کد QR مطلبدریافت صفحه با کد QR

نقش پاکستان در تحولات غزه

بازیگری در بحران: واکاوی نقش پاکستان در تحولات غزه

دکتر ویدا یاقوتی پژوهشگر مسائل پاکستان

موسسه مطالعات راهبردی شرق , 11 آذر 1404 ساعت 12:00

مولف : دکتر ویدا یاقوتی؛ پژوهشگر و استاد دانشگاه

نقش پیشنهادی پاکستان در غزه باید در ماتریس تلاقیِ منافعِ چین، امریکا و بازیگران منطقه‌ای تحلیل شود. چین با سرمایه‌گذاری‌های عظیم و شراکت راهبردی با پاکستان از طریق CPEC و همکاری‌های دفاعی، اسلام‌آباد را به‌عنوان شریک راهبردی خویش در قلمروهای ژئوپلیتیک فراتر از آسیای جنوبی می‌بیند؛ این پیوند ظرفیتِ پاکستان برای ایجاد شبکه‌های دیپلماتیک در کشورهای اسلامی را نیز تقویت کرده است.


🖊️ نویسنده: دکتر ویدا یاقوتی پژوهشگر مسائل پاکستان
⏱️ زمان مورد نیاز برای مطالعه: 11 دقیقه 

بازیگری در بحران: واکاوی نقش پاکستان در تحولات غزه

مقدمه

مطالعات شرق | غزه، با توجه به جایگاه راهبردی در محور مقاومت فلسطینی، همواره یکی از کانون‌های تعیین‌کنندۀ نظم و امنیت در غرب آسیا تلقی شده است. این اهمیت نه تنها از منظر جغرافیایی و جمعیتی، بلکه از حیث نقش ایدئولوژیک در جهان اسلام و بازتاب سیاست‌های منطقه‌ای و بین‌المللی آن، قابل تحلیل است. تحولات اخیر حکایت از آن دارد که بازیگران بین‌المللی و منطقه‌ای به دنبال بازتوزیع نقش‌ها و مسئولیت‌های امنیتی در این قلمرو هستند و کشورهایی با سابقۀ طولانی در مأموریت‌های حافظ صلح، همچون پاکستان، به‌عنوان عاملان کلیدی در تثبیت نسبی شرایط سیاسی و امنیتی مورد توجه قرار گرفته‌اند.

چنین روندی، فرصت منحصربه‌فردی را برای واکاوی تأثیرگذاری نیروهای ثالث در مدیریت بحران‌های پیچیدۀ منطقه‌ای فراهم می‌آورد و زمینه‌ای تحلیلی برای بررسی تعاملات چندلایۀ سیاسی، دیپلماتیک و امنیتی ایجاد می‌کند. به این ترتیب، مسئلة اصلی این است که پذیرش نقش میانجی‌ یا مشارکت در نیروی بین‌المللی برای پاکستان چه پیامدهایی در صحنۀ داخلی و منطقه‌ای خواهد داشت و ایران به‌عنوان بازیگری ذی‌نفوذ در غرب آسیا چه راهبرد‌هایی را باید دنبال کند تا از فرصتها استفاده و از مخاطرات جلوگیری کند.

این مطالعه با هدف تحلیل ژئوپلیتیک واگذاری نقش به پاکستان در غزه، ابعاد چندسطحی این حضور را مورد واکاوی قرار داده و ساختارهای راهبردی، حقوقی و انسانی آن را تبیین می‌کند. تمرکز بحث، بر فهم رابطه میان راهبردهای منطقه‌ای، تعاملات چندجانبه و اثرات متقابل این اقدام‌ها بر توازن و نظم منطقهای است.

منطقِ داخلیِ واگذاری نقش و پیامدها برای پاکستان

در پی فروپاشیِ وضعیت امنیتی و انسانی در نوار غزه پس از اکتبر ۲۰۲۳، طرح‌ها و پیشنهادهایی برای «نیروی بین‌المللیِ ثبات‌بخش» مطرح شده که ادعا می‌شود می‌تواند خلأ امنیتیِ ناشی از خروج یا کاهش نقش نیروهای محلی را پُر کند. واگذاری نقش یا مشارکت پاکستان در هر سازوکار ثبات‌بخش در غزه، باید نخست از منظر انتظارها و ظرفیت‌های داخلی تحلیل شود. در فضای عمومی پاکستان، حمایت از مردم فلسطین یکی از هنجار‌های هویتی و سیاست‌محورِ گذشته‌نگر است که احزاب سیاسی، نخبگان مذهبی و افکار عمومی آن را به‌عنوان «خط قرمز» می‌پندارند؛ لذا هر اقدام دولت برای ورود به پروندۀ غزه فوراً به محکی برای مشروعیت و کارآمدی سیاست خارجی تبدیل می‌شود.

جامعۀ پاکستانی انتظار دارد این نقش دستاوردهایی ملموس در زمینۀ حفظ آبروی دیپلماتیک، ایجاد سازوکارهای جدید بشردوستانه، و ترجمانِ روشنی از استقلال در سیاست خارجی ارائه دهد نه صرفاً پذیرش یک نقش نمایشی یا امنیتی از سوی آمریکا که به جای مشارکت در حفظ ثبات «مدیریت امنیتی غزه» باشد (Ali, 2020: 5-6). از سوی دیگر، پذیرش مسئولیت‌های میدانی هزینه‌بر است: منابع اقتصادی محدود، فشارهای اقتصادی ناشی از کسری بودجه و نیاز به بازسازی زیرساخت‌های داخلی ممکن است بارِ اضافی بر خزانه و دستگاه امنیتی کشور تحمیل کند؛ این امر خطرِ واگرایی میان انتظارهای اجتماعی و واقعیت‌های عملی را افزایش می‌دهد. بنابراین اسلام‌آباد برای حفظ مشروعیت داخلی، نیازمند چارچوبی شفاف، اهدافِ قابل‌سنجش و بسته‌های اقتصادی- توضیحی است که نشان دهد مشارکت در غزه به منافع ملی و بهبود وضع داخلی نیز می‌انجامد. (MOFA Pakistan, 2025).

فضای تعاملات قدرت‌های بزرگ با تمرکز بر چالشِ «واگذاری نقش»

نقش پیشنهادی پاکستان در غزه باید در ماتریس تلاقیِ منافعِ چین، امریکا و بازیگران منطقه‌ای تحلیل شود. چین با سرمایه‌گذاری‌های عظیم و شراکت راهبردی با پاکستان از طریق CPEC و همکاری‌های دفاعی، اسلام‌آباد را به‌عنوان شریک راهبردی خویش در قلمروهای ژئوپلیتیک فراتر از آسیای جنوبی می‌بیند؛ این پیوند ظرفیتِ پاکستان برای ایجاد شبکه‌های دیپلماتیک در کشورهای اسلامی را نیز تقویت کرده است (Murad, 2025).

هم‌زمان، بهبود نسبی روابط پاکستان و ایالات متحده پس از تغییرات سیاسی داخلی در اسلام‌آباد، امکانِ دسترسی به کمک‌های اقتصادی و همکاری‌های امنیتی را افزایش داده و به اسلام‌آباد ابزار متنوع‌تری برای ایفای نقش بین‌المللی می‌دهد.

اما این هم‌پوشانی منافع با پیچیدگی‌های فراوان همراه است. زیرا چین و آمریکا هر یک دیدگاه‌ها و خطوط قرمز متفاوتی دربارۀ روندهای منطقه‌ای و شرکای منطقهایِ خود دارند: از یک سو پکن خواهان پایبندی بلندمدتِ راهبردی است و از سوی دیگر واشنگتن خواهان تضمین‌های عملی و شفاف در مورد اهداف نهاییِ مأموریت‌هاست.

پیامد این دوگانه آن است که اسلام‌آباد مجبور به اتخاذ سیاست متوازنِ حساس و پرهزینه می‌شود و این توازنِ شکننده می‌تواند نقش واگذار شده را تقویت یا تضعیف کند (The Diplomat, 2025 ). برای بازیگران منطقه‌ای، از جمله هند، ایران وکشورهای عربی، افزایش نقش پاکستان می‌تواند به‌عنوان عاملی بالقوه، توازن قدرت را تحت تأثیر قرار دهد و همین امر واکنش‌های متنوعی را در بر خواهد داشت. (Murad, 2025).

اسلام‌آباد در مسیر ایفای نقشِ منطقه‌ای

یکی از متغیرهای محوری که هر طرح بین‌المللی را پیشاپیش به سمت بن‌بست یا پذیرش سوق می‌دهد، میزان مقبولیت آن در بین بازیگران داخلی به‌ویژه فلسطینیان در غزه است. تحلیل منابع معتبر نشان می‌دهد که بخشِ بزرگی از رهبری و افکار عمومی فلسطینی، این مقولۀ «نیروی تثبیت‌کننده» را نه به‌عنوان تأمین‌کنندۀ امنیت مردم غزه، که به‌عنوان «ابزار مدیریت امنیتی خارجی» می‌بیند؛ به‌عبارت دیگر، این طرح‌ها غالباً به منزلۀ توان‌زدایی و خدشه‌دارکردن حقِ حاکمیت و خودگردانی فلسطینی‌ها تعبیر می‌شود(Al Jazeera, 2025). 

گزارش‌ها و اظهارنظرهای رسمی گروه‌های سیاسی فلسطینی، بر الزام هرگونه حضور خارجی به تصویب صریح شورای امنیت و تضمین‌های حقوقی و سیاسیِ روشن تأکید دارند؛ بسیاری از فلسطینیان نگران‌اند که نیرویی تحت عناوینی چون «تثبیت» یا «حفظ نظم» در عمل به بازتوزیع قدرت امنیتی و تضعیف ظرفیت‌های خودی منجر شود (The Guardian, 2025). همین رویکرد باعث شده تا پیگیری طرح‌های بین‌المللی بدون کسب رضایت و مشارکت ذی‌صلاح فلسطینیان، شانس پایداری اندکی داشته باشد؛ از این‌ رو، هر متقاضی ایفای نقش از جمله پاکستان، ناگزیر است سازوکارهای مشارکتی و تضمین‌های حقوقی قاطع را برای حفاظت از خودگردانی فلسطینی در متن مأموریت به وجود آورد.

حضورِ پاکستان در این طرح باید در سه محور تحلیل شود:

 ۱) قابلیت عملی و لجستیکی؛

 ۲) مشروعیت محلی و منطقه‌ای؛

 ۳) پیامدهای سیاست خارجی و امنیتی برای اسلام‌آباد.

نخست، از منظر عملیاتی، پاکستان از تجربۀ عملی طولانی در مأموریت‌های سازمان ملل برخوردار است و ظرفیت آموزش نیروهای پلیس و امنیتی صلح را داراست؛ اما مأموریت در غزه ویژگی‌های منحصر به‌فردی دارد چگالی جمعیتی بالا، حضور گستردۀ بازیگران مسلح محلی و حساسیت سیاسی منطقه‌ای که نیازمند آمادگی ویژه، آموزش جهت‌دار و مکانیسم‌های حفاظت از غیرنظامیان است؛ این به‌معنای افزایش قابل‌توجه نیازهای لجستیکی و توان مالی خواهد بود (UN Peacekeeping, 2025 ). 

دوم، مشروعیت حضور پاکستان در غزه تابع رضایت فلسطینیان و حمایت یا مخالفت بازیگران منطقه‌ای است؛ پاکستان به‌دلیل هویت اسلامی و سابقۀ حمایت دیپلماتیک از فلسطین شانس بیشتری برای جلب اعتماد دارد، اما این به‌تنهایی کافی نیست. لزوم تصویب بین‌المللی و تضمین شفاف مأموریت از طریق شورای امنیت و نهادهای ذی‌ربط ضروری است تا حضور پاکستان به‌عنوان «نیروی اشغالگر یا امنیتی» تعبیر نشود (Crisis Group, 2025). 

سوم، پیامدهای سیاستی: مشارکت فعال پاکستان می‌تواند به بازیابی نفوذ بین‌المللی و کسب امتیازات اقتصادی- دیپلماتیک بینجامد، اما هم‌زمان ریسکِ درگیر شدن بیش از حد در منازعات فرامرزی و بروز فشارهای امنیتی در مرزها و داخل کشور پاکستان را افزایش می‌دهد؛ اگر مأموریت توأم با شکست یا تداوم خشونت شود، هزینۀ سیاسیِ سنگینی را در داخل پاکستان تحمیل خواهد کرد. در نتیجه، اگر اسلام‌آباد تصمیم به مشارکت بگیرد، ضروری است که:

  • چارچوب مأموریت مبتنی بر رضایت فلسطینی تدوین شود؛ 
  • مکانیزم خروج و معیارهای ارزیابی واضح پساصلح پیش‌بینی گردد؛ و
  • برنامه‌های بازسازیِ هم‌زمانِ اقتصادی- اجتماعی که تضمین‌کنندۀ بهبود زندگی مردم غزه باشد تدارک دیده شود (Chatham House, 2025).

جمع‌بندی و توصیه‌ها

در نهایت، واگذاری نقش به پاکستان در تحولات غرب آسیا و به‌ویژه پروندۀ غزه، پدیده‌ای است که ترکیبی از منافع داخلی پاکستان و رقابت بین‌المللی قدرت‌ها را در خود دارد. از منظر پاکستان، این انتخاب می‌تواند موقعیت بین‌المللی، مشروعیت داخلی و فرصت‌های اقتصادی را ارتقاء دهد؛ اما هم‌زمان با مخاطراتی چون فشار داخلی، منابع محدود و احتمال درگیر شدن در منازعه‌های بزرگ را به همراه دارد. برای ج.ا.ایران، این واگذاری هم فرصت همکاری راهبردی را با اسلام‌آباد فراهم می‌کند و هم ضرورت احتیاط در حفظ نقش مستقل خود را یادآوری می‌سازد.

در این میان، ایران می‌تواند در مواجهه با این تحول، به راهبردهای هشتگانه زیر توجه کند:

۱) ج.ا.ایران باید بر اصل بنیادین «مالکیت فلسطینی بر امنیت و سیاست» تأکید کند و هرگونه مأموریت بین‌المللی فاقد رضایت رسمی گروه‌های فلسطینی را نامشروع بداند.

۲) گفت‌وگوی مستقیم، محرمانه و راهبردی با اسلام‌آباد ضروری است تا ماهیت حضور احتمالی پاکستان در غزه، در چارچوبی هم‌ساز با منافع ایران و نه منطبق با راهبردهای واشنگتن یا ریاض، تعریف شود.

۳) ج.ا.ایران می‌تواند از طریق دیپلماسی چندجانبۀ منطقه‌ای با مصر، قطر و ترکیه ائتلافی برای شکل‌دهی به سازوکارهای بومیِ ثبات در غزه ایجاد کند و مانع از تحمیل طرح‌های امنیتی برآمده از بیرون شود.

۴) تقویتِ محورِ دیپلماسی انسانی و مشارکت در بازسازی غزه می‌تواند جلوه‌ای از مشروعیت، نفوذ و قدرت نرم ج.ا.ایران را بازآفرینی و تقویت کند و نقش تهران را به حامی «حیات اجتماعی» ارتقا دهد.

۵) ج.ا.ایران باید جنگ روایت‌ها را مدیریت کند و از طریق رسانه و نخبگان فکری، مفهوم «ثبات با ارادۀ ملت فلسطین» را در برابر گفتمان «مدیریت امنیتی خارجی» برجسته کند.

۶) حفظ و به‌روزرسانی ظرفیت‌های بازدارندگی هوشمند و نامتقارن منطقه‌ای الزامی است تا هرگونه اقدام برای مهار محور مقاومت هزینه‌زا و پرریسک شود

۷) تهران می‌تواند سیاستی از تعامل مشروط با پاکستان را دنبال کند؛ به‌گونه‌ای که از واگرایی روابط دوجانبه جلوگیری و هم‌زمان استقلال راهبردی خود را حفظ کند.

۸) در بلندمدت، راهبرد کلان ج.ا.ایران باید بر ترکیب قدرت نرم، نفوذ معنوی و بازدارندگی هوشمند استوار شود تا جایگاه تهران، هم در معادلۀ فلسطین حفظ شود و هم به‌عنوان ستون ثبات واقعی جهان اسلام بازتعریف شود.



کد مطلب: 4191

آدرس مطلب :
https://www.iess.ir/fa/analysis/4191/

موسسه مطالعات راهبردي شرق
  https://www.iess.ir