات ناشی از این تحولات را کاهش دهد. به گفته «راکش سود» دولت هند 2 انتخاب پیش رو دارد. اول این که، منتظر بماند و ببیند که آیا غنی و عبدالله می‌توانند با رفع موانع، سطحی از ثبات سیاسی را در افغانستان ایجاد کنند یا خیر. دوم اینکه، هندی‌ها برای مشارکت داشتن در آینده افغانستان و در شرایطی که بی‌ثباتی گسترده بر این کشور سایه افکنده است، باید «آورده‌ها و سرمایه‌های جدیدی» برای خود ایجاد کنند. تحقق این امر مستلزم آن است که هند ضمن داشتن «مشارکت فعالانه» به عنوان «عنصری دیده شود که مشارکت فعالانه‌ای در روند مذاکرات ملی و بین‌المللی دارد.» در این گزارش، ما به طور جدی از رویکرد دوم حمایت می‌کنیم.   ادامه دارد... انتهای مطلب/ «آنچه در این متن آمده به معنای تأیید محتوای آن از سوی «موسسه ایران شرقی» نیست و تنها در راستای اطلاع رسانی و انعكاس نظرات تحليلگران و منابع مختلف منتشر شده است»