کد QR مطلبدریافت صفحه با کد QR

مواجهه طالبان با اقدامات تحریک‌آمیز TTP

کابل و اسلام‌آباد در جستجوی راهبردی مشترک برای مهار TTP

3 مهر 1402 ساعت 13:31

تداوم و گسترش دامنه حملات تحریک طالبان پاکستان به نظامیان پاکستانی در مناطق قبایلی و خیبرپختونخوا و پخش گزارش‌هایی در مورد عملیات‌های هماهنگ این گروه با جدایی طلبان بلوچ، حکایت از آن دارد که راهکارهای استفاده شده برای مهار TTP تاکنون نتوانسته تاثیر لازم و کافی از خود برجای گذارد. این موضوع به خوبی می‌تواند دلیل چرخش پاکستان به سوی راهکارها و راهبردهای جدیدی را توضیح دهد. البته پاکستان می‌تواند به راهکارهای جانبی دیگری همچون اعمال فشار بر طالبان از طریق آمریکا و یا تقویت ملی‌گرایان پشتون در برابر طالبان هم نظر داشته باشد. اما هیچ کدام از آنها نمی‌تواند به اندازه تعامل با طالبان برای اسلام‌آباد اثر بخش باشد. طالبان هم اگر چه در مواضع رسمی نظراتی مشابه با TTP مطرح کرده، اما نشان داده که تمایلی به افزایش تنش‌ها با پاکستان نداشته و صرفا در میانه دو سنگ آسیاب گرفتار آمده است.


مطالعات شرق/

میراحمدرضا مشرف*

در شرایطی که به نظر می‌رسد دولت سرپرست طالبان تعامل مثبت با کشورهای منطقه و بویژه همسایگان را مهمترین محور سیاست خارجی خود قرار داده است؛ موضوع تحریک طالبان پاکستان (TTP)  موجب شده است تا روابط کابل و اسلام‌آباد از این روال فاصله گرفته و حتی به پائین‌ترین سطح خود از زمان بازگشت حاکمیت طالبان به افغانستان تنزل کند. با افزایش شدید تحرکات TTP و انجام حملات نظامی متعدد این گروه به مراکز دولتی و نظامی پاکستان در ماه‌های اخیر، اسلام‌آباد در این زمینه بر دو مدعا پافشاری دارد؛ نخست این که TTP در افغانستان حضور فعال داشته و حملات خود به پاکستان را از این کشور سازماندهی می‌کند و دوم این که اتباع افغانستان هم در برخی عملیات‌های نظامی TTP در داخل خاک پاکستان مشارکت داشته و در فعالیت‌های تروریستی این گروه سهیم هستند. اگر چه مقام‌های کابل در پاسخ به ادعاهای اسلام‌آباد همواره رویکرد انکار رسمی را در پیش گرفته‌اند؛ اما حتی آنها نیز نمی‌توانند شواهد غیر قابل انکاری را که در اثبات ادعاهای اسلام‌آباد وجود دارد، نادیده بگیرند.
                                                                          
"طالبان و دشواری‌های مواجهه با TTP"
با توجه به موقعیت کنونی طالبان در جایگاه یک نظام نوپا و بویژه چالش آنها در شناسایی رسمی از سوی جامعه جهانی و همچنین تجربه پیشین آنها در برابر القاعده، بسیار دور از ذهن است که حضور و تحرکات TTP در افغانستان و یا عضوگیری آن از اتباع افغانستان، با موافقت و یا همراهی رسمی و سازمان یافته حکومت طالبان میسر شده باشد. در واقع موقعیت دشوار کنونی حاکمیت کابل در برابر TTP، نتیجه تاثیرپذیری آن از یک ارتباط و درهم آمیختگی قدیمی و دوام‌دار است که رهایی و گذر از آن، دشواری‌ها و پیچیدگی‌های خاص خود را دارد.    
                                                                                  
در این زمینه، نخستین و مهمترین موانع را باید به جغرافیای سیاسی و انسانی منطقه مرتبط دانست؛ در جایی که سابقه استعماری تعیین خطوط مرزی و تقسیم قبایلی با ریشه‌های مشترک فرهنگی و قومی در دو سوی مرز، کاملا روشن است و تصور نمی‌شود که طالبان هم تمایل و یا شاید حتی جرات آن را داشته باشد تا از روال سنتی حاکمیت‌های مستقر در کابل برای عدم پذیرش خط مرزی دیورند عبور کنند.         
                                                                  
 اما در چند دهه اخیر و به طور خاص از زمان اشغال افغانستان توسط شوروی، عناصر مذهبی و ایدئولوژیکی نیز با معضلات جغرافیایی هم پوشانی پیدا کرده‌اند. بر همین اساس است که وقتی طالبان یک بار دیگر قدرت را در افغانستان به دست گرفت، گروه‌هایی همچون  TTP که از همپوشانی دو سویه جغرافیایی و ایدئولوژیکی با حاکمیت جدید افغانستان برخوردار هستند، حکومت طالبان را تجسم عینی حاکمیت اسلامی تلقی کرده و به سرعت و در کمال رغبت دست بیعت به سوی رهبر طالبان افغانستان دراز می‌کنند. در چنین فضایی وقتی ملاهبت‌الله رهبر طالبان قوانین دولت پاکستان را غیراسلامی می‌خواند، گروه‌هایی همچون TTP و حتی بخشی از بدنه طالبان، اجرای شریعت در پاکستان و بویژه در مناطق قبایلی این کشور را مهمترین هدف مبارزاتی آینده خود قرار داده و به معضلی میان حاکمیت کابل و دولت اسلام‌آباد تبدیل می‌شوند.   
                                                                  
اما در کنار دو حوزه مطرح شده، می‌توان به عوامل مهم دیگری هم اشاره کرد که تقابل طالبان افغانستان با TTP را بیش از پیش با دشواری و پیچیدگی توام می‌کند. نخست سوابق مبارزاتی مشترک طالبان و TTP در طی چند دهه اخیر و بخصوص در دوران حضور آمریکا در افغانستان، دوم احتمال نارضایتی و سرخوردگی برخی عناصر طالبان از واکنش رهبران این گروه در قبال TTP و احتمال پیوستن آنها به رقبایی چون داعش، سوم شکاف‌ها و اختلاف نظرهای درون حاکمیتی طالبان بر سر چگونگی تعامل با این مسئله و البته در کنار آن جناح‌بندی‌های متفاوتی که در درون TTP وجود دارد و در نهایت بحث‌هایی که در مورد تداوم روحیه جهادطلبی در میان نیروهای میدانی طالبان و احساس خستگی و فرسودگی آنها از شرایط روزمره‌گی در نظام تحت حاکمیت طالبان مطرح می‌شود؛ همگی عواملی هستند که می‌توانند تقابل طالبان با TTP را در معرض چالش‌های جدی قرار دهند.
                         
مهمترین راهکارهای ارائه شده برای حل معضل TTP 
در حالی که منازعات چند ماهه اخیر بر سر تحریک طالبان پاکستان روابط دو سویه طالبان و اسلام‌آباد را در بدترین وضعیت تاریخی آن قرار داده است؛ رفت و آمدها و مذاکرات مکرر میان مقام‌های سیاسی، نظامی و اطلاعاتی دو طرف می‌تواند گواهی بر آن باشد که هیچ یک از آنها به دنبال افزودن هیزم بر این آتش نبوده و در جستجوی یافتن راهکاری برای حل این معضل هستند. در این راستا تاکنون اقدام‌هایی انجام شده که می‌توان  آنها را در قالب چهار راهکار مهم زیر مطرح کرد؛                                                                          
الف) برگزاری گفتگوهای صلح میان دولت پاکستان و طالبان؛ در طی دو سالی که از استقرار حکومت طالبان در افغانستان می‌گذرد، این گروه حداقل دو بار تلاش کرده است تا دولت پاکستان و TTP را بر سر میز مذاکره بنشاند. در این مذاکرات، تحریک طالبان پاکستان اجرای شریعت اسلامی، آزادی اعضای خود از زندان‌های حکومت و کاهش حضور نظامیان پاکستانی در مناطق قبایلی را به عنوان سه خواسته اصلی خود مطرح کرد. هر چند در ابتدای امر این گفتگوها به یک توافق نیم بند و برقراری آتش بس چند ماهه میان اسلام‌آباد و TTP منجر شد؛ اما در نهایت به شکست انجامیده و درگیری‌ها میان دو طرف یکبار دیگر از سر گرفته شد. دلایل متعددی در ناکامی گفتگوها تاثیر گذار بوده‌اند که در میان آنها تاثیر سقوط دولت عمران خان در عقیم ماندن مذاکرات بیش از همه قابل تامل است. آن گونه که از انتقادهای تند دولت بعدی پاکستان که پس از سقوط دولت عمران خان روی کار آمد، استنباط می‌شود عمران خان برای دستیابی به توافق، آن قدر در برابر TTP انعطاف به خرج داده بود که برای بسیاری از جمله ارتش قابل قبول نبود. عمران خان نیز در مصاحبه‌هایی که پس از سقوط دولت خود انجام داده است به این نکته اشاره می‌کند که دولت وی برنامه‌هایی برای صلح با TTP و اسکان مجدد اعضای آن در دست داشت که به دلیل عدم دقت و درک دولت جدید، نیمه تمام ماند.    
                                                                                                     
ب) جابجایی TTP و مهاجرین پاکستانی از نواحی مرزی دو کشور؛ پس از شکست گفتگوهای دولت پاکستان و TTP، اسلام‌آباد به طالبان پیشنهاد کرد تا این افراد را از مناطق مرزی دور ساخته و شرایط اسکان مجدد آنها را در نواحی دور دست فراهم سازد. این برنامه در ابتدای امر با استقبال مواجه شد، اما در ادامه با جنجال‌های زیادی توام شد. اعتراض‌ها در داخل افغانستان نسبت به اهداف و پیامدهای این جابجایی، عدم استقبال مهاجرین پاکستان از این طرح و از همه اینها مهم‌تر نامعلوم بودن نتایج مثبت چنین طرحی بر آینده تحرکات TTP، باعث تضعیف زمینه اجرایی آن شد. شاید یکی از نقاط ضعف مهم این بود که بر خلاف توافق مشابهی که میان ایران و عراق برای کنترل کردهای مخالف جمهوری اسلامی ایران در اقلیم کردستان، انجام گرفت، در این طرح صحبتی از خلع سلاح  TTP به میان نیامده بود.                                                                                                       
ج) صدور فتوای حرمت جنگ در پاکستان از سوی رهبر طالبان از یک طرف و در عین حال وجود روابط  نزدیک راهبردی و ایدئولوژیکی میان TTP و طالبان افغانستان، دولت پاکستان را بر آن داشت تا از این رابطه و از فتوای شرعی طالبان، به عنوان ابزاری برای مهار و کنترل TTP استفاده کند. در این راستا اسلام‌آباد خواستار صدور فتوایی از سوی رهبر طالبان شد که هر نوع مشارکت در جنگ علیه پاکستان را حرام اعلام کرده و یا این که TTP را به عنوان یک گروه "غیر اسلامی" معرفی کند. اگر چه هیچ گاه صدور چنین فتوایی از سوی رهبری طالبان آشکارا اعلام نشد، اما از اظهارات برخی مقام‌ها از جمله ملایعقوب وزیر دفاع طالبان در رابطه با حرام بودن جنگ در خارج از افغانستان، می‌توان استنباط کرد که فتوایی در این رابطه صادر شده است. اما در مورد کارایی صدور چنین فتوایی برای توقف عملیات نظامی TTP در پاکستان تردیدهای جدی وجود دارد. در وهله اول فتوا غیر علنی بوده و جزئیات و مخاطبین آن مشخص نیست. مورد دوم این که از این نوع فتواها توسط علمای پاکستان به کرات صادر شده و نه تنها نتیجه بخش نبوده، بلکه به اعتبار صادر کننده آن هم لطمه جدی وارد کرده است.. این مورد را هم باید اضافه کرد که جریان‌های رقیبی چون داعش می‌توانند از این فتوا حداکثر بهره را برده و طالبان را به تنها گذاشتن متحدان سابق و مماشات در اجرای شریعت اسلامی متهم کند.    
                                                                                                    
د) اجرای عملیات‌های نظامی محدود و هدفمند در داخل افغانستان؛ در زمانی که طالبان نسبت به انجام یک اقدام نظامی گسترده علیه TTP در داخل خاک افغانستان روی خوش نشان نمی‌دهد، دولت پاکستان رویکردهای عملیاتی خود را به سوی اقدام‌های نظامی محدود و هدفمند متمرکز ساخته است. هدف قرار دادن اجتماع طالبان پاکستانی در شهر خوست و همچنین کشته شدن اسد افریدی، یکی از فرماندهان کلیدی جماعت‌الاحرار  پاکستان در جریان حمله هوایی به ننگرهار، نشان دهنده مصمم بودن پاکستان در اجرای این برنامه است. سکوت و عدم واکنش جدی حاکمیت طالبان در برابر این حملات پاکستان نیز این گمانه زنی را تقویت می‌کند که توافق‌های پشت پرده و یا حتی برخی همکاری‌های اطلاعاتی میان کابل و اسلام‌آباد در جریان است. اما تردیدی نیست که تداوم و گسترش این حملات به اعتبار و حیثیت طالبان در جایگاه یک دولت مستقل ضربه اساسی وارد می‌کند. در عین حال درباره میزان تاثیرگذاری این اقدام‌های نظامی محدود بر روند تحرکات  TTP در پاکستان هم نمی‌توان به نتیجه صریحی دست یافت.                                                               
 جمع‌بندی
تداوم و گسترش دامنه حملات تحریک طالبان پاکستان به نظامیان پاکستانی در مناطق قبایلی و خیبرپختونخوا و پخش گزارش‌هایی در مورد عملیات‌های هماهنگ این گروه با جدایی طلبان بلوچ، حکایت از آن دارد که راهکارهای استفاده شده برای مهار TTP تاکنون نتوانسته تاثیر لازم و کافی از خود برجای گذارد. این موضوع به خوبی می‌تواند دلیل چرخش پاکستان به سوی راهکارها و راهبردهای جدیدی را توضیح دهد. البته پاکستان می‌تواند به راهکارهای جانبی دیگری همچون اعمال فشار بر طالبان از طریق آمریکا و یا تقویت ملی‌گرایان پشتون در برابر طالبان هم نظر داشته باشد. اما هیچ کدام از آنها نمی‌تواند به اندازه تعامل با طالبان برای اسلام‌آباد اثر بخش باشد. طالبان هم اگر چه در مواضع رسمی نظراتی مشابه با TTP مطرح کرده، اما نشان داده که تمایلی به افزایش تنش‌ها با پاکستان نداشته و صرفا در میانه دو سنگ آسیاب گرفتار آمده است. پیش‌بینی مسیر آینده دشوار است، با این حال شاید بتوان این گمانه‌زنی را مطرح کرد که در نهایت دولت پاکستان مجبور خواهد شد تا مسیر پیشنهادی طالبان را برای از سرگیری گفتگوها با TTP و دستیابی به یک توافق جدید، در پیش بگیرد. البته با توجه به در پیش بودن انتخابات در پاکستان و تسلط فعلی ارتش بر ساختارهای قدرت، احتمالا در حال حاضر تلفیقی از راهکارهای گذشته و جدید مورد استفاده قرار خواهد گرفت تا در صورت از سرگیری گفتگوها، دولت جدید هم با دستی پر و در شرایط فشار حداکثری به TTP، وارد گود مذاکرات شود.
انتهای مطلب/

*کارشناس حوزه افغانستان


کد مطلب: 3566

آدرس مطلب :
https://www.iess.ir/fa/analysis/3566/

موسسه مطالعات راهبردي شرق
  https://www.iess.ir