کد QR مطلبدریافت صفحه با کد QR

نگاهی به رویکردهای روسیه در منطقه اوراسیا

20 سال نهادگرایی روسیه در اوراسیا

The Diplomat , 19 دی 1398 ساعت 11:28

مترجم : سعیده مه‌پیکر

روسیه در تلاش است که با سازمان پیمان امنیت جمعیِ امنیت محور CSTO، سازمان همکاری شانگهای SCO و اتحادیه اقتصادی اوراسیا EAEU به چه دستاوردهایی برسد؟ درطول دو دهه گذشته، فدراسیون روسیه از چندین سازمان یکپارچه و منسجم تأثیرگذار در اوراسیا حمایت و آنان را تبلیغ کرده است. این نهادهای گوناگون کانون­‌های متفاوتی را ایجاد کرده­‌اند، از سازمان پیمان امنیت جمعی امنیت محور (CSTO)، تا اتحادیه اقتصادی اوراسیای اقتصاد محور (EAEU)، تا سازمان همکاری شانگهای سیاسی-امنیتی محور (SCO)، که مسکو به همراه چین آن را تأسیس کردند. نکته­‌ای که باید بدان توجه داشت آن است که این نهادها چگونه 20 سال بعد، از زمان آغاز خود که در حد متوسط بودند، به طرز چشمگیری تحول یافته­‌اند. این امر به ویژه به دنبال تغییر دیدگاه مسکو درباره سودمندی و استفاده از آن­ها درجهت نیازهای عملی خود بود. درحالی که CSTO و EAEU خالی از اشکال و بی­‌عیب و نقص نبوده‌اند، دستاوردهای چشم‌گیری در بهبود هماهنگی و همکاری­‌های اقتصادی و نظامی منطقه­‌ای داشته‌اند. از طرف دیگر، SCO به فراتر از تعهدات و اختیارات عملی خود پانهاده و به یک مجمع بین­‌المللی مناسب تبدیل شده است که بزرگترین ملل غیرغربی جهان را گرد هم می­‌آورد.


ایران شرقی/

مقدمه:
روسیه در تلاش است که با سازمان پیمان امنیت جمعیِ امنیت محور CSTO، سازمان همکاری شانگهای SCO و اتحادیه اقتصادی اوراسیا EAEU به چه دستاوردهایی برسد؟ درطول دو دهه گذشته، فدراسیون روسیه از چندین سازمان یکپارچه و منسجم تأثیرگذار در اوراسیا حمایت و آنان را تبلیغ کرده است. این نهادهای گوناگون کانون­‌های متفاوتی را ایجاد کرده­‌اند، از سازمان پیمان امنیت جمعی امنیت محور (CSTO)، تا اتحادیه اقتصادی اوراسیای اقتصاد محور (EAEU)، تا سازمان همکاری شانگهای سیاسی-امنیتی محور (SCO)، که مسکو به همراه چین آن را تأسیس کردند. درحالی که گاهی اوقات، تلاش­‌های روسیه صرفا چیزی بیشتر از تلاش برای گردهم‌آوری مجدد اتحاد جماهیر شوروی در فضای اوراسیا شمرده نمی­‌شد یا به دلیل شخصیت بین دولتی آن­ها با محوریت حفاظت از دولت­‌های منطقه، مورد سوال قرار می­‌گرفت، انگیزه­‌های واقعی روسیه در برخی از نیازهای عملی پایه­‌گذاری شده است.
 از آشکارترین این نیازها، چالش­‌های امنیتی گوناگون بود که بر دوره پسا شوروی تأثیر داشت، همچنین ضرورت رسیدگی به تأثیر منفی جهانی شدن بر اقتصاد محلی و تمایل به پایان دادن مرزهای پر تنش با رقیب سابق جنگ سرد یعنی چین. از این رو، این نهادها به مجاری اساسی برای روسیه در جهت مقابله با محیط پیچیده آسیای مرکزی تبدیل شده و همچنین به بازگرداندن روسیه به جایگاه قدرت جهانی که قبلا از آن برخوردار بود، کمک می­‌کند.
نکته­‌ای که باید بدان توجه داشت آن است که این نهادها چگونه 20 سال بعد، از زمان آغاز خود که در حد متوسط بودند، به طرز چشمگیری تحول یافته­‌اند. این امر به ویژه به دنبال تغییر دیدگاه مسکو درباره سودمندی و استفاده از آن­ها درجهت نیازهای عملی خود بود. درحالی که CSTO و EAEU خالی از اشکال و بی­‌عیب و نقص نبوده‌اند، دستاوردهای چشمگیری در بهبود هماهنگی و همکاری­‌های اقتصادی و نظامی منطقه­‌ای داشته‌اند. از طرف دیگر، SCO به فراتر از تعهدات و اختیارات عملی خود پانهاده و به یک مجمع بین­‌المللی مناسب تبدیل شده است که بزرگترین ملل غیرغربی جهان را گرد هم می­‌آورد. درحالی که اهداف روسیه نسبت به آن نامشخص است و لابی­‌گری روسیه درمورد گسترش SCO مورد انتقاد قرارگرفته، مسکو به طورکلی هدفی را در پس هر سازوکار ادغامی که در 20 سال گذشته بنیانگذاری کرده است، درنظرمی­گیرد.
اعمال فشار نهادی روسیه در اوراسیا همواره تاحدی ناشی از برنامه­‌های منطقه‌­ای و جهانی این کشور بوده است. در سطح منطقه­‌ای، مسکو از آنچه که «تحلیل» فضای پساشوروی می­دانست، ابراز نگرانی کرد؛ این فرسایش به ویژه در اوضاع وخیم امنیتی ناشی از بی­‌ثباتی در افغانستان، جنگ داخلی در تاجیکستان و درگیری بین جمهوری­‌های شوروی سابق، به چشم می­خورد. به خصوص نگرانی از افزایش تهدیدهای غیرمتداول مانند تروریسم و قاچاق مواد مخدر وجود دارد. بخشی از این فرسایش همچنین شامل کاهش نفوذ بر فضای پسا شوروی، به ویژه پس از انقلاب­‌های مخملی طرفدار دموکراسی در چند جمهوری شوروی سابق مانند گرجستان، اوکراین و قرقیزستان می­شد که از نظر روسیه چیزی جز توطئه­‌های تحت حمایت غرب نبود. از این رو، CSTO در واقع  گاهی اوقات به عنوان سازمان ضد ناتو تلقی می­شود.
"الکساندر کولی"، محقق دانشگاه کلمبیا، اینطور استدلال می­کند که CSTO و مجمع اقتصادی اوراسیا یا EurAsEC (پیشگام EAEU)، تلاش­‌های روسیه درجهت رقابت با الگوهای غربی مثل ناتو و اتحادیه اروپا هستند. این نهادها به طرق مختلف از نظر سازمانی از همتایان غربی الگوبرداری می­‌شوند، هرچند دستاوردهای کافی ندارند. با این وجود، انگیزه­‌های واقعی در تأسیس آن­ها در واقع در تضعیف امنیت و اوضاع اقتصادی بلوک شوروی سابق، و عدم موفقیت در یکپارچگی و ادغام در اوایل پس از جنگ سرد، که به ویژه در کشورهای مستقل مشترک المنافع (CIS) تجسم یافته است، وجود دارد.
همچنین، "ریچارد ساکوا" به احساس طرد و فرصت از دست رفته­ مسکو در تشکیل یک مجمع امنیتی پان­‌اروپایی فراگیرتر پس از پایان جنگ سرد، اشاره می­کند. روسیه پس از آن جنگ، سپس تلاش­‌هایی در جهت ادغام و یکپارچگی انجام داد که همزمان با بازگرداندن تدریجی قدرت این کشور و نیز تمایل به اخذ مجدد آنچه که جایگاه شایسته خود در بین قدرت­‌های بزرگ جهان می­دانست، بود. بنابراین، ما شاهد یک دستور کار جهانی از سیاست نهادی مسکو هستیم. روسیه مدام درمورد دموکراتیزه کردن روابط بین­‌الملل بحث و استدلال می­کند و در اسناد رسمی خود، بر محوریت سازمان ملل و یک نظام جهانی "چندمحوری"، برخلاف نظام تک قطبی به رهبری ایالات متحده، تأکید کرده است. مسکو همچنین، پی برده که بهترین فرصت برای برجسته ماندن در چنین جهانی، پذیرش رهبری بر یک نهاد یکپارچه منطقه­‌ای است با توجه به اینکه مجامع کشورها برای مشارکت در حکومت جهانی مناسب­‌تر است.
برای این منظور، سه نهاد مهم و کلیدی را مورد توجه قرار می­‌دهیم. مسکو برای نیل به هدف دشوار امنیت، از تأسیس دو نهاد که به نظر می­رسد مسئولیت­‌های هم‌پوشاننده‌ای دارند، حمایت کرده است: CSTO و SCO. اولی، که از پیمان امنیت جمعی 1992 به دست آمد، یک توافق پایه مبتنی بر حمایت متقابل در بین اعضای آن درصورت وجود یک تهدید خارجی قریب­‌الوقوع، است. با این حال، اثبات شد که این توافق کافی نیست و سرانجام در اکتبر 2002، به یک اتحادیه نظامی واقعی دارای دبیرخانه و دبیرکل، بوروکراسی توسعه یافته و عملکردهای مشابه با ناتو، ازجمله مشاوره در زمان بحران، تبدیل شد. شاید بزرگترین دستاورد CSTO تشکیل یک نیروی واکنش سریع مشترک توانا در سال 2009 بین شش کشور عضو آن بود. از آن زمان، مسکو و شرکای آن، رزمایش­‌های نظامی متنوع و بی­شماری را برگزار کردند که درآن­ها فعالیت­‌های حافظ صلح، مبارزه با قاچاق مواد مخدر و ضدترور شبیه­‌سازی شده بود. علیرغم اینکه این دستاوردها محسوس هستند، نفوذ این سازمان بر آسیای مرکزی مانع از عدم عضویت مهم استراتژیک ازبکستان، و ادامه امتناع ناتو برای معامله با CSTO به عنوان یک تأمین­‌کننده امنیتی مناسب، می­شود.
ازسوی دیگر، «سازمان همکاری شانگهای» (SCO) با توجه به اینکه اولین نهاد غیراقتصادی بود که جمهوری خلق چین آن را تأسیس و از بدو تأسیس آن را رهبری کرده است، اغلب به عنوان یک پروژه چینی در نظرگرفته می­شود. این سازمان در شرایطی پدید آمد که روسیه هنوز بسیار ضعیف بود و پی برد که اگر درحاشیه بماند، راه را برای جایگزینی چین با خود فراهم می‌کند. بنابراین، مسکو تصمیم به پیوستن و همکاری با این سازمان جدید گرفت و در نتیجه به یک تصمیم­‌گیرنده برابر با چین تبدیل شد. SCO به عنوان یک بستر مناسب برای رفع تنش­‌های بین این رقبا در زمان جنگ سرد با حل و فصل اختلافات مرزی و استقرار نیروها، مشخص شد. SCO همچنین از شرکای کوچک­تر پکن و مسکو پشتیبانی کرد که برخی از آن­ها نه دچار چالش‌های داخلی بودند و نه درمعرض تهدیدهای منطقه­‌ای قرارداشتند، اما اغلب توسط (عمدتا) کشورهای غربی به دلیل پیشینه حقوق بشر خود، مورد انتقاد قرارگرفته بودند. روسیه با روبه وخامت رفتن روابط با غرب، SCO را به عنوان یک سازمان جایگزین برای نظام تحت رهبری امریکا و جایگاهی برای استقرار قدرت بزرگ، می­دید.
با این وجود، به نظر می­رسد که مسکو درباره SCO مصمم و شاید حتی صادق نیست. مسکو مایل نیست که CSTO با SCO به عنوان یک تأمین­‌کننده امنیت انحصاری منطقه جایگزین شود. از سوی دیگر، مسکو به رغم تأیید رسمی عملکرد توسعه‌­ای SCO، از آن پشتیبانی نکرده است. روسیه به محدودیت­های توانایی خود برای محدود کردن گسترش نفوذ چین در آسیای مرکزی واقف است. برخی از محققین اشاره کرده­‌اند که حمایت روسیه از توسعه و به ویژه پذیرش هند، به منظور تلاش و حتی خنثی کردن موضع برتر چین در SCO، انجام گرفته، لذا، توانایی SCO در انجام اقدامات با توجه به رقابت­های درون سازمان به طور مؤثری تضعیف شده است. بنابراین، به نظر می­رسد که روسیه ترجیح می­دهد تا SCO به عنوان یک کانون و مجمع معتبر برای کشورهای غیرغربی با نقش عملی محدود، باقی بماند.
در نهایت، سومین نهاد اوراسیایی روسیه، EAEU، در نتیجه­ مجموعه­‌ای از تلاش­های همگرایی اقتصادی که به اواسط دهه 1990 برمی­گردد، پدید آمد و در واقع در اوایل دهه 2000 در زمان تأسیس EurAsEC، سرعت گرفت. EAEU، سال­ها بعد با یک اتحادیه گمرکی و فضای اقتصادی واحد تقویت شد. این نهادها در نهایت از ژانویه سال 2015 به اتحادیه اقتصادی اوراسیا تبدیل شدند. EAEU عملکردهای فراملی بیشتری نسبت به CSTO یا SCO داشت، و کمیسیون آن (دقیقا همانند کمیسیون اتحادیه اروپا) می­تواند با اکثریت آرا تصمیم بگیرد و بنابراین (از لحاظ نظری) می­تواند حتی بزرگترین عضو (روسیه) را رد کند. علاوه براین، مسکو از محدودیت­های شرکت در یک سازمان با عضویت زیاد مثل SCO، آگاهی دارد. ازاین رو، اعضای اولیه شامل روسیه، قزاقستان و بلاروس بودند، ارمنستان و قرقیزستان هم متعاقبا به آن پیوستند، که به نظر می­رسید همه این اعضا به این پروژه بیشتر متعهد باشند. آن­ها در اثر سقوط تولید ناخالص ملی در کشورهای پسا شوروی در دهه 1990، تاحد زیادی انگیزه داشتند.
همگرایی اقتصادی اولیه با قزاقستان و بلاروس درصدد احیای برخی از فعالیت­های اقتصادی پیشین و مجددا صنعتی کردن منطقه و آماده­‌سازی آن برای جهانی شدن به عنوان یک بلوک بود. بعدها زمانی که EAEU تأسیس شد، هدف دیگری اضافه شد- ایجاد یک ظرفیت درون منطقه­‌ای برای مقابله بهتر با طرف منفی سرمایه­‌داری جهانی. با وجود این واقعیت که ادغام اوراسیا به عنوان جدی­ترین تلاش از زمان فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی درنظرگرفته می­شود، برخی از چالش­‌های قابل توجه همچنان باقی مانده است. مشکلاتی در اجرای تعهدات گوناگون وجود دارد. همچنین، هنوز نتایج اقتصادی در پی نداشته است و به نظر می­رسد که تجارت درون منطقه­‌ای به طور نامتناسبی به نفع روسیه است. علاوه براین، درحالی که این اتحادیه به دنبال تقویت و ترویج تجارت آزاد بین اعضا است، هنوز هم مسائلی با وجود موانع غیر تعرفه‌ای­ وجود دارد. 
به طورکلی، برخی از انتقادها از ابتکار عمل نهادی روسیه درست است و به مشکلات واقعی از قبیل رقابت و مسئولیت­‌های مشترک بین CSTO و SCO و تداوم موانع غیر تعرفه‌ای در آنچه که به عنوان منطقه تجارت آزاد اتحادیه اقتصادی اوراسیا فرض می­شود، اشاره دارد. موضوع کم اهمیت­‌تر، فقدان آشکار یک ایدئولوژی واحد قوی در پسِ این بلوک منطقه‌ای به رهبری روسیه است. با این وجود، یک استدلال درحمایت از «نهادگرایی اوراسیایی» را می­توان در نظریه روابط بین­‌الملل یافت. بیشتر رژیم­ها در سایر نقاط جهان بر پایه رژیم­‌های موجود بنا نهاده شده است. در فضای پس از اتحاد جماهیر شوروی، ادغام اساسا تلاشی درجهت تلفیق مجدد کشورهایی است که زمانی بخشی از یک کشور بودند و سطح وابستگی اقتصادی آن­ها درحال حاضر بالا است. در هر صورت اگر چنین شود، روند نهادگرایی را آسان­تر و مشارکت­‌کنندگان را با یکدیگر آشناتر می­سازد. 
در نهایت، همانطور که یکی از محققین روسیه یادآور می­شود، «نهادگرایی اوراسیایی» یک پروژه بحث برانگیز و مجادله­‌آمیز است. مسکو حضور چشمگیری در تأمین بودجه و حمایت از این رویه­ نشان داده است. همچنین به تکامل آن­ها و پیشبرد سایر پروژه­‌های دارای تمهیدات مناسب و مطلوب­تر که پاسخگوی نیازهای ژئوپولیتیکی یا ژئواکونومیکی آن باشد، تمایل نشان داده است. با این حال، موفقیت نهایی به عواملی بستگی دارد که به دنبال رهایی از کنترل کامل روسیه مانند محاسبات داخلی و روابط قدرت بزرگ در بین شرکای کوچک­تر آن، باشند.      
انتهای مطلب/
 

«آنچه در این متن آمده به معنای تأیید محتوای آن از سوی «موسسه ایران شرقی» نیست و تنها در راستای اطلاع رسانی و انعكاس نظرات تحليلگران و منابع مختلف منتشر شده است» 
 
 
* سایت تحلیلی «دیپلمات» با تمرکز بر منطقه آسیا که موضوعات گرایشات ژئوپلتیک در منطقه آسیا، اقیانوسیه، مسائل افغانستان، پاکستان و آسیای مرکزی، موضوعات دفاعی و امنیتی را پوشش می‌دهد. این سایت توسط «دیوید لولین- اسمیت»، «مین بوی جونز» و «سونگ لی» در سال 2001 تاسیس شد و  مرکز آن در توکیو، ژاپن می‌باشد.
 
 
 
 


کد مطلب: 2149

آدرس مطلب :
https://www.iess.ir/fa/translate/2149/

موسسه مطالعات راهبردي شرق
  https://www.iess.ir