English
جمعه ۱۳ تير ۱۴۰۴ ساعت: ۱۱:۰۸
  • صفحه نخست
  • کشورهای هدف
    • افغانستان
    • پاکستان
    • ترکمنستان
    • تاجیکستان
    • قزاقستان
    • ازبکستان
    • قرقیزستان
    • حوزه مشترک
  • موضوعات
    • سیاسی
    • امنیتی
    • اقتصادی
    • اجتماعی و فرهنگی
  • انتشارات
    • نشریه تخصصی
    • ویژه‌نامه
    • اینفوگرافیک
    • گاهنامه
ترجمه > افغانستان
تاریخ انتشار
پنجشنبه ۲۵ ارديبهشت ۱۳۹۹ ساعت ۱۰:۱۴
جالب است
۱

۲

  نظر
تشریح "مصالحه سیاسی مدون"
بحران افغانستان؛ از ایده‌آل‌گرایی تا مصالحه عمل‌گرایانه
برای برقراری صلح در افغانستان تاکنون نظریه‌های زیادی ارائه شده است و هر کدام مستلزم ابزارهای خاص خود است. انجام یک "مصالحه سیاسی مدون"، یک ایده آکادمیک برای انجام توافقات صلح فراگیر است. این نوع مصالحه اساسا یک توافق صلح، بدون حل و فصل مسائل اصلی است. این روش با ایجاد نهادهایی متشکل از همه بازیگران کلیدی، بیشتر زمینه محدود کردن و مدیریت مناقشات اصلی را فراهم می‌آورد و نه (مثل مصالحه‌های سیاسی «سنتی») حل و فصل این مناقشات را. طرف‌ها تنها پس از پایان کامل خشونت‌ها، با ادامه روند مذاکرات موافقت می‌کنند. این مصالحه شبیه به مصالحه ایرلند شمالی یا بوسنی است؛ جایی که به ازای پایان درگیری‌های مسلحانه، توافقاتی برای تقسیم قدرت بین گروه‌های قومی ـ سیاسی مختلف انجام شد. به عبارت ساده‌تر، جنگ تبدیل به نهادهای سیاسی شد؛ یعنی حرکت از جنگ به سمت سیاست، نه حرکت از جنگ به سمت صلح.
بحران افغانستان؛ از ایده‌آل‌گرایی تا مصالحه عمل‌گرایانه
ایران شرقی/

افغانستان بار دیگر در یک باتلاق سیاسی گیر افتاده است. اواسط ماه فوریه بود که نهادهای انتخاباتی افغانستان، پس از یک دوره 5 ماهه شمارش آراء، برای بار دوم «اشرف غنی» را بر مسند ریاست جمهوری نشاندند. اما «عبدالله» رقیب اصلی وی هنوز معتقد به وقوع تخلفات گسترده در روند انتخابات بوده و همچنان سکاندار دولت موازی است که در اعتراض به این روند تشکیل داده است. این در حالی است که پادرمیانی بزرگان افغان و آمریکایی‌ها همچنان ادامه دارد و حتی «مایک پمپئو» وزیر خارجه تهدید به قطع یک میلیارد دلار از کمک‌های آمریکا کرده است.
ساده‌ترین تحلیل این است که این یک منازعه خودخواهانه، بین یک برنده انعطاف ناپذیر و یک بازنده سرسخت است که موجب توقف روند صلح شده است؛ عدم انسجام و بحران سیاسی که مانع از انجام مذاکرات مهم با طالبان شده و اعتماد مردم به سیاستمداران خود را (آن هم در بحبوحه شیوع ویروس کرونا) بیش از پیش متزلزل خواهد کرد.

 اما شاید بعد دیگری هم برای نگاه به این قضیه وجود داشته باشد.
اول اینکه، آیا این یک بحران است؟ می‌توان به این قضیه بیشتر به چشم یک مذاکره نگاه کرد. بحران‌های سیاسی، به خصوص در مسیر صلح، به طور دوره‌ای در افغانستان بروز پیدا می‌کنند و این روند در آینده نیز ادامه خواهد داشت. «بحران» یک ابزار چانه‌زنی است که توسط برخی نخبگان مورد استفاده قرار می‌گیرد؛ در واقع زمانی که این نخبگان متوجه تغییراتی شوند که ممکن است جایگاه آنها یا دسترسی آنها به منابع دولتی را به مخاطره اندازد، با استفاده از این ابزار تلاش می‌کنند امتیازگیری کرده و منافع خود را حفظ کنند. 
دوم اینکه، باید به این بحران (یا مذاکره) به عنوان گامی در جهت صلح نگاه کرد. موضوع صلح افغانستان، خاتمه دادن به اختلاف‌ها و تغییر جای گلوله با گل نیست. موضوع صلح افغانستان، تغییر شکل تعادل قدرت موجود بین نخبگان، به شکلی است که طالبان نیز در آن جای داده شود. اما برای تغییر شکل این تعادل قدرت، باید اول تعادل قدرتی وجود داشته باشد و این دقیقا همان کاری است که بحران سیاسی موجود در حال انجام آن است. این بحران در واقع مذاکره‌ای برای ایجاد یک تعادل قدرت بین رئیس جمهور و گروه زیادی از جناح‌های قومی ـ سیاسی است که اپوزیسیون سیاسی این کشور را تشکیل داده‌اند. «دولت وحدت ملی» در 5 سال گذشته، نوعی از این همراهی و سازش بود. هر چند این دولت ایرادات فراوانی داشت اما توانست بیشتر جناح‌های سیاسی را با هم همراه کند. حالا لازم است تا دوباره چیزی شبیه به این اتفاق بیفتد. بدون چنین اقدامی، تیم مذاکره کننده دولت مجبور خواهد بود تا مذاکرات صلح را (دست کم) با دو جبهه انجام دهد: طالبان و اپوزیسیون سیاسی.
همه اینها حکایت از آن دارد که روند صلح افغانستان، بیشتر نوعی مذاکره درباره قدرت است و نه مذاکره درباره صلح. این روند باید صاحبان قدرت، از جمله طالبان، را قادر سازد تا برای دسترسی به منابع دولتی به چانه زنی بپردازند اما بدون استفاده از گلوله و بمب. قرار است که این روند چهره سیاسی افغانستان را تغییر دهد، یعنی یک سهم‌دهی جدید بین کسانی که حوزه‌ای را تحت کنترل داشته یا قادر به تشکیل و سازماندهی این حوزه‌ها هستند. اما خصومت‌های سیاسی و نارضایتی‌های تاریخی پایان نخواهد یافت: این روندی برای مصالحه است، نه حل و فصل اختلافات.
 
ورود به یک مصالحه سیاسی مدون
انجام یک مصالحه سیاسی مدون، یک ایده آکادمیک برای انجام توافقات صلح فراگیر است. این نوع مصالحه اساسا یک توافق صلح، بدون حل و فصل مسائل اصلی است. این روش با ایجاد نهادهایی متشکل از همه بازیگران کلیدی، بیشتر زمینه محدود کردن و مدیریت مناقشات اصلی را فراهم می‌آورد و نه (مثل مصالحه‌های سیاسی «سنتی») حل و فصل این مناقشات را. طرف‌ها تنها پس از پایان کامل خشونت‌ها، با ادامه روند مذاکرات موافقت می‌کنند. این مصالحه شبیه به مصالحه ایرلند شمالی یا بوسنی است؛ جایی که به ازای پایان درگیری‌های مسلحانه، توافقاتی برای تقسیم قدرت بین گروه‌های قومی ـ سیاسی مختلف انجام شد. به عبارت ساده‌تر، جنگ تبدیل به نهادهای سیاسی شد؛ یعنی حرکت از جنگ به سمت سیاست، نه حرکت از جنگ به سمت صلح.
 
آیا این روش در افغانستان جواب می‌دهد؟
بله. چنین مصالحه‌ای مناسب سناریوهایی است که در آنها، یک یا چند موضوع اصلی (مثل ماهیت دولت) محل اختلاف است. این مسئله درباره افغانستان صادق است؛ جایی که تلاش برای یافتن راه حلی که بتواند از یک سو، پاسخگوی مطالبات طالبان درباره تشکیل امارت اسلامی و از سوی دیگر، اصرار دیگر طرف‌ها برای حفاظت از نظام جمهوری باشد بسیار سخت خواهد بود.
به علاوه، چنین مصالحه‌ای، دو مشکل اصلی را که معمولا در روندهای صلح افغانستان مشاهده می‌شود حل خواهد کرد: عدم حضور بازیگران کلیدی و اجرای ضعیف (یعنی خروج برخی طرف‌ها از توافق). افغان‌ها می‌توانند به توافقات صلح دست پیدا کنند (مثل توافق ژنو در دهه 1980، توافقات پیشاور و اسلام آباد در دهه 1990، توافق بن یا پروسه حزب اسلامی در دهه اول سال 2000) اما فراگیری و همه شمولی، همواره پاشنه آشیل این توافقات بوده است. چنین مصالحه‌ای می‌تواند بستر مناسب برای رعایت اصل فراگیری را فراهم کند. این مصالحه همچنین به اجرای توافق کمک می‌کند چون دشمنان را مجبور به مشارکت با یکدیگر کرده و آنها را به حفظ ساختارها و تعادل قدرت ترغیب می‌کند. نکته اینجا است که در این نوع مصالحه، هیچ طرفی به همه مطالبات خود نمی‌رسد اما در عین حال، خروج از توافق نیز به نفع هیچ کس نیست و این راز کارآمد بودن این روش است: همه چیزهایی را از دست می‌دهند اما به طور مساوی.
چیزی که انجام یک مصالحه را در حال حاضر به گزینه‌ای مطلوب بدل کرده، فشار «عنصر زمان» است. برنامه‌های صلح افغانستان، در یک چارچوب زمانی بسیار فشرده گنجانده شده‌اند، به خصوص با توجه به توافقنامه امضا شده بین آمریکا ـ طالبان و در جریان بودن برنامه خروج نیروهای آمریکایی و ناتو. بحران کرونا و تأثیرات آن بر فرسایش کشورهای کمک کننده نیز بر این شتاب خواهد افزود. دیگر نمی‌توان منتظر ماند تا افغان‌ها درباره یک توافق «جامع» با یکدیگر مذاکره کنند. همچنین نمی‌توان این توافق را به آنها تحمیل کرد. در چنین شرایطی، یک مصالحه سیاسی راهی است برای خرید زمان به منظور تحقق طبیعی‌تر یک توازن قدرت مجدد و در عین حال، پایان دادن به خشونت‌ها.
ناچاری، قوی‌ترین قوه محرکه است. برخی طرف‌های افغان پیش از این ایده‌های مشابهی را به عنوان طرح صلح مطرح کرده‌اند. البته برخی سیاستمداران افغان و «زلمی خلیل‌زاد» نماینده ویژه آمریکا در امور صلح، با طرح این موضوع که مذاکرات بین‌الافغانی می‌تواند طی 3 ماه یا 100 روز به نتیجه برسد، تعجب جامعه جهانی را برانگیختند. با توجه به تضاد منافع و نارضایتی‌های تاریخی متعدد موجود، تحقق این امر تنها در صورتی امکان پذیر خواهد بود که برخی موضوعات از روند مذاکرات کنار گذاشته شوند. مثلا مسایل مهمی چون قوه قضاییه انتقالی، به خاطر موضوعات فوری‌تری چون همه شمولی سیاسی و تغییر قانون اساسی، نادیده گرفته خواهند شد. در چنین شرایطی، انجام یک مصالحه سیاسی می‌تواند طرف‌ها را دست کم وارد توافقی کند که در جریان آن، در نهایت، موضوعات فراموش شده مورد بحث قرار خواهند گرفت، نه اینکه نادیده گرفته شوند. 
البته چنین مصالحه سیاسی را می‌توان به عنوان یک بن بست «نه جنگ، نه صلح» مورد انتقاد قرار داد؛ مصالحه‌ای که منجر به یک «پایان» مشخص نخواهد شد. شاید بگویید این یک موفقیت سرسری است که قبولاندن آن به مردم، بعد از فروکش کردن هیجانات اولیه مربوط به پایان خشونت‌ها، کاری دشوار خواهد بود. شاید هم بگویید که این نوع مصالحه اوایل دهه 1990 نیز آزموده شد و در نهایت به شکست انجامید. باید گفت که تجربیات به دست آمده از آن دوران می‌توانند کمک کننده باشند، از جمله یک حضور قوی بین‌المللی برای اطمینان از این موضوع که نمایندگان جامعه زنان، جوانان و عناصر غیرنظامی به اندازه کافی در این روند حاضر باشند. این یک مصالحه ایده آل نیست. این یک مصالحه عمل‌گرایانه است که انجام آن برای ایجاد یک ساختار قدرت جدید در این کشور لازم و ضروری می‌نماید.
در حال حاضر، صلح در افغانستان، هنر کسب ممکن‌ترین نتیجه‌ها است نه ایده‌آل ترین نتایج. در چنین شرایطی، مصالحه سیاسی، بهترین و شاید کم ضررترین گزینه باشد. 
انتهای مطلب/

«آنچه در این متن آمده به معنای تأیید محتوای آن از سوی «موسسه ایران شرقی» نیست و تنها در راستای اطلاع رسانی و انعكاس نظرات تحليلگران و منابع مختلف منتشر شده است»

کد خبر:2242

اشتراک گذاری
مترجم : زهرا خادمی راد
مرجع : Foreign Policy
  • عناوین مرتبط
تاثیر تحولات افغانستان در پذیرش پلتفورم C5+1
انتخابات افغانستان از منظر تقابل لیبرالیسم و اسلام‌گرایی
سرنوشت مردم افغانستان در گرو آرای بی‌سرنوشت
سناریوهای فراروی انتخابات ریاست جمهوری افغانستان
نام شما

آدرس ايميل شما
نظر شما *

 

مشاهده نظرات مخاطبان

Khobadi
Germany
۰۰
۱۳۹۹/۰۳/۰۱ ۲۳:۰۷
بنظرمن : هیچ راه حلی
معضلات "کشمکش قدرت "درافعانستان رابصورت بنیادی واساسی حل نخواهدکرد!! بجز ایجادحکومت باقاعده‌های وسیع ملی ومردمی برمبنای دیموکراسی واقعی- پلورالیزم سیاسی و مقتضیات عصر حاضر!!!!بعبارت دیگر سیستم "ریاستی "فعلی عملا عرصه را بر مشارکت ملی و مردمی درافعانستان تنگ‌نموده و تشنج اخیر پس انتخابات مصداق همین اصل است!!! لذا بنظرمن: فقط راه حل معضلات" قدرت" وبن بستهای سیاسی در دراز مدت؛ ایجاد حکومت‌ فدرالی درافعانستان است وبس!!!
KHOBADI
Germany
۰۰
۱۳۹۹/۰۳/۰۱ ۲۳:۲۳
معضلات قدرت درافعانستان هیچ وقت بصورت حقیقی و بنیادین حل نخواهدشد!!! مگراینکه درقانون اساسی موجودکشورشیوه حکومت داری از" سیستم ریاستی" که عملا جوابگوی نیازهای اساسی کشور نیست به" سیستم فدرالی" تغییر یابدوبس!!!هر نوع راه حل دیگر زودگذر وموقتی‌ خواهدبود!!!!!

مقاله

پیامدهای تنش سیاسی- اجتماعی در بدخشان افغانستان
پیامدهای تنش سیاسی- اجتماعی در بدخشان افغانستان
«سعیده میرضیایف»؛ چهره‌ای نوظهور در ساختار قدرت ازبکستان
«سعیده میرضیایف»؛ چهره‌ای نوظهور در ساختار قدرت ازبکستان
عوامل تأثیرگذار بر بهبود روابط پاکستان و حکومت طالبان
عوامل تأثیرگذار بر بهبود روابط پاکستان و حکومت طالبان
زبان فارسی در پاکستان؛ مهجوریت یک «میراث مشترک»
زبان فارسی در پاکستان؛ مهجوریت یک «میراث مشترک»

مصاحبه

پیامدهای استقرار دولت جولانی در سوریه بر آسیای مرکزی
پیامدهای استقرار دولت جولانی در سوریه بر آسیای مرکزی
موقعیت تاجیکستان در فرایند هم‌گرایی ترکی در آسیای مرکزی
موقعیت تاجیکستان در فرایند هم‌گرایی ترکی در آسیای مرکزی
چشم‌ انداز سیاست خارجی ترکیه در آسیای مرکزی
چشم‌ انداز سیاست خارجی ترکیه در آسیای مرکزی
انتقال قدرت در تاجیکستان: چالش‌ها، تهدیدها و چشم‌اندازها
انتقال قدرت در تاجیکستان: چالش‌ها، تهدیدها و چشم‌اندازها

ترجمه

تغییر سیاست آمریکا در قبال طالبان: از مبارزه با تروریسم تا تعامل راهبردی
تغییر سیاست آمریکا در قبال طالبان: از مبارزه با تروریسم تا تعامل راهبردی
بحران خاورمیانه: تأثیر جنگ ایران و اسرائیل بر آسیای مرکزی
بحران خاورمیانه: تأثیر جنگ ایران و اسرائیل بر آسیای مرکزی
نگاهی به روند انتقال مزارع خشخاش از افغانستان به پاکستان
نگاهی به روند انتقال مزارع خشخاش از افغانستان به پاکستان
آسیای مرکزی و قفقاز جنوبی در آستانۀ تحولات بزرگ
آسیای مرکزی و قفقاز جنوبی در آستانۀ تحولات بزرگ
 
'
  • پيوندها
  • ارتباط با ما
  • دربارۀ ما
  • آرشيو
جستجوی پيشرفته
نقل و نشر مطالب با ذکر منبع آزاد است
توليد شده توسط نرم افزار جامع ”استوديو خبر“