مواضع متفاوت و بعضاً متناقض آسیای مرکزی شامل فرصتها و تهدیدهایی برای جمهوری اسلامی ایران است. این موضعگیریها، با ظهور در وضعیت ضعیف خود در قبال جنگ 12 روزه و تفاوت معنادار آن در قبال موضع مشابه این کشورها در قبال تجاوز محدود رژیم صهیونیستی به قطر، نشان داد که عملاً ایران اولویت بالایی در موازنهها و منطق هزینه و فایده کشورهای آسیای مرکزی ندارد. لذا، برای پیشگیری از تکرار چنین مواضعی و حتی پیشروی آن در حمایت از رژیم صهیونیستی، جمهوری اسلامی ایران باید تقویت بسترهای اثرگذاری بر مواضع و تصمیمهای آسیای مرکزی را در دستور کار قرار دهد.
مقدمه
مطالعات شرق | آسیای مرکزی بخشی از جهان اسلام است و از این حیث موضعگیری نسبت به موضوعهای مربوط به فلسطین و رژیم صهیونیستی برای این کشورها اجتنابناپذیر است. پس از عملیات طوفان الاقصی در هفتم اکتبر نیز مسئلۀ فلسطین به یک موضوع بینالمللی تبدیل شد که مرزبندی مشخصی بین کشورها و مواضع اعلانی آنها براساس نظمِ کنونی مبتنی بر حقوق بینالملل ایجاد کرد. با این حال موضعِ آسیای مرکزی نسبت به مسائل مربوط به فلسطین، و مهمتر از آن، در مسئلۀ حساسترِ تجاوزهای آنارشیستی رژیم صهیونیستی به کشورهای مختلف یکپارچه و منسجم نبوده است.
بعضاً اختلافهای آشکاری به نحوی متناقضنما در مواضع این کشورها بروز و ظهور یافته است که نمونۀ واضح و بارز آن را در قبال مواضع متفاوت نسبت به تجاوزهای رژیم صهیونیستی علیه قطر و ایران شاهد بودیم. این تفاوت مواضع اتفاقی نبوده است بلکه مبتنی بر محرکههای عقلانی (منطق هزینه- فایده) شکل گرفته و بر اساس ریشههای معناداری در محاسباتِ پیچیدۀ ذهنی تصمیمگیران آسیای مرکزی تکامل یافتهاند. بنابراین فهم محرکهها و ارزیابی دقیق از این مدل رفتاری میتواند موضوعی مهم در تنظیم و بازتنظیم محورهای سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران در قبال آسیای مرکزی و در سطحی کلانتر در قبال رژیم صهیونیستی باشد.
مواضع آسیای مرکزی در قبال رفتارهای تجاوزگرانۀ رژیم صهیونیستی
بررسی مواضع آسیای مرکزی در قبال رفتارهای تجاوزگرانۀ رژیم صهیونیستی مستلزم یک تفکیک کارکردی بین مواضع «اعلانی» و «اعمالی» است. در سطح مواضع اعمالی در طول دو سال پس از عملیات طوفان الاقصی عملاً اتفاق خاصی بهجز در «روشهای تعاملات» و «ارتقاء نسبی روابط» بین آسیای مرکزی و رژیم صهیونیستی رخ نداده است. دولتهای سکولار و محافظهکار این منطقه تلاش کردهاند که خود را بهعنوان شریکی «پایدار»، «پیشبینیپذیر» و «قابل اعتماد» به رژیم صهیونیستی اثبات کنند. با این حال حقِ «مواضع مستقل» و «موازنه» را نیز در سطوح اعلانی و بعضاً اعمالی برای خود حفظ کردهاند.
در این بخش مواضع آسیای مرکزی در قبال رفتارهای تجاوزگرانۀ رژیم صهیونیستی در چند محور و موضوع صرفاً در سطح مواضع رسمی و اعلانی مورد بررسی قرار میگیرد.
1. قطعنامههای مربوط به تجاوز به غزه: از آغاز عملیات طوفان الاقصی و شروع نسلکشی رژیم صهیونیستی در نوار غزه، سازمان ملل متحد در شماری از قطعنامهها در مجمع عمومی اقدامهای جمعی بینالمللی را در ارتباط با وضعیت فلسطین به رأی عمومی گذاشت که کشورهای آسیای مرکزی نیز در آنها حاضر بودند. اولین قطعنامه در 27 اکتبر 2023 با موضوع حفاظت از مردم فلسطین صادر شد که در آن چهار جمهوری آسیای مرکزی رأی مثبت دادند و ترکمنستان در آن غایب بود. برای دومین قطعنامه با موضوع مشابه که در دسامبر همین سال صادر شد نیز نتایج دقیقاً مشابه بود. در مه 2024 در رای گیری برای قطعنامۀ دیگری در مجمع عمومی سازمان ملل که خواستار آتشبس سریع و آزادی بیقید و شرط گروگانهای رژیم صهیونیستی میشد هر پنج جمهوری آسیای مرکزی رأی مثبت خود را ثبت کردند. در قبال آخرین قطعنامه که مربوط به بیانیۀ نیویورک و حمایت از راهحل دو دولتی و لزوم خلع سلاح حماس برای تشکیل کشور مستقل فلسطین بود نیز هر پنج کشور آسیای مرکزی رأی مثبت ثبت کردند. در تمام این قطعنامهها رژیم صهیونیستی و آمریکا رأی مخالف داشتند. این وضعیت نشان میدهد حداقل در مجمع عمومی سازمان ملل متحد کشورهای آسیای مرکزی همراه با اکثریت، یک موضع مشخص و نسبتاً پایدار در حمایت از راهحل دو دولتی، توقف خشونت و جنگ، حفاظت از حقوق غیرنظامیان فلسطینی، البته همراه با برخی گزارهها در محکومیت حماس و لزوم آزادی گروگانها داشتهاند.
2. حکم دادگاه لاهه علیه نسلکشی رژیم صهیونیستی: یکی از مهمترین اقدامهای بینالمللی علیه رژیم صهیونیستی پروندۀ نسلکشی این رژیم در دیوان بینالمللی دادگستری بود. در این پرونده که به ابتکار آفریقای جنوبی آغاز شد شماری از کشورها و سازمانهای بینالمللی مشارکت داشتند. کشورهایی همچون ترکیه، پاکستان و چین در شمار حامیان این حکم و برخی کشورهای اروپایی و آمریکا از مخالفین این حکم و جزو حامیان رژیم صهیونیستی بودند. در خلال این فرایند کشورهای آسیای مرکزی عملاً در هیچ سطحی هیچ نوع مشارکتی نداشتند و تلاش کردند تا کاملاً بیطرف و بدون موضع باقی بمانند. درواقع این کشورها در تنها اقدام مؤثر و عملگرایانۀ بینالمللی علیه نسلکشی رژیم صهیونیستی، هیچ مشارکتی نداشتند. اگرچه مقامهای محکومشدۀ رژیم صهیونیستی نیز در این مدت سفری به این کشورها نداشتند و بهنظر هم نمیرسد که در کوتاهمدت بازدیدی رسمی از این کشورها داشته باشند، اما انتظار هم نمیرود که موضع کشورهای آسیای مرکزی، مخصوصاً قزاقستان و ازبکستان نسبت به اجرای حکم دیوان بینالمللی دادگستری برای بازداشت مقامهای رژیم صهیونیستی جدی و پرتنش باشد.
3. تجاوزات رژیم صهیونیستی به یمن و سوریه: یکی از محورهای مهم تجاوزهای رژیم صهیونیستی در سالهای اخیر سوریه و یمن بوده است. در قبال یمن شاهد موضعی نسبتاً خنثی از سوی کشورهای آسیای مرکزی بودهایم. تقریباً هیچ بیانیۀ مستقیمی از سوی کشورهای این منطقه در قبال مسئلۀ یمن صادر نشده است. هیچ کدام از کشورهای آسیای مرکزی عملاً هیچ موضعی نه در قبال تحریم یمن علیه رژیم صهیونیستی و حملات به کشتیها به مقصد سرزمینهای اشغالی داشتند و نه هیچ نوع موضعی در قبال حملات آمریکا و بریتانیا و حتی رژیم صهیونیستی علیه یمن اتخاذ کردند. در این زمینه تنها وزارت خارجۀ قزاقستان در بیانیههای کلی بدون محکوم کردن هیچ طرفی، نسبت به تنشهای نظامی ابراز نگرانی کرد و خواستار راهحلهای دیپلماتیک شد. این در حالی است که پیش از این کشورهایی همچون قزاقستان در قبال بیانیۀ ریاض در سال 2019 و یا حملات موشکی یمن علیه عربستان سعودی در سال 2021 مواضع مستقیمی داشتند. ازبکستان نیز در بیانیهای در سال 2022 از آتشبس در یمن استقبال کرده بود. در قبال سوریه نیز کشورهای آسیای مرکزی مواضعی نسبتاً خنثی داشتند و عملاً بهجز اعلان نگرانی از وضعیت خاورمیانه هیچ بیانیهای منتشر نکردند. با وجود محکومیت شدید حملات رژیم صهیونیستی علیه سوریه و نیز اقدامهای این رژیم در اشغال بخشهایی از این کشور توسط ترکیه، کشورهای آسیای مرکزی عملاً در این موضوع نیز موضعی از خود نشان ندادند و کاملاً بیطرف و در واقع «بدون موضع» باقی ماندند. این در حالی است که کشورهایی همچون قزاقستان پیشتر میزبان مذاکرات سوریه در چارچوب روند آستانه بودند و شهروندان کشورهای دیگر همچون تاجیکستان و ازبکستان نیز در سوریه حضور داشته و دارند و حتی در دولت جولانی به برخی مقامهای عالی رسیدهاند. حتی در نشستهای ویژۀ سازمان همکاری اسلامی نیز مواضع این کشورها نسبتاً خنثی بود.
4. تجاوز به جمهوری اسلامی ایران: در موضوع تجاوز رژیم صهیونیستی به کشورمان، جمهوریهای آسیای مرکزی موضع مستقیم داشتند. در بین بیانیههای رسمی این کشورها، تاجیکستان تنها کشوری بود که حملات رژیم صهیونیستی را صریحاً محکوم کرد. ازبکستان نیز در بیانیۀ خود به موضوع «تجاوز» اشاره کرد، اما هیچ موضعی در قبال کشور متجاوز نداشت و اساساً حملات رژیم صهیونیستی را نیز محکوم نکرد. سه کشور قزاقستان، قرقیزستان و ترکمنستان نیز مواضعی کاملاً خنثی، بدون محکومیت رژیم صهیونیستی و صرفاً توأم با اعلام نگرانی منتشر کردند. در قبال حملۀ آمریکا علیه تأسیسات هستهای ایران نیز قزاقستان صرفاً حملۀ آمریکا را باعث وخامت اوضاع بینالمللی عنوان کرد و خواستار حلوفصل اختلافها از روشهای سیاسی شد و عملاً هیچ محکومیتی را مطرح نکرد. کشورهای ازبکستان، قرقیزستان و ترکمنستان نیز موضعی در قبال این حملات نداشتند و تنها تاجیکستان این حملات را محکوم کرد. در قبال پاسخ ایران به تجاوز آمریکا در قالب حمله به پایگاه این کشور در العدید قطر نیز هیچکدام از کشورهای آسیای مرکزی هیچ موضعی بهطور رسمی اتخاذ نکردند. این در حالی است که شماری از متحدین این کشورها نظیر ترکیه، عربستان، امارات و بریتانیا پاسخ ایران را محکوم کرده بودند.
5. حمله به جلسۀ مقامهای حماس در دوحۀ قطر: آخرین تجاوز رژیم صهیونیستی به کشورهای اسلامی حمله به جلسۀ مقامهای حماس در دوحه پایتخت قطر بود. در قبال این حمله، قزاقستان در سطح رئیسجمهور حملۀ رژیم صهیونیستی را محکوم کرد و آن را نقض حاکمیت قطر و حقوق بینالملل نامید. وزارت امور خارجۀ ازبکستان نیز این حمله را کاملاً غیرقابل قبول خواند و آن را ناقض منشور سازمان ملل و حقوق بینالملل خواند. میرضیایف نیز در یک تماس تلفنی با امیر قطر این حملۀ رژیم صهیونیستی را محکوم کرد. سخنگوی رئیسجمهور قرقیزستان نیز این حمله را محکوم کرد و تاجیکستان نیز در سطح وزارت امور خارجه بیانیهای در محکومیت این حمله صادر کرد. حتی ترکمنستان نیز در قبال این حمله با انتشار بیانیهای در سطح وزارت امور خارجه محکومیت خود را ابراز داشت و این اقدام رژیم صهیونیستی را ناقض حقوق بینالملل و تمامیت ارضی قطر نامید.
محرکههای مواضع متفاوت
فلسطین و تجاوزهای رژیم صهیونیستی عملا! جزو اولویتها و مسائل کلیدی تصمیمگیران آسیای مرکزی نیست و مواضع کنونی صرفاً از این رو اتخاذ شدهاند که اجتنابناپذیر بودهاند. از اینرو، سطح، نوع و شدت موضعگیری آسیای مرکزی نسبت به تجاوزهای مختلف رژیم صهیونیستی در حوزههای مختلف و در قبال کشورهای گوناگون متفاوت بوده است. این تفاوت در مواضع متأثر از شماری از محرکههای رفتاری است که به اختصار به اهم آنها اشاره میشود:
حفظ موضع ثابت در قبال مسئلۀ فلسطین: دولتهای آسیای مرکزی تلاش کردهاند تا همسو با فضای کلی جهان اسلام و نیز جریان کلی مبتنی بر حقوق بینالملل، سطحی از مواضع اصولی را منطبق بر حفظ روابط با رژیم صهیونیستی و تشکیلات خودگردان براساس راهحل دو دولتی حفظ کنند. بهنظر میرسد دولتهای آسیای مرکزی این موضع را برای کنترل واکنشهای افکار عمومی داخلی و حفظ وجهۀ بینالمللی خود در جهان اسلام کافی میبینند.
منطق موازنه و سیاست خارجی چندوجهی: آسیای مرکزی بقا و منافع خود را در هر موضوعی در موازنه میبیند و از این جهت منطبق بر مناسبات قدرت و موازنههای موجود اقدام به تصمیمگیری میکند. در این راستا، منطق موازنه، همواره بر موضع ثابت نسبت به مسئلۀ فلسطین اولویت دارد و از این جهت است که آسیای مرکزی در مسائلی که موازنههای موجود منطبق بر مواضع ثابت آنها در قبال فلسطین نیست، بیطرف میماند. در عین حال در این رویکردِ آسیای مرکزی موضع میانه و موازنهمحور چین و روسیه نیز بسیار مؤثر است. عدم حساسیت پکن و مسکو نسبت به مسئلۀ فلسطین و اتخاذ موضع مشابه توسط این کشورها، موازنه را برای این کشورها تسهیل میکند. ترکیه و ایران نیز از اهرمهای لازم برای تحت تأثیر قرار دادن این موازنه برخوردار نیستند.
منطق هزینه-فایده: مهمترین محرک رفتاری آسیای مرکزی در قبال رژیم صهیونیستی هزینههای مواضع است. تجربه نشان داده است که آسیای مرکزی عملاً در هیچ حوزهای که رژیم صهیونیستی و غرب حساسیت پرهزینهای نشان دادهاند، موضعی نداشته است که از جملۀ آن میتوان به حکم دادگاه لاهه اشاره کرد. بالعکس، آسیای مرکزی در هرجایی که احساس کرده با هزینهای از سوی رژیم صهیونیستی و یا شرکایش مواجه نیست، موضع اصولی خود را اتخاذ کرده است (همچون مجمع عمومی سازمان ملل). در طرف دیگر نیز هرجا آسیای مرکزی احساس تحمیل هزینه از سوی جهان اسلام و یا شرکای مسلمان خود را داشته، سکوت کرده و حفظ بیطرفی را اولویت قرار داده است.
همراهی فضای بینالمللی: دولتهای آسیای مرکزی منطبق بر منطق هزینه و فایده تلاش کردهاند تا همواره در مسیر جریان غالب بینالمللی حرکت کرده و از اقدامهای خلاف عرف و جریانهای تأثیرگذار بینالمللی پرهیز کنند. این رویکرد، منطق رفتار این کشورها در جهت کاهش هزینۀ مواضع در مسائل مهم نظیر فلسطین بوده است.
ضعف و قوت دیپلماسی کشورها: رویکردهای دیپلماتیک کشورهای مختلف رابطۀ مستقیمی با اهرمسازی در قبال آسیای مرکزی و تحریک منطق هزینه و فایده این کشورها داشته است. از این جهت در موارد متعددی این دیپلماسی از سوی رژیم صهیونیستی، آمریکا، ترکیه، عربستان سعودی و حتی قطر بر تصمیمهای این کشورها تأثیرگذار بوده است. مواضع مقطعی این کشورها در سازمان همکاری اسلامی و یا بیانیههای تند نسبت به تجاوز به قطر متأثر از این عامل (و البته همراهی فضای بینالمللی) بوده است.
تأثیر جوامع اثرگذار داخلی: باوجود سطح نسبتاً بالای اقتدارگرایی، مسئلۀ فلسطین بهعنوان یک موضوع «اسلامی» و «انسانی» به سطح نسبتاً بالایی از اثرگذاری رسیده است. این موضوع ریشۀ اصلی مواضع حداقلی در سازمان ملل، برخی سخنرانیها و حتی اقدامهایی نظیر حمایت از آسیبدیدگان غزه توسط «سعیده میرضیایوا» در ازبکستان بوده است. اقدامهای اعتراضی علیه رژیم صهیونیستی در ازبکستان و قزاقستان محرک مهمی در این محاسبات رفتاری بودهاند. در عین حال در برخی کشورها تأثیر غربگرایان در جامعه و بدنۀ دولتها نیز نقش مؤثری در حمایت از رژیم صهیونیستی داشته است که از جملۀ اینها میتوان به مواضع بشردوستانه در حمایت از رژیم صهیونیستی پس از هفت اکتبر اشاره کرد.
نقش و منافع الیگارشها: الیگارشها عامل تأثیرگذار بالقوه و در سایه در آسیای مرکزی هستند. ارتباطهای قوی دولتها با الیگارشهای یهودی در روسیه و یا حتی رژیم صهیونیستی عامل مهمی در تنظیم رفتار کشورهای آسیای مرکزی (بهویژه در حمایت از رژیم صهیونیستی) بوده است. دوستی نزدیک و شراکت چهرههایی همچون «لو لویف» (غول الماس جهان که تبار ازبک- اسرائیلی دارد) با الیگارشهای ذینفوذ آسیای مرکزی یکی از این نمونهها است.
جمعبندی
مواضع متفاوت و بعضاً متناقض آسیای مرکزی شامل فرصتها و تهدیدهایی برای جمهوری اسلامی ایران است. این موضعگیریها، با ظهور در وضعیت ضعیف خود در قبال جنگ 12 روزه و تفاوت معنادار آن در قبال موضع مشابه این کشورها در قبال تجاوز محدود رژیم صهیونیستی به قطر، نشان داد که عملاً ایران اولویت بالایی در موازنهها و منطق هزینه و فایده کشورهای آسیای مرکزی ندارد. لذا، برای پیشگیری از تکرار چنین مواضعی و حتی پیشروی آن در حمایت از رژیم صهیونیستی، جمهوری اسلامی ایران باید تقویت بسترهای اثرگذاری بر مواضع و تصمیمهای آسیای مرکزی را در دستور کار قرار دهد. مهمترین مسئله در این زمینه ارتقاء موقعیت ایران در روابط با این کشورهاست.
مادامی که ایران مزیتهای راهبردی خود را بالفعل نکرده و برونداد آنها را در سیاست خارجی و تصمیمهای آسیای مرکزی با یک دیپلماسی قوی و فعال لحاظ نکند، عملاً این اثرگذاری امکان تحقق ندارد. از اینرو، اقدامهای دیپلماتیک سطح بالا نظیر سفر دورهای رئیسجمهور، رئیس مجلس و یا وزیر امور خارجه به آسیای مرکزی با محوریت دیپلماسی فعالِ همگرایانه میتواند بسیار مؤثر باشد. در عین حال، ایران ناگزیر است منطق هزینه و فایدۀ کشورهای آسیای مرکزی را تغییر دهد. افزایش هزینۀ ضدایرانگرایی یا عدم حمایت از ایران و در عین حال افزایش ایجابی هزینههای حمایت از رژیم صهیونیستی میباید بهعنوان روندی اثرگذار در رفتار سیاست خارجی این کشورها بروز و ظهور یابد.

