مصاحبۀ اختصاصی با دکتر «نیازی ایپک» پژوهشگر اوراسیا و عضو هیأت علمی دپارتمان روابط بینالملل دانشگاه آرداهان ترکیه | مطالعات شرق
چشم انداز سیاست خارجی ترکیه در آسیای مرکزی
روابط ترکیه و آسیای مرکزی در طول سالهای پس از استقلال جمهوریهای این منطقه همواره در حال گسترش بوده است. این روابط در چارچوب یک مدل چندوجهی در سطوح فرهنگی، سیاسی-امنیتی و اقتصادی توسعه یافته و هر کدام از این بخشها مقوم بخشهای دیگر بوده است. در عین حال ترکیه در تلاش بوده تا این روابط را به طور متوازن با تمام کشورهای آسیای مرکزی پیش بَرد، به نحوی که بتواند راهبرد خود را در قبال آسیای مرکزی یک سیاست منطقهای یکپارچه نشان دهد. از این حیث، ترکیه علیرغم عدم پیوستگی جغرافیایی و ظرفیتهای محدودتر در مقایسه با قدرتهای بزرگ در آسیای مرکزی، توانست در مدت کوتاهی به یکی از بازیگران ذینفوذ و تأثیرگذار در این منطقه تبدیل شود. این روابط در حال حاضر ابعاد گسترده و متنوعی یافته و حتی در چارچوب سازمان کشورهای ترک نهادمند شده است. بهمنظور فهم این روابط و چشماندازها و ابعاد مرتبط با آن، موسسۀ «مطالعات راهبردی شرق» مصاحبهای را با دکتر «نیازی ایپک»، عضو هیأت علمی دپارتمان روابط بینالملل دانشگاه آرداهان ترکیه انجام داده است. دکتر ایپک برای حدود 10 سال پژوهشگر حوزۀ مسائل اوراسیا بوده است و بهطور متمرکز در خصوص سیاست خارجی روسیه، روابط بینالملل، امنیت بینالمللی و روندهای مهاجرت در اوراسیا پژوهش کرده است.
-
مطالعات شرق: فهم رفتار سیاست خارجی ترکیه در آسیای مرکزی در مرز بین ایدئولوژی (حمایت از فرهنگ ترکی) و عملگرایی (توسعۀ منافع راهبردی) نوسان داشته است. از نظر شما نسبت این دو در سیاست خارجی ترکیه در آسیای مرکزی چگونه است؟
ایپک: به جای نگریستن به این دو مولفه بهعنوان انتهای دو طیف متفاوت، من ترجیح میدهم آنها را به مثابه پلههای یک نردبان ببینم. آسیای مرکزی زادگاه و وطنی است که ترکها در آن ظهور و در آن زندگی کردهاند. از سوی دیگر امپراتوری عثمانی و ترکیۀ مدرن نیز همیشه گرایش به غرب داشتهاند و از اولویتهای ژئوپلیتیکی خود در راستای سیاستهای غربگرایانه استفاده کردهاند. این منجر به صرف منابع و قابلیتها برای به دست آوردن منافع در غرب و حتی سرریز این منافع شده است. بنابراین، گرایش ایدئولوژیک ترکیه به سمت آسیای مرکزی همواره ضعیف بوده است. در دورۀ پس از جنگ سرد، توجه ترکیه دوباره به گذشتۀ کهن آسیای مرکزی و اشتراکهای فرهنگی در این منطقه جلب شد. با این حال حدودا سه دهه به طول انجامید تا پس از جنگ سرد، این جلب توجه به یک سیاست خارجی پیوسته و یکپارچه منجر شود. ترکیه در جستوجوی یک نقش جهانی و موقعیتی برای خود، همواره به طور فزایندهای بر چندجانبهگرایی و چندقطبگرایی در نظام بینالملل تأکید داشته است. از این نقطهنظر، رویکرد ایدئولوژیک به سوی آسیای مرکزی در خلال یک رویکرد و راهبرد عملگرایانه (در چارچوب رویکرد کلی سیاست خارجی ترکیه) توسعه و تکامل یافته است. امروزه ترکیه در حال ایجاد یک زمینه برای فعالیت در آسیای مرکزی است تا بتواند به اندازۀ کافی روابط بینالمللی مدرن خود را توسعه دهد.
-
مطالعات شرق: سازمان کشورهای ترک با ابتکار ترکیه روند موفقی از توسعه و تکامل نهادی داشته است. به نظر شما مهمترین دستاوردهای این سازمان در آسیای مرکزی تاکنون چه بوده است؟
ایپک: امروزه بازیگران مختلف بینالمللی بهدنبال به دست آوردن نفوذ جدی در آسیای مرکزی هستند. با این حال ترکیه این مسیر را برای آسیای مرکزی در چارچوب نهادگرایی و از طریق سازمان کشورهای ترک فراهم آورده است، به نحوی که این کشورها بتوانند خودمختاری را به دست آورده و بخشی از نظام بینالمللی باشند. در این راستا، کشورهای این منطقه بهدنبال یک بستر گستردهتر برای مانور دادن در جهت به دست آوردن منافع ملی خود هستند. این یک الزام کلیدی برای یک نظام بینالمللی عادلانهتر است. بنابراین، فکر میکنم این مهمترین دستاورد سازمان کشورهای ترک در آسیای مرکزی است که در سطح بینالمللی قابل ذکر است.
-
مطالعات شرق: ترکیه اخیرا به توافق امنیتی-دفاعی جامع با تاجیکستان دست یافت. این در حالی است که ترکیه در چارچوب سازمان کشورهای ترک حمایت قابلتوجهی را از قرقیزستان در قبال مناقشات با تاجیکستان اعمال کرده بود. این توافق را در چارچوب سیاست خارجی ترکیه چگونه میتوان ارزیابی کرد؟
ایپک: تاجیکستان عضوی از سازمان کشورهای ترک زبان نیست، اما به لحاظ سیاسی، اقتصادی و جغرافیایی بخشی از آسیای مرکزی محسوب میشود. در این شرایط، این کشور نیز در چارچوب منافع بازیگران منطقهای و جهانی (در چارچوب آسیای مرکزی) در نظر گرفته میشود. از طرف دیگر افغانستان یک منشاء تهدید بسیار بزرگ برای تاجیکستان محسوب میشود و از این منظر، ترکیه در حال حفظ تاجیکستان در چارچوبهای موازنهای در آسیای مرکزی است. در چارچوب موافقتنامۀ امنیتی بین ترکیه و تاجیکستان که اخیرا به امضای دو طرف رسید این مهم است که به این نکته اشاره کنیم که این فرصت به تاجیکستان اعطا شد تا یک سیاست خارجی مستقل از پایین به بالا اجرا کند. همزمان که ترکیه ظرفیتهای خود را برای اجرای تعهدهای دوجانبه توسعه میدهد، تاجیکستان نیز در این بازی باقی میماند و این فرصت را خواهد داشت تا یک سیاست خارجی مستقل و متوازن منطقهای را بسازد.
-
مطالعات شرق: جریان نزدیک به «فتحالله گولن» در آسیای مرکزی تا قبل از سال 2016 به عنوان یک جریان همسو با دولت ترکیه شناخته میشد. اما بعد از سال 2016 این وضعیت متحول شد و بهویژه در قبال کشورهایی همچون قرقیزستان به یک چالش تبدیل شد. اکنون که فتحالله گولن دیگر زنده نیست، فکر میکنید کماکان سازمانهای نزدیک به وی در آسیای مرکزی یک چالش برای ترکیه محسوب شوند؟
ایپک: جنبش فتح الله گولن حتی زمانی که به نظر میرسید بیشترین منافع را برای ترکیه دارد، یک تهدید برای ترکیه بود. دلایل مرتبط متعددی ممکن است منجر به تقویت این جنبش (در آسیای مرکزی) شده باشد. اشتباههای برخی مقامهای دولت ترکیه میبایست در اینجا مورد اشاره قرار بگیرد. با این حال، امروز موضع ترکیه در قبال این مسأله واضح است و دولتهایی که از آن پیروی نمیکنند بهوضوح علیه روابط خوبی که میتوانند با ترکیه داشته باشند، گام برداشته و در مسیر تقابل حرکت میکنند که منجر به محروم شدن آنها از منافع دوجانبه خواهد شد. با وجود این، فکر میکنم که این مسئله دیگر در آسیای مرکزی حل شده و دیگر چالشی جدی پیشِ روی ترکیه محسوب نمیشود، کما اینکه در ماهها و سالهای قبل نیز دیگر این موضوع مسئلهای جدی نبود.
-
مطالعات شرق: ایران و ترکیه منافع مختلفی در آسیای مرکزی دارند. از نظر شما مکانیسم روابط ایران و ترکیه در آسیای مرکزی بیشتر میتواند مبتنی بر همکاری باشد یا رقابت؟
ایپک: در طول تاریخ، همسایگان همیشه با یکدیگر بیشتر جنگیدهاند. ترکیه و ایران دو تمدن باستانی و کهن هستند که برای سالهای متمادی با یکدیگر همسایه بودهاند. اگرچه این دو کشور در بازههایی با یکدیگر در نبرد بودهاند، اما میدانستند که چگونه صلح را نیز حفظ کنند. اما امروز ایران و ترکیه در یک دورۀ استثنائی در تاریخ روابط دوجانبه قرار دارند و بهخصوص همسایگانی همچون ما نیازمند توسعۀ همکاریها هستند. هم ترکیه و هم ایران در حال توجه به توسعۀ سیاست خارجی خود هستند و این یک واقعیت است. طبیعتا مسائلی وجود دارد که دیدگاههای دو کشور در خصوص آنها با یکدیگر فرق دارد، اما حوزههای همکاری نیز هستند که منافع بیشتری را برای دو کشور به ارمغان میآورند. بنابراین، هر دو طرف باید همکاری و سرمایهگذاری بر روی استعدادهای یکدیگر برای توسعۀ منافع را مد نظر قرار دهند. ایران و ترکیه باید یکدیگر را کشف کرده و بر شباهتها و تفاوتهای یکدیگر مسلط شوند. دو کشور نیازمند این شناخت هستند که بدانند جهان را از دو نقطه نظر متفاوت مینگرند، اما این نگاه در یک جهت قرار دارد. در عین حال ما باید بدانیم که همکاری صرفا به نیات و برنامههای دو کشور متکی نیست و میبایست با جدیت بیشتری توسط دو کشور پیگیری شود.