کد QR مطلبدریافت صفحه با کد QR

راهبرد قدرت‌های بزرگ و میانی در آسیای مرکزی

ج.ا.ایران و راهبردهای متعارض قدرت‌های بزرگ در آسیای مرکزی

«سیدرسول موسوی»؛ مدیرکل سابق آسیای جنوبی وزارت خارجه

مرکز مطالعات راهبردی شرق , 17 مهر 1404 ساعت 10:00

مولف : سیدرسول موسوی؛ مدیرکل سابق آسیای جنوبی وزارت خارجه

با توجه به رقابت قدرت‌های بزرگ و میانی در آسیای مرکزی و چالش‌هایی که ایران در داخل و عرصۀ بین‌المللی با آنها روبروست، ضرورت دارد راهبرد ج.ا.ایران در آسیای مرکزی یک «راهبرد عمل‌گرایانه» و با ترکیبی از مؤلفه‌های امنیت، اقتصاد و ژئوپلیتیک باشد.


🖊️ نویسنده: «سیدرسول موسوی»؛ مدیرکل سابق آسیای جنوبی وزارت خارجه و سفیر اسبق ایران در تاجیکستان 
⏱️ زمان مورد نیاز برای مطالعه: 23 دقیقه 

ج.ا.ایران و راهبردهای متعارض قدرت‌های بزرگ در آسیای مرکزی

مقدمه

مطالعات شرق | راهبردهای مختلف قدرت‌های بزرگ و میانی در آسیای مرکزی در رقابت و بعضاً در همکاری با هم قرار دارند. اگر آمریکا، روسیه و چین را قدرت‌های بزرگ و اتحادیۀ اروپا، هند، ترکیه و ایران را قدرت‌های میانی در آسیای مرکزی بنامیم، می‌توان گفت که سه قدرت بزرگ و چهار قدرت میانی (به‌طور نسبی و با توجه به موقعیت و نفوذ آنها) در آسیای مرکزی در رقابت با یکدیگر هستند که در مواردی هم، حسب شرایط سیاسی و امنیتی، بعضاً نوعی همکاری تاکتیکی بین برخی از آنها شکل می‌گیرد.

در این مقاله راهبرد سه قدرت بزرگ آمریکا، چین و روسیه با توجه به امنیت و منافع ج.ا.ایران مورد تجزیه و تحلیل قرار خواهد گرفت و در پایان با توجه به وضعیت کلی موجود در آسیای مرکزی، ناشی از رقابت‌های قدرت‌های بزرگ و میانی، مؤلفه‌های مورد نیاز برای پیشبرد اهداف و سیاست‌های ایران در آسیای مرکزی مطرح خواهد شد.

راهبرد آمریکا

اهداف کلان راهبرد آمریکا در آسیای مرکزی را می‌توان در چند محور اصلی خلاصه کرد:

1. تضمین امنیت انرژی، تنوع بخشیدن به منابع و کاهش وابستگی جهانی به انرژی روسیه: آمریکا به دنبال ایجاد مسیرهای جدید برای انتقال منابع انرژی آسیای مرکزی (به‌ویژه از قزاقستان و ترکمنستان) به بازارهایجهانی است تا نفوذ مسکو را تضعیف کند. هم‌زمان نیز از طرح‌های انتقال انرژی که از خاک ایران عبور نمی‌کنند، حمایت می‌کند.

2. دسترسی به منابع معدنی کمیاب: آسیای مرکزی در کنار منابع انرژی خود دارای منابع معدنی کمیابی است که صنایع پیشرفتۀ امروز محتاج آنهاست. قزاقستان و ازبکستان دارای منابع ارزشمند اورانیوم، لیتیوم و دیگر منابع کمیاب مورد نیاز آمریکا هستند. خود این منابع به تنهایی چشم‌انداز مهمی برای حضور آمریکا و رقبای آمریکا مانند چین در منطقه است.

3. مقابله با نفوذ رقبای منطقه‌ای و جهانی (به‌ویژه روسیه، چین و ج.ا.ایران)

  • مقابله با نفوذ روسیه: آمریکا پس از فروپاشی شوروی تحت عنوان دفاع از استقلال و حاکمیت ملی کشورهای آسیای مرکزی نفوذ خود را در این منطقه گسترش داد و پس از حملۀ روسیه به اوکراین نیز آمریکا باتوجه به نگرانی این کشورها حضور خود را در منطقه افزایش داد. این افزایش حضور شامل همکاری‌های اطلاعاتی و امنیتی و کمک به متنوع‌سازی روابط خارجی و اقتصادی این کشورهاست.
  • مقابله با نفوذ ایران: آمریکا تلاش می‌کند مقابله با نفوذ ایران در منطقه را در ذیل راهبرد مقابله با تروریسم پیش ببرد و به نوعی با امنیتی‌سازی ج.ا.ایران، از اساس، نفوذ تاریخی ایران را در منطقه مشروعیت‌زدایی کند.
  • مقابله با نفوذ چین: آمریکا نگران گسترش روزافزون نفوذ اقتصادی و راهبردی چین از طریق ابتکار «کمربند و راه» (Belt and Road Initiative) است. واشنگتن سعی دارد گزینه‌های جایگزین را برای سرمایه‌گذاری و همکاری به کشورهای منطقه ارائه دهد تا از وابستگی مطلق به پکن جلوگیری کند. توسعۀ همکاری‌های کشورهای آسیای مرکزی با چین در راهبرد امنیت جهانی آمریکا یک تهدید محسوب می‌شود. زیرا از نظر واشنگتن، چین رقیب اصلی آمریکا در قرن حاضر بوده و عملاً در صدد جایگزینی خود با آمریکا در عرصه‌های مختلف است.

4. امنیت منطقه‌ای و مبارزه با تروریسم: این راهبرد شامل همکاری در زمینۀ مبارزه با گروه‌های تروریستی (مانند داعش و القاعده) است که امکان دارد در مناطق بی‌ثبات آسیای مرکزی (به‌ویژه مرز افغانستان) فعالیت کنند. این راهبرد از طریق ارائۀ آموزش و کمک‌های امنیتی به نیروهای نظامی و مرزی کشورهای منطقه برای افزایش توانایی‌های آنها انجام می‌گیرد.

5. ترویج حکومت‌داری مدل غربی تحت پوشش حکومت‌داری خوب و حقوق بشر: شامل تشویق به انجام اصلاحات دموکراتیک، تقویت حاکمیت قانون، مبارزه با فساد و حمایت از جامعۀ مدنی. این هدف اگرچه اولویت آمریکا نیست، اما بخشی از سیاست تبلیغاتی و دیپلماتیک آمریکا محسوب می‌شود.

سیاست‌های آمریکا برای نیل به اهداف فوق عبارتند از:

1. دیپلماسی: افزایش سطح تعاملات دیپلماتیک از طریق میزبانی از نشست‌های «C5+1» (نشست مشترک پنج کشور آسیای مرکزی به اضافۀ آمریکا). این پلتفرم/زیرساخت برای گفت‌وگو در مورد موضوع‌های مختلف از امنیت تا تغییرات آب‌وهوایی استفاده می‌شود.

2. همکاری اقتصادی: آمریکا می‌داند که قادر نیست در سطح چین که در طرح کمربند- راه سرمایه‌گذاری کلانی کرده است، در اقتصاد منطقه وارد شود. لذا تلاش دارد از طریق ارائۀ کمک‌های فنی و مالی، توسعۀ طرح‌های زیرساختی کوچک‌ مقیاس اما با استانداردهای بالا از طریق مؤسسات مالی مانند «مؤسسۀ توسعۀ مالی بین‌المللی» (DFC) به‌عنوان جایگزینی برای طرح‌های بزرگ چینی و کمک به حضور بخش خصوصی آمریکا در منطقه، نفوذ اقتصادی خود را گسترش دهد.

3. همکاری اطلاعاتی و امنیتی: همکاری‌های اطلاعاتی آمریکا با کشورهای آسیای مرکزی بخش مهمی از فعالیت‌های ایالات متحده در منطقه است. سازمان مرکزی آمریکا (سیا)‌ با ارائۀ اطلاعات منظم از فعالیت‌های روسیه، چین و دیگر رقبای آمریکا در این کشورها ضمن اعتمادسازی با این کشورها به نوعی به گسترش نفوذ و حضور سازمان‌ها و شرکت‌های آمریکایی در منطقه کمک می‌کند. از دیگر موارد همکاری‌های اطلاعاتی و امنیتی آمریکا اجرای برنامه‌هایی مانند «برنامۀ همکاری مرزی امن» (SCBP) و آموزش نیروهای نظامی کشورهای منطقه است.

4. همکاری در حوزۀ انرژی: حمایت فنی و سیاسی از طرح‌هایی مانند خط لولۀ انتقال نفت از قزاقستان به باکو و سپس به مدیترانه (CPC).

ج.ا.ایران و راهبردهای متعارض قدرت‌های بزرگ در آسیای مرکزی

راهبرد چین

راهبرد چین در آسیای مرکزی در دو دهۀ اخیر به سرعت تحول یافته و از یک رویکرد محتاطانه به یک نقشۀ جامع و فعال تبدیل شده است. برخلاف رویکرد امنیتی- نظامی سنگین روسیه، راهبرد چین عمدتاً بر پایۀ اقتصاد، سرمایه‌گذاری و دیپلماسی زیرساختی استوار است. چارچوب کلی راهبرد چین در آسیای مرکزی پیشبرد کلان‌طرح کمربند و راه  (Belt and Road Initiative - BRI)است. چین اهداف سیاسی، امنیتی و اقتصادی خود را در قالب این کلان‌طرح پیش می‌برد. از نظر چین، آسیای مرکزی هستۀ مرکزی ابتکار «کمربند و راه» است و این منطقه برای اتصال چین به بازارهای اروپا، خاورمیانه و جنوب آسیا از طریق شبکه‌های حمل‌ونقل، خطوط لوله و کریدورهای لجستیکی حیاتی است. بنابراین، راهبرد چین در این منطقه عمدتاً در چارچوب BRI تعریف می‌شود.

سیاست‌های چین برای نیل به اهداف خود در آسیای مرکزی به شرح ذیل است :

1. توسعۀ اقتصادی و سرمایه‌گذاری (مهمترین رکن)

  • سرمایه‌گذاری در زیرساخت‌ها: چین میلیاردها دلار در طرح‌های جاده‌ای، ریلی (مانند خط آهن چین- قرقیزستان- ازبکستان)، تونل‌ها و بندرهای خشکی (Dry Ports) سرمایه‌گذاری کرده است. هدف پکن، ایجاد کریدورهای حمل ونقل کارآمد و کاهش هزینه‌های تجاری است.
  • تأمین انرژی و منابع: چین یک مصرف کنندۀ بزرگ نفت و گاز است. خطوط لولۀ عمدۀ گاز از ترکمنستان و ازبکستان و نفت از قزاقستان به سمت چین کشیده شده‌اند که وابستگی انرژی چین به این منطقه را تضمین می‌کنند.
  • وام‌دهی: بانک‌های چینی وام‌های کلانی (اغلب با شرایط نامشخص) به کشورهای منطقه برای ساخت طرح‌های زیرساختی ارائه می‌دهند. این موضوع گاهی منجر به افزایش بدهی این کشورها به چین شده و نگرانی‌هایی دربارۀ «دام بدهی» ایجاد کرده است.
  • تجارت: چین به یکی از بزرگترین شرکای تجاری همۀ کشورهای آسیای مرکزی تبدیل شده است. بازار مصرف عظیم چین برای صادرات مواد خام منطقه و همچنین کالاهای تولیدی چین برای بازارهای منطقه جذاب است.

2. امنیت و ثبات (مقابله با تهدیدهای داخلی چین)

  • مبارزه با «تروریسم، افراط‌گرایی و جدایی‌طلبی: چین نگران است که بی‌ثباتی در آسیای مرکزی، به‌خصوص در افغانستان، بتواند به اقلیم غربی آن، «سین‌کیانگ»، گسترش یابد. در واقع چین می‌خواهد کشورهای منطقه فعالیت گروه‌های جدایی‌طلب اویغور را مهار کنند.
  • همکاری‌های امنیتی: چین از طریق سازمان همکاری شانگهای (SCO) همکاری‌های امنیتی خود را با کشورهای منطقه نهادینه کرده است. این سازمان برای چین بستری برای تمرین‌های مشترک ضدتروریسم و تبادل اطلاعات در منطقه است.

3. دیپلماسی و روابط فرهنگی (نرم‌افزار قدرت)

  • دیپلماسی بدون قید و شرط: چین برخلاف غرب، در مسائل داخلی کشورها (مانند دموکراسی و حقوق بشر) دخالت نمی‌کند. این رویکرد برای رهبران استبدادی منطقه بسیار جذاب است.
  • مراکز کنفوسیوس: چین با ایجاد این مراکز در دانشگاه‌های بزرگ منطقه، در حال ترویج زبان و فرهنگ چینی است تا نسل جدیدی از نخبگان را که با چین ارتباط دارند، پرورش دهد.
  • روابط مردم با مردم: چین بورسیه‌های تحصیلی، تورهای گردشگری و برنامه‌های تبادل فرهنگی را در آسیای مرکزی افزایش داده است تا تصویر خود را در منطقه بهبود بخشد.

راهبرد روسیه

 درک راهبرد روسیه در آسیای مرکزی برای تحلیل ژئوپلیتیک این منطقه بسیار کلیدی است. این راهبرد ترکیبی از اهداف و ابزارهای تاریخی، اقتصادی، امنیتی و فرهنگی است که حول یک محور اصلی گردش می‌کند: «حفظ نفوذ انحصاری و جلوگیری از نفوذ قدرت‌های رقیب (مانند چین، آمریکا، اتحادیۀ اروپا و حتی ایران) به حیاط خلوت سنتی خود». روسیه، آسیای مرکزی (قزاقستان، قرقیزستان، ازبکستان، تاجیکستان و ترکمنستان) را بخشی از «خارج نزدیک» خود می‌داند؛ منطقه‌ای که منافع حیاتی و امنیت ملی آن در گرو نفوذ بی‌چون‌وچرای مسکو است. این نگاه ریشه در تاریخ امپراتوری تزاری و دوران اتحاد جماهیر شوروی دارد.

سیاست‌های روسیه برای نیل به اهداف خود در آسیای مرکزی به شرح ذیل است:

1. امنیتی و نظامی:‌ مهمترین ابزار حضور و نفوذ روسیه در آسیای مرکزی ابزارهای نظامی و امنیتی هستند و مسکو بعد از فروپاشی شوروی تلاش کرده است با تأسیس و حفظ سازمان‌های امنیتی و نظامی حضور و نفوذ خود را در منطقه حفظ کند. مهمترین موارد عبارتند از:

  • سازمان پیمان امنیت جمعی(CSTO) : این نهاد که متشکل از روسیه، بلاروس، ارمنستان، قزاقستان، قرقیزستان و تاجیکستان است، ابزار اصلی روسیه برای کنترل امنیت منطقه است. این پیمان به مسکو این حق را می‌دهد که پایگاه‌های نظامی خود را (مانند پایگاه هوایی کنت در قرقیزستان و پایگاه نظامی 201 در تاجیکستان) در این کشورها داشته باشد.
  • مداخله در بحران‌ها: روسیه خود را حافظ ثبات در منطقه می‌داند. برای مثال: دخالت در بحران‌های داخلی قرقیزستان (مثلاً در سال ۲۰۱۰) و اعزام نیروی حافظ صلح CSTO به قزاقستان در جریان اعتراض‌های ژانویۀ ۲۰۲۲ که به درخواست رئیس‌جمهور قزاقستان انجام شد و نقش مسکو در ثبات‌بخشی را در منطقه نشان داد.
  • تأمین سلاح و آموزش: تجهیز و آموزش نیروهای نظامی کشورهای منطقه، که وابستگی امنیتی آنها را به مسکو افزایش می‌دهد.
  • مقابله با تهدیدهای مشترک: روسیه با استفاده از موضوع‌هایی مانند تروریسم، افراط‌گرایی و قاچاق مواد مخدر حضور امنیتی خود را در منطقه توجیه می‌کند.

2. اقتصادی: همکاری‌های اقتصادی روسیه با کشورهای آسیای مرکزیی به گونه‌ای است که این کشورها را به صورت ساختاری وابسته به اقتصاد روسیه نگه دارد. از مهمترین این موارد می‌توان به مثال‌های زیر اشاره کرد:

  • وابستگی انرژی: خطوط لولۀ گاز و نفت آسیای مرکزی هنوز تا حد زیادی از خاک روسیه عبور می‌کنند. اگرچه کشورهایی مانند قزاقستان و ترکمنستان در حال تنوع‌بخشی به مسیرهای صادراتی (به سمت چین) هستند، اما روسیه هنوز هم یک شریک مهم ترانزیتی منطقه است.
  • انتقال پول کارگران مهاجر: میلیون‌ها شهروند از تاجیکستان، قرقیزستان و ازبکستان برای کار به روسیه مهاجرت می‌کنند. حواله‌های مالی آنها به کشورهایشان سهم بسیار بزرگی در تولید ناخالص داخلی این کشورها دارد (در مورد تاجیکستان گاهاً تا ۳۰٪). این وابستگی اقتصادی، اهرم فشار قدرتمندی برای مسکو ایجاد می‌کند.
  • اتحادیۀ اقتصادی اوراسیا (EAEU) :‌ روسیه با ایجاد این اتحادیه (متشکل از روسیه، بلاروس، قزاقستان، قرقیزستان و ارمنستان) سعی دارد یک بلوک اقتصادی یکپارچه تحت رهبری خود ایجاد کند. این اتحادیه قوانین گمرکی، تجاری و اقتصادی را هماهنگ می‌کند و وابستگی متقابل اقتصادی بین این کشورها را عمیق‌تر می‌سازد.
  • وابستگی مالی: بسیاری از کشورهای منطقه هنوز به سرمایه‌گذاری‌ها و وام‌های روسیه وابسته هستند.

3. سیاسی- دیپلماتیک: روسیه تلاش دارد از طریق حفظ وضع موجود و رژیم‌های سیاسی هم‌سوی با مسکو اهداف و سیاست‌های خود را در منطقۀ آسیای مرکزی دنبال کند و در این جهت سیاست‌های زیر را دنبال می‌کند:

  • پشتیبانی از رهبران حاکم: روسیه از رهبران فعلی منطقه که معمولاً سکولار و طرفدار حفظ وضع موجود هستند، حمایت می‌کند. این حمایت، مشروعیت و بقای این رژیم‌ها را تضمین می‌کند.
  • میانجی‌گری در مناقشات: روسیه خود را به‌عنوان یک واسطۀ بی‌طرف در مناقشات مرزی و آبی منطقه (مثلاً بین قرقیزستان و تاجیکستان) معرفی می‌کند، که این نقش بر نفوذ سیاسی آن نیز می‌افزاید.
  • کاربرد دیپلماسی عمومی و رسانه‌ای: رسانه‌های روسی زبان مانند RT و Sputnik و اشتراک‌های زبانی (زبان روسی همچون زبان بین‌المللی منطقه است) به مسکو اجازه می‌دهد تا روایت‌های خود را به‌طور مستقیم به مردم منطقه برساند.

4. فرهنگی- اجتماعی (اشتراک‌های هویتی)

  • زبان روسی: زبان روسی همچنان زبان ارتباطی بین اقوام مختلف و زبان آموزش عالی در بسیاری از کشورهای منطقه است.
  • اشتراک‌های تاریخی: اشتراک گذشتۀ مشترک تحت حاکمیت شوروی، یک پیوند فرهنگی و روانشناختی قوی بین این کشورها ایجاد کرده است.
  • جمعیت‌های روسی: به‌ویژه در قزاقستان و قرقیزستان، وجود جمعیت قابل توجه روس‌تبار، بهانه‌ای برای «حمایت از شهروندان روسی» در خارج از کشور به مسکو می‌دهد.

ج.ا.ایران و راهبردهای متعارض قدرت‌های بزرگ

اگر راهبردهای متعارض آمریکا، چین و روسیه را در یک مجموعۀ کلی به صورت زیر خلاصه کنیم:

آمریکا: دیپلماسی C5+1، همکاری اقتصادی پیشرفته و سودده، همکاری امنیتی- اطلاعاتی، همکاری انرژی

چین: توسعه و همکاری اقتصادی، طرح کمربند-راه، امنیت و ثبات، سازمان همکاری شانگهای، دیپلماسی بلاشرط، همکاری‌های فرهنگی غیرایدئولوژیک.
روسیه: سازمان پیمان امنیت جمعی، مداخله در بحران‌ها، مقابله با تهدیدهای مشترک، وابستگی انرژی، اتحادیۀ اقتصادی اوراسیا، وابستگی مالی، پشتیبانی از رهبران حاکم، زبان و جمعیت روسی، اشتراک‌های تاریخی

متوجه این واقعیت خواهیم شد که در شرایط کنونی، ج.ا.ایران فاقد ظرفیت‌های لازم و کافی برای ورود به عرصۀ رقابت با قدرت‌های مذکور در آسیای مرکزی است و چنانچه راهبردهای قدرت‌های میانی مانند کشورهای اروپایی، هند، ترکیه و پاکستان و رقابت‌های منطقه‌ای کشورهای آسیای مرکزی با یکدیگر را نیز به مجموعۀ راهبردهای متعارض اضافه کنیم، آن زمان بیشتر متوجه محدودیت‌های پیشبرد اهداف و سیاست‌های ج.ا.ایران در آسیای مرکزی خواهیم شد.

جمهوری اسلامی ایران علاوه‌بر فشارهای ناشی از رقابت‌ قدرت‌های بزرگ و میانی در آسیای مرکزی با چالش‌های ذیل نیز روبروست :

  • تحریم‌های بین‌المللی
  • مسائل داخلی ایران که مهمترین آنها مشکلات اقتصادی است
  • تفاوت‌های مذهبی، اجتماعی و تفکرات سیاسی بین ایران و کشورهای آسیای مرکزی

اما با وجود محدودیت‌هایی که ج.ا.ایران برای پیشبرد اهداف و سیاست‌های خود در این منطقه با آن مواجه است، رهبران کشورهای آسیای مرکزی به منظور کاهش فشار قدرت‌های بزرگ بر سیاست‌های کشورشان ترجیح می‌دهند روابط خارجی خود را متنوع ساخته و با قدرت‌های میانی از جمله ایران، نیز روابط خود را توسعه دهند که این انتخاب کشورهای آسیای مرکزی، برای ایران فرصت‌سازی می‌کند.

در نهایت، با توجه به رقابت قدرت‌های بزرگ و میانی در آسیای مرکزی و چالش‌هایی که ایران در داخل و عرصۀ بین‌المللی با آنها روبروست، ضرورت دارد راهبرد ج.ا.ایران در آسیای مرکزی یک «راهبرد عمل‌گرایانه» و با ترکیبی از مؤلفه‌های امنیت، اقتصاد و ژئوپلیتیک باشد. راهبرد عمل‌گرایانۀ ایران در آسیای مرکزی می‌تواند بر اهداف زیر متمرکز باشد:

  • مبارزه با تهدیدهای مشترک (تروریسم، افراط‌گرایی و قاچاق مواد مخدر)
  • همکاری در زمینۀ کنترل و امنیت مرزها با توجه به همسایگی مشترک با افغانستان
  • حضور مؤثر در سازمان‌های منطقه‌ای (شانگهای، اتحادیۀ اقتصادی اوراسیا و ...)
  • تبدیل شدن به مرکزیت کریدور حمل و نقل
  • افزایش مبادلات تجاری
  • همکاری در حوزۀ انرژی (ترانزیت و سوآپ)
  • به‌دست آوردن عمق راهبردی
  • گسترش ارتباطات مردمی با توجه به اشتراک‌های فرهنگی و تاریخی 


کد مطلب: 4136

آدرس مطلب :
https://www.iess.ir/fa/analysis/4136/

موسسه مطالعات راهبردي شرق
  https://www.iess.ir