کد QR مطلبدریافت صفحه با کد QR

آمریکا و مهندسی دولت فراگیر در افغانستان

ماهیت دولت فراگیر مورد نظر آمریکا در افغانستان

15 دی 1401 ساعت 7:57

آنچه‌ سیاست خارجی دولت طالبان را در منطقه و سطح بین‌الملل مبهم نگه داشته این است که هنوز مشخص نیست که طالبان در تلاش برای حفظ بی‌طرفی افغانستان در رقابت بین آمریکا و منطقه است و یا این که ممکن است در آینده همسویی با آمریکا را بر همکاری منطقه‌ای ترجیح دهد. مطالعات سیاست بین‌الملل نشان می‌دهد که کشورهایی که توانایی و خودکفایی مالی نداشته باشند، نمی‌توانند سیاست بی‌طرفی را به معنای واقعی کلمه، اتخاذ کنند.
با این نگاه، دولت طالبان به رغم حفظ روابط دیپلماتیک خود با کشورهای منطقه، اما به دلیل ناگزیری‌های مالی، از هم اکنون تعامل بیشتر اطلاعاتی و سیاسی خود را با غرب و آمریکا در پیش گرفته است. همین سطح تعامل طالبان با آمریکا باعث شده که دولت آمریکا تلاش کند تا راه تطبیق مهندسی دولت فراگیر مورد نظر خود را در افغانستان، در پیش گیرد.


مطالعات شرق/

عبدالرحیم کامل*
 
مقدمه
دیدارهای مقام‌های طالبان و آمریکا در پاکستان و در کشورهای حوزه خلیج فارس در ماه‌های اخیر افزایش چشمگیری داشته است. نتایج اولیه این تلاش‌ها منجر به حمایت‌های مالی نقدی آمریکا از دولت طالبان شده که شامل بسته کمکی چهل میلیون دلاری در هفته است. علاوه بر آن، اخیرا دولت آمریکا یک بسته کمک نقدی ده میلیون دلاری دیگر را تحت عنوان "حمایت از طالبان در مبارزه با داعش" در نظر گرفته است.
شواهد نشان می‌دهد که به دنبال روابط مقام‌های سازمان اطلاعات مرکزی آمریکا با مقام‌های استخبارات افغانستان در پاکستان و قطر، اخیرا تلاش‌های سیاسی و تعاملات دیپلماتیک آمریکا و طالبان به صورت علنی و گسترده در جریان است.

دیدار اخیر تام وست نماینده ویژه آمریکا در امور افغانستان با هیأت طالبان به رهبری ملا یعقوب در قطر و پس از آن صحبت و دیدار وست با تعدادی از مخالفان سیاسی طالبان در خارج از افغانستان و همچنین گفتگوی وی با عبدالله عبدالله و دیگر رهبران سیاسی محافظه‌کار در داخل افغانستان، این گمانه‌زنی‌ها را تقویت می‌کند که احتمالا آمریکا در تلاش برای شکل‌دهی یک دولت فراگیر در افغانستان است.
به نظر می‌رسد که طیف وسیعی از رهبران طالبان کارکرد دولت موقت طالبان را در راستای کسب مشروعیت سیاسی، شناسایی رسمی بین‌المللی و معافیت از لیست سیاه سازمان ملل، غیر مؤثر می‌دانند و در تلاش برای عبور از این بن‌بست سیاسی هستند. با این نگاه، تنها راه خروج از این بن‌بست سیاسی شکل‌گیری یک دولت فراگیر در افغانستان است که همه بازیگران دخیل در مسائل افغانستان به آن تأکید دارند.
بررسی تحلیل‌ها نشان می‌دهد که دولت آمریکا در تلاش است تا اگر بتواند مهندسی شکل‌گیری دولت فراگیر مورد بحث در افغانستان را به عهده داشته باشد. در این نوشته ماهیت دولت فراگیر مد نظر آمریکا و تبعات آن مورد بحث قرار می‌گیرد.

1- هدف آمریکا برای شکل‌دهی دولت فراگیر در افغانستان
پس از خروج نظامی آمریکا از افغانستان، برداشت‌های اولیه آن بود که گروه طالبان و کشورهای منطقه، راه‌های تأمین امنیت و ثبات پایدار افغانستان را در قالب "نظم منطقه‌ای" جستجو خواهند کرد. کشورهای منطقه بلافاصله پس از استقرار مجدد طالبان در کابل، تلاش‌های دیپلماتیک خود با دولت طالبان را در قالب تأمین "نظم منطقه‌ای" آغاز کردند. هم اکنون نیز، برخی کشورهای منطقه با محوریت روسیه در تلاش هستند تا با زمینه‌سازی مذاکرات سیاسی بین طالبان و مخالفان سیاسی از جمله جبهه مقاومت و شورای مقاومت برای نجات افغانستان، عملا پروسه صلح قطر را به سرانجام برسانند.
پس از جنگ اوکراین و رویارویی غرب با روسیه در شرق اروپا، دولت آمریکا عملا تلاش‌های خود را در افغانستان با این رویکرد آغاز کرد تا نقش روسیه، چین و ایران را در شکل‌دهی آینده سیاسی افغانستان و مدیریت تحولات این بخش از منطقه‌ آسیا، تضعیف کند.

به نظر می‌رسد که مقام‌های دولت آمریکا ظاهرا به این نتیجه رسیده‌اند که در رقابت دیپلماتیک با کشورهای منطقه در حوزه افغانستان، پیروزی نسبی کسب کرده‌اند. پیش‌بینی می‌شود که اگر حملات تروریستی به نمایندگی‌های دیپلماتیک و اقامتگاه‌های کشورهای رقیب آمریکا در افغانستان افزایش پیدا کند، حضور دیپلماتیک و سرمایه‌گذاران کشورهای منطقه از جمله چین در افغانستان کاهش پیدا‌ می‌کند.
اگر نمودار این تحولات پیچیده در افغانستان را به تصویر بکشیم، نتیجه آن منجر به سیر صعودی نقش و حضور آمریکا در تحولات افغانستان و کاهش نقش کشورهای رقیب آمریکا می‌شود.
با این نگاه، این برداشت تقویت می‌شود که تلاش آمریکا برای سامان‌دهی دولت‌ فراگیر در افغانستان، اساسا با این هدف است که ابتکار عمل سیاسی را از کشورهای منطقه و رقیب غرب در افغانستان بگیرد. بررسی تاریخ روابط سیاسی آمریکا و افغانستان نشان می‌دهد که آمریکا همیشه از افغانستان به عنوان میدان جنگ و اهداف استخباراتی منطقه‌ای استفاده کرده است. دقیقا به همین دلیل بوده که حضور آمریکا هیچ گاه باعث توسعه افغانستان نشده است.

2- ساختار دولت فراگیر احتمالی در افغانستان
دولت آمریکا تجربه دولت فراگیر را پس از بن 2001 در افغانستان در دست دارد. پس از آن در چندین انتخابات افغانستان و ایجاد دولت‌های پس از آن نقش اساسی داشته است. با این‌ همه، ماهیت دولت فراگیر احتمالی مد نظر آمریکا در افغانستان، این بار متفاوت به نظر می‌رسد.
شاید مردم و نخبگان اجتماعی آمریکا به عنوان مالیات دهندگان آمریکا برای کمک به افغانستان، حضور و مشارکت زنان افغانستان، اقلیت‌های اجتماعی و جامعه مدنی افغانستان را در تشکیل دولت فراگیر بعدی به عنوان شرط اساسی در نظر گیرد. دولت آمریکا اما از حقوق زنان و مشارکت اقلیت‌های اجتماعی و جامعه مدنی، همچنان به عنوان یک اهرم فشار در تعامل با طالبان استفاده می‌کند. تحولات ناشی از تغییر نظام سیاسی 1400 در افغانستان نشان داد که دولت آمریکا راجع به حقوق بشر، حقوق زنان و کرامت انسانی در خارج از حوزه آمریکا، هیچ تعهدی ندارد و در زمان لازم تمام ارزش‌های انسانی را قربانی منافع سیاسی و مادی خود می‌کند.

در طرف مقابلِ آمریکا، دولت طالبان نیز با تمام قدرت در برابر مشارکت مؤثر و چشمگیر زنان، اقلیت‌های قومی و مذهبی، جامعه مدنی و حضور رهبران قومی در ساختار دولت فراگیر بعدی خواهد ایستاد. زیرا بخش وسیعی از جنگجویان طالبان و رهبران قومی و محلی آنان، براساس دیدگاه قومیتی و مذهبی خود، به شدت طرفدار یک دولت تک قومیتی، انحصاری و سنتی در افغانستان هستند. حضور و مشارکت زنان و سکولارها در دولت بعدی طالبان، جایگاه و هدف جهاد را نزد جنگجویان رادیکال و عقیدتی طالبان زیر سؤال می‌برد. رهبران ارشد طالبان به شدت در هراس هستند که هر نوع تحولات و اصلاحات سیاسی و مدرن که باعث تضعیف انگیزه و روحیه جنگجویان محلی و عقیدتی طالبان شود، قدرت سیاسی و نظامی طالبان را در آینده با خطر جدی روبرو می‌سازد.

با این وجود، احتمال می‌رود که ماهیت و ساختار دولت فراگیر مد نظر آمریکا، این بار در عمل هم با دولت ‌فراگیر پسا بن و هم با دولت مورد نظر مخالفان سیاسی طالبان تفاوت داشته باشد. به نظر ‌می‌رسد که نقشه راه آمریکا و طالبان در تشکیل دولت فراگیر این است که زمینه نسبی را برای شریک شدن چهره‌های محافظه‌کار ملی مانند عبدالله عبدالله، حامد کرزی و برخی نمایندگان سنتی و محلی در دولت طالبان فراهم کند. دولت برآمده از این توافق سیاسی دارای ماهیت "ائتلافی" است و با "دولت فراگیر" مورد نظر مخالفان سیاسی طالبان تفاوت ماهیتی دارد. با این وجود، این دولت جدید، بن‌بست سیاسی موجود فرار روی طالبان را برطرف می‌کند. اما این دولت فراگیر فعلا پتانسیل آن را ندارد که به عنوان دولت دائمی طرح و ساختار ‌سازی شود. از این رو به احتمال زیاد به صورت یک دولت انتقالی با مأموریت خاص مانند تدوین قانون اساسی و زمینه‌سازی برای ایجاد یک دولت دائمی تشکیل خواهد شد.

3- سطح تعاملات دولت فراگیر احتمالی با دولت‌های غربی
آنچه‌ سیاست خارجی دولت طالبان را در منطقه و سطح بین‌الملل مبهم نگه داشته این است که هنوز مشخص نیست که طالبان در تلاش برای حفظ بی‌طرفی افغانستان در رقابت بین آمریکا و منطقه است و یا این که ممکن است در آینده همسویی با آمریکا را بر همکاری منطقه‌ای ترجیح دهد. مطالعات سیاست بین‌الملل نشان می‌دهد که کشورهایی که توانایی و خودکفایی مالی نداشته باشند، نمی‌توانند سیاست بی‌طرفی را به معنای واقعی کلمه، اتخاذ کنند.
با این نگاه، دولت طالبان به رغم حفظ روابط دیپلماتیک خود با کشورهای منطقه، اما به خاطر ناگزیری‌های مالی، از هم اکنون تعامل بیشتر اطلاعاتی و سیاسی خود را با غرب و آمریکا در پیش گرفته است. همین سطح تعامل طالبان با آمریکا باعث شده که دولت آمریکا تلاش کند تا راه تطبیق مهندسی دولت فراگیر مورد نظر خود را در افغانستان، در پیش گیرد.

اگر آمریکا در تطبیق/اجرا این نقشه راه خود موفق شود، بدیهی است که تعاملات و حمایت از دولت فراگیر احتمالی، بیشتر از حال خواهد بود. متقابلا این دولت فراگیر احتمالی، تعاملات خود با غرب را از دولت کنونی طالبان بیشتر خواهد کرد.
با این وجود، سؤال اساسی دیگر این است که آیا پس از تطبیق این نقشه راه، واقعا امنیت و ثبات دائمی در افغانستان حاکم خواهد شد؟ نگارنده معتقد است که ایجاد دولت فراگیر مطابق نقشه راه آمریکا در افغانستان، به معنای ختم منازعه سیاسی در افغانستان نیست. به این دلیل که بررسی سیاست خارجی آمریکا پس از سال 2001، نشان می‌دهد که آمریکا در افغانستان، خاورمیانه، عراق و شرق اروپا، سیاست "بازی دوگانه" را روی دست گرفته است. نگارنده برخلاف تحلیلگران افغانستان، معتقد است که دولت آمریکا عمدا طالبان را در توافقات بن (2001) نادیده گرفت و از همان زمان براساس یک استراتژی بلند مدت پایگاه‌های طالبان را به طور کامل نابود نکرد و بعدا از این گروه به عنوان یک بدیل استفاده کرد. با این نگاه، حتی به فرض ایجاد دولت فراگیر مد نظر آمریکا در افغانستان، دولت آمریکا، داعش یا دیگر گروه‌های دارای پتانسیل محلی را به عنوان رقیب و بدیل احتمالی برای حکومت طالبان، حفظ و تقویت خواهد کرد.

4- ساختار طالبان در دولت فراگیر احتمالی
باید پذیرفت که تنها دولت واقعی و دوفاکتو در افغانستان فعلا حکومت طالبان است. مخالفان سیاسی طالبان در ابتدا تلاش کردند که الگوی دهه هفتاد شمسی را به عنوان یک منبع مشروع بین‌المللی برای خود حفظ کنند اما نتوانستند. در آن زمان با آن که تقریبا تمام خاک افغانستان در دست طالبان بود و طالبان از جانب چند کشور به رسمیت شناخته شده بود ولی برهان‌الدین ربانی توانست مالکیت دولت رسمی افغانستان را همچنان حفظ کند. بنابراین، اکنون شرایط چانه زنی سیاسی برای مخالفان سیاسی طالبان محدود است. بر فرض ایجاد دولت ائتلافی یا فراگیر، این مخالفان سیاسی طالبان هستند که باید در دولت کابل ادغام شود.
با این وجود، دولت طالبان هرگز نمی‌خواهد که دولت آینده افغانستان، دارای یک نظام بسیط و یک لایه باشد. با همین دوراندیشی و احتیاط سیاسی طالبان است که در کنار کابل پایتخت دیپلماتیک افغانستان، رهبری طالبان، ولایت قندهار را تبدیل به پایتخت سیاسی و عمق استراتژیک طالبان کرده است.
انتهای مطلب/

*کارشناس افغانستانی


کد مطلب: 3332

آدرس مطلب :
https://www.iess.ir/fa/analysis/3332/

موسسه مطالعات راهبردي شرق
  https://www.iess.ir