کد QR مطلبدریافت صفحه با کد QR

سناریوهای احتمالی بلوک‌بندی منطقه‌ای پس از اقدام روسیه

تاثیر «شناسایی رسمی» حکومت طالبان توسط روسیه بر بلوک‌بندی‌ منطقه‌ای

مرکز مطالعات راهبردی شرق , 21 مرداد 1404 ساعت 12:27

روسیه در ژوئیه ۲۰۲۵ حکومت طالبان را به رسمیت شناخت. این اقدام به حکومت طالبان مشروعیت بخشید، اجماع غرب برای اعمال فشار بر طالبان را تضعیف و تهدید طالبان برای کشورهای آسیای مرکزی را به فرصت تبدیل کرد. همچنین تا حد زیادی عرصه را برای داعش جهت فعال شدن در آسیای مرکزی کاهش داد. علاوه بر اینها، احتمالا فرصت‌های اقتصادی را برای روسیه به همراه خواهد داشت. با این حال این پرسش مطرح می شود که تاثیرات احتمالی اقدام روسیه بر بلوک‌بندی منطقه‌ای چگونه خواهد بود؟


🖊️ نویسنده: نوذر شفیعی؛ استادیار روابط بین‌الملل و تحلیلگر مسائل منطقه
⏱️ زمان مورد نیاز برای مطالعه: 4 دقیقه 

تاثیر «شناسایی رسمی» حکومت طالبان توسط روسیه بر بلوک‌بندی‌ منطقه‌ای

مقدمه

مطالعات شرق | روسیه در ژوئیه ۲۰۲۵ حکومت طالبان را به رسمیت شناخت. این اقدام به حکومت طالبان مشروعیت بخشید، اجماع غرب برای اعمال فشار بر طالبان را تضعیف و تهدید طالبان برای کشورهای آسیای مرکزی را به فرصت تبدیل کرد. همچنین تا حد زیادی عرصه را برای داعش جهت فعال شدن در آسیای مرکزی کاهش داد. علاوه بر اینها، احتمالا فرصت‌های اقتصادی را برای روسیه به همراه خواهد داشت. با این حال این پرسش مطرح می شود که تاثیرات احتمالی اقدام روسیه بر بلوک‌بندی منطقه‌ای چگونه خواهد بود؟

چارچوب نظری؛ کشور عایق

در ساختار نظام بین‌الملل برخی از کشورها دارای موقعیت خاصی مثلاً «وضعیت عایق» هستند. کشور عایق کشوری است که عضو هیچ مجموعه امنیتی منطقه‌ای نیست ولی در عین حال از اغلب مجموعه‌های منطقه‌ای اطراف خود تاثیر می‌پذیرد و بر آنها تاثیر می‌گذارد. افغانستان و ترکیه از جمله این کشورها هستند.

 از این منظر، کشور عایق می‌تواند نقش سلبی یا ایجابی در مجموعه‌های امنیتی اطراف خود ایفا کند. کشور عایق گاهی اوقات محل تسویه‌حساب قدرت‌های منطقه‌ای و بین‌المللی است و در بعضی مواقع نیز حلقۀ وصل منافع آن کشورهاست. وقتی از این منظر به تاثیر به رسمیت شناختن طالبان توسط روسیه بر بلوک‌بندی‌های منطقه‌ای نگاه کنیم، چشم‌انداز روشن‌تری از آیندۀ این بلوک‌بندی‌ها قابل ترسیم است. 

به رسمیت شناختن طالبان توسط روسیه

بلوک‌بندی منطقه‌ای

واقعیت این است که اقدام روسیه در به رسمیت شناختن طالبان بیشتر جنبۀ سیاسی- امنیتی دارد تا سایر وجوه دیگر. به نظر می‌رسد این اقدام واکنشی به غرب، نسبت به آن چیزی است که در اوکراین می‌گذرد. از این منظر روسیه با به رسمیت شناختن طالبان نه تنها غرب را غافلگیر کرد بلکه عملاً بخشی از تهدیدهایی را که از ناحیۀ طالبان متوجه این کشور و متحدین آن در آسیای مرکزی بود، خنثی کرد. در قاموس واقع‌گرایی روسیه، مدیریت تهدیدها و ثبات منطقه‌ای مهمتر از موضوع‌هایی نظیر دمکراسی و حقوق بشر است. بدین ترتیب به رسمیت شناختن طالبان توسط روسیه در اولین نگاه بر بلوک‌بندی غرب و روسیه تاثیرگذار خواهد بود و قطب‌بندی‌های موجود بین غرب و روسیه را متصلب‌تر خواهد کرد.

اما آنچه به‌عنوان تاثیر منطقه‌ای اقدام روسیه قابل توجه است، تبدیل رفتار روسیه به یک «رویه»، توسط سایر کشورهاست. از این منظر به احتمال زیاد راهی را که روسیه رفته است توسط چین، کشورهای آسیای مرکزی و حتی پاکستان نیز دنبال خواهد شد. در پیش گرفتن این مسیر توسط کشورهایی که بعضاً با یکدیگر تعارض منافع دارند، نشانگر نگرانی آنها از سایۀ آینده است. یعنی این کشورها نگرانند که اگر در به رسمیت شناختن طالبان از رقیب خود سبقت نگیرند در آینده باید منتظر پیامد تاخیر در تصمیم خود در معادلات منطقه‌ای باشند؛ معادلاتی که طالبان یکی از بازیگران اصلی آن است.

از این منظر می‌توان چند سناریو را برای بلوک‌بندی‌های آینده متصور بود:

  • سناریوی اول: افغانستان به عنوان یک «کشور عایق» به محلی برای تسویه حساب قدرت‌های بین‌المللی و منطقه‌ای تبدیل شود. از این زاویه، کشورهایی که طالبان را به رسمیت می‌شناسند از حکومت این گروه و کشورهایی که این گروه را به رسمیت نمی‌شناسند از رقبای این گروه (اعم از داعش یا جبهۀ مقاومت ملی) حمایت خواهند کرد. در چارچوب این سناریو و با مبنا قراردادن شناسایی طالبان توسط روسیه، احتمالاً غرب به سمت فعال کردن داعش و یا جبهۀ مقاومت ملی حرکت خواهد کرد و در عرصۀ سازمان‌های بین‌المللی، فشارها را بر طالبان افزایش خواهد داد.
  • سناریوی دوم: افغانستان به عنوان یک «کشور عایق» به محلی برای «تجمیع منافع» قدرت‌های منطقه‌ای و بین‌المللی تبدیل خواهد شد. از این منظر تروریسم و مواد مخدر به عنوان تهدید مشترک، اتصال (ترانزیت و انرژی) به عنوان منافع مشترک و حقوق بشر صرفاً به عنوان یک دغدغه مشترک، کشورها را به سمت همکاری با افغانستان سوق خواهد داد. به نظر می‌رسد این سناریو در مورد همکاری کشورهای منطقه امکان‌پذیر ولی در مورد قدرت‌های بزرگ، با توجه به رقابت ژئوپلیتیک میان آنها، غیر محتمل خواهد بود.
  • سناریوی سوم: افغانستان به عنوان یک منطقۀ عایق به محلی برای «رقابت» قدرت‌های بزرگ (غرب در مقابل چین و روسیه) و هم‌زمان به محلی برای «همکاری» قدرت‌های منطقه‌ای و بخشی از قدرت‌های بزرگ (چین و روسیه) تبدیل خواهد شد. از آنجا که منافع قدرت‌های منطقه‌ای (تروریسم و مواد مخدر به عنوان تهدید مشترک)، اتصال (ترانزیت و انرژی) به عنوان منافع مشترک، حقوق بشر صرفاً به عنوان یک دغدغه مشترک با منافع چین و روسیه بیشتر همخوانی دارد عملاً افغانستان در قلب چند مجموعۀ امنیتی مختلف (جنوب آسیا، آسیای مرکزی، و جنوب غرب آسیا) قرار خواهد گرفت که حاصل جمع آن به زیان غرب تمام خواهد شد.

جمع‌بندی

به موازات بازگشت رقابت ژئوپلیتیک بین قدرت‌های بزرگ، افغانستان مجددا توجه این قدرت‌ها را به خود معطوف کرده است. در حالی که در گذشته این کشور در رقابت قدرت‌های بزرگ نقش یک «کشور حایل» (کاهندۀ سایش و تصادم قدرت‌های جهانی) را ایفا می‌کرد، به نظر می‌رسد در سال‌های اخیر نقش «کشور عایق» (جدا کنندۀ مجموعه‌های امنیتی منطقه‌ای و محل سرریز منازعات قدرت‌ها) را بازی کرده است. کارکرد این کشور در سال‌های اخیر بیشتر در شکل تبدیل شدن به محلی برای سرریز تعارض منافع قدرت‌های منطقه‌ای و بین‌المللی بوده است.

آنچه شرایط این کشور را پس از به رسمیت شناختن حکومت طالبان توسط روسیه با گذشته متفاوت می‌کند همسویی منافع بازیگران منطقه‌ای در افغانستان از یک سو، تعارض منافع قدرت‌های بزرگ در افغانستان از سوی دیگر، و در عین حال هم‌پوشانی منافع بازیگران منطقه‌ای و بخشی از بازیگران بین‌المللی (چین و روسیه) است. این همان وضعیتی است که در این تحلیل به عنوان سناریوی سوم مطرح شد. در این چارچوب، ج.ا.ایران به عنوان یک کشور تاثیرگذار در افغانستان می‌تواند با درک شرایط منطقه‌ای و بین‌المللی، نقشی مهم در مدیریت تحولات منطقه‌ای به سمت تحقق سناریوی سوم ایفا کند.

نوذر شفیعی

 

نوذر شفیعی
استادیار روابط بین‌الملل
تحلیلگر مسائل منطقه


کد مطلب: 4082

آدرس مطلب :
https://www.iess.ir/fa/analysis/4082/

موسسه مطالعات راهبردي شرق
  https://www.iess.ir