کد QR مطلبدریافت صفحه با کد QR

مناسبات ایران و ترکمنستان

نگاهی به دورنمای روابط تهران و عشق‌آباد

11 دی 1401 ساعت 9:32

در شرایط کنونی آشفتگی ژئوپلیتیکی در پس زمینه بحران اوکراین، هر گونه روابط منطقه‌ای، بویژه بین همسایگان، برای توسعه اقتصادی اهمیت پیدا کرده است. در این راستا، احیای کامل روابط بین ایران و ترکمنستان مدت‌هاست آغاز شده است، بویژه که در دو سال گذشته رهبران هر دو کشور تغییر کرده‌اند و این امر فرصت‌های جدیدی برای گفت‌وگوهای سیاسی و غلبه بر مشکلات قبلی فراهم آورده است.


مطالعات شرق/

مصاحبه با «الکساندر کنیازف»؛ پژوهشگر ارشد موسسه مطالعات بین المللی مسکو و «استانیسلاو پریتچین»؛ پژوهشگر ارشد مرکز مطالعات پساشوروی
 
ویژگی‌های تاریخی و فرهنگی مشترک، همجواری ژئوپلیتیک، نیاز به همکاری در حوزه انرژی، ترانزیت و گسترش همکاری‌های منطقه‌ای، ایران و ترکمنستان را به همکاری بیشتر با یکدیگر ترغیب می‌کند. از سوی دیگر، تقویت و گسترش روابط با همسایگان یکی از سیاست های راهبردی دولت سیزدهم اعلام شده و طی این دوره شاهد برداشتن قدم‌هایی از سوی دولت در جهت حل و فصل چالش‌ها با همسایگان از جمله ترکمنستان نیز بوده‌ایم. در راستای بررسی سطح روابط و نگاهی به دورنمای تعاملات ایران و ترکمنستان «مؤسسه مطالعات راهبردی شرق» با دکتر «الکساندر کنیازف»؛ پژوهشگر ارشد موسسه مطالعات بین المللی دانشگاه دولتی روابط بین المللی مسکو و دکتر «استانیسلاو پریتچین» پژوهشگر ارشد مرکز مطالعات پساشوروی وابسته به موسسه اقتصاد جهانی و روابط بین‌المللی آکادمی علوم روسیه، به گفت‌وگو پرداخته است که حاصل آن را در ادامه می‌خوانید:

مطالعات شرق: ایران و ترکمنستان پس از چند سال سردی روابط، مجددا از سال گذشته در صدد احیاء روابط دوجانبه برآمده‌اند. به نظر شما در حوزه سیاسی تهران و عشق‌آباد چه الزاماتی برای بازگشت به روابط قبل از سال 2015 و فراتر از آن دارند؟
کنیازف: ایران به دلیل داشتن مرز زمینی و دریایی مشترک با ترکمنستان، علاقه به بازار ترکمنستان در جهت فروش کالاهای خود، استفاده از امکانات ترانزیتی ترکمنستان برای ارتباط زمینی و کوتاه‌تر با کشورهای آسیای مرکزی، چین و مناطق شرقی روسیه و همچنین به منظور ایجاد ثبات در مرزهای خود، نیازمند عادی سازی و تقویت روابط با عشق آباد است. عدم حضور کشورهای غربی در ترکمنستان نیز برای ایران مهم است، چرا که این کشورها منافع امنیت ملی ایران را تهدید می‌کنند (مانند حضور ترکیه و بویژه اسرائیل در آذربایجان).
عرضه گاز ترکمنستان به استان‌های شمال شرقی ایران نیز (که جایگزین سوآپ گاز به آذربایجان شده است) از اهمیت خاصی برای ایران برخوردار است. با توجه به تنش موجود در مرزهای غربی ایران (بی ثباتی دائمی در عراق) و به طور کلی در کشورهای خاورمیانه، قفقاز، منطقه خلیج فارس و افغانستان؛ می توان گفت که ترکمنستان به عنوان منطقه‌ای که تهدیدهای ضدایرانی بدنبال ندارد، برای این کشور مهم است.
سوآپ گازی از طریق ایران باعث می‌شود عشق آباد به صادرات گاز خود تنوع ببخشد (البته نه در حجم زیاد). واردات کالاهای ایرانی نیز بسیاری از نیازهای ترکمنستان را در حوزه‌های مهمی مانند مواد غذایی پوشش می دهد. از سوی دیگر، ایران از لحاظ دسترسی به غرب و در آینده به جنوب - از طریق بنادر چابهار و بندرعباس - یک قلمروی ترانزیتی مهم برای ترکمنستان است. همسایگی با افغانستان، توسعه همکاری‌ها را در حوزه امنیت مرزها برای هر دو کشور ضروری می‌سازد. در عین حال، علاوه بر همکاری‌های عملی فعلی، افزایش سطح روابط با ایران باعث می‌شود عشق آباد تعادل بیشتری در روابط با بازیگران خارجی مختلف ایجاد کرده و در عین حال، وضعیت بی طرفی خود و سیاست فاصله گیری از مراکز خارجی را نیز حفظ کند.
پریتچین: در شرایط کنونی آشفتگی ژئوپلیتیکی در پس زمینه بحران اوکراین، هر گونه روابط منطقه‌ای، بویژه بین همسایگان، برای توسعه اقتصادی اهمیت پیدا کرده است. در این راستا، احیای کامل روابط بین ایران و ترکمنستان مدت‌هاست آغاز شده است، بویژه که در دو سال گذشته رهبران هر دو کشور تغییر کرده‌اند و این امر فرصت‌های جدیدی برای گفت‌وگوهای سیاسی و غلبه بر مشکلات قبلی فراهم آورده است.

مطالعات شرق: در ماه مارس یک سال از ریاست جمهوری سردار بردی محمداف می گذرد. به نظر شما آیا در دوره ریاست جمهوری سردار بردی محمداف ممکن است تغییرات چشمگیری در سیاست خارجی ترکمنستان صورت گیرد؟ اگر چنین است، این تغییرات ممکن است چه تاثیری بر روابط عشق آباد و تهران داشته باشند؟
کنیازف
: سردار بردی محمداف به عنوان رئیس جمهور ترکمنستان اولین سفر رسمی خود را به مسکو و دومین سفر خود را به تهران انجام داد (سفر زیارتی عمره وی یک سفر رسمی نبود). این دو دیدار به طور نمادین نشان دهنده آغاز سطح جدیدی از روابط با ایران و در عین حال، موضع مستقل بین المللی ترکمنستان است. با این حال، با توجه به رفتار سیاسی دولت ترکمنستان بعید است که تغییر اساسی در سیاست خارجی آن صورت گیرد.
در دو سال اخیر، یکی از وظایف مهم این سیاست، متعادل سازی وابستگی به چین و فشار ترکیه با عوامل دیگر بوده است. در این مدت سیاست توسعه محتاطانه، اما پایدار مناسبات با روسیه و بهینه سازی روابط نیز در دستور کار ترکمنستان بوده است.
پریتچین: به طور کلی، روی کار آمدن سردار بردی محمداف به معنای تغییر اساسی ساختار سیاست خارجی و داخلی ترکمنستان نیست، زیرا وی تا حد زیادی ادامه دهنده سیاست‌های پدرش است. قربانقلی بردی‌محمداف نه تنها از قدرت کناره گیری نکرده، بلکه همچنان به عنوان رئیس مجلس مصلحتی خلق ترکمنستان فعال است. یعنی به طور کلی سیاست‌های قبلی ادامه خواهد یافت، اما در عین حال، با توجه به اینکه سردار، نماینده کشور در عرصه خارجی بوده است، ممکن است تغییرات تاکتیکی خاصی در سیاست خارجی، بویژه، در روابط با ایران صورت گیرد.

مطالعات شرق: قرارداد سوآپ گاز بین ایران، ترکمنستان و آذربایجان از سر گرفته شده و سطح آن به تدریج در حال افزایش است. به نظر شما، حجم احتمالی سوآپ گازی بین این کشورها چقدر می تواند باشد؟ آیا می توان این طرح را جایگزینی موقت برای خط لوله ترانس خزر دانست؟
کنیازف: گاز ایران (سوآپ گاز ترکمنستان) بیشتر برای رفع نیازهای داخلی آذربایجان صادر می شود، این در حالیست که گاز آذربایجان به سمت ترکیه/اروپا صادر می شود. سوآپ گاز ترکمنستان-ایران-آذربایجان محدودیت‌های خود را دارد، زیرا گاز آذربایجان از طریق خط لوله گاز تاناپ (خط لوله گاز ترانس آناتولی) که ظرفیت آن به 16.2 میلیارد متر مکعب در سال محدود است، به اروپا عرضه می شود. در حال حاضر، در خط لوله گاز تاناپ "دوره فلات" (وضعیت ثابت) فرا رسیده است که موضوع افزایش ظرفیت این خط لوله را حائز اهمیت می کند.
آذربایجان از افزایش 2 برابری ظرفیت این خط لوله خبر داده است که طبق محاسبات انجام شده حداقل 5 سال زمان می‌برد. قراردادهای فعلی، بیانگر عرضه سالانه 1.5 تا 2 میلیارد متر مکعب گاز ترکمنستان از طریق ایران به آذربایجان هستند و علیرغم توافق‌های موجود بین ترکمنستان، ایران و آذربایجان برای دو برابر کردن حجم این سوآپ، تحقق افزایش یافتن چند برابری حجم گاز صادر شده، بعید به نظر می‌رسد. حتی تقاضای آذربایجان برای 10 تا 15 میلیارد متر مکعب گاز ارائه شده توسط ایران در سال نیز، بویژه با توجه به توافق‌های موجود بین آذربایجان و روسیه (که امکان تأمین گاز مورد نیاز آذربایجان از روسیه را فراهم می‌کند)، واقع بینانه به نظر نمی‌رسد.
در صورت رقابت بین روسیه و ایران/ترکمنستان در عرضه گاز، طرف آذربایجانی فرصت مانور در تعیین قیمت را خواهد داشت، زیرا در این صورت عرضه ممکن است خیلی بیشتر از تقاضا باشد. سوآپ گاز ترکمنستان-ایران-آذربایجان در هر صورت به توانایی های صادراتی خود آذربایجان نیز بستگی خواهد داشت.
بعید است که قرارداد سوآپ گاز بین آذربایجان، ایران و ترکمنستان بتواند تنش ناشی از کمبود انرژی را در اروپا به میزان قابل توجهی کاهش دهد، زیرا حتی در صورت افزایش این عرضه‌ها، باز هم مقدار آن در مقایسه با نیازهای اروپا ناچیز است. بنابراین، به سختی می توان در مورد سوآپ گاز به عنوان جایگزینی برای پروژه خط لوله گاز ترانس خزر صحبت کرد. حتی پیشنهاد ترکیه برای عرضه گاز ترکمنستان به غرب از طریق دریای خزر نیز جایگزین مناسبی نخواهد بود.
این در حالی است که پیشنهاد دیگر ترکیه - انتقال گاز مایع با تانکر از طریق دریای خزر – نیز کاملا ناامید کننده و حتی غیرواقعی است. این امر مستلزم صنایع مناسب برای فشرده‌سازی گاز (در سواحل ترکمنستان) و رقیق سازی (در سمت آذربایجان) است. به گفته کارشناسان، این کار 10 سال زمان می‌برد. در عین حال مسئله ظرفیت تاناپ و همچنین خط لوله گاز ترانس آدریاتیک (TAP) با ظرفیت 10 میلیارد متر مکعب در سال همچنان مطرح خواهد بود.
نتایج اولین نشست سه جانبه سران ترکیه، آذربایجان و ترکمنستان که در 14 دسامبر سال جاری برگزار شد نیز حاکی از همین موارد است. در جریان این نشست، تنها یک یادداشت تفاهم همکاری در حوزه انرژی امضا و یک کارگروه تشکیل شد. رؤسای جمهور ترکیه و آذربایجان نتوانستند شرایطی را به ترکمنستان پیشنهاد دهند که ورود سرمایه‌گذاری‌ها و فناوری‌ها و همچنین خرید گاز ترکمنستان را توسط مصرف‌کنندگان اروپایی در حجم قابل توجه و با قیمت‌های جذاب، برای این کشور تضمین کند.
از سوی دیگر، در آستانه این اجلاس، رشید مردوف، معاون نخست وزیر و وزیر امور خارجه ترکمنستان به مسکو سفر کرده و در آنجا رایزنی‌های مربوطه را انجام داده بود. احتمالا یکی از محورهای این رایزنی‌ها، مشارکت احتمالی طرف روسی (شرکت گازپروم) در پروژه خط لوله گاز تاپی برای عرضه گاز روسیه به پاکستان و هند بوده است. علیرغم مشکلات موجود در اجرای تاپی (شرایط امنیتی در خاک افغانستان)، این پروژه برای ترکمنستان بسیار مهم‌تر از پروژه ترانس خزر است.
با توجه به همه موارد فوق و برخی از شرایط دیگر و همچنین با توجه به کمبود فزاینده انرژی در اروپا و علاقه سیاسی ایالات متحده به پروژه ترانس خزر، می توان افزایش فعالیت کشورهای غربی و ترکیه را در راستای پیشبرد این پروژه پیش بینی کرد. در این شرایط، بررسی مسئله مشارکت طرف ایرانی در پروژه تاپی که امکان رقابت ایران، روسیه و ترکمنستان را در بازارهای گاز کشورهای جنوب آسیا از بین خواهد برد، جالب توجه خواهد بود. حتی شروع اجرای پروژه تاپی جایگزین بسیار قوی برای پروژه خط لوله گاز ترانس خزر خواهد شد و موقعیت روسیه و ایران را در کل منطقه تقویت خواهد کرد.
پریتچین: علی‌رغم تقاضای زیاد اتحادیه اروپا برای گاز ترکمنستان، ما تا کنون شاهد اقدام‌های واقعی برای ساخت خط لوله گاز ترانس خزر نبوده‌ایم. علاوه بر این، اگر ایران کنوانسیون وضعیت حقوقی-بین‌المللی دریای خزر را تصویب کند، همه کشورهای منطقه به ابزارهایی برای کنترل زیست محیطی این پروژه دست خواهند یافت. بنابراین در حال حاضر، علاوه بر اتصال‌دهنده‌های محدودی که پروژه‌های استخراج فراساحلی ترکمنستان را به زیرساخت‌های حمل و نقل گازی آذربایجان متصل می‌کنند؛ عملیات‌های سوآپ از طریق ایران تنها کانال واقعی برای عرضه گاز ترکمنستان به بازارهای جهانی (در جهت غرب) هستند. البته ظرفیت انتقال این مسیر به ظرفیت زیرساخت‌های حمل و نقل گازی و همچنین در دسترس بودن حجم آزاد گاز در مرز ایران-آذربایجان بستگی دارد.

مطالعات شرق: افغانستان حوزه مشترکی است که مستقیما بر منافع تهران و عشق‌آباد تاثیر می‌گذارد. نقاط اشتراک و افتراق سیاست عشق‌آباد در افغانستان با سیاست تهران در این حوزه چیست؟ آیا نگاهی به اجرای پروژه‌های مشترک ایران و ترکمنستان در افغانستان بویژه در مناطق مجاور نظیر استان هرات وجود دارد؟
کنیازف: عشق آباد و تهران مواضع مشابهی در مورد وضعیت کنونی افغانستان پس از روی کار آمدن طالبان دارند. ترکمنستان و ایران علاقه زیادی به ثبات و امنیت مرزهای خود با افغانستان و همچنین شکل‌گیری فضای سرمایه‌گذاری مساعد در این کشور و اجرای پروژه‌های اقتصادی و ترانزیتی مورد نظر خود دارند. در همین راستا، ممکن است عشق آباد و تهران به تشکیل یک اجماع مشترک منطقه ای سازنده و همچنین به طراحی یک استراتژی مشترک در مورد وضعیت افغانستان به منظور دستیابی به اهداف خود در راستای توسعه و ثبات این کشور اقدام ورزند.
می توان حدس زد که نه عشق آباد و نه تهران از کار سیاسی-دیپلماتیک در قالب‌های‌ مذاکراتی منطقه ای موجود - نشست های وزیران خارجه کشورهای همسایه افغانستان در تهران، فرمت مشورتی مسکو و غیره – رضایت کامل ندارند . بی ثباتی طولانی مدت وضعیت افغانستان مستلزم مداخله بیشتر کشورهای همسایه در این وضعیت است. هماهنگی اقدام‌های ایران و ترکمنستان در این زمینه به نفع هر دو کشور، خود افغانستان و کل منطقه و همچنین کشورهای علاقه مند به ثبات و همکاری سازنده با افغانستان، به عنوان مثال روسیه، خواهد بود.
ولایت‌های نزدیک به ترکمنستان و ایران - در درجه اول هرات، بادغیس و احتمالا فاریاب، سرپل، فراه، غور - ممکن است مکانی برای اجرای پروژه‌های مشترک بین ترکمنستان و ایران، به عنوان مثال، برای ساخت و ساز راه آهن هرات-تورغندی، پروژه‌های برق و هماهنگی تدارکات بشردوستانه باشند.
پریتچین: به طور کلی در حال حاضر، ایران و ترکمنستان رویکردهای مشابهی نسبت به افغانستان و بویژه ایجاد روابط حسن همجواری با دولت فعلی آن دارند. موضوع دیگر این است که به رسمیت شناخته نشدن جنبش طالبان در عرصه بین المللی به عنوان یک حکومت قانونی، اجرای پروژه‌های مشترک بزرگ را تا حدودی با مشکل مواجه می کند، هرچند باید اذعان داشت که وضعیت افغانستان طی یک سال گذشته به دلیل مدیریت مرکزی کشور و ایجاد یک قدرت عمودی (متمرکز) تثبیت شده است. برای ترکمنستان، پروژه خط لوله گاز تاپی (ترکمنستان-افغانستان-پاکستان-هند) هنوز هم در اولویت قرار دارد.

مطالعات شرق: ترکمنستان یکی از حلقه‌های مهم در کریدور بین‌المللی موسوم به «کریدور میانی» است که آسیای مرکزی و قفقاز را از طریق خزر به یکدیگر متصل می‌سازد. به نظر شما این مسیر در آینده ممکن است به مسیر اصلی برای دسترسی آسیای مرکزی به اروپا مبدل شود؟ مزیت‌ها و مشکلات این کریدور نسبت به راه‌های دیگر از جمله مسیر ایران چیست؟
کنیازف: ایراد اصلی و اساسا مهم کریدور میانی که ماهیت بسیار بلندمدت دارد، هزینه بالای این مسیر و همچنین نبود زیرساخت‌های مناسب در دریای خزر است. علیرغم تلاش اپراتورها برای توسعه کریدور ترانس خزر، بر اساس برآوردهای شرکت تحلیلی آلمانی رولند برگر،[1] حجمی که از کریدور شمالی (روسی) به کریدور میانی تغییر جهت داده است، حدود 1 درصد است. به گزارش KTZ Express، به دلیل اتلاف زمانی زیاد ناشی از عدم وجود زیرساخت‌های حمل و نقل و تخلیه و همچنین عدم وجود امکانات مناسب دریایی، صادرات از چین به اروپا از طریق کریدور ترانس خزر 50 تا 60 روز طول می کشد. انتظار می‌رود بارگیری محموله‌ها در بندر آکتائو قزاقستان، به دلیل نبود کشتی‌های حمل و نقل کانتینری، تا 90 روز طول بکشد. هزینه تحویل هم به طور متوسط ​​یک سوم بیشتر از مسیر روسیه است.
توجه به این نکته هم مهم است که توسعه کریدور میانی، مانند پروژه‌های انتقال گاز و نفت ترانس خزر، اساسا بر اساس منافع سیاسی ایالات متحده و کشورهای غربی است. البته کشورهای آسیای مرکزی، در درجه اول کشورهای حاشیه خزر - ترکمنستان و قزاقستان – نیز انگیزه‌های متفاوتی برای توسعه این کریدور دارند، اما توجیه اقتصادی برای این کار وجود ندارد. در هر صورت، امکانات ترانزیتی زمینی از طریق خاک ایران و روسیه، حتی در آینده دور، از نظر اقتصادی و لجستیکی سود بیشتری نسبت به پروژه های ترانس خزر خواهد داشت.
پریتچین: «کریدور میانی» از بسیاری جهات یک شریان حمل و نقل است که اول از همه باید افغانستان را از طریق ترکمنستان به دریای خزر و سپس به زیرساخت های حمل و نقل آذربایجان و ترکیه متصل کند. باکو و آنکارا نیز علاقمند به اجرای این پروژه هستند. این مسیر امکان تقویت پتانسیل ترانزیتی عشق آباد و استفاده از ظرفیت‌های بندری در حال راه اندازی را فراهم می آورد. البته این کریدور از نظر لجستیکی، با توجه به زمان کمتر عرضه، می تواند رقیبی برای مسیر ایران به سمت اتحادیه اروپا باشد. اما به طور عینی، ایران با راه‌اندازی بخش باقی‌مانده راه‌آهن قزوین-رشت در چارچوب کریدور "شمال-جنوب"، می‌تواند به قطب اصلی حمل‌ونقل در منطقه با قابلیت تبدیل شدن به چهارراه کالا از هند به اتحادیه اروپا و از آسیای مرکزی به حوزه اقیانوس هند تبدیل شود.
 انتهای مطلب/

 
[1] https://www.rolandberger.com/en/


کد مطلب: 3343

آدرس مطلب :
https://www.iess.ir/fa/interview/3343/

موسسه مطالعات راهبردي شرق
  https://www.iess.ir