کد QR مطلبدریافت صفحه با کد QR

برداشت‌هایی از دکترین جدید سیاست خارجی روسیه

14 آذر 1395 ساعت 13:31

مولف : ایگور پانکراتینکو

در اول دسامبر (11 آذر) که آن را روس‌ها به عنوان نخستین روز زمستان می‌دانند همزمان در سیاست خارجی مسکو 2 اتفاق مهم رخ داد. یکی اینکه رئیس جمهور «ولادیمیر پوتین» پیام خود را به پارلمان روسیه ارائه کرد و دیگری اینکه دکترین جدید سیاست خارجی کشورش را به امضا رساند. «ایگور پانکروتینکو» در گفتگو با خبرنگار "ایران شرقی" به بررسی ابعاد این تحولات پرداخته است.


ایران شرقی/ در اول دسامبر (11 آذر) که آن را روس‌ها به عنوان نخستین روز زمستان می‌دانند همزمان در سیاست خارجی مسکو 2 اتفاق مهم رخ داد. یکی اینکه رئیس جمهور «ولادیمیر پوتین» پیام خود را به پارلمان روسیه ارائه کرد و دیگری اینکه دکترین جدید سیاست خارجی کشورش را به امضا رساند.
در رابطه به هر 2 سند نیز رئیس جمهور روسیه محورهایی را مشخص کرد که مسکو در عرصه بین‌المللی در دستور اجرا قرار خواهد داد. البته در یک مطلب کوتاه نمی‌توان به صورت جامع اهداف و برنامه‌های رهبری روسیه را مورد تحلیل قرار داد اما باز هم می‌شود ننتیجه گیری‌های داشت تا روشن شود که در آینده نزدیک چه چیزهایی را از کرملین باید انتظار داشت و یا انتظار نداشت.
نکته‌ای که به طور روشن به نظر می‌رسد این است که در پیام پوتین به پارلمان روسیه و هم در دکترین جدید سیاست خارجی کرملین، نسبت به آمریکا و غرب لحن صلح خواهانه تری به کار رفته است. نه پیام و نه دکترین جدید سیاست خارجی روسیه حاوی پیام‌ها و ابتکارات اصولا جدید نبوده و راه حل‌های خروج مسکو از وضعیت دشواری را که در پی الحاق کریمه و آغاز بازی مستقل در سوریه به آن مواجه شده است، ارائه نداده است. البته راه حل‌هایی برای مسائل مربوطه معرفی شده ولی آن در حقیقت به معنای عقب نشینی به مواضع سال‌های 2012-2013 می‌باشد که آشتی روسیه با غرب و همکاری نزدیک با آن در جهت «مبارزه با تروریسم بین المللی» بر اساس فهم و درک غربی‌ها صورت گرفته بود.
در رابطه با این موضوع پوتین گفت: عادی سازی و توسعه روابط دوجانبه بر مبنای برابری و سود متاقابل مهم می‌باشد. همکاری‌های روسیه با آمریکا در حل و فصل مسائل جهانی و منطقه‌ای به نفع تمام دنیاست.
هم در پیام و هم در دکترین جدید سیاست خارجی از میان سطور به اصطلاح این امیدواری تراوش می‌کند که دولت جدید آمریکا با روسیه همکاری انجام خواهد داد و «دونالد ترامپ» بیش از «باراک اوباما» در مورد بحران سوریه با مسکو مشارکت خواهد کرد.
به نظر من، هم پیام و هم دکترین یاد شده به نوعی نشان دهنده حالت فعلی نخبگان حاکم روسیه می‌باشد که معتقدند مرحله گذار به سطح جدید روابط با آمریکا و غرب فرا رسیده است. به باور آنها، بحران ژئوپولیتیکی، تحریم‌ها، افت اقتصادی و انزوای روسیه... این همه با انتخاب ترامپ به پایان خود نزدیک شده و دوران جدید در حال فرا رسیدن است که رویکردهای روسیه گرایانه سیاست خارجی دولت جدید آمریکا، تحولات عمیق و کیفی در سطح نخبگان اروپا، بهبود وضعیت اقتصادی با توجه به لغو تحریم‌ها و فراهم شدن امکان استقراض آزاد از غرب و به رسمیت شناختن مشروعیت حضور روسیه در سوریه از ویژگی‌های آن خواهد بود.
البته هم در پیام و هم در دکترین روی همکاری ها با شرایط یکسان و منطبق با قوانین بین‌المللی و احترام به حق حاکمیت تاکید شده است ولی از لابلای این اسناد تمایل مسکو برای آشتی هرچه سریعتر با آمریکا (حتی با دادن امتیاز) احساس می‌شود. تاکید ویژه روی ضرورت تشدید اقدامات با سایر کشورهای همکار (نظیر چین، آسیای جنوب – شرقی، هند و حتی ژاپن) با هدف تقویت مواضع خود در آستانه مذاکرات با واشنگتن و اتحادیه اروپا می‌باشد. به این دلیل است که واکنش‌ رسانه‌های غربی در برابر پیام پوتین و تاکید وی بر همکاری‌های دارای شرایط یکسان با سایر کشورها تند بوده است. 
به صورت جداگانه مورد تاکید قرار داده شدن همکاری با ایران یکی از نوآوری‌های دکترین جدید سیاست خارجی روسیه می‌باشد. در بند 94 این سند آمده است: روسیه خط مشی توسعه همکاری های همه جانبه با جمهوری اسلامی ایران را دنبال می کند و همچنین اجرای توافق جامع مربوط به برنامه هسته ای ایران بر اساس قطع نامه 2231 شورای امنیت سازمان ملل مورخ 20 جولای سال 2015 و مصوبات مربوطه هئیت مدیره آژانس بین المللی انرژی اتمی را پیگیری کرده و به این روند مساعدت های همه جانبه انجام می دهد.
به نظر می رسد جای خوشحالی دارد که این بند هرچند به سختی ولی در نهایت وارد دکترین شده و این معنی را می دهد که مسکو بالآخره متوجه اهمیت فوق العاده ایران به عنوان یک شریک خود شد و همچنین ارزش بالای جمهوری اسلامی به عنوان عامل ثبات در خاور نزدیک و میانه را شناخت و کرملین در نهایت متوجه شد که بدون تهران و همکاری با آن نمی توان به دنبال تحقق سیاست موثر در یک سری از مناطق دنیا و از جمله از خلیج فارس گرفته تا افغانستان و قفقاز جنوبی بود.
احتمالا در دولت آقای «حسن روحانی» سعی خواهند کرد تا این بند دکترین جدید سیاست خارجی روسیه را به عنوان موفقیت دیپلماتیک خود معرفی کنند که چنین حرکتی چندان با واقعیت جور در نخواهد آمد. زیرا خوش بینی‌های مربوط به بند 94 به صورت کامل توسط بند 95 نفی می‌شود. چرا که در این بند آمده است: روسیه قصد دارد در آینده نیز همکاری‌های دو جانبه خود با کشورهای خاورمیانه و شمال آفریقا را با استفاده از مکانیسم‌های تعامل بین وزرای امور خارجه در چهارچوب انجمن همکاری‌های روسی - عربی دنبال کرده و دیالوگ استراتژیک با شورای کشورهای خلیج فارس را ادامه دهد.
به عبارت دیگر، مسکو روی همکاری‌های استراتژیک با تهران حساب باز نکرده و تعاملات خود با ایران را به صورت محدود قابل تصور می‌داند. در یک کلام، کرملین می‌خواهد همزمان روی دو صندلی نشیند و به نظر می‌رسد که کرملین و وزارت امور خارجه روسیه از تلاش‌های به صراحت ناکام سال‌های اخیر خود برای راه اندازی دیالوگ منطقی با پادشاهی‌های خلیج فارس درس عبرت نگرفته است.
البته برای سیاست مداران عاقل و هوشمند ایرانی (مانند علی اکبر ولایتی و امثال ایشان) چنین موضع گیری‌های مسکو چیز جدیدی ندارد. تهران بایستی به طور حداکثر از دوگانگی، نوسانات و تناقضات سیاست خارجی روسیه به سود منافع ملی خود بهره برداری کند. یعنی نباید از وجود «حسن نیت» مسکو نسبت به تهران سرگیجه رفت و هم زمان نباید بیش از حد نیز نسبت به کرملین بدبین بود. پس باید خطی را دنبال کرد که رهبر جمهوری اسلامی پیروی از آن را از سیاستمداران ایرانی می خواهند: استقامات، عملگرایی، رد توهمات و تلاش برای تحقق اهداف. این یک نسخه بسیار جامع برای تعیین نوع همکاری با جهان خارج و از جمله روسیه می‌باشد که قطع نظر از چگونگی دکترین و پیام‌های کرملین همیشه مهم و موثر باقی خواهد ماند.
 


کد مطلب: 668

آدرس مطلب :
https://www.iess.ir/fa/interview/668/

موسسه مطالعات راهبردي شرق
  https://www.iess.ir