بهنظر میرسد آسیای مرکزی عجلهای برای به رسمیت شناختن دولت جدید سوریه نداشته باشد و مواضع متناقض و دوگانهای را همچون تعاملات با مصر در دورۀ حکومت اخوانالمسلمین و یا حکومت طالبان بر افغانستان تجربه کند. با این حال نگرانی جدیتر آسیای مرکزی که ممکن است این کشورها را به سوی شناسایی سریعتر دولت جولانی هدایت کند، هراس از تجزیه و بیثباتی بیشتر در سوریه است.
مقدمه
مطالعات شرق | سقوط دولت بشار اسد در سوریه ابهامهای زیادی در شرایط ژئوپلیتیکی جنوب غرب آسیا به وجود آورد. این تحولات به طرق مختلف بر آسیای مرکزی نیز تأثیرگذار بود. رقابت شدید ترکیه و روسیه در سوریه بهعنوان دو شریک کلیدی آسیای مرکزی و در عین حال به کارگیری شمار قابل توجهی از شهروندان آسیای مرکزی در جنگ سوریه، از جمله عوامل تأثیرپذیری آسیای مرکزی از تحولات سوریه است.
این موضوع سبب شده است تا برقراری تعاملات با دولت جدید این کشور به رهبری «احمد الشرع» یا «ابومحمد الجولانی» به یک موضوع مهم تبدیل شود. چگونگی تنظیم تعاملات آسیای مرکزی و دولت جدید سوریه در آینده، بهویژه، متأثر از مسائل مربوط به شبهنظامیان این کشورها در سوریه و ناظر بر تحولات افغانستان، موضوعی است که در این گزارش مورد بررسی قرار میگیرد.
مسئلۀ شبهنظامیان آسیای مرکزی در سوریه
یکی از مهمترین موضوعهای پیوند مسائل آسیای مرکزی و سوریه انتقال سازمانیافته و هدفمند اتباع این کشورها از طریق ترکیه به سوریه برای جنگ در صفوف گروههای مخالف دولت بشار اسد است. در سال 2017 «ولادیمیر پوتین»، رئیسجمهور روسیه تصریح کرده بود که تعداد شبهنظامیان حوزۀ کشورهای مستقل مشترکالمنافع در سوریه بالغ بر 20 هزار نفر برآورد میشود که از این میان حداقل 5 هزار نفر از اتباع آسیای مرکزی هستند.
تا پایان سال 2024 برآوردها نشان میداد که فقط در ادلب حداقل 500 نفر از اتباع تاجیکستان زندگی میکردند. این در حالی است که برآورد مشخصی از اتباع قرقیز، قزاق و ازبک وجود نداشت. برخی منابع غربی نیز تأکید میکنند که همچنان حدود 5 هزار نفر از اتباع آسیای مرکزی در سوریه حضور دارند که عمدۀ آنها با همسران سوری ازدواج کردهاند و عموماً در شمال غرب این کشور ساکن هستند. سرنوشت این افراد پس از قدرتیابی هیأت تحریر الشام در دمشق و سقوط دولت بشار اسد موضوع مهمی است که به عنوان یک مسئلۀ کلیدی در آسیای مرکزی شناخته میشود.
در حین تحولات سوریه پس از سقوط دولت بشار اسد، شمار زیادی از این اتباع آسیای مرکزی پوششی گسترده و رسانهای نسبت به تحولات جاری سوریه به زبانهای بومی منطقه و زبان روسی داشتند. این رسانهها در مدت کوتاهی به شمار قابل توجهی مخاطب دست یافتند و به تناظر آن، این پیوستگی میان تحولات خاورمیانه و آسیای مرکزی که تا پیش از این سابقه نداشت، به روندی نگرانکننده تبدیل شد. این در حالی است که دولتهای آسیای مرکزی در طول سالهای اخیر طرحهایی را با حمایت سازمانهای بینالمللی و برخی شرکای منطقهای برای بازگرداندن شهروندان خود از سوریه و عراق که عموماً شامل زنان و کودکان میشدند، ترتیب داده بودند.
دولت قرقیزستان به تنهایی تاکنون 700 نفر را در چارچوب این طرح به این کشور بازگردانده است. بهجز ترکمنستان، سه کشور دیگر آسیای مرکزی نیز چنین طرحهایی را اجرا کردهاند. در این چارچوب طرحهای بازآموزی و بازپروری این افراد برای ادغام مجدد در جوامع این کشورها آغاز شده است. با این حال با سقوط دولت بشار اسد این روند نیز متوقف شد و همچنین ریسکهای مربوط به تعاملات با این افراد که عموماً از خانوادههای جنگجویان آسیای مرکزی در سوریه و عراق بودهاند، افزایش یافته است.
البته برخی رویکردهای روسی این طرحها را ایدهای از سوی آمریکا در قالب کمکهای بشردوستانه، اما در واقع برای سازماندهی «جهاد» در آسیای مرکزی تعبیر کردند.
مؤلفههای تأثیرگذار بر روابط کشورهای آسیای مرکزی با دولت جدید سوریه
پیش از ترسیم چشمانداز روابط کشورهای آسیای مرکزی با دولت جدید سوریه میبایست یک ارزیابی تحلیلی از مؤلفههای تأثیرگذار بر این روابط داشت. این مؤلفهها شامل شماری از شاخصههای داخلی (در سوریه و آسیای مرکزی) و نیز متأثر از منافع بازیگران خارجی از جمله ترکیه و روسیه میشود. بهنظر میرسد مسکو در این میان یکی از تأثیرگذارترین بازیگران و حتی بالاتر از ترکیه است. در واقع چگونگی شکلگیری روابط روسیه با دولت جدید جولانی در سوریه یک شاخص تعیینکننده در تعاملات آسیای مرکزی و دولت احمد الشرع خواهد بود. پیش از این، سیگنالهایی از دولت جولانی مبنی بر تمایل سوریۀ جدید برای حفظ روابط با مسکو مطرح شده بود و حتی وزیر جدید دارایی سوریه تصریح کرده بود که دمشق به زودی در مورد بدهیها با روسیه و ایران گفتوگو خواهد کرد.
با این حال سرنوشت مبهم پایگاههای نظامی روسیه در سوریه و تداوم نگاه مسکو به دولت جولانی به عنوان یک «دورۀ گذار» مانع از شکلگیری یک رویکرد پایدار از سوی مسکو شده است. در این میان باید نگاهی نیز به تحرکات غرب در سوریه داشت. برخی منابع روس تاکنون گزارشهایی از احتمال انتقال شماری از نیروهای شبهنظامی خارجی در سوریه به اوکراین برای جنگ علیه روسیه منتشر کردهاند.
بازیگر خارجی تأثیرگذار دیگر، ترکیه است. در حال حاضر با توجه به همراهی بیسابقۀ غرب برای تحکیم و تثبیت دولت جولانی در سوریه و همراهی ترکیه با این روند، این احتمال وجود دارد که آسیای مرکزی به زودی تحت فشارهایی برای به رسمیت شناختن دولت جدید سوریه قرار بگیرد. همچنین باتوجه به موضع آسیای مرکزی در موضوع قبرس، ترکیه احتمالاً فشارهایی برای شناسایی دولت سوریه بهعنوان بدیلی برای موضوع قبرس به آسیای مرکزی وارد خواهد کرد.
با این حال مسئلۀ شبهنظامیان آسیای مرکزی و رفتارهای نگرانکنندۀ ترکیه همچنان موضوعی مهم برای آسیای مرکزی محسوب میشود. ترکیه پیشتر نشان داده است که قابلیت بسیار زیادی برای بازی با گزینههای سیاسی و امنیتی آسیای مرکزی دارد. پیش از این، ترکیه میزبان شمار زیادی از مخالفان آسیای مرکزی بود که به تناوب این نیروها در بازههای مختلف به این کشورها استرداد میشدند. از جمله موارد اخیر استرداد این افراد میتوان به «علیشیر تورسوناف» از ازبکستان، «سهراب ظفر» از تاجیکستان و یا «نورمحمد آنایف» از ترکمنستان اشاره کرد. لذا، این احتمال وجود دارد که در قبال اتباع آسیای مرکزی در سوریه نیز ترکیه امکان بازیگری مشابهی را داشته باشد.
در سطح مؤلفههای داخلی، به نظر میرسد سرنوشت جنگجویان خارجی بیش از هر موضوعی به روابط با آسیای مرکزی گره خورده است. در حال حاضر احتمالاً گزینههایی همچون اخراج، سرکوب، انتقال یا ادغام مهاجرین، پیشروی دولت جولانی قرار دارد. به نظر میرسد چگونگی عملکرد دولت جدید سوریه در قبال این گزینهها عاملی مهم در برقراری روابط با آسیای مرکزی باشد. در ماههای نخست قدرتیابی تحریرالشام در سوریه فضای تبلیغاتی برای مخاطبین در آسیای مرکزی بسیار گسترده بود.
شمار زیادی از کاربران وابسته به این گروه در شبکههای اجتماعی به زبانهای روسی، تاجیکی و ازبکی توانستند دهها هزار مخاطب را از این منطقه جذب کنند. در همین بازه نیز برخی اقدامهای تحریکآمیز وجود داشت. به عنوان مثال ویدئویی تحت عنوان روسزبانان متحد هیأت تحریر الشام که از اتباع آسیای مرکزی و روسیه برای حضور در سوریه و پیوستن به صفوف جهاد دعوت میکردند. مدل رفتاری دیگر برای دولت جولانی نقشدهی به این اتباع در ساختار جدید قدرت است. در شرایطی که برخی اتباع تاجیک همچون «سیفالدین تاجیبایف» به مناصب مهمی همچون معاونت عملیاتی وزارت دفاع سوریه رسیدهاند، این تصمیم نشان میدهد دولت جولانی همچنان تمایلی برای ملاحظات آسیای مرکزی ندارد و تثبیت شرایط داخلی اولویت اصلی او است.
جولانی البته تصریح کرده است که بسیاری از این افراد به زودی تابعیت سوریه را دریافت میکنند که این یک خبر نسبتاً خوب برای آسیای مرکزی محسوب میشود. با این حال سیگنال دیگر را ترامپ به جولانی داد. در حاشیۀ سفر ترامپ به ریاض، وی تأکید کرد که از جولانی خواسته است تا تمام جنگجویان خارجی را از سوریه اخراج کند. برخی گزارشهای منابع غربی تأکید کردهاند که پیش از سفر ترامپ به ریاض، جولانی در نامهای به مقامهای آمریکایی اعلام کرده که اعطای رتبههای نظامی ارشد به اتباع خارجی تعلیق شده است.
با وجود این، سطح توانایی دولت جدید سوریه برای کنترل و یا مهار جنگجویان خارجی عاملی است که تردیدهایی را به وجود آورده است. این موضوع بهویژه با توجه به نگرانی مقامهای آسیای مرکزی از فعالسازی هستههای خفتۀ افراطگرایی پس از احساس پیروزی نسبی جدید در سوریه متعاقب احساس مشابه در افغانستان جدیتر شده است. در چنین شرایطی احتمال تداوم وضعیت بیثبات در سوریه بهواسطۀ ضعفهای دولت جولانی وجود دارد. یکی از مهمترین سناریوها در این زمینه احتمال شورش شماری از نیروهای جهادی علیه دولت جولانی است. اظهارنظرهای رسمی مقامهای آمریکایی و حتی وزیر خارجۀ ترکیه مبنی بر همکاری دولت جولانی با آنها در ترتیب دادن حملات علیه نیروهای القاعده و داعش در سوریه، در حالی که جولانی خود قبلتر عضوی از این گروهها بود، خشم این نیروها را برانگیخته است. اقدامهای خودسرانۀ این نیروها در واکنش به رویکردهای لیبرالی جولانی عامل دیگر این اختلاف است. این موضوع میتواند این نیروها را به سمت جنگ و بیثباتی جدیدی در سوریه و یا انتقال به مناقشات دیگر سوق دهد. این روندها میتواند بیش از پیش بر فعالسازی این هستههای خفته در آسیای مرکزی تأثیرگذار باشد.
آخرین مؤلفه در میان شاخصهای داخلی، سهمخواهی گروههای متحد است. احمد الشرع معروف به ابومحمد الجولانی در حالی به عنوان رهبری هیأت تحریرالشام در سوریه به قدرت رسید که گروههای دیگری نیز در کنار این جریان حضور داشتند. شماری از اتباع آسیای مرکزی نیز در این گروهها بودهاند و از این حیث امکان تأثیرگذاری، مهار و کنترل تحریرالشام بر آنها کمتر است. به عنوان نمونه میتوان به «کتائب التوحید و الجهاد» اشاره کرد که در سال 2013 توسط «سراجالدین مختاروف»، تبعۀ ازبکستان تأسیس شد.
این گروه برخلاف تحریرالشام رویکردهای فراملی بیشتری داشته است. بمبگذاری در متروی سنتپترزبورگ در سال 2017 و شماری از حملات تروریستی دیگر نظیر بمبگذاری در مقابل سفارت چین در بیشکک در سال 2016 از جمله اقدامهای منتسب به این گروه محسوب میشود. این موضوع میتواند به یکی از چالشهای جدی آسیای مرکزی تبدیل شود. واگرایی این گروه از دولت جدید سوریه و حتی تمرکز بیشتر بر آسیای مرکزی، خارج از کنترل ترکیه و یا سوریه یکی از سناریوهای محتمل است. این سناریو بهویژه با تمرکز بر منافع چین و روسیه در آسیای مرکزی با حمایت آمریکا احتمال بیشتری مییابد.

چشمانداز پیشرو
بهنظر میرسد آسیای مرکزی عجلهای برای به رسمیت شناختن دولت جدید سوریه نداشته باشد و مواضع متناقض و دوگانهای را همچون تعاملات با مصر در دورۀ حکومت اخوانالمسلمین و یا حکومت طالبان بر افغانستان تجربه کند. در شرایطی که این کشورها گروههای مذکور را همچون اخوانالمسلمین به عنوان یک جریان تروریستی میشناختند، تعاملات رسمی را بدون تغییر در این تصمیم ادامه دادند. قبلاً در خصوص طالبان تطویل این روند در کنار ملاحظات همسایگی منجر به آن شد که بهتدریج نام این گروه از شمار گروههای ممنوعه در برخی از این کشورها حذف شود و اکنون پس از به رسمیت شناختن دولت امارت اسلامی توسط روسیه، این احتمال وجود دارد که بسیار آهسته و محتاطانه این روند از سوی این کشورها نیز بررسی شود. با این حال نگرانی جدیتر آسیای مرکزی که ممکن است این کشورها را به سوی شناسایی سریعتر دولت جولانی هدایت کند، هراس از تجزیه و بیثباتی بیشتر در سوریه است. در حالی که در دولت بشار اسد، روند آستانه و نفوذ نسبی روسیه و ترکیه مانع از تهدیدآفرینی جدی شده بود و وجود یک «مسئولیت امنیتی» را به «شرکای راهبردی» آسیای مرکزی در آن زمان نشان میداد، اکنون و در شرایط جدید نه دولت اقتدارگرای بشار اسد وجود دارد، نه شریک قابل اطمینانی همچون روسیه و عملاً توانمندیهای ترکیه نیز معیار قابل اطمینانی برای آسیای مرکزی محسوب نمیشود.
لذا، تقویت دولت جولانی در قالب شناسایی رسمی و ازسرگیری برخی تعاملات در ازای ارائۀ یک تضمین جدی برای پاکسازی یا ادغام تدریجی جنگجویان آسیای مرکزی یک سناریوی محتمل محسوب میشود. مشابه این توافقها و تضمینها را پیشتر در توافقهای ضمنی تاجیکستان و طالبان در قبال جماعت انصارالله شاهد بودهایم. در عین حال باید در نظر داشت که بدبینانهترین سناریو، اقدام جولانی برای «انتقال» و نه اخراج جنگجویان خارجی با فشار آمریکا است. افغانستان یکی از گزینههای جدی در این سناریو است.
پیشتر افسر سابق سیا در کتاب خود تصریح کرده بود که جولانی عامل اصلی تسهیل انتقال برخی نیروهای جهادی همچون عبدالعظیم علی موسی بن علی، چهرۀ شناخته شدۀ لیبیایی به افغانستان بوده است. این موضوع با اثبات تجربۀ جولانی در انتقال نیرو به افغانستان، در کنار گزارشهای تأیید نشدهای از حضور و فعالیت دو تیپ عمربن خطاب و سعد بن ابی وقاص، وابسته به هیأت تحریر الشام در افغانستان با حدود 1500 جنگجو این سناریو را تقویت کرده است. در چنین شرایطی میتوان شاهد افزایش تنشهای روسیه، چین و متعاقباً آسیای مرکزی با دولت جدید سوریه بود.