کد QR مطلبدریافت صفحه با کد QR

شانس موفقیت جبهه‌های ضد طالبان

جبهه مقاومت و جبهه سیاسی آنکارا؛ تعامل یا تقابل

11 خرداد 1401 ساعت 13:10

فروپاشی جمهوریت و سلطه طالبان، تمام نیروهای موجود در بدنه و خارج از بدنه نظام افغانستان را به کشورهای مختلف متواری ساخت. در این میان تنها نیروی مخالفی که در همان آوان تسلط طالبان بر کابل شکل گرفت، «جبهه مقاومت ملی» بود. در کنار این جبهه نظامی، به تازگی یک جبهه سیاسی متشکل از تعدادی از رهبران سابق طی نشستی در آنکارا اعلام موجودیت کردند.
پیوند میان جبهه نظامی و جبهه سیاسی همچنین ظرفیت‌ و کارایی هر دو حوزه تاثیر مستقیمی بر موفقیت این جریان‌ها برای رسیدن به هدف دارد.
به نظر می‌رسد اقبال و اعتماد مردم به رهبران سیاسی سابق افغانستان از جمله سران جبهه تازه تاسیس در آنکارا همانند سال‌های نخست پس از سقوط طالبان نیست لذا امکان بسیج مردم علیه طالبان با ظرفیت این رهبران ممکن به نظر نمی‌رسد. از سویی دیگر بین رهبران سیاسی و رهبران نظامی شکاف‌هایی مشاهده می‌شود که چشم انداز ضعیفی از تحقق وحدت بین این دو نیرویی که باید در کنار یکدیگر باشند را نشان می‌دهد.


مطالعات شرق/

میراحمد مشعل*

خروج آمریکا از افغانستان و به موازات آن فروپاشی حکومت جمهوری اسلامی افغانستان، تمام نیروهای موجود در بدنه و خارج از بدنه نظام را به یکبارگی به کشورهای مختلف متواری و پراکنده ساخت. در این میان تنها نیروی مخالفی که در همان آوان تسلط طالبان بر کابل شکل گرفت و حتی دو سه هفته ولایت پنجشیر را در اختیار داشت، نیروی موسوم به جبهه مقاومت ملی به رهبری احمد مسعود پسر احمدشاه مسعود بود. پس از تصرف پنجشیر توسط طالبان تا چند ماه هیچ نیرویی در مقابل طالبان قرار نگرفت اما با فرا رسیدن فصل بهار تحرکات نظامی جبهه مقاومت بار دیگر در دو منطقه پنجشیر و اندراب (اندراب دره متشکل از سه ولسوالی در مجاورت پنجشیر در ولایت بغلان می‌باشد) از سر گرفته شد.

این تحرکات نظامی هر چند خیلی محدود و مقطعی است اما حداقل تلاش نظامی حساب می‌شود که علیه طالبان در حال حاضر وجود دارد. در حوزه سیاسی اما مقابله علیه طالبان دیرتر عرض وجود کرد. اولین تحرک قابل ملاحظه نشستی است که برخی از سیاست‌مداران افغانستانی مخالف طالبان در شهر آنکارا برگزار کردند. در این نشست که تعداد قابل ملاحظه‌‌ای از چهره‌‌های برجسته ضد طالبانی گردهم آمده بودند، با صدور اعلامیه چند فقره‌ای، ظاهراً رویکرد خود نسبت به طالبان را یکسان و مشخص ساختند. اینک پرسش‌هایی در قبال موارد مزبور قابل مطرح است از جمله این که چه پیوندی میان فعالیت نظامی موجود با گردهم‌ آمدن سیاسیون در ترکیه وجود دارد؟ ظرفیت‌ها، توانایی‌ها و کارایی دو حوزه نظامی و سیاسی علیه طالبان در چه حد است؟ نگاه کشورهای خارجی در قبال طالبان و حرکت‌های ضد طالبان از چه قرار بوده و چه را نشان می‌دهد؟
 
پیوند میان جبهه نظامی با جبهه سیاسی تشکیل شده در آنکارا
با این که تا قبل از شروع سال جدید شمسی هیچ گونه تحرک نظامی علیه طالبان انجام نشده بود اما وعده‌های تبلیغاتی گسترده‌ای در فضای مجازی و شبکه‌های اجتماعی، به این موج دامن می‌زد که از شروع بهار، جنگ سراسری علیه طالبان در افغانستان به‌وقوع خواهد پیوست. اکنون که تقریباً دو ماه از شروع بهار می‌گذرد به طور عمده در دو منطقه پنجشیر و اندراب تحرکاتی رخ داده است در حالی که در سایر ولایات افغانستان وضیعت تقریبا عادی است. گذشته از این که این تحرکات به طور جدی چشمگیر نبود، در چند مورد طالبان آغازگر عملیات تصفیه‌ای بودند و نیروهای مخالف واکنشی برخورد کردند. با این وجود اگر فرض شود که این آغاز راه است، مسیر دور و درازی فرا روی این حرکت وجود دارد و تحرکات پنجشیر و اندراب در حد جرقه شروع مقابله نظامی دردسرساز برای طالبان حساب شود، اولاً ادله کافی برای اثبات این که درگیری‌ها سرآغاز نبردهای گسترده ارگانیک‌وار و سازماندهی شده است که منجر به یک موج گسترده شود، وجود ندارد و ثانیاً‌ چنین درگیری‌هایی در هماهنگی و حمایت از یکدیگر پیش نرفته است و می‌توان گفت که رابطه‌ای بین درگیری‌های اخیر نظامی با جبهه سیاسی تازه تأسیس‌ شده وجود ندارد. سه مسئله عمده درگیری‌های اخیر را جدا از حرکت سیاسی آنکارا نشان می‌دهد.

 اولین مسئله بحث خودجوش بودن قضایای پیش آمده در پنجشیر و اندراب است. گزارش‌ها و اخبار منتشر شده از حملات نظامی دو منطقه پنجشیر و اندراب نشان می‌دهد آنچه تا اکنون اتفاق افتاده ناشی از یک پلان جنگی مدون و استراتژیک با فرماندهی واحد برای تصرف جغرافیا یا ضربه زدن به پیکر نظامی طالبان نبوده بلکه در هر دو منطقه تعدادی از مردمان محلی با انگیزه و خواست شخصی به شکل غیر هماهنگ شده و فاقد پلان عملیاتی اقدام به درگیری در حد بزن و بگریز با نیروهای طالبان داشته‌اند.
 
دومین مسئله عدم وجود مرجع و منبع مشخص برای اقدامات نظامی انجام شده است. علی‌الظاهر و آنچه در شبکه‌های اجتماعی تبلیغ شد، درگیری‌های یکی دو ماه گذشته در پنجشیر و اندراب را آدرسی تحت عنوان «جبهه مقاومت ملی» به رهبری احمد مسعود سازماندهی و فرماندهی کرده است.
 
سومین مسئله عدم شناخت جبهه مقاومت ملی به عنوان نیروی قابل قبول و رسمی در نشست آنکارا است. با این که در مورد قبلی تاحدودی مشخص شد که حرکت‌های نظامی دو ماهه اخیر فاقد آدرس مشخص سیاسی بود اما ظاهراً آنچه از تبلیغات برمی‌آید امتیاز سیاسی آن خواسته یا ناخواسته به آدرس جبهه مقاومت ملی به رهبری احمد مسعود تعلق می‌گیرد. اگر چنین چیزی درست هم باشد، آنچه عدم ارتباط درگیری‌های اخیر با نشست آنکارا را بیشتر برجسته می‌سازد، عدم حضور نماینده‌ای از آدرس جبهه مقاومت ملی و شخص احمد مسعود در آن نشست بود. شاید گفته شود که آیا حضور احمدضیاء مسعود و احمدولی مسعود نمی‌تواند نمایانگر حضور غیر مستقیم احمد مسعود و جبهه او باشد؟ پاسخ منفی است زیرا احمد مسعود در حدود یک سال که از حضور پررنگ او در صحنه سیاسی افغانستان می‌گذرد، چنان نشان داده که فعالیت‌های سیاسی و احتمالاً نظامی وی بدون حضور، دخالت و سهم‌گیری عموهای وی انجام شده است. بنابراین حضور احمدضیا و احمدولی مسعود در نشست آنکارا دال بر اشتراک احمد مسعود در نشست آنکارا نمی‌باشد لذا عدم حضور احمد مسعود و یا نماینده وی به معنای وقع نگذاشتن به نشست آنکار تلقی شده و نشانی از جدا بودن راه‌های هرکدام در خصوص قضیه جنگ و صلح با طالبان دارد.
 
فعالیت نظامی- سیاسی علیه حکومت طالبان؛ ظرفیت‌ها، توانایی‌ها و کارایی
عوامل داخلی

 گزینه نظامی علیه طالبان از بدو شروع تا کنون موفقیت چشمگیری در پی نداشته است. در پاسخ به چرایی این وضعیت اگر به بررسی عوامل داخلی پرداخته شود چند دلیل برجسته است: نخست این که مردم افغانستان دیگر دل و دماغ شروع یک جنگ داخلی را ندارند. چندین دهه جنگ بی‌نتیجه برای مردم عادی که قربانیان اصلی جنگ بوده‌اند، نوعی بی‌میلی و عدم رغبت برای شرکت در جنگ را به وجود آورده است. دلیل دوم که تا حدودی با دلیل اول هم‌پوشانی دارد، حس بی‌اعتمادی مردم افغانستان به رهبرانی است که در طول سه دهه گذشته رشته امور را در دست داشتند.
مردم افغانستان میان تیم غنی چنانچه در یکی از بندهای اعلامیه نشست ترکیه از آن به عنوان «تیم خائن و غدار» یاد شده و تمام کسانی که در نشست آنکارا حضور داشتند تمایز و تفاوت چشمگیری قائل نیستند. 
عملکرد بیست ساله سیاستمدارانی که هر کدام، هر از گاهی سهم بزرگی در حکومت قبلی نیز داشتند به شدت انگیزه مردم را سرکوب کرده است. اگر قرار باشد برای نابودی نیروی قدرتمندی به نام طالبان، اقدامی صورت گیرد (چنانچه در اعلامیه نشست آنکارا نیز به ضرورت «قیام عمومی» اشاره شده است) تصور نمی‌شود در عموم مردم، رمقی برای قیام باقی مانده باشد.
دلیل سوم پراکندگی و عدم وجود یکپارچگی میان نیروهای سیاسی و حتی نظامی مخالف طالبان است. اگر نیروهای سیاسی مخالف طالبان را همان‌هایی بدانیم که در گذشته بر قدرت استوار بودند، واضح است که نه در آن زمان میان آنها وحدتی وجود داشت و نه در آینده به‌وجود خواهد آمد. شاید امروز به طور شعاری این نیروها به دلیل وجود دشمن مشترک علی‌الظاهر هم‌نوایی کنند اما در عمل راه‌های جداگانه‌ای را سیر می‌کنند.
گذشته از این موارد، همین که جناح موسوم به جبهه مقاومت ملی به رهبری احمد مسعود در نشست ترکیه حضور نداشت خود نمایانگر وجود اختلاف و دو دستگی بین مقاومت‌گران است. شاید احمد مسعود تمایلی ندارد در قطار کسانی قرار گیرد که مورد خشم مردم افغانستان قرار دارند.
 
عوامل خارجی
 در کنار عوامل داخلی برای هر نبرد و جنگی، وجود عوامل خارجی به شدت تأثیرگذار و حتی نقش تعیین‌کننده را ایفا می‌کند. اکنون که طالبان در قامت حکومت مرکزی قرار گرفته مخالفان آن ضمن بهره‌بردن از زمینه‌های داخلی می‌باید حمایت و پشتوانه خارجی بخصوص همسایه‌های افغانستان و یا قدرت‌های جهانی را با خود همراه کنند.
علی‌رغم اینکه طالبان با استفاده از زور و به صورت یکجانبه حکومت قبلی را سرنگون کرده و زمام امور را به دست گرفته‌اند اما نگاه و تعریف کشورهای خارجی به حکومت طالبان متفاوت از پیش است.

به عبارت دیگر اغلب کشورهایی که طالبان را تا قبل از پیروزی گروه تروریستی می‌دانستند اکنون که آنها هیئت حاکمه افغانستان شده‌اند، به طور نسبی سطحی از تعامل و روابط با طالبان را برقرار کرده‌اند که در خور یک حکومت رسمی است؛‌ ملاحظه می‌شود علی‌رغم این که هیچ کشوری هنوز به صورت دژوره حکومت طالبان را مورد شناسایی قرار نداده است اما برخی از کشورهای همسایه و منطقه ضمن فعال نگهداشتن نمایندگی‌های خود در افغانستان در حال تعامل با حکومت طالبان هستند.  همین گونه، کشورهای غربی که باید مخالفان درجه یک طالبان تصور شوند، تعامل خوبی با حکومت طالبان برقرار کرده و بیشتر از رویکرد امتیاز‌دهی برای تغییر رفتار طالبان در مسائل مورد علاقه خود استفاده می‌کنند. در خصوص ایالات متحده آمریکا قضیه خاص‌تر می‌نماید. از حرکات این کشور در قبال طالبان آشکار است که ضمن پذیرش طالبان به عنوان حاکمان افغانستان بیشتر از هر کشور دیگری برای قرار دادن طالبان در مسیر مورد نظر خود رویکرد امتیازدهی را در پیش گرفته است. فراتر از این، فرستاده خاص این کشور برای افغانستان به صورت واضح بیان کرد که کشور او از هیچ‌گونه مخالفت نظامی علیه طالبان حمایت نمی‌کند.
 
لذا می‌توان گفت در حال حاضر هیچ کشوری چه در همسایگی و سطح منطقه و چه در سطح جهانی،  نه تنها تمایلی بر براندازی حکومت طالبان ندارد بلکه برای ایجاد تغییر در برخی از رویکردها و رفتارهای طالبان بیشتر از گزینه تطمیع و امتیازدهی استفاده می‌کند. بر مبنای این تحلیل، اگر ترکیه و یا کشور دیگری از مخالفین سیاسی حکومت طالبان میزبانی کرده و حتی اجازه می‌دهد که مخالفان طالبان گردهم آمده و اعلامیه‌ای نیز منتشر کنند، به معنای کمک به مخالفین طالبان برای براندازی حکومت طالبان نیست بلکه این کشورها در پی امتیازخواهی از طالبان هستند. در واقع در این مورد خاص، مخالفان سیاسی طالبان ابزار امتیازخواهی شده‌اند.
 
جمع‌بندی
در سطح داخلی، به رغم آن که مردم از طالبان دل خوشی ندارند اما میل و رغبتی چندانی برای قیام علیه طالبان دیده نمی‌شود؛ زیرا عملکرد بسیار بد سیاسیون فراری و عدم اطمینان از وضعیت پس از طالبان موجب می‌شود که مردم وضعیت بد را به وضعیت بدتر ترجیح دهند. از سوی دیگر برخلاف تبلیغات و هیاهوی بسیار، امید چندانی به فعالیت نظامی موجود وجود ندارد. همچنین فعالیت سیاسی پراکنده و چنددسته با سکان‌داری افرادی با کارنامه غیر قابل قبول، اندک امید باقی مانده مردم را به یأس مبدل کرده است.
 
در سطح خارجی نیز نگاه و اتخاذ رویکرد واحد (این که همه کشورها طالبان را به رسمیت نشناخته اما در عین‌حال تمام کشورها حکومت طالبان را قبول داشته و خواهان تعامل با طالبان هستند و همه از گزینه امتیازدهی و تطمیع برای تغییر رفتار طالبان استفاده می‌کنند، رویکرد واحد تعریف می‌شود) و عدم حمایت از گزینه‌هایی که به براندازی حکومت طالبان کمک کند، به معنای بی‌اثر بودن فعالیت‌های نظامی محدود در داخل و نشست‌های تشریفاتی مخالفین طالبان در خارج ارزیابی می‌شود. تنها منطق کارکردی چنین فعالیت‌هایی این است که کشورهای میزبان سود حاصل از آن را در راستای نیل به اهداف و خواسته‌های خود از طالبان طلب می‌کنند.
انتهای مطلب/

* کارشناس افغانستانی


کد مطلب: 3094

آدرس مطلب :
https://www.iess.ir/fa/analysis/3094/

موسسه مطالعات راهبردي شرق
  https://www.iess.ir