کد QR مطلبدریافت صفحه با کد QR

درآمدی بر مذاکرات صلح طالبان و آمریکا

پیشران‌ها و پیامدهای مذاکرات صلح طالبان – آمریکا

3 شهريور 1397 ساعت 9:27

مولف : جاوید حسینی

به رغم آن که افغانستان در هفته‌های پسین شاهد شدت گرفتن جنگ بوده است و آمار تلفات این جنگ رو به فزونی بی‌سابقه است اما خبرهای متفاوتی از روند مذاکرات صلح این کشور به گوش می‌رسد. در حالی که مقامات آمریکایی پیش از این هر گونه مذاکره با طالبان را منوط به دولت کابل می‌کردند، اما بر اساس خبرهای تایید شده، دیپلمات‌های ارشد آمریکایی دست کم چهار دور با تیم سیاسی طالبان مستقر در قطر دیدار و گفتگو کرده‌اند. ابهام درباره چگونگی شکل‌گیری این مذاکرات فرضیه‌های مختلفی را مطرح می‌سازد که مهمترین آنها معامله سیاسی واشنگتن-اسلام‌آباد است. معامله‌ای که نقشه راه آن خلاف استراتژی اعلامی ترامپ است.


ایران شرقی/

جاوید حسینی؛ پژوهشگر موسسه مطالعات آسیای مرکزی و افغانستان

به رغم آن که افغانستان در هفته‌های پسین شاهد شدت گرفتن جنگ بوده است و آمار تلفات این جنگ رو به فزونی بی‌سابقه است اما خبرهای متفاوتی از روند مذاکرات صلح این کشور به گوش می‌رسد. در حالی که مقامات آمریکایی پیش از این هر گونه مذاکره با طالبان را منوط به دولت کابل می‌کردند و حتی در بهمن ماه 1396 به دنبال دو حمله انتحاری خونین که 124 کشته بر جای گذاشت، دونالد ترامپ، هر گونه مذاکره با طالبان را رد و تصریح کرد که شاید زمانی برای این کار برسد اما به این زودی‌ها نخواهد بود، اما بر اساس خبرهای تایید شده، دیپلمات‌های ارشد آمریکایی به رهبری آلیس ولز معاون وزیر خارجه آمریکا در امور آسیای جنوبی و مرکزی با تیم سیاسی طالبان مستقر در قطر به رهبری عباس استانکزی دیدار و گفتگویی داشته‌اند1، 2 که به دلیل تفاهم اولیه، نوعی خوش‌بینی در دو طرف برای تداوم مذاکرات دیده می‌شود. شرح مفصل چگونگی آغاز روند کنونی را «اسپنسر اکرمان» طی مقاله‌ای در DailyBeast3 نوشته است که به اختصار چنین است:  
«کریستوفر کولندا» سرهنگ سابق ارتش آمریکا و «رابین رافل» دیپلمات سابق این کشور با واسطه‌گری «پائولو کوتا راموسینو» دبیر کل «کنفرانس پگواش» برای بار نخست نوامبر 2017 با سران طالبان در قطر دیدار و گفتگو کردند. پس از سه دور مذاکره در طول 9 ماه، این دو مقام سابق آمریکایی به کابل سفر کرده و با 40 مقام رسمی و غیر رسمی افغانستان از جمله «اشرف غنی»، «عبدالله عبدالله»، «حامد کرزی» و «گلبدین حکمتیار» دیدار کردند و چنین شد که سرانجام زمینه ملاقات «آلیس ولز» دستیار ارشد معاون وزیر امور خارجه آمریکا در امور آسیای جنوبی و آسیای مرکزی به عنوان یک مقام رسمی دولت آمریکا با رهبران سیاسی طالبان در قطر فراهم شد. اکرمان به آن چه سبب شد تا این مذاکرات از نظر آمریکایی‌ها سازنده تلقی گردد و تداوم یابد اشاره کرده و آن چراغ سبز مقامات سیاسی طالبان برای حضور نیروهای خارجی به رهبری آمریکا در افغانستان برای آموزش نیروهای امنیتی این کشور است. در مقاله آمده است که مذاکره‌کنندگان طالبان در دیدارها بیان کرده اند که اگر دولت مورد حمایت آمریکا در افغانستان، مبادرت به اصلاح قانون اساسی کرده، نظام سیاسی را باز کند و مشارکت طالبان را بپذیرد، در آن صورت گروه طالبان نیز می‌پذیرد که دولت منتج شده از مذاکرات بتواند نیروهای خارجی را دعوت به ماندن در افغانستان کند و سربازان آمریکایی می‌توانند همچنان به آموزش سربازان افغانستان از جمله فرماندهان سابق طالبان ادامه دهند. اسپنسر اکرمان نوشته است که برداشت مذاکره کنندگان این بوده است که طالبان در مواردی از قبیل ریشه کنی تروریسم، ایجاد ثبات در سایه یک دولت مشروع و فراگیر، حمایت از حقوق بشر و از بین بردن قاچاق مواد مخدر با آمریکا همسو هستند.4
 
پس از روی کار آمدن دونالد ترامپ و تعیین استراتژی جدید آمریکا برای جنوب آسیا و افغانستان، محور استراتژی تمرکز بر جنگ و تضعیف طالبان بود. استراتژیست‌های آمریکایی بر این باور بودند که پس از تضعیف این گروه، امکان مذاکره وجود دارد. اما بر خلاف انتظار، با مروری بر یک سال از عملی شدن این استراتژی نشانه‌هایی از تضعیف طالبان مشاهده نمی‌شود. مهمترین گزارشی که در این زمینه می‌توان به آن استناد کرد، گزارش «جان سپکو» رئیس اداره بازرسی آمریکا برای افغانستان است.5 همان گونه که جدول زیر نشان می‌دهد، مقایسه مناطق تحت کنترل در اوایل سال میلادی جاری با سال گذشته، حفظ مناطق تحت کنترل طالبان و اندکی افزایش در مناطق منازعه به نفع طالبان را می‌رساند و الگویی از یک جنگ فرسایشی که برتری هیچ یک از طرفین درگیری در آن محقق نمی‌شود را نمایش می‌دهد. در زمینه عملیات روانی اما طالبان موفق‌تر بوده است و با حملات خبرساز سعی در نشان دادن دست برتر خود در جنگ را دارد که نمونه آن سقوط چندین شهر بزرگ مانند قندوز، فراه و به تازگی غزنی در 150 کیلومتری کابل و تلفات سنگین نظامیان و غیرنظامیان افغانستان در این شهر است. بنابراین گشوده شدن باب مذاکرات در این زمان را نباید اثر استراتژی جدید آمریکا در افغانستان دانست.


هر چند «اکرمان» چگونگی شکل‌گیری این مذاکرات را به خوبی شرح داده است اما در باب محتوای مذاکرات، پیش از وی نیز یک رسانه پاکستانی به نقل از یک منبع آگاه بخش‌هایی از مذاکرات دو طرف را افشا کرده بود. روزنامه اردو زبان امت6 اوایل مرداد ماه سال جاری نوشت که آلیس ولز با نمایندگان طالبان افغانستان از جمله مولوی عباس استانکزی، شهاب‌الدین دلاور و سهیل شاهین در قطر دیدار کرده و مسائلی از جمله تعیین جدول زمانی برای خروج نظامیان آمریکایی، عدم تقویت گروه‌های رقیب طالبان و سهم طالبان در آینده قدرت بحث شده است.

اما نکته مهم، ابهام درباره چگونگی آغاز مذاکرات است. این که آیا «کریستوفر کولندا» و «رابین رافل» بر خلاف استراتژی اعلامی آمریکا، از سوی دولتمردان این کشور ماموریت داشتند تا مسیر مذاکره رسمی واشنگتن با طالبان را هموار کنند یا طرف ثالثی چنین ماموریتی را به «کولندا» و «رافل» داده است. مقاله «اسپانسر اکرمان» به این نکته اشاره‌ای ندارد و در قسمتی از مقاله مطلبی را عنوان کرده است که بر ابهام در این زمینه می‌افزاید. وی نوشته است که «کریستوفر کولندا» و «رابین رافل» بدون اجازه رسمی مقامات آمریکایی به رایزنی با طالبان پرداختند و بابت این کار نه پولی دریافت کرده بودند و نه حامل پیامی از سوی مقامات آمریکا برای نمایندگان طالبان بودند. هر چند دشواری‌های جنگ فرسایشی افغانستان، ممکن است سیاستمداران آمریکا را وادار به روی آوردن به مذاکره با دشمن دیرینه خود کرده باشد اما از آنجا که آغازگر این روند و اهداف و سیاست‌های آن مبنای شکل‌گیری مذاکرات و سوق آن در جهت تامین منافع آن کشور می‌گردد، لذا مهم است تا فرضیه‌های مختلف را در این زمینه بررسی کرد تا بازیگر یا بازیگران احتمالی به عنوان آغازگر این روند بررسی شوند.
 
مذاکره‌کنندگان چه کسانی بودند؟
کریستوفر کولندا
کولندا فارغ التحصیل «آکادمی نظامی ایالات متحده» و در حال حاضر از پژوهشگران ارشد «مرکز آمریکای جدید» (CNAS) و «مرکز سیاست‌های جهانی» است. وی یک کهنه سرباز جنگ افغانستان محسوب می‌شود و سمت‌های مهمی را در مدیریت جنگ افغانستان به عهده داشت؛ مشاور «میشل فلورنوی» معاون وزیر دفاع در دولت «باراک اوباما» و همچنین مشاور ارشد ژنرال‌های چهار ستاره آمریکایی مانند «استانلی مک کریستوفرتال»، «جوزف دانفورد» و «دیوید پترائوس» از جمله سوابق وی در جنگ افغانستان است. در سال 2009 وی توسط وزارت دفاع برای تدوین استراتژی جدید انتخاب شد و برای مشورت دهی به ژنرال مک کریستال در زمینه تدوین ارزیابی نظامی و راهنمای مبارزه با شبه‌نظامیان به افغانستان اعزام شد. وی طی سال‌های 2010 تا 2013 به عنوان نماینده «رابرت گیتس» وزیر دفاع پیشین آمریکا در مذاکرات صلح با طالبان ایفای نقش می‌کرد. یکی از نکات مهم درباره سابقه «کریستوفر کولندا» این است که مشاوره‌های وی اغلب توسط ژنرال‌های آمریکایی و حتی باراک اوباما پذیرفته می‌شدند. پس از این ماموریت‌ها، وی دکترای خود را از دانشگاه کینگز لندن گرفت که موضوع پایان نامه دکترای وی رهبری استراتژیک آمریکا در جنگ‌های پس از یازده سپتامبرمی‌باشد.7

«کولندا» علاوه بر آشنایی با شرایط نظامی و سیاسی افغانستان و همچنین مذاکره با طالبان، در زمینه حل معمای پیچیده افغانستان صاحب طرح و ایده است. از جمله کارهای وی که منتشر شده، مقاله‌ای با عنوان FOCUSED ENGAGEMENT است8 و در آن چند راهکار اساسی را به دولت جدید آمریکا برای پایان بحران افغانستان ارائه داده است.
برخی از توصیه‌های «کولندا» به دولت ترامپ در زمینه پاکستان چنین است: «دولت ترامپ باید وضعیت پاکستان به عنوان یک متحد غیر ناتو را به حال تعلیق درآورد و کمک‌های مالی و نظامی خود را به این کشور متوقف کند. نباید به پاکستان اجازه داد که با آمریکا بازی کند و زمان آن رسیده تا ایالات متحده شأن خود را در روابط با پاکستان احیا کند. آمریکا باید در صورت لزوم، مجازات‌های بیشتری را علیه پاکستان اعمال کند هر چند که این اقدامات، پاکستان را وادار نخواهد کرد تا علیه طالبان افغانستان وارد عمل شود زیرا حتی در زمان اعمال تحریم‌های شدید آمریکا علیه پاکستان، اسلام آباد دست از حمایت شورشیان در کشمیر و افغانستان برنداشت. اما در هر صورت این اقدامات، مانع این اقدام دیوانه‌وار پاکستان خواهد شد که در عین دریافت کمک مالی، منافع آمریکا را تهدید می‌کند.»

رابین رافل
خانم «رافل» وظیفه دولتی خود را با سازمان سیا آغاز کرد و اولین ماموریت خارج از آمریکای وی در دهه 70 میلادی در پاکستان به عنوان تحلیلگر اقتصادی در موسسه USAID بود. «رافل» در سال 1993 به عنوان اولین دستار ارشد وزارت خارجه آمریکا در امور آسیای جنوبی که سمت تازه تاسیسی بود به منظور تمرکز بر مشکلات بین افغانستان- پاکستان- هند، منع اشاعه هسته‌ای، دسترسی به انرژی و اسلام گرایان افراطی و طالبان ایفای وظیفه کرد. موضع‌گیری «رافل» در قبال کشمیر، سبب خشنودی پاکستان شد و وی را به چهره مشهوری در پاکستان و چهره منفوری در هند بدل ساخت. اما آنچه در زمینه افغانستان و پاکستان «رافل» را برجسته ساخت، تلاش‌های وی برای حمایت از طالبان در راستای اجرایی شدن طرح لوله گاز ترکمنستان-افغانستان-پاکستان در دهه 90 میلادی بود.9 ترغیب پاکستان به حمایت از طالبان توسط «رافل» در سفر بی‌نظیر بوتو به پاکستان در سال 1996 که حامد میر خبرنگار پاکستانی همراه هئیت، آن را افشا کرد،10 بخشی از تلاش‌های این دیپلمات آمریکایی برای به قدرت رسیدن طالبان در راستای اهداف تجارت انرژی آمریکا بود که در این راستا برخی رسانه‌ها به وی لقب «لیدی طالبان» دادند. مذاکرات «رافل» با «برهان الدین ربانی» رئیس جمهور وقت افغانستان و همچنین «احمدشاه مسعود» به نفع طالبان و پاکستان نیز از دیگر مواردی است که افغان‌ها آن را ثبت تاریخ کرده‌اند.11

اما عمده شهرت این دیپلمات بلند پایه آمریکاییِ مسلط به زبان اردو، به واسطه لابی‌گری‌های وی برای پاکستان است. «رافل» در سال 2005 از وزارت خارجه آمریکا بازنشسته شد و به شرکت لابی‌گری با نام Cassidy & Associates پیوست. وی در این شرکت به نمایندگی از دولت پاکستان لابی‌گری می‌کرد.12 و به واسطه تخصصی که در زمینه پاکستان داشت در سال 2009 مجددا به کار فراخوانده شد و به تیم افپاک «ریچارد هالبروک» نماینده ویژه آمریکا در امور افغانستان و پاکستان ملحق شد. «رافل» حدود دو دهه چه در زمان خدمت در وزارت خارجه آمریکا و چه پس از بازنشستگی به نفع اسلام آباد لابی‌گری کرد. گفته می‌شود که سطح تماس هیچ دیپلمات آمریکایی با پاکستانی‌ها به اندازه «رافل» نبوده و نیست. تنش‌های مهم بین پاکستان و آمریکا پس از ترور اسامه بن لادن در ابیت آباد، دستگیری ریموند دیویس به جرم قتل دو تبعه پاکستان و همچنین کشتار 24 نظامی پاکستانی در پست مرزی سلاله توسط نظامیان آمریکایی با واسطه‌گری رابین رافل حل شد.13  «رافل» در سال 2014 به اتهام جاسوسی برای پاکستان تحت بازجویی پلیس فدرال آمریکا قرار گرفت. علت این بازجویی، شنود مکالمات وی با یک دیپلمات پاکستانی اعلام شد.14
اکنون «رابین رافل» یک بار دیگر در پرونده‌ای مشارکت دارد که در آن طالبان و پاکستان محور بحث هستند و گویا تاریخ تکرار شده است.
 
به منظور بررسی چگونگی آغاز این مذاکرات، فرضیه اصلی نویسنده این است که آمریکا پس از توافق یا معامله سیاسی با پاکستان که در آن اهداف هر دو طرف تامین شده است، مذاکره با طالبان را آغاز کرد. در همین راستا دو فرضیه دیگر نیز به عنوان فرضیه‌های رقیب بررسی می‌گردند.
 
مذاکرات؛ محصول مشترک واشنگتن-اسلام‌آباد
هر چند کولندا و رافل در حاضر سمت رسمی ندارند اما با این وجود، پذیرش نوشته «اکرمان» مبنی بر این که این دو در نتیجه تصمیم شخصی وارد این اقدام مهم شده‌اند، دشوار است و «سیما سیروهی» نویسنده هندی طی مقاله‌ای در15 Time of India نیز این نکته را غیر قابل باور خوانده است. با توجه به شواهد و قرائن، بر خلاف نوشته «اکرمان»، این روند از ابتدا تحت مدیریت دولت آمریکا بوده است.
پس از روی کار آمدن ترامپ و اعلام استراتژی آمریکا در جنوب آسیا، فشار بی‌سابقه‌ای بر پاکستان وارد آمده است. کمک‌های نظامی و غیرنظامی آمریکا به این کشور قطع و یا کاهش یافت و در صحنه بین‌الملل نیز این کشور فشار بی‌سابقه‌ای را تحمل می‌کند. از سویی دیگر، آمریکا در این استراتژی، هند، رقیب منطقه‌ای پاکستان را در افغانستان محور قرار داد که تحمل این سیاست سخت‌تر از تحریم‌ها و قطع‌ کمک‌های مالی است. اما تجربه ثابت ساخته است که سیاستمداران پاکستانی زیرک‌تر از آن هستند که با این گونه تهدید و فشارها، طالبان تنها ابزار استراتژیک خود در صحنه افغانستان را پای میز مذاکره بکشاند. ژنرال‌های پاکستانی با صبر استراتژیک خود و با تقویت گروه‌های مخالف آمریکا در افغانستان، ناکارآمدی استراتژی دولت ترامپ را سبب گردیدند.

پس از اثبات شکست این استراتژی، واشنگتن هر چند در ظاهر بر موضع خویش در قبال پاکستان ثابت است اما ترافیک مقامات سیاسی و نظامی این کشور به اسلام‌آباد حکایت از آن دارد که مقامات کاخ سفید و پنتاگون درک کرده‌اند که مسیر صلح افغانستان از پاکستان می‌گذرد. به همین دلیل از حدود یک سال پیش تلاش برای مذاکره با پاکستان آغاز شد. شهریور ماه 1396 اعلام شد که آلیس ولز قرار است به پاکستان سفر کند اما بنا به دلایلی این سفر چند ماه بعد و در دی صورت گرفت. نتایج مثبتی از مذاکرات دو طرف مخابره شد و لحن بسیار متفاوتی نسبت به آن چه که پیشتر مقامات آمریکایی درباره پاکستان بیان می‌کردند، از ولز شنیده شد. دستیار وزیر خارجه آمریکا پس از آن، طی کمتر از یک سال، شش بار به پاکستان سفر و با مقامات ارتش پاکستان گفتگو کرد.

فرضیه اصلی بر این است که مذاکرات کنونی حاصل همکاری مشترک آمریکا و پاکستان است. هر دو کشور (هر چند نه به یک اندازه) برای رهایی از وضعیت کنونی به درک لزوم همکاری با یکدیگر رسیده‌اند و به همین دلیل توافق یا به عبارت دیگر معامله بین دو کشور شکل گرفته است. گام پس از این توافق، مذاکره با طالبان است که احتمالا با پیام پاکستان، سران دفتر قطر برای مذاکره آماده شدند. از آنجا که طالبان به عنوان یک بازیگر نیمه مستقل اصرار بر مذاکره مستقیم با آمریکا دارد، دو تبعه آمریکایی برای این مذاکرات انتخاب شدند؛ رابین رافل یک آمریکایی هوادار پاکستان و کریستوفر کولندا یک استراتژیست مورد تایید دولت اوباما برای مذاکره با طالبان به قطر اعزام شدند.
 
شواهدی که به اثبات این فرضیه کمک می‌کنند؛
الف: با توجه به نفوذ و توان بالای پاکستان برای تخریب روندی که منافع آن تامین نباشد، عدم اقدام این کشور در راستای تخریب روند کنونی مذاکرات را می‌توان نشانه‌ای به نفع این فرضیه دانست. روند مذاکرات چهارجانبه افغانستان-پاکستان-چین-آمریکا در سال 1394 با اعلام مرگ ملا عمر به شکست انجامید که توافق کارشناسان بر این است که پاکستان به دلیل عدم تامین منافع آن در این روند، با درز دادن خبر مرگ ملا عمر، عامدانه این مذاکرات را متوقف کرد. در حال حاضر نیز هر زمانی که پاکستان احساس کند، این روند، منافع آن را تامین نمی‌کند، امکان شکست مذاکرات وجود دارد.
 
ب: هر چند که کابل همواره بر مذاکرات صلح به رهبری افغان‌ها تاکید کرده است اما به رغم افشای مذاکرات مستقیم آمریکا – طالبان، دولت افغانستان موضع منفی علیه آن اتخاذ نکرده است و «عبدالله عبدالله» رئیس اجرایی دولت افغانستان در نشست شورای وزیران از آگاهی دولت این کشور از روند مذاکرات خبر داد.16 به نظر می‌رسد که دولت افغانستان نه تنها از ابتدا در جریان این مذاکرات قرار داشته است بلکه اقدامات چند ماه گذشته برای بهبود روابط کابل – اسلام آباد بخشی از طرح کلان صلح است که تحت نظارت آمریکا آغاز شده است. در دور جدید، گفتگوهای افغانستان و پاکستان که در ماه‌های پایانی سال 96 آغاز شده بود، پس از چندین دور دیدار مقامات سیاسی و ارشد امنیتی دو کشور در کابل و اسلام‌آباد، در نهایت به توافق بر روی «برنامه عمل افغانستان برای صلح و همبستگی» انجامید. این دور از مذاکرات با سفر نخست وزیر سابق پاکستان، شاهد خاقان عباسی به کابل در فروردین ماه 1397 و اعلام توافقات صورت گرفته، پیگیری شد. در این دور از مذاکرات، دو طرف برای نهایی کردن «برنامه عمل افغانستان و پاکستان برای صلح و همبستگی» روی هفت اصل کلیدی توافق کردند که عبارتند از؛

1ـ پاکستان از روند صلح به رهبری و مالکیت افغان‎ها پشتیبانی می‎کند،
2ـ دو کشور به گونه مشترک اقدام‎های جدی را برای از میان برداشتن عناصری‎که امنیت دو کشور را تهدید می‎کند، روی دست خواهند گرفت،
3ـ دو طرف متعهد می‌شوند که مانع استفاده کشورها، گروه‎ها و افراد را از خاک افغانستان و پاکستان، به منظور تهدید دو کشور شوند،
4- افغانستان و پاکستان به منظور عملی‌شدن تعهداتی‎که سپرده‌اند، مکانیسم نظارتی و هماهنگی را که از سوی مقامات دو کشور اجرایی خواهد شد، ایجاد می‎کنند،
5 ـ دو کشور متعهد می‌شوند که از نقض حریم هوایی و تمامیت ارضی یکدیگر اجتناب کنند،
 6 -دو کشور تعهد دارند که به جای انتقاد از یکدیگر، از برنامه عملی‎که میان دو کشور وجود دارد، برای حل چالش‎ها و نگرانی‎ها استفاده کنند، و
۷ـ ایجاد گروه‎های کاری برای عملی شدن تمامی مواد برنامه عمل و نیز مواردی‌که در بالا ذکر شدند.17
 
دستیابی به چنین حجم از توافقات در شرایط عادی تاکنون ممکن نبوده است. دو دور از تلاش‌های اشرف غنی و چندین بار مذاکرات «حامد کرزی» برای دستیابی به توافقاتی این چنینی بی‌ثمر بوده است زیرا عوامل بی‌اعتمادی زیادی بین دو کشور وجود دارد. این توافقات فقط در سایه توافقات کلان پشت پرده بین پاکستان – آمریکا – افغانستان میسر است.
 
ج: کشته شدن رهبر مهمترین گروه شبه‌نظامی مخالف دولت پاکستان توسط نیروهای آمریکایی و افغانستان می‌تواند، بخشی از توافقات صورت گرفته بین سه کشور باشد. «کریستوفر کولندا» طی مقاله‌ای به دولت ترامپ پیشنهاد کرده بود که باید نگرانی‌های پاکستان در زمینه افغانستان برطرف شود که یکی از آنها، گروه‌ تحریک طالبان پاکستان است که به ادعای اسلام‌آباد از سوی کابل و دهلی‌نو حمایت می‌شود. خرداد ماه سال 1397 دولت افغانستان خبر کشته شدن ملا فضل‌الله رهبر تحریک طالبان پاکستان را در ولایت کنر این کشور اعلام کرد و رئیس جمهور افغانستان این اقدام را گامی در جهت اعتمادسازی بین کابل و اسلام‌آباد بیان کرد.18 ملافضل‌الله سال‌ها در افغانستان حضور داشت، کشته شدن وی در این مقطع زمانی می‌تواند اقدامی در راستای توافقات سه جانبه باشد.
 
بررسی فرضیه‌های رقیب

الف: اقدام مستقل آمریکا
با توجه به تنش موجود بین آمریکا و پاکستان، این فرضیه مطرح است که واشنگتن برای خلاصی از باتلاق افغانستان به طور مستقل با مقامات طالبان در قطر مذاکره را آغاز کرده باشد. بر اساس فرضیه دوم، کریستوفر کولندا نقش محوری را در مذاکرات به عهده دارد و رابین رافل به عنوان یک چهره شناخته شده از سوی طالبان و پاکستان در این مذاکرات، نقش اعتمادساز را دارد.
بر این اساس، در راستای تغییر استراتژی آمریکا در افغانستان، کولندا طراح و پیش برنده آن بخش از استراتژی است که مربوط به مذاکر با طالبان است. کولندا ماموریت دارد تا زمینه مذاکره مستقیم را هموار و سپس این مذاکرات را بر اساس منافع ملی آمریکا مدیریت کند.
اما چنانچه پیشتر بیان شد، با توجه به آن که عقبه طالبان در خاک پاکستان قرار دارد، هر گونه مذاکره مستقل این گروه توسط پاکستان عقیم خواهد شد. مقامات آمریکایی هم به طور قطع به این درک رسیده‌اند و دست به چنین ریسکی نمی‌زنند. لذا این فرضیه ضعیف و بسیار نامحتمل است.
 
ب: نقش آفرینی لابی پاکستان
از سویی دیگر، پاکستان شاهد عدم کارآیی استراتژی آمریکا در زمینه افغانستان و تلاش دولتمردان واشنگتن برای تغییر آن است. در چنین شرایطی، این امکان وجود دارد که اسلام‌آباد به کمک لابی‌های خود در آمریکا، زمینه مذاکرات مستقیم طالبان – آمریکا را فراهم ساخته باشد و با سلطه‌ خود بر طالبان، مسیر مذاکرات را بر اساس منافع ملی خود طراحی کرده باشد. حضور رابین رافل در مذاکرات، به نفع فرضیه دوم (نقش آفرینی لابی پاکستان) رای می‌دهد.
بعد از انتشار مقاله اسپانسر اکرمان در DailyBeast و اعلام حضور وی به عنوان مذاکره کننده با طالبان، هندی‌ها نیز به حضور رافل در این مذاکرات به شدت حساسیت نشان دادند و رسانه‌های این کشور با تیترهایی مانند «بازگشت رابین به بازی».19 و «بازگشت همزمان عمران‌خان و رابین»20 به تحلیل حضور رافل در این مذاکرات پرداخته و آن را ماحصل لابی پاکستان در آمریکا ارزیابی کردند.
بر اساس فرضیه سوم، رابین رافل نقش محوری را در مذاکرات دارد و بالعکس کریستوفر کولندا برای اعتمادسازی جناح آمریکایی در بازی حضور دارد. اگر این دیدگاه را بپذیریم، لابی پاکستان موفق شده است تا اعتماد آمریکا را جلب کند زیرا آلیس ولز درگیر مذاکره شده است.
در این صورت، پاکستان موفق شده است که آمریکا را وارد مذاکره مستقیم با طالبان نماید و پس از این هر چند طالبان – آمریکا رو در رو مذاکره می‌کنند اما نقشه راه مذاکرات توسط پاکستان طراحی شده است. بدین ترتیب آمریکا هم که در حالت اضطرار قرار دارد، از این مذاکره منتفع می‌شود و برای اسلام آباد و واشنگتن یک معامله برد – برد رقم خورده است.
 
جمع‌بندی
با اثبات ناکارآمدی استراتژی کنونی آمریکا برای جنوب آسیا، «جان بولتون» مشاور امنیت ملی ترامپ در حال بازنگری آن است و انتظار بر این است که در این بازنگری، تیم ترامپ برای خلاص شدن از باتلاق افغانستان واقع‌گرایانه عمل کند. هیچ راه گریزی برای آمریکا جز مذاکره مستقیم با طالبان باقی نمانده است. واشنگتن ناچار است که به رغم تمام شعارهای خود، به خواسته طالبان تن دهد و وارد مذاکره بدون واسطه با این گروه گردد. چهار دور مذاکره بین مقامات آمریکایی (رسمی و غیر رسمی) و طالبان انجام شده است. در اطلاعیه رهبر طالبان به مناسبت عید قربان هم به این مذاکرات اشاره شده است و هر چند به یک مانع در گفتگوها اشاره کرده است، اما به نظر می‌رسد از کلیت مذاکرات و روند آن خشنود است. این مذاکرات را باید حاصل یک توافق پشت پرده دانست، توافقی که در آن پاکستان و افغانستان هم مشارکت دارند. در حال حاضر نشانه‌هایی وجود دارد مبنی بر این که پاکستان به عنوان بازیگر مهم صحنه افغانستان که پیش از این حاضر نبود طالبان را پای میز مذاکره بکشاند، حاضر به همکاری شده است. دستاوردهای پاکستان از این توافق یا معامله هنوز به درستی مشخص نیست اما حذف گروه‌های شبه‌نظامی مخالف دولت پاکستان حتمی است و محدود کردن هند در افغانستان نیز بر اساس این توافق بسیار محتمل به نظر می‌رسد. روی کارآمدن عمران‌خان در پاکستان، همخوانی بین دولت سیاسی و ارتش را در پی دارد و با استفاده از این همسویی، پاکستان امکان مانور بیشتری در مقابل آمریکا دارد.
دستاورد کابل از این توافقات، در صورت موفقیت روند، مذاکره با طالبان و پیوستن آن به روند سیاسی خواهد بود.
مهمترین چالش‌های روند کنونی را می‌توان در قدرت مخرب پاکستان و نارضایتی کشورهای مهم منطقه از جمله هند، ایران و روسیه بیان کرد. در مورد چین، علاوه بر این که پاکستان حامی منافع این کشور در افغانستان است، به تازگی با واسطه پاکی‌ها، طالبان مذاکراتی را با چینی‌ها انجام داده‌اند. عربستان به عنوان دیگر بازیگر صحنه افغانستان، در این روند مشارکت دارد و همخوانی سیاست‌های ریاض - واشنگتن در افغانستان پسا 2014 مشهود است.
انتهای مطلب/


 
منابع:
 
1- https://www.wsj.com/articles/u-s-envoy-taliban-officials-meet-to-discuss-afghan-peace-talks-1532547118
2- http://alemarah-dari.com/?p=90426
3- https://www.thedailybeast.com/inside-the-secret-taliban-talks-to-end-americas-longest-war?ref=scroll
4- https://www.thedailybeast.com/inside-the-secret-taliban-talks-to-end-americas-longest-war?ref=scroll
5- https://www.sigar.mil/pdf/quarterlyreports/2018-04-30qr-section3-security.pdf
6- /http://www.easterniran.com/fa/doc/translate/1522/
7- https://www.cnas.org/people/christopher-d-kolenda
8 https://www.cnas.org/events/a-new-way-forward-in-afghanistan-how-the-united-states-should-modify-its-strategy-in-afghanistan
9- https://en.wikipedia.org/wiki/Robin_Raphel
10- https://www.ariaye.com/ketab/andeshmand/andeshmand.pdf
11-/http://ael.af/wp-content/uploads/2017
12 https://www.nytimes.com/2015/10/11/world/asia/spying-case-against-us-envoy-is-unraveling-and-following-a-pattern.html
13- https://blogs.economictimes.indiatimes.com/letterfromwashington/robins-back-in-the-game
14- https://www.nytimes.com/2015/10/11/world/asia/spying-case-against-us-envoy-is-unraveling-and-following-a-pattern.html
15- https://blogs.economictimes.indiatimes.com/letterfromwashington/robins-back-in-the-game
16- http://www.bbc.com/persian/afghanistan-45075442
17- https://www.tolonews.com/fa/afghanistan
18- https://da.azadiradio.com/a/29292583.html
19- https://blogs.economictimes.indiatimes.com/letterfromwashington/robins-back-in-the-game
20- http://www.dailyexcelsior.com/coming-together-of-imran-and-robin


کد مطلب: 1568

آدرس مطلب :
https://www.iess.ir/fa/report/1568/

موسسه مطالعات راهبردي شرق
  https://www.iess.ir