کد QR مطلبدریافت صفحه با کد QR

چین در افغانستان

چشم‌انداز بازیگری چین در افغانستان پسا آمریکا

23 شهريور 1401 ساعت 13:55

چین از زمان خروج آمریکا از افغانستان، با دید اقتصادی بارزتر و نگاه امنیتی عمیق‌تری پیشرفت وضعیت در افغانستان را رصد می‌کند. به همین دلیل با طالبان از ابتدای امر، تعامل توام با صبر استراتژیک را سرخط سیاست‌های خود قرار داد. نگاه راهبردی چین، علاوه بر تعامل با طالبان، نفوذ در جامعه افغانستان در درازمدت است. چین تلاش می‌کند تا علاوه بر حفظ روابط تاکتیکی با طالبان، از گسترش تروریسم در مرزهای غربی خود، جلوگیری کند. از همین رو تعامل چین با طالبان، یک تعامل حفظ وضع موجود و اعتقاد به گسترش این روابط بر اساس نیازهای زمان معرفی شده است.


مطالعات شرق/

عبدالناصر نورزاد*

قدرت‌های بزرگ منطقه‌ای مانند چین با چشم‌انداز تازه‌ای به قضایای افغانستان می‌نگرند. این چشم‌انداز تازه، معلول اوضاع افغانستان پسا آمریکا و به قدرت رسیدن طالبان در این کشور است. از همین رو چین با دید استراتژیک، سعی دارد تا اوضاع افغانستانِ تحت کنترل طالبان را به نفع خود، مدیریت کند. اگر پکن در دراز مدت نتواند اوضاع افغانستان را مدیریت کند، ناگزیر در نقش فعال خود پیرامون وضعیت امنیتی در افغانستان، تغییر مسیر می‌دهد اما این تغییر مسیر تاثیری روی وجوه دیگر روابط این کشور با طالبان نخواهد گذاشت.

چین از زمان خروج آمریکا از افغانستان، با دید اقتصادی بارزتر و نگاه امنیتی عمیق‌تری پیشرفت وضعیت در افغانستان را رصد می‌کند. به همین دلیل با طالبان از ابتدای امر، تعامل توام با صبر استراتژیک را سرخط سیاست‌های خود قرار داد. نگاه راهبردی چین، علاوه بر تعامل با طالبان، نفوذ در جامعه افغانستان در درازمدت است. چین تلاش می‌کند تا علاوه بر حفظ روابط تاکتیکی با طالبان، از گسترش تروریسم در مرزهای غربی خود، جلوگیری کند. از همین رو تعامل چین با طالبان، یک تعامل حفظ وضع موجود و اعتقاد به گسترش این روابط بر اساس نیازهای زمان معرفی شده است.

چین در عین حال ضمن حفظ یک موضع میانه در سطح بین‌الملل، نگاه ویژه‌ای را برای کنار زدن سایر بازیگران در افغانستان با هدف مقابله با تهدیدها و نیز ایجاد فرصت‌های جدید دارد، اما پکن به خوبی بر این واقعیت واقف است که این کار هزینه‌هایی در بر دارد. پکن نگاه خود را در افغانستان پسا آمریکا، غیرژئوپلتیک عنوان می‌کند تا حساسیت‌های روسیه و غرب برانگیخته نشود؛ اما به خوبی می‌داند که در مراحل بعدی از تکامل بازیگری خود در منطقه، به ناچار در تنش‌های ژئوپلتیکی منطقه بخصوص افغانستان حضور خواهد داشت. این تنش‌های ژئوپولتیکی، ممکن است چین را مجبور به واکنش نظامی و امنیتی شدید در قبال وضعیت امنیتی افغانستان کند و شاید زمینه را برای حضور نظامی چین در افغانستان مساعد سازد، چون چین از ناحیه همسایگان خود به شدت تحت نگرانی امنیتی است و افغانستانِ تحت کنترل طالبان و گروه‌های تروریستی بین‌المللی، ظرفیت آن را دارد تا به پاشنه آشیل امنیتی چین در آینده مبدل شود. بنابراین می‌توان ارزیابی کرد که چین امروز و نحوه تعامل آن با طالبان، صرفا یک نگاه تاکتیکی و از روی مجبوریت است و گرنه چین کمونیست با دیدگاه به شدت دین ستیزانه خود، چگونه حاضر شده تا قدرت به شدت افراطی مذهبی طالبان را، به عنوان موتلف خود بپذیرد و با آن تعامل داشته باشد؟
 
 بر این اساس، با نظرداشت محیط‌های پیرامونی چین، می‌توان این‌طور ارزیابی کرد که این کشور به افغانستانِ تحت کنترل طالبان -به عنوان یک قطعه از پازل منطقه‌ای می‌نگرد که نقش آن در تخریب پروژه‌های اقتصادی چین که بخش عمده آن از آسیای مرکزی می‌گذرد و امنیت افغانستان، بر آن تاثیر بی‌چون‌وچرایی دارد- چندان خوش‌بین  نیست. از سوی دیگر، چون محیط پیرامونی چین در حوزه دریایی و خشکی، به یکی از پاشنه‌های آشیل این کشور برای آسیب‌پذیری در مقابل غرب و رقبای منطقه‌ای او تبدیل شده، بنابراین ایجاد و بزرگ‌تر شدن تشنج و معضل در مرز این کشور با افغانستان به معنای ایجاد چالش جدید برای چین امروز است. تحولات هنگ‌کنگ و تایوان در داخل، بی‌ثباتی‌ها در میانمار و عدم قطعیت در سریلانکا، تنش در دریای چین جنوبی و نیز ائتلاف‌سازی‌های ژاپن و کره، شرایط دشواری را در محیط آسیایی چین پدید آورده است. پس ایجاد تنش در مرز غربی این کشور، در حال حاضر و با نظرداشت وضعیت موجود، برای این کشور، ناخوشایند است.

چین با نگاه توام با شک به طالبان، از یک سو خواستار حفظ روابط با این گروه است و نمی‌خواهد اراتباط لرزان و شکننده خود را با این گروه که قدرت سیاسی را در افغانستان دارد،  قطع کند و از سوی دیگر، می‌خواهد رفاقت با این گروه را با گزینه‌های محتمل دیگر، معاوضه کند زیرا پکن از عواقب استحکام پایه‌های نظام طالبانی که در حال حاضر الهام بخش موفقیت برای سایر گروه‌های منطقه شده به خوبی آگاه است و قصد ندارد کاری کند که گروه طالبان، قهرمان میدان افراط‌گرایی و تروریست معرفی شود و با الهام از این گروه، درد سر تازه‌ای در منطقه به وجود بیاید. اما این معاوضه، زمان و هزینه بیشتری برای چین خواهد داشت. پس به نظر می‌رسد این کشور، دینامیک تهاجمی و تحریک‌آمیز در محیط پیرامونی خود را که بیشتر متاثر از به قدرت رسیدن طالبان در افغانستان است، به عنوان یکی از قطعه‌های پازل امنیتی می‌بیند و در صدد تعریف بازیگری هژمونیک برای خود در این منطقه به نحوی است که تهدیدی را در کوتاه و میان‌مدت از جانب آن مشاهده نکند. این رویکرد می‌تواند در بلندمدت افغانستان را به عنوان فضای تداوم ژئوپلتیک پیرامونی چین و حوزه منافع استراتژیک این کشور مطرح کند.

 بنابراین افغانستان تحت کنترل طالبان، دردسری است که چین به هیچ صورت خواستار تحکیم پایه‌های آن در درازمدت نیست و می‌خواهد با اندک تحول در وضعیت موجود، جایگزینی برای آن پیدا کند. شاید یکی از دلایلی که تا امروز رابطه میان چین و طالبان را تداوم بخشیده، توصیه‌های آی‌اس‌آی باشد . اما این وضعیت نمی‌تواند برای درازمدت ادامه پیدا کند و ممکن است چین با تداوم وضع موجود، با چالش‌های امنیتی مواجه خواهد شد. چیزی که پکن در هیچ صورت، خواستار آن نیست.
انتهای مطلب/

*کارشناس ارشد مطالعات امنیتی


کد مطلب: 3219

آدرس مطلب :
https://www.iess.ir/fa/analysis/3219/

موسسه مطالعات راهبردي شرق
  https://www.iess.ir