کد QR مطلبدریافت صفحه با کد QR

گذار افغانستان به نظم امنیتی جدید

واکاوی احتمال تغییر «نظم امنیتی طالبان‏محور» در افغانستان

10 مهر 1401 ساعت 10:49

افغانستان در یک سال اخیر در مقطع پرتنش گذار از «نظم امنیتی آمریکامحور» به «نظم امنیتی طالبان‌‏محور» به سر برد هر چند که نظم امنیتی جدید هنوز تثبیت نشده است.
ویژگی‌ها و مختصات «نظم امنیتی طالبان‌محور» این است که مطابق با الگوی به جا مانده از دوران جمهوریت است و حذف و اضافات اندکی به آن وارد شده است. شاید مهمترین تغییر، اضافه شدن گردان‌های انتحاری به ساختار نظامی این کشور است. تجهیزات نظامی نیز همان تجهیزات به جا مانده از ارتش افغانستان و ناتو است. اما سه مشخصه بارز ساختار جدید عبارتند از: یک دست بودن نیروها در ساختار که اکثریت آنان همان نیروها و فرماندهان طالبان هستند؛ قرار گرفتن پشتون‌ها در رأس کلیه مناصب مهم نظامی و امنیتی؛ و حذف تمام جریان‌های مخالف «امارت اسلامی».


مطالعات شرق/

کارگروه افغانستان موسسه مطالعات شرق
 
مقدمه
بعد از حدود دو دهه حاکمیت نظم امنیتی آمریکامحور در افغانستان و در نهایت شکنندگی و ناکامی این نظم امنیتی و فروپاشی ساختار سیاسی برآمده از آن، افغانستان ناگهان در یک خلأ سیاسی و امنیتی قرار گرفت. در غیاب سایر بازیگران ملی و بین‌المللی، این خلأ به سرعت توسط طالبان پر شد و پس از سقوط جمهوریت، طالبان کنترل تمام جغرافیای افغانستان را به دست گرفت. پس از این جابجاییِ سریع و بدون مانعِ جدّی، ساختار و تجهیزات باقیمانده از نظم پیشین نیز در کنترل طالبان قرار گرفت و آنها به زودی چینش نظم جدید امنیتی را که کاملاً متفاوت با نظم سابق است، آغاز کردند. در ماه‏‌های نخست از دور جدید حاکمیت طالبان، آنها از حفظ امنیت به عنوان بزرگترین برگ برنده و مهمترین عنصر مشروعیت‌ساز برای دولت خود در عرصه داخلی و منطقه‌‏ای یاد می‏‌کردند غافل از این که در دنیای جدید و بویژه در افغانستان که یک جغرافیای راهبردی برای قدرت‌‏های منطقه‌‏ای و جهانی محسوب می‌‏شود، ماهیت موضوع‌های امنیتی، بسیار متنوع و کاملاً پیچیده است.

برای تحلیل «نظم امنیتی» غالباً سه فاکتورِ - ساختارها، بازیگران و فرآیندها - به‌عنوان شاخص‌‏هایی درهم‌تنیده و مرتبط با یکدیگر واکاوی می‌شوند. افغانستان کنونی فراتر از «نظم امنیتی کلاسیک» که در آن موضوع‌های امنیتی عمدتاً ساده، منفک، تک بعدی و تنها دارای یک راه حل هستند، دارای یک «نظم امنیتی پیچیده» است که در نتیجه موضوع‌های امنیتی در آن عمدتاً پیچیده، چندبعدی، همبسته، غیر قابل حذف و با راه حل‏‌های چندبعدی هستند. از این رو، نظم امنیتی پیچیدۀ فعلی افغانستان در وضعیتی سیال است که هنوز تحکیم و تثبیت نشده اما برای شکل دادن به ساختارها، فرایندها و کنشگران آن، طالبان نقشِ محوری را ایفا می‏‌کند و به همین علت می‌توان آن را «نظم امنیتی طالبان‏‌محور» نامید.

«نظم امنیتی طالبان‌محور» دارای این ویژگی‌‏ها و مختصات است که الگوی «ساختاری» نظامی و امنیتی آن مطابق با الگوی به جا مانده از دوران جمهوریت است و حذف و اضافات اندکی به آن وارد شده است. شاید مهمترین تغییر، اضافه شدن گردان‌های انتحاری به ساختار نظامی این کشور است. تجهیزات نظامی نیز همان تجهیزات به جا مانده از نظامیان افغان و ناتو است. اما سه مشخصه بارز ساختار جدید عبارتند از: نخست، یک دست بودن نیروها در ساختار است که اکثریت آنان همان نیروها و فرماندهان طالبان هستند؛ دوم، قرار گرفتن پشتون‌ها در رأس کلیه مناصب مهم نظامی و امنیتی؛ و سوم، حذف تمام جریان‌های مخالف «امارت اسلامی».
 
رصد تحولات امنیتی افغانستان در هفته‌های اخیر، بیانگر این است که نشانه‌هایی از آغاز یک روند جدید دیده می‌شود که می‌تواند به «تغییر» یا «تزلزل» نظم امنیتی موجود منجر شود. سئوال این است که زوایای پیدا و پنهان این روند جدید که ممکن است نظم امنیتی طالبان‌‏محور را متحول سازد، چیست؟ برای شناخت برخی از ابعاد تغییر احتمالی در نظم امنیتی طالبان‏‌محور باید توجه داشت که این نظم اکنون پس از یک سال با موانع و چالش‏‌های ذیل مواجه شده است:
 
تشدید فشارهای امنیتی آمریکا بر طالبان
شواهد نشان می‏‌دهد که آمریکا تلاش می‌‏کند راهبرد «موازنه (کنترل) از راه دور» را در افغانستان عملیاتی کند. طبق این راهبرد، آمریکا به جای مداخله مستقیم نظامی و صرف هزینه‏‌های مالی و جانی، از توان شرکا و متحدان خود برای کنترل رقبا و دشمنان خود در مناطق مختلف بهره می‌‏گیرد. اجرای این راهبرد در افغانستان کنونی بدین معنا است که پس از خروج نظامیان خارجی، فروپاشی ارتش افغانستان که توسط آمریکایی‌ها آموزش دیده بود و بالاخره روی کار آمدن طالبان، افغانستان به عنوان کانون بالقوه جریان‌های جهادی فراملی نباید به انزوا کشیده شود و بر اساس منطق امنیتی نباید افغانستانِ زخم خورده و ناتوان را به حال خود رها کرد. از این منظر، «تداوم و تعمیق بحران» زمینه لازم را برای ایفای نقش نظامی و امنیتی آمریکا در افغانستانِ پساخروج، هر چند از راه دور مهیا، می‌‏کند.

تداوم بحران در افغانستان علاوه بر این که منطبق بر تئوری «بی‌‏ثباتی سازنده» مورد نظر نهادهای امنیتی و نظامی آمریکا است، با راهبردهای جهانی و منطقه‎‌ای این کشور نیز انطباق دارد. یکی از مهمترین مولفه‌‏های راهبرد جهانی آمریکا «حفظ رهبری جهانی» این کشور است که مدیریت بحران و ایفای نقش بین‏‌المللی یکی از ابزارهای مؤثر تحقق آن است. در راهبردهای منطقه‌‏ای آمریکا نیز درگیرسازی رقبا و دشمنان این کشور به ویژه روسیه، چین و ایران به منظور اعمال فشارهای همه جانبه بر آنها، یکی از اهداف مهم آمریکا در منطقه است. در چنین فضایی است که حتی خبرهایی مبنی بر احتمال بازگشت آمریکا به افغانستان هم، منتشر شده است.

«جنگ پهپادی» کنونی که مدتی است در افغانستان شروع شده و حضور پهپادهای آمریکایی در آسمان مناطق مختلف افغانستان، بخش مهمی از فشارهای امنیتی آمریکا به طالبان است. این جنگ نابرابر بخشی از استراتژی آمریکا است که بر اساس آن افغانستان را از راه دور و از طریق هوا نظارت و کنترل می‏‌کند. بعد از حمله پهپادی به ایمن الظواهری در 9 مرداد 1401 در محله شیرپور کابل، حملات پهپادی آمریکا در افغانستان علنی و تشدید شد. بعد از آن واقعه، حمله به انبار تسلیحات لوای طالبان در گرشک هلمند در ۱۷ شهریور، حمله به دهمزنگ شهر کابل و برخی حملات دیگر که البته اخبار آن از سوی طالبان رد شد، نیز صورت گرفت که منابع مختلف آن حملات را به پهپادهای آمریکا نسبت می‌دهند.

ماهیت اهداف مورد حمله و تکرار حملات به گونه‏‏‌ای است که به نظر می‌‏رسد حتی مقام‌های عالی رتبه طالبان را نیز نگران کرده است که مبادا آنها هم توسط پهپادهای آمریکایی هدف قرار گیرند. به نظر می‌رسد، این وضعیت به معنای تحمیل فشارهای روانی و امنیتی بر طالبان برای تغییر رفتار و عملکرد آنها در داخل افغانستان و در «سطح تعامل» با رقبا و دشمنان آمریکا است. در هر صورت، به نظر می‌‏رسد، فعلاً «مداخله مستقیم» برای تغییر نظم امنیتی طالبان‌‏محور و جایگزینی نظم جدیدی در افغانستان جزو اولویت‌‏های آمریکا نیست.
 
حذف متحدان سنتی طالبان
همواره یکی از دغدغه‌های اصلی سرویس‌های اطلاعاتی غربی بویژه "سیا" تعقیب، رصد (شناسایی) و شکار عناصر شبکه‌های افراط‌‏گرا خصوصاً القاعده در هر جای دنیا بوده است. اعضای القاعده که مهمترین مربیان و مستشاران ماشین جنگی طالبان در نبردهای چریکی و جنگ شهری محسوب می‌شوند، به طرز عجیبی با شاخه‏‌های مختلف طالبان بویژه شبکه حقانی پیوندهای آموزشی، اطلاعاتی و عملیاتی دارند. ظاهراً آمریکایی‌‏ها نمی‌توانند چنین همکاری‌‏هایی را بپذیرند. بر این اساس و منطبق با راهبرد «کنترل از راه دور آمریکا»، ایمن الظواهری رهبر القاعده در قلب کابل کشته شد و پس از آن هم، اخیراً در عملیاتی دیگر، ابوحسن المجاهد از فرماندهان القاعده طی عملیاتی پهپادی در دهمزنگ کابل کشته شد. احتمالاً نهادهای سیاسی و امنیتی آمریکا برای اقناع افکار عمومی کشور خود، به این روند ادامه خواهند داد. در هر صورت، از آنجا که القاعده متحد کلیدی طالبان بوده و هست، حذف عناصر مؤثر این گروه می‌تواند تاثیر قابل توجهی بر تضعیف طالبان داشته باشد و حتی می‌تواند منتهی به بر هم خوردن نظم امنیتی موجود شود.
 
تقویت و گسترش داعش خراسان
داعش شاخه خراسان، به‏ رغم وجود موانع فکری، فرهنگی و امنیتی در داخل افغانستان، با آهنگی ملایم به رشد و گسترش خود در این جغرافیا ادامه داده است. به‏ رغم شواهد میدانی ضعیف، آمریکا و پاکستان از مظنونان اصلی پشتیبانی از گسترش داعش خراسان در افغانستان هستند تا از این طریق، تداوم و مدیریت بحران را در افغانستانِ پساخروج، عملیاتی کنند. در یک سال اخیر، برخلاف ادعای طالبان که همواره حضور داعش در افغانستان را انکار می‌‏کند، حملات داعش خراسان علیه اهداف مختلف تشدید شده و اخیراً به سفارتخانه‌‏ها نیز اشاعه یافته است.

چنانچه داعش خراسان «جنگ سفارتخانه‏‌ها» را در افغانستان عملیاتی کند، مهمترین کانال‌‏های دیپلماتیکِ در دسترس طالبان که با موضوع شناسایی دولت آنها نیز ارتباط مستقیم دارد با مشکل مواجه می‌‏شود و ادامه این روند، وضعیت سیاسی طالبان را سخت خواهد کرد. داعشِ مادر (سوریه) در یکی از شماره‌های اخیر نشریه النبأ ضمن تشریح جزئیات حمله به سفارت روسیه در کابل، سفارتخانه‌‏های خارجی در کابل را «لانه‏‌های جاسوسی» خوانده و آنها را تهدید به حمله در آینده کرده است. این گونه حملات با توجه به برد تبلیغاتی زیاد، طالبان را به علت ناتوانی در تأمین امنیت دیپلمات‌‏ها، تحت فشار افکار عمومی بین‌‏المللی قرار خواهد داد.

از سوی دیگر، اخیراً یکی از سایت‌‏های ازبک زبان داعش خراسان ضمن محکوم کردن اقدام‌های سرکوبگرانه پکن علیه مسلمانان اویغور سین‌‏کیانگ، از گسترش عملیات‏‌های داعش به آسیای مرکزی با هدف حمله به "خط لوله نفت و گاز آسیای مرکزی - چین" و تهدید مسیر طرح کمربند و جاده سخن گفته است. طرح این گونه تهدیدها به معنای تلاش داعش خراسان و حامیان او برای پیگیری اهداف فراافغانستانی است که در این صورت مشروعیت نظم امنیتی طالبان‏‌محور، نزد کشورهای منطقه زیر سئوال خواهد رفت.

شکار رهبران و فرماندهان القاعده در افغانستان و تضعیف طالبان، می‌تواند موازنه نظم امنیتی موجود را  به نفع داعش خراسان به هم بزند. در یک ساله اخیر نه تنها عملیات‌های آمریکا علیه داعش خراسان متوقف شده است بلکه رقبای داعش چه به لحاظ فیزیکی و چه به لحاظ روانی، هدف عملیات‌های آمریکا قرار گرفته‌اند که برآیند آن می‌تواند به تدریج به سنگین شدن کفه ترازو به نفع این گروه منجر شود. از این رو بعید نیست که در آیندۀ قابل پیش‏بینی «نظم امنیتی داعش‏‌محور» که بسیار خشن هم خواهد بود، در مناطق محدودی از جغرافیای افغانستان حاکم شود که تاثیر روانی آن برای تقویت داعش، بسیار مهم است. با این حال، این نظم امنیتی در کوتاه‌‏مدت قادر به تغییر و جانشینی نظم امنیتی طالبان‌‏محور نخواهد بود.

 
گسترش فعالیت جبهه‏‌های مقاومت ضدطالبان در داخل افغانستان
بعد از روی کار آمدن مجدد طالبان، در یک سال اخیر گروه‌‏های مختلفی با عنوان «مقاومت» فعالیت خود را در افغانستان آغاز کردند. فارغ از این که تا چه حد ادعای این گروه‌‏ها در خصوص استعداد نیرویی و توان عملیاتی‏ قابل راستی آزمایی است، آنها به سرعت در حال تبدیل شدن به ابزار فشار داخلی بر طالبان هستند. با توجه به انجام حملات هدفمند و احتمالاً «سفارشی» برخی از این گروه‌‏ها (جبهه ملی آزادگان) علیه طالبان، رشد این گروه‏‌ها می‌‏تواند یک تهدید مستقیم علیه ساختار تشکیلاتی طالبان باشد. علاوه بر فعالیت کم‏  رمق جبهه مقاومت ملی در پنجشیر و اندراب‏‌ها، جبهه ملی آزادگان نیز از جبهه‌های نظامی فعال در مقابل طالبان است که اخیراً حملات هدفمند خود را افزایش داده است.

این گروه در 15 شهریور جاری ترور «طلحه زرمتی» از فرماندهان القاعده را در ولایت دایکندی به عهده گرفت که 10 سال مسئول آموزش یکی از یگان‌های انتحاری طالبان بوده است. جبهه ملی آزادگان تاکنون مسئولیت دو حمله به مراسم طالبان را نیز بر عهده گرفته که همزمان داعش خراسان هم این حملات را بر عهده گرفته است. این احتمال وجود دارد، آمریکا نیز تاکتیک استفاده از توان زمینی جبهه ملی آزادگان را برای تضعیف طالبان در پیش گرفته باشد.

اظهارات اخیر ذبیح‌الله مجاهد، سخنگوی دولت طالبان، در دانشگاه‌ کابل مبنی بر این که «احتمال فتنه‌ها در کشور وجود دارد و امارت اسلامی برای جلوگیری از آن تمام تلاش‌ خود را بکار می‌گیرد»، بیانگر نگرانی طالبان از گسترش بیش از پیش تحرکات نظامی علیه نظم امنیتی طالبان‌‏محور است. گرچه در حال حاضر تحرکات نظامی جبهه‏‌های مقاومت قادر به تغییر نظم امنیتی طالبان نیست اما اگر به هر دلیلی این فعالیت‌‏ها با حمایت‌‏های بیرونی پیوند بخورد، می‌تواند چالش جدی برای این نظم امنیتی ایجاد کند.

نتیجه‌‏گیری
افغانستان در یک سال اخیر در مقطع پرتنش گذار از «نظم امنیتی آمریکامحور» به «نظم امنیتی طالبان‌‏محور» به سر برده اما نظم امنیتی طالبان‌‏محور نه تنها هنوز تثبیت نشده بلکه در همان آغاز راه با چالش‌‏های جدی مواجه شده است. گرچه در مورد این که آیا نظم امنیتی طالبان به طور کامل تغییر خواهد کرد و نظم امنیتی جدیدی جایگزین آن خواهد شد یا نه، چشم انداز روشنی وجود ندارد، اما در این که نظم امنیتی طالبان توسط رقبایی چون آمریکا، داعش و جبهه‏‌های مقاومت به چالش کشیده خواهد شد، تردیدی نیست. البته در صورتی که تمام یا بخشی از این رقبا در قالب یک جبهه واحد متحد شوند، چه بسا قادر به «تغییر» نظم امنیتی طالبان‌‏محور خواهند بود. در مجموع، نظم امنیتی طالبان‌‏محور زمانی می‌تواند تغییر کند که یا طالبان تضعیف شوند یا جریان‌های مقابل طالبان (آمریکا، داعش و جبهه‌های مقاومت) تقویت شوند یا هر دو (تضعیف طالبان و رشد جریان‌های مخالف) به طور هم زمان رخ دهد.
بدون تردید، طالبان اکنون کنشگر اصلی نظم امنیتی جدید افغانستان است و در برابر چالش‏‌ها و تحولات احتمالی مذکور، اقدام‌های پیش‏گیرانه و دفاعی لازم را برای مقابله با تهدیدها، پیش‏بینی و اجرا خواهد کرد که در مطلبی دیگر به این موضوع پرداخته خواهد شد.

انتهای مطلب/


کد مطلب: 3236

آدرس مطلب :
https://www.iess.ir/fa/analysis/3236/

موسسه مطالعات راهبردي شرق
  https://www.iess.ir