کد QR مطلبدریافت صفحه با کد QR

تحلیلی بر نقشه راه سازمان‌ ملل برای افغانستان

تحلیلی بر نقشه راه سازمان‌ ملل برای افغانستان

23 آذر 1402 ساعت 8:07

دبیرکل سازمان ملل تلاش کرده تا چرخه و روند خونبار رقابت را با ایجاد شرایط تعاملی در داخل بین طالبان و مخالفان و در خارج با کاهش رقابت‌های بین‌المللی و منطقه‌ای متوقف کند و شرایط را برای ثبات سیاسی مساعد کند. به همین دلیل است که دبیرکل سازمان ملل متحد به دنبال یافتن یک راه حل منطقه‌ای بادوام و پایدار و یاری دهنده به صلح و ثبات از طریق توسعه دایره حکومتداری انحصاری کنونی طالبان است. در همین راستا است که گوترش کوشیده است طالبان را تشویق به پذیرش یک دولت فراگیر با تنوع قومی و مذهبی‌ کند تا زمینه برای شرکت همه جریان‌های سیاسی به‌تدریج مساعد شود. اهمیت این موضوع به‌خصوص زمانی روشن‌تر خواهد شد که به واقعیت دوگانه ساختار امارت طالبان توجه شود.


مطالعات شرق/

پیرمحمد ملازهی*

مقدمه
آنتونیو گوترش، دبیرکل سازمان ملل متحد، گزارش خود را در ارتباط با شرایط موجود و آینده افغانستان به شورای امنیت سازمان ملل متحد ارائه کرد. این گزارش براساس ماموریت چند ماهه فریدون سینیرلی اوغلو، نماینده ویژه دبیرکل و پس از مذاکره با همه طرف‌ها و جریان‌های دخیل در موضوع افغانستان و بر اساس قطعنامه شماره ۳۶۷۹ سال ۲۰۰۳ م. تهیه و ارائه شده است. این گزارش انعکاس نسبتاً گسترده‌ای یافته و نظرات مخالف و موافق در قبال آن مطرح شده است. در بین این نظرات، نظر سه جریان از اهمیت بیشتری برخوردار است.

الف) نظر حکومت طالبان
ب) نظر جریان‌های مخالف امارت طالبان
ج) نظر کارشناسان آگاه و علاقه‌مند به مسائل افغانستان


طالبان به‌صورت ضمنی اما با قید احتیاط و ملاحظات خاص خود، از گزارش گوترش استقبال کرده‌است. مخالفان به‌صورت ضمنی یا صریح با آن مخالفت کرده‌اند، اما کارشناسان آگاه ضمن داشتن تنوع در دیدگاه، آن را گامی به جلو برای ورود جامعه جهانی به فهم بهتر شرایط موجود افغانستان ارزیابی کرده‌اند. با این حال اهمیت این گزارش در جهات دیگری است. چند نکته مهم و اساسی‌تر در گزارش گوترش به شورای امنیت وجود دارد از جمله:

۱- دبیرکل سازمان ملل متحد تلاش کرده است اعتبار سازمان ملل را به‌عنوان یک سازمان مستقل و حافظ صلح و ثبات جهانی و فارغ از نفوذپذیری منابع جهانی قدرت، تثبیت کند.
۲- دبیرکل سازمان ملل متحد تلاش کرده است گزارش خود را با توجه به واقعیت‌های موجود در افغانستان ارائه کند و نقشه راه مطلوبی برای حل‌‌وفصل مشکل امارت طالبان و جریان‌های مخالف بیابد و به صلح و ثبات این کشور و منطقه و جهان کمک کند.
۳- دبیرکل سازمان ملل متحد کوشیده است نقشه راه خود را برای حل مشکل افغانستان، از سطح مناقشات قطب‌های جهانی که آمیخته به رقابت‌ بر سر قدرت است، به سطحی واقع بینانه‌تر، یعنی سطح منطقه‌ای با ظرفیت تعاملی براساس منافع مشترک، بکشاند.
۴- دبیرکل سازمان ملل متحد در گزارش خود کوشیده است در نگاهی تشویقی و تعاملی زمینه ارتباط جامعه جهانی با امارت اسلامی طالبان را فراهم ‌کند. بدین معنی که از یک طرف تلاش کرده تا طالبان را به پذیرش حداقلی از استانداردها و هنجار‌های بین‌المللی حکمرانی، رعایت حقوق بشر و کاهش سخت‌گیری‌ها درباره زنان و پذیرش حقوق اجتماعی، آموزشی و مشاغل و کار آنها تشویق کند و از طرف دیگر تلاش کرده است جامعه جهانی را متوجه در‌ک موقعیت دشوار و تنگناهای ایدئولوژیکی‌ طالبان سازد تا در یک روند تعاملی با طالبان  و به‌صورت تدریجی طالبان بتواند خود را با هنجارهای جهانی هماهنگ کند.
۵- دبیر کل سازمان ملل متحد در گزارش خود به شورای امنیت به‌صورت تلویحی و غیرمستقیم کوشیده است توجه شورا را به واقعیت دوگانگی برداشت دوجناح قدرت درونی طالبان؛ رهبری شدیداً خشک و ایدئولوژیک در قندهار و جریان واقع بین‌تر در ساختار طالبان، جلب کند.

تحلیل محتوای نقشه‏ راه سازمان ملل
با توجه به مفاد متن انتشار یافته گزارش دبیرکل سازمان ملل متحد، می‌توان مهم‌ترین محورهای این گزارش و معناشناسی آنها را به شرح زیر خلاصه کرد.
الف) تلاش دبیر کل سازمان ملل متحد برای خارج کردن مشکل افغانستان از چارچوب رقابت‌ قدرت‌های بزرگ.
واقعیت این است که جغرافیای استراتژیک افغانستان در طول تاریخ و به‌ویژه از اواخر قرن هجدهم باعث شکل‌گیری رقابت قدرت‌های بزرگ جهانی بوده است. در مقطعی از تاریخ محل مناقشه دو امپراطوری استعماری تزاری روس و امپراطوری استعماری انگلیس بوده که شبه قاره هند را در تسلط خود داشت. واژه بازی بزرگ که وارد ادبیات سیاسی شد محصول همین رقابت‌ها بود. در مقطعی دیگر، در دوران جنگ سرد، افغانستان در محور و کانون رقابت قدرت‌های جهانی شرق و غرب، قرار گرفت و در حال حاضر به نظر می‌رسد که موقعیت استراتژیک افغانستان دارد این کشور را به محل رقابت بلوک‌های قدرت جدید با محوریت چین و آمریکا تبدیل می‌‌کند. نتیجه رقابت این قدرت‌ها، سه دوره اشغال افغانستان در قرن نوزدهم به وسیله انگلیس، قرن بیستم به وسیله شوروی و در قرن بیست‌ویکم به وسیله آمریکا بوده است. اشغالگری‌هایی که در شکست قدرت‌های استعماری و شکل‌گیری مقاومت ضداستعماری موثر بوده است.

با این حال دور جدید، رقابت‌ها بین چین و آمریکا ابعاد گسترده‌تری یافته و در واقع سه منطقه راهبردی جهان امروز را شامل شده است.
اول) حوزه اقیانوس هند و ساحل مکران و پس کرانه‌های آن از سلسله جبال هیمالیا و هندوکش تا ساحل مکران که سه کشور محوری افغانستان، ایران و پاکستان را در بر می‌گیرد.
دوم) منطقه خاورمیانه از ساحل دریای مدیترانه در شمال تا ساحل دریای عمان در اقیانوس هند در جنوب را شامل می‌شود.
سوم) حوزه آسیای مرکزی - حیاط خلوت و منطقه نفود سنتی روسیه - که افغانستان در پیوستگی جغرافیائی در زمره آن منطقه به حساب می‌آید.

این رقابت‌ها در قالب دو پروژه کمربند - راه چین که یکی از آنها ایالت غربی مسلمان‌نشین سین‌کیانگ چین را از طریق تنگه واخان افغانستان و با عبور از جغرافیای قومی پشتون و بلوچ به بندر گوادر در ساحل مکران بلوچستان پاکستان متصل می‌کند و دیگری که با نام جاده قره‌قروم از غرب چین آغاز می‌شود و با عبور از دل سلسله جبال هیمالیا و هندوکش و منطقه کشمیر وارد پاکستان شده و با عبور از جغرافیای پشتون و بلوچ به گوادر می‌رسد.

پروژه ابراهیم که اروپا را از طریق دریای مدیترانه و عبور از اسرائیل و کشورهای عرب به ساحل دریای عمان در کرانه شمالی اقیانوس هند می‌رساند و از آنجا تا به هندوستان از طریق اقیانوس هند امتداد می‌یابد، توسط آمریکا و برای خنثی کردن پروژه کمربند - راه چین طراحی شده است که به‌دلیل جنگ اسرائیل و حماس موقتاً با ابهام روبرو شده اما در بلندمدت امکان عملیاتی شدن خواهد داشت.
در این رقابت‌ آمریکا و چین، افغانستان به‌دلیل جغرافیای ارتباط دهنده‌اش بین سه حوزه رقابتی آسیای مرکزی به جنوب آسیا و شبه قاره هند و آسیای مرکزی به حوزه رقابتی اقیانوس هند و منطقه خاورمیانه بین چین و آمریکا، محوریت خود را در رقابت‌های سنتی و تاریخی  حفظ کرده است.

ب) تلاش دبیرکل سازمان ملل متحد برای صورت‌بندی مشکل افغانستان به عنوان یک مشکل منطقه‌ای.
واقعیت تاریخی مرتبط با افغانستان این است که هر وقت و به هر دلیلی که رقابت‌های بین‌المللی کاهش یافته است، رقابت‌های منطقه‌ای به سرعت جایگزین شده‌اند. بخشی از رقابت‌های داخلی قومی و ایدئولوژیک در داخل افغانستان در سایه همین رقابت قدرت‌های خارجی و بویژه کشورهای همسایه و یا کشورهای پیرامونیِ دور و نزدیک بوده است که از شکل‌گیری یک دولت مرکزی قدرتمند جلوگیری می‌کرده است.

شکست تجربه حکومت‌داری در افغانستان طی بیش از نیم قرن گذشته در قالب سلطنت محمد ظاهر شاه، جمهوری ملی‌گرای پشتون سردار داودخان، رژیم مارکسیستی- لنینستی نورمحمد تره‌کی، دولت اسلامی ربانی، امارت اول طالبان و نظام لیبرال برآمده از اجلاس بین‌المللی "بن" به رهبری حامد کرزی و اشرف غنی، موید این مطلب است. چرا که همگی تحت تاثیر رقابت‌های خارجی با شکست روبرو شدند. اگر ملاک قضاوت را این تجربه تاریخی حکومت‌داری افغان‌ها قرار دهیم، می‌توانیم نتیجه بگیریم که سرنوشت دور جدید و کنونی امارت طالبان در گرو رقابت‌ها در هر دو سطح بین‌المللی و منطقه‌ای خواهد بود.

در واقع دبیرکل سازمان ملل متحد در گزارش خود تلاش کرده است این چرخه و روند خونبار را با ایجاد شرایط تعاملی در داخل بین طالبان و مخالفان آن در قالب پذیرش روند تعامل ملی و در خارج با کاهش رقابت‌های بین‌المللی و منطقه‌ای متوقف و شرایط را برای ثبات سیاسی و پرهیز از جنگ‌های داخلی ‌که از استعداد دخالت خارجی برخوردار هستند، مساعد کند. درست به همین دلیل است که دبیرکل سازمان ملل متحد به دنبال یافتن یک راه حل منطقه‌ای بادوام و پایدار و یاری دهنده به صلح و ثبات از طریق توسعه دایره حکومتداری انحصاری کنونی طالبان است. در همین راستا است که دبیر کل سازمان ملل کوشیده است طالبان را تشویق به پذیرش یک دولت همه شمول در افغانستان با تنوع قومی و مذهبی‌ کند تا زمینه برای شرکت همه جریان‌های سیاسی حزبی و قومی و همچنین مشارکت زنان در ساختار حکومت طالبان به‌تدریج مساعد شود. اهمیت این موضوع به‌خصوص زمانی روشن‌تر خواهد شد که به واقعیت دوگانه ساختار امارت طالبان توجه شود.

واقعیت این است که ساختار قدرت در حکومت طالبان یک‌دست نیست. قدرت اصلی در قندهار و در دست رهبری شدیداً محافظه‌کار "ملا هبت‌الله آخوندزاده" با ایدئولوژی ترکیبی اسلام رادیکال مکتب دیوبندی و ارزش‌های سنتی و قومی پشتون تحت عنوان کلی پشتونوالی است و بخش دیگر قدرت در اختیار دولت رسمی امارت در کابل است که تا حدی انعطاف‌پذیرتر است اما قادر به عبور از چارچوب‌های تنگ ایدئولوژیک مورد حمایت رهبری مستقر در قندهار نیست. تا این دوگانگی بدرستی فهم نشود و خود امارت طالبان راه‌حلی برای آن نیابد حکومت طالبان در کابل نمی‌تواند تن به استانداردها، هنجار‌ها و ارزش‌های مورد نظر و همه‌شمول جهانی بدهد و همانند یک دولت عادی رفتار کند.

سخنگوی طالبان در استقبال نسبی از گزارش دبیر کل سازمان ملل، آن بخش از گزارش که حکومت طالبان را ملزم به رعایت ارزش‌ها و هنجار‌های جهانی در ارتباط با حقوق‌بشر و حق آموزش و کار دختران می‌کرد رد کرد و آن را به عدم مغایرت با ارزش‌های اسلامی در قرائت مکتبی طالبان مشروط کرد. در همین اظهار نظرِ مجاهد، سخنگوی حکومت طالبان، به‌خوبی می‌توان نگرانی امارت از واکنش رهبری محافظه‌کار مستقر در قندهار را دید وگرنه برای امارت در کابل مثل روز روشن است که برای بقای حکومت و حفظ قدرت و شناسائی بین‌المللی و راه‌اندازی اقتصاد روبه اضمحلال، راهی جز پذیرش هنجار‌های بین‌المللی وجود ندارد.

ج) گوترش در گزارش خود به شورای امنیت حتی‌المقدور سعی کرده است بین ارائه کمک انسانی به ‌مردم افغانستان که به‌شدت به آن نیاز دارند و عالم سیاست، حدفاصلی ترسیم کرده و موضوع نحوه حکومت‌داری طالبان را از مسئله کمک‌های انسانی به مردم مستاصل افغانستان، جدا و جامعه جهانی را به افزایش و ادامه کمک‌ها تشویق کند.

د) یکی از محورهای اصلی گزارش دبیرکل سازمان ملل متحد به شورای امنیت، تامین هدف دوگانه تشویق طالبان به سازماندهی حکومتی قانون‌گرا و تدوین یک قانون اساسی جدید است. نکته دیگر تاکید بر لزوم آغاز یک گفتگوی جدی بین‌الافغانی است که به حل سیاسی مشکل افغانستان و تاسیس دولتی با پایه گسترده‌تر اجتماعی و عبور سالم از انحصار قومی و مکتبی قدرت و در عین حال زمینه‌سازی برای تعامل جهانی و شناسائی بین‌المللی امارت طالبان و در نهایت مساعدسازی شرایط برای ادغام افغانستان در روند نظام بین‌الملل به عنوان یک دولت مسئول منتهی شود.

جمع‌بندی
گزارش دبیرکل سازمان ملل متحد به شورای امنیت را می‌توان اولین تلاش جدی سازمان ملل متحد به عنوان یک نهاد مهم جهانی ارزیابی کرد که حفظ صلح و ثبات منطقه‌ای و جهانی، مسئولیت ذاتی آن است. گزارش پس از بررسی‌های دقیق چند ماهه نماینده ویژه دبیرکل اعزامی به افغانستان و منطقه تهیه و با عنوان یک نقشه راه برای حل سیاسی مساله افغانستان تهیه و ارائه شده است. هدف نهائی کمک به امارت طالبان و مخالفان سیاسی و نظامی مسلح آن و جلوگیری از بروز جنگ داخلیِ مخربِ جدیدی بر سر قدرت در افغانستان است.

در عین حال گرایش مسلط در گزارش، ایجاد و تقویت شرایطی است که در آن زمینه شکل‌گیری یک دولت با پایه‌های گسترده‌تر اجتماعی و دولتی همه شمول، در کشوری چند قومی و چند مذهبی، مهیا شود. در سطحی کلی‌تر، هدف گزارش زمینه‌سازی برای شناسائی رسمی طالبان از طریق ادغام امارت طالبان در جامعه جهانی و از این طریق حل مشکلات سیاسی، اجتماعی- فرهنگی و اقتصادی افغانستان است. در همین راستا در نقشه راه پیشنهادی دبیر ‌کل؛ برگزاری یک نشست بین‌المللی از بازیگران جهانی و منطقه‌ای با شرکت حداقل بیست کشور، در آینده پیش‌بینی شده است. اما اتخاد چنین تدابیری تنها با حسن نیت دبیرکل سازمان ملل متحد عملیاتی نخواهد شد و نیازمند همکاری گسترده‌تر طالبان و دست کشیدن از انحصار قومی و مکتبی قدرت از یک طرف و مساعد کردن مشارکت همه جریان‌های سیاسی قومی و مذهبی در قدرت ملی از طرف دیگر است. در عین حال لازمه به ثمر رسیدن نقشه راه دبیرکل سازمان ملل متحد شکل‌گیری یک اراده قوی‌تر در سطح جهانی و منطقه‌ای است تا کمک شود که امارت طالبان شناسائی بین‌المللی خود را کسب کند و کرسی افغانستان در سازمان ملل را اشغال کند.

منتها حقیقت این است که طالبان در شرایط کنونی آمادگی کافی برای پذیرش جریان‌های مخالف در حکومت را آن طور که در قالب دولت فراگیر مطرح می‌شود، ندارد و رهبران طالبان بر این باور هستند که دولت کنونی همه شمول است و افرادی از قومیت‌های ازبک، تاجیک و هزاره و غیره در آن سهم گرفته‌اند. این تفاوت برداشت طالبان و دیگران، درباره دولت فراگیر، خود یک مشکل جدی است که در نقشه راه دبیرکل سازمان ملل متحد درباره آن فکری اساسی نشده است.

در عین حال واقعیت مهم‌تر این است که موضوع ساختار قدرت در افغانستان همچنان محل مناقشه باقی مانده است. قومیت پشتون به‌طورکلی از ساختار متمرکز قدرت حمایت می‌کند که خواست طالبان هم هست و این در حالی است که سایر قومیت‌ها خواهان توزیع قدرت در قالب نوعی فدرالی کردن قومی شده‌اند. طرحی که از طرف لطیف پدرام، سیاستمدار تاجیک و نماینده مجلس قبلی به صراحت مطرح شده است. در گزارش دبیرکل سازمان ملل متحد این مهم دیده نشده است و به ضرورت تشکیل دولت فراگیر اکتفا شده است. حتی اگر تصور شود که طالبان روزی تن به پذیرش دولت فراگیر هم بدهد گمان نمی‌رود که مشکل ساختار قدرت را بتواند حل کند و به مناقشه توزیع و یا تمرکز قدرت پایان دهد.
در هر حال در یک ارزیابی مقدماتی از گزارش و نقشه راه گوترش می‌توان گفت گامی به جلو و مثبت است اما کافی نیست و به همین دلیل نباید انتظار فوق‌العاده‌ای برای حل‌وفصل تمامی مشکلات و ارائه راه حل نهائی برای بحران قدرت در افغانستان را از آن داشت.
انتهای مطلب/

*کارشناس ارشد مسائل افغانستان و پاکستان


کد مطلب: 3626

آدرس مطلب :
https://www.iess.ir/fa/analysis/3626/

موسسه مطالعات راهبردي شرق
  https://www.iess.ir