کد QR مطلبدریافت صفحه با کد QR

بررسی جایگاه افغانستان در سیاست خارجی آمریکا

آمریکا و مسأله افغانستان: از گریز تا برنامه‌یزی

19 مهر 1401 ساعت 10:15

پس از خروج آمریکا از افغانستان و پایان اشغال این کشور، یکی از مهمترین مباحث این است که افغانستان تحت سلطه طالبان چه جایگاهی در سیاست خارجی و امنیتی آمریکا دارد.
هر چند که اولویت‌ها و آرمان‌ها در سیاست خارجی آمریکا متعدد هستند اما باید دقت کرد که آمریکا بر اساس اولویتها، و نه آرمان‌های خود به مسأله افغانستان می‌نگرد. چرا که اگر دغدغه آمریکا در افغانستان مسائلی نظیر صلح، دموکراسی و توسعه (آرمان‌های سیاست خارجی آمریکا) می‌بود باید به سبکی متفاوت برخورد می‌کرد.
با این حال، افغانستان تحت سیطره طالبان به شیوه‌های مختلف می‌تواند در خدمت منافع سیاست خارجی آمریکا قرار گیرد و با اولویت‌های این کشور همپوشانی پیدا کند. در این چارچوب، ایالات متحده اقدام به برنامه‌ریزی برای بهره بردن از این وضعیت جدید کرده و بر اساس آن، تصمیم‌گیری و رفتار می‌کند.


مطالعات شرق/

سیداحمد فاطمی­‌نژاد*
 
حدود یک سال پیش، آمریکا بعد از دو دهه به اشغال افغانستان پایان داد و از این کشور خارج شد. فارغ از رویکردها و تحلیل­‌هایی که درباره چرایی و پیامدهای خروج آمریکا مطرح بوده و هست، اکنون دغدغه اصلی این است که افغانستان تحت سلطه طالبان چه جایگاهی در سیاست خارجی و امنیتی آمریکا دارد. به عبارت دقیق‌­تر، آمریکا پس از خروج نیروهای خود از افغانستان چه رویکردی نسبت به این کشور اتخاذ کرده و در تصمیمات سیاست خارجی و بین‌­المللی خود چه جایگاهی برای افغانستان قائل است. برای پاسخ به این پرسش باید ابتدا اولویت‌­های سیاست خارجی و امنیتی آمریکا را مرور کنیم و سپس، بررسی کنیم که افغانستان چه ارتباطی با این اولویت‌­ها می‌­یابد و در کدام نقطه می­‌تواند با منافع ایالات متحده هم پوشانی پیدا کند. از این رو، در ادامه به ترتیب به ملاحظات بالا پرداخته می‌­شود.

در سیاست خارجی آمریکا باید میان آرمان‌­ها و اولویت‌­ها تمایز قائل شد. زیرا آمریکا به طور سنتی مسائلی نظیر صلح، توسعه و دموکراسی را به عنوان آرمان­‌ها و اهداف سیاست خارجی خود تعریف کرده و قدرت نرم خود را بر این مبنا استوار نموده است. مهم‌­تر این که، ایالات متحده راغب است که بقیه جامعه بین‌­المللی استراتژی‌­های آن را در این قالب ببینند و تفسیر کنند. اما هرچه طی دهه­‌های اخیر به سمت زمان حال حرکت می‌­کنیم اولویت‌های سیاست خارجی آمریکا از آرمان‌­ها و اهداف آن فاصله گرفته و مدت‌­ها است که بخش قابل توجهی از تحلیل­‌گران، بویژه غیرآمریکایی‌­ها، دیگر سیاست خارجی این کشور را صلح­‌جو و دموکراسی‌­خواه نمی‌­بینند؛ بلکه بر عکس، سیاست خارجی این کشور به طور روزافزونی به سمت یک‌جانبه‌­گرایی، امپراطوری‌­خواهی و نظامی‌گری سوق یافته است. از این رو، اولویت‌­های اصلی سیاست خارجی آمریکا طی دهه‌­ها و سال‌­های اخیر را می‌­توان به نحو زیر برشمرد.

الف) تداوم هژمونی: در کل دوران پس از جنگ جهانی دوم و به ویژه پس از جنگ سرد، اولویت اصلی سیاست خارجی آمریکا حفظ و تداوم هژمونی خود بوده و در برهه­‌های مختلف از ابزارهای متفاوتی برای این منظور بهره برده است: گاهی بلوک غرب را در مقابل تهدید شوروی متحد کرده، گاهی بر تهدید تروریسم و افراط­‌گرایی اسلامی تاکید داشته و امروز نیز چالش چین را برجسته نموده است. با این سنجه، آمریکا عملا بقیه بازیگران بین‌­المللی را به دو دسته همراه و مخالف تقسیم کرده و بر اساس آن، با آنها برخورد نموده است.

ب) مقابله با چالش­گران: در ادامه اولویت بالا، آمریکا به انحاء مختلف با بازیگرانی که هژمونی آن را به چالش بکشند برخورد کرده است. چالشگران سیاست بین­‌المللی آمریکا دو دسته هستند: گروهی که چالش­‌های محدود (نه بنیادی) ایجاد می­‌کنند؛ و بازیگرانی که توانایی ایجاد چالش­‌های بنیادی و حتی جایگزینی آمریکا در هژمونی بین­‌المللی را دارند. رویکرد آمریکا در مقابله با گروه اول فشار و تنبیه، و در رابطه با گروه دوم محاصره و موازنه بوده است. بازیگرانی نظیر کوبا، ونزوئلا، ج.ا.ایران و ... در سلک چالشگران نوع نخست و قدرت‌­هایی نظیر شوروی سابق و چین امروز از نوع دوم هستند.

ج) مدیریت متحدان: آمریکا در سیاست خارجی خود نه تنها بر دشمنان و مخالفان خود تمرکز کرده بلکه از متحدان خود نیز غافل نیست. به عبارت دقیق­‌تر، یکی از اولویت‌­های سیاست خارجی آمریکا این است که برای حفظ هژمونی خود، مانع دور شدن متحدان یا اتخاذ رویکردهای مستقلانه از سوی آنها شود. حتی اگر متحدین آمریکا این رفتارها را نیز انجام ندهند، کاخ سفید در موارد مختلف سعی کرده که هزینه سیاست‌­های خود را بر متحدین نیز تحمیل کرده و آنها را وارد میدان کند.

د) مقابله با نظم­‌ستیزان غیردولتی: آمریکا می‌­داند که نه تنها بازیگران سنتی روابط بین‌­الملل یعنی دولت‌­ها می‌توانند جایگاه آن و نظم مطلوب او را به چالش بکشند بلکه بازیگران نظم‌­ستیز غیردولتی (شامل تروریست­‌ها و مقاومت‌­گرایان) نیز از این توانایی برخوردار هستند. بنابراین، بیهوده نیست که یکی از اولویت‌­های اصلی سیاست خارجی آمریکا مقابله با شورش در محیط بین‌­المللی است. بویژه، آمریکا نگران استفاده دولت‌­های چالش‌­گر خود از این گروه­‌های نظم­‌ستیز غیردولتی است.

هـ) اتکا بر حربه اقتصادی: استفاده از ابزار اقتصادی و حفظ توان اثرگذاری این ابزار یکی از اولویت‌­های اصلی سیاست خارجی آمریکا است. جایی که ابزار نظامی در سیاست خارجی آمریکا از کار می‌­افتد، ابزار اقتصادی به کمک آن می‌­آید. این ابزار نه تنها در رابطه با بازیگران مخالف و رقیب آمریکا بلکه در مورد متحدان آن نیز بعضا به کار رفته است (که برجسته­‌ترین نمونه آن وضعیت فعلی اروپا در بحران اوکراین و برخود آمریکا با آنها است).

و) مشروع­‌سازی/ مشروعیت‌­زدایی نهادهای بین­‌المللی: نهایتاً یکی از برجسته­‌ترین اولویت­‌های آمریکا این است که برای تداوم هژمونی خود در سطح بین‌­المللی نهادسازی کرده و آنها را به عنوان بازیگران بی‌طرف معرفی کند. این نهادها به آمریکا کمک می‌­کنند که متحدان و حتی بعضاً مخالفان خود را زیر چتر واحدی در راستای نظم‌سازی مطلوب خود گرد هم آورد. مهم‌­تر این که، ایالات متحده هر گاه کارکرد نهادی را مخالف منافع خود بپندارد در جهت تضعیف و حتی انحلال آن تلاش می­‌کند.

هر چند اولویت‌­های سیاست خارجی آمریکا بیش از موارد بالا است اما در اینجا سعی شد مهم­ترین آنها مرور شود. قبل از اینکه بر مبنای اولویت‌­های بالا به جایگاه افغانستان امروز در سیاست بین‌­المللی آمریکا بپردازیم باید اشاره کرد که آمریکا بر اساس اولویت­‌ها، و نه آرمان‌­های خود به مسأله افغانستان نگاه می‌­کند. زیرا اگر دغدغه آمریکا در افغانستان مسائلی نظیر صلح، دموکراسی و توسعه (که به عنوان آرمان‌­های سیاست خارجی آمریکا مطرح هستند) می‌­بود باید به سبکی متفاوت برخورد می‌­کرد. برای مثال، امروز شاهد هستیم که آمریکا عملاً به مواردی نظیر دموکراسی‌­خواهی در افغانستان، حقوق مردم و به ویژه زنان در این کشور، جبهه مقاومت در مقابل طالبان، قصور طالبان در تامین امنیت شیعیان افغانستان، توسعه این کشور تحت سلطه طالبان و ... اگر نه کاملاً بی‌­توجه، حداقل بی­‌تفاوت است. پس افغانستان امروز اگر جایگاهی در سیاست منطقه‌­ای و بین‌­المللی آمریکا داشته باشد، متاثر از اولویت‌­های سیاست خارجی واشنگتن است نه آرمان‌­ها و اهداف انتزاعی آن. اکنون باید دید افغانستان تحت سلطه طالبان در کدام یک از اولویت‌­های بالا و چگونه می‌­تواند به منافع آمریکا کمک کند. طبیعی است که رویکرد آمریکا به افغانستان بر این اساس تعیین خواهد شد.

الف) همراه­‌سازی بازیگران بی‌طرف و مردد: افغانستان تحت سلطه طالبان با توجه به تهدیدهایی که می‌­تواند برای همسایگان و بازیگران محیط اطراف خود ایجاد کند محرکی برای همراه کردن بازیگران بی‌طرف در این منطقه است. به نظر می‌­رسد هند و کشورهای آسیای مرکزی آماج خوبی برای این حربه باشند؛ به گونه‌­ای که مذاکرات و رایزنی‌­های مقام‌های هند و برخی کشورهای آسیای مرکزی نظیر ازبکستان با آمریکا بویژه در مسائل امنیتی منطقه طی یک سال اخیر افزایش داشته است.

ب) نمایش قدرت عملیاتی: هر چند آمریکا از افغانستان خارج شده اما می­‌داند که این کشور در همسایگی دو چالش برجسته سیاست خارجی خود یعنی چین و ایران و در نزدیکی حوزه نفوذ روسیه است. بنابراین، وجود نوعی حکومت فاقد مشروعیت بین‌­المللی در افغانستان (که امکان مداخله بی‌­دردسر را فراهم می­‌کند) این فرصت را در اختیار آمریکا قرار می‌­دهد که در صورت نیاز در آنجا دست به عملیات نظامی بزند (نظیر هدف قرار دادن ایمن الظواهری در کابل). این گونه عملیات­‌ها از یکسو برای واشنگتن مشروعیت‌­زا است و نشان می‌­دهد که کماکان در حال مبارزه با تروریسم است و از سوی دیگر، برای رقبای آمریکا هشداردهنده است و نشان می‌­دهد که آمریکا هنوز در نزدیک سرزمین اصلی آنها توان عملیات نظامی دارد.

ج) به رخ کشیدن ضعف متحدان: خروج آمریکا از افغانستان که تقریباً بدون هماهنگی حتی با متحدان این کشور اتفاق افتاد، باعث شد که متحدین آمریکا نیز مجبور به خروج شوند. این نکته در کنار سایر موارد به همراهان آمریکا نشان داد که بدون حضور این کشور قادر به تداوم حضور در افغانستان نیستند و همه اهداف اعلامی و غیراعلامی آنها تحت­‌الشعاع خواسته کاخ سفید قرار دارد. این وضع می­‌تواند به تداوم همراهی متحدان آمریکا با این کشور کمک کند.

د) احیای لنگرگاه افراطیون: حضور ایمن الظواهری و برخی دیگران از رهبران القاعده به همراه گزارش­‌ها و نشانه­‌های متعدد از حضور و فعالیت داعش در افغانستان نشان می‌­دهد که این کشور می‌­تواند مجدداً تبدیل به بهشت تروریست­‌ها و افراطیون شود. این امر کمک می­‌کند که نظم‌­ستیزان ضدآمریکا مکان‌­مند شده و ردیابی آنها برای واشنگتن تسهیل شود. در ادامه، آمریکا هم می­‌تواند با عملیات پهپادی به اهداف فوق‌­الذکر دست یابد (که ذیل نمایش قدرت عملیاتی بیان شد) و هم می‌­تواند برای رقبای خود در منطقه به ویژه چین، روسیه و ایران دردسر درست کند.

هـ) آزمایشگاهی جدید برای سنجش کارایی ابزار اقتصادی: ایالات متحده از نخستین بازیگرانی بود که اقدام به تحریم علیه طالبان و انسداد دارایی‌­ها و سایر منابع درآمدی افغانستان در آمریکا و سایر مراکز اقتصادی و مالی کرد. اکنون نیز کماکان این تحریم‌­ها ادامه داشته و علی­‌رغم تلاش­‌های طالبان، برخی بازیگران صلح‌­طلب و حتی برخی نهادهای بین‌­المللی، تغییری در آنها رخ نداده است. البته طالبان در مدیریت اقتصادی افغانستان موفق­‌تر از انتظار جامعه بین‌­المللی و آمریکا عمل کرده اما ناگفته پیدا است که جامعه افغانستان با مشکلات اقتصادی عدیده­‌ای مواجه است. این امر کماکان برای آمریکا نشانگر کارآمدی ابزار اقتصادی در سیاست خارجی­ او بوده و می‌­تواند از آن به عنوان تجربه‌­ای در کنار تجارب گسترده خود در این زمینه استفاده کند.

و) بی‌­اعتبارسازی نهادهای بین‌­المللی: آمریکا با رفتار خود در قبال افغانستان نشان داد که به تنهایی می‌تواند ورای خواست همه نهادهای بین‌­المللی "حتی نهادهای حقوق بشریِ نسبتاً بی‌طرف" عمل کرده و آنها را از حیز انتفاع خارج کند. ماه­‌ها است که برخی نهادهای حقوق بشری اصرار می‌­کنند که حداقل برای پیشبرد امور بهداشتی و آموزشی مردم افغانستان بخشی از دارایی‌­های این کشور آزاد شود اما آمریکا ممانعت می­‌کند. علاوه بر این، در مواردی که برخی از این نهادها سعی کرده­‌اند از محل اعتبارات خود برای پرداخت پرسنل آموزشی و بهداشتی افغانستان اقدام کنند با مشکلات عدیده­‌ای مواجه شده­‌اند.
 
مجموع موارد بالا نشان می‌­دهد که افغانستان تحت سیطره طالبان نیز به شیوه‌­های مختلف می‌­تواند در خدمت منافع سیاست خارجی آمریکا قرار گیرد و با اولویت‌­های این کشور همپوشانی پیدا کند. در این چارچوب، ایالات متحده اقدام به برنامه‌­ریزی برای بهره بردن از این وضعیت جدید کرده و بر اساس آن، تصمیم‌گیری و رفتار می‌کند. با این وصف، به نظر می­‌رسد که از بین موارد بالا، آمریکا بیش از همه تلاش کرده که از وضعیت فعلی افغانستان به عنوان ابزار فشار بر کشورهای رقیب خود استفاده کند و با درگیرسازی آنها در مسائل افغانستان عملاً توجه آنها را از سایر حوزه‌­های رقابت منحرف نماید. به علاوه، وضعیت جدید افغانستان و فقدان حضور مستقیم آمریکا در آن به صرفه‌­جویی اقتصادی و نظامی در دستگاه سیاست خارجی و امنیتی واشنگتن کمک کرده و می­‌تواند از آن منابع در سایر حوزه‌­ها بهره‌­برداری کند.
انتهای مطلب/

*استادیار روابط بین‌­الملل دانشگاه فردوسی مشهد


کد مطلب: 3247

آدرس مطلب :
https://www.iess.ir/fa/analysis/3247/

موسسه مطالعات راهبردي شرق
  https://www.iess.ir