کد QR مطلبدریافت صفحه با کد QR

چگونگی تعامل با حکومت طالبان

چگونه با رژیم جدید افغانستان تعامل کنیم؟

مجله فارن افرز , 6 فروردين 1401 ساعت 13:56

مترجم : زهرا خادمی راد

طالبان بیش از 6 ماه است که بر کرسی قدرت در افغانستان نشسته است. در طول این مدت، ایالات متحده و متحدان آن تلاش کرده‌اند تا برای مواجهه با این وضعیت، به یک سیاست جامع برسند. رهبران غربی عموما تمایل دارند که طالبان مبادرت به تشکیل یک دولت فراگیر کرده، به حقوق زنان احترام بگذارد، از تعقیب اعضای دولت سابق افغانستان اجتناب کند و با تروریسم بین المللی قطع رابطه کند. در بحبوحه وقوع یک بحران اقتصادی و انسانی در افغانستان، سیاستگذاران بین المللی با یک معمای جدی مواجه شده‌اند: اینکه همچنان با طالبان به عنوان یک گروه مطرود بین المللی رفتار کرده و بخش عمده حمایت‌ها را از آن دریغ کنند؛ یا اینکه با ارائه کمک‌های اقتصادی به این کشور، این رژیم را سر پا نگه دارند.


مطالعات شرق/

طالبان بیش از 6 ماه است که بر کرسی قدرت در افغانستان نشسته اشت. در طول این مدت، ایالات متحده و متحدان آن تلاش کرده‌اند تا برای مواجهه با این وضعیت، به یک سیاست جامع برسند. رهبران غربی عموما تمایل دارند که طالبان مبادرت به تشکیل یک دولت فراگیر کرده، به حقوق زنان احترام بگذارد، از تعقیب اعضای دولت سابق افغانستان اجتناب کند و با تروریسم بین المللی قطع رابطه کند. در بحبوحه وقوع یک بحران اقتصادی و انسانی در افغانستان، سیاستگذاران بین المللی با یک معمای جدی مواجه شده‌اند: اینکه همچنان با طالبان به عنوان یک گروه مطرود بین المللی رفتار کرده و بخش عمده حمایت‌ها را از آن دریغ کنند؛ یا اینکه با ارائه کمک‌های اقتصادی به این کشور، این رژیم را سر پا نگه دارند.

اما با توجه به اینکه جهان به شکل عجیبی اطلاعات بسیار اندکی راجع به رژیم جدید افغانستان دارد لذا این بحث سیاسی همچنان بی نتیجه مانده است. اهداف، منافع و ساختارهای تصمیم سازی طالبان مبهم هستند؛ طی این سال‌ها، «مولوی هبت الله آخوندزاده» رهبر فعلی این گروه، نه در تلویزیون دیده شده و نه عکسی از وی منتشر شده است؛ سایر اعضای کادر رهبری طالبان مثل «ملا محمد حسن»، «ملا عبدالغنی برادر» و «سراج الدین حقانی» نیز به ندرت دیده شده‌اند یا هرگز دیده نشده‌اند. در این میان، کتاب «در جست‌وجوی دشمن: ملا عمر و طالبان ناشناخته» که اخیرا به قلم «بت دام» نوشته شده است می‌تواند راهنمای خوبی برای شناخت رژیم جدید طالبان باشد. این کتاب دقیق و مملو از جزئیات که نویسنده (به عنوان یک خبرنگار تحقیقی)، آن را براساس سال‌ها مشاهده و مطالعه رفتار طالبان نگاشته است، بسیاری از عملکردهای درونی طالبان را افشا می‌کند ـ و نشان می‌دهد که اطلاعات غرب درباره نحوه عملکرد این جنبش، تا چه اندازه کم و محدود است.

این کتاب که نگاه بسیار دقیق (و متفاوت از آنچه غربی‌ها عمدتا در ذهن دارند) به این گروه دارد، پیشنهاد می‌دهد که سیاست‌گذاران نه باید تلاش کنند تا این رژیم را به طور کامل به حاشیه برانند و نه باید انتظار داشتته باشند که طالبان به مطالبات بین‌المللی تن در دهد. در عوض، سیاستگذاران باید به دنبال تدوین یک سیاست روشنفکرانه و البته آگاهانه باشند که از اقدامات به شدت تنبیهی به دور باشد و در همان حال، برای شناخت این سازمان و شناسایی حوزه‌های قابل همکاری نیز وقت بگذارند. بدین ترتیب، آنها می‌توانند از تبدیل کردن بی دلیل طالبان به یک دشمن اجتناب کرده و همچنین منابع ارزشمند خود را صرف اهداف دور از دسترسی که بعید است محقق شوند نکنند. با اتخاذ چنین رویکردی، آنها می‌توانند جلوی فرو رفتن بیشتر این کشور را در باتلاق بحران انسانی بگیرند.

اطلاعاتی تازه از یک چهره مرموز
«بت دام» از اوایل دهه 2000 در حوزه مطالعات افغانستان مشغول فعالیت بوده است و در سال 2012 شروع به نگارش کتابی درباره ملا محمد عمر رهبر اولین رژیم طالبان کرد؛ رهبری که میزبان «اسامه بن لادن» بود و از سال 1996 تا 2001 بر افغانستان حکمرانی می‌کرد، تا اینکه در نهایت توسط ایالات متحده سرنگون شد. پس از سقوط رژیم طالبان، ملا عمر به ندرت در محافل عمومی دیده می‌شد و همواره به نوعی یک شخصیت افسانه‌ای به حساب می‌آمد. تلاش «دام» برای شناخت رهبر مرموز طالبان، او را به سمت سفری دور و دراز در سرزمین کشاند؛ سفری که خودش در این کتاب به تشریح آن پرداخته است. پس از حملات 11 سپتامبر، باور عمومی این بود که ملا عمر از خاک پاکستان، طالبان را رهبری می‌کند. اما «دام» پس از سال‌ها تحقیق، به شواهدی دست می‌یابد که نشان می‌دهد ملا عمر تا زمان مرگش در سال 2013، در افغانستان بوده است ـ و گاهی اوقات حتی زیر گوش نیروهای آمریکایی بوده است. ملا عمر با زندگی در یک خانه گلی ساده، از دیدها پنهان شده بود و هر از گاهی از طریق نوار کاست یا صدور دستورالعمل‌های دست نویس، با زیردستان خود ارتباط برقرار می‌کرد.

ملا عمر هرگز به خوبی شناخته نشد. او (به خصوص در سال‌های اولیه جنگ) غالبا به عنوان یک نیروی افراطی به تصویر کشیده می‌شد که به القاعده پناه داده بود. اما «دام» تصریح می‌کند که رسانه‌ها و سیاست‌گذاران غربی به خاطر اطلاعات اندک شان، نگاه متعصبانه‌ای به ملا عمر و طالبان دارند که همین مسئله، ارزیابی ارتباط آنها را با بحث تروریسم پیچیده می‌کند. نویسنده در این کتاب می‌نویسد: «جریان غالب رسانه‌ای، همیشه از یک دشمن صحبت می‌کردند که همین کار سبب طولانی شدن جنگ شد.» وی می‌افزاید: «پس از خروج ملا عمر از قندهار در اواخر سال 2001، دیگر اطلاعات موثق چندانی درباره وی وجود نداشت. او و بن لادن، اهداف اصلی آمریکا و متحدانش در افغانستان بودند اما وضعیت به شکلی بود که گویی آنها به طور کامل از روی صفحه زمین پاک شده‌اند.» در واقع، زمانی که ملا عمر در سال 2013 درگذشت، هیچکس به جز حلقه کوچکی در درون طالبان، از این موضوع مطلع نبود و بیش از دو سال طول کشید تا خبر مرگ وی همه جا منتشر شد.

نویسنده این کتاب معتقد است که طالبان به خوبی شناخته نشده است. او کتاب خود را اصلاح کننده تصاویر کلیشه‌ای منتشر شده درباره طالبان می‌داند؛ تصاویری که براساس آنها، طالبان یک مشت افراد متعصب سرکوبگر هستند که بیشتر به واسطه اقداماتی چون ممنوع کردن موسیقی، اعمال مجازات‌های سخت و ظالمانه و ممانعت از فعالیت زنان شناخته می‌شوند. اما «دام» از طریق انجام مصاحبه‌های گسترده با افرادی که تحت حکومت طالبان زندگی کرده بودند نشان می‌دهد که زندگی زیر سایه حکومت طالبان، شکل یکسانی نداشته است. در دهه 1990، افراد که تحت حکومت طالبان بودند می‌توانستند به موسیقی سنتی گوش دهند، شعر بخوانند و ورزش کنند. هرچند زنان عمدتا محصور در خانه بودند اما برخی دختران در مدارس ابتدایی تحصیل می‌کردند. و همچنین به گفته نویسنده، «شواهد کمی وجود دارد دال بر اینکه جمعه هر هفته مراسم اعدام و سنگسار در استادیوم‌های بزرگ شهرهایی چون کابل و قندهار انجام شده و مردم محلی مجبور به شرکت در آن بوده‌اند.»

نویسنده همچنین شواهدی ارائه می‌کند که نشان می‌دهد این جنبش، بیشتر از آنچه معمولا تصور می‌شود، از حمایت مردمی برخوردار بوده است ـ دست کم در مناطق روستایی کشور. برای مثال، مردم قندهار از اقدامات طالبان در سال 1994برای پاکسازی جنگ سالارانی که از مردم پول گرفته و آنها را آزار و اذیت می‌کردند و همچنین ایجاد امنیت و ثبات تقدیر می‌کردند. مردم افغانستان که در یک جامعه سنتی زندگی می‌کردند، چندان از سخت‌گیری‌های طالبان غافلگیر نشدند. حتی در کابل نیز، وقتی طالبان در سال 1996 وارد کابل شد و به هرج و مرج پایان داد، خیلی از ساکنان شهر برای آنها سوت و کف زدند. علاوه بر این، هرچند وضع محدودیت‌های جدید بر زندگی روزمره مردم (و به خصوص بر زندگی زنان) ممکن است سخت بوده باشد اما برخی افراد از ارزان‌تر شدن مواد غذایی و سوخت و بازگشایی دوباره فرودگاه‌ها راضی بودند.

نویسنده این کتاب همچنین بحث حمایت طالبان از القاعده را که شاید یکی از بزرگترین دغدغه‌های ایالات متحده و جهان باشد، مورد تحلیل قرار می‌دهد. وی نشان می‌دهد که رابطه بین ملا عمر و اسلامه بن لادن، رابطه‌ای مبهم و چند پهلو بوده است. هرچند ملاعمر به بن لادن اجازه داد تا در افغانستان بماند اما از درخواست‌های بن لادن برای گسترش تروریسم بین الملل راضی نبود و تلاش می‌کرد مانع گفت‌وگوی وی با رسانه‌ها شود. بعدها پسر بن لادن به نویسنده این کتاب گفت: «این رابطه چندان خوب نبود. ملا عمر واقعا نمی‌خواست کاری به کار پدرم داشته باشد اما در مجموع هم نمی‌توانست او را نادیده بگیرد، به خصوص به این خاطر که به شدت از خارج از کشور تحت هجمه قرار داشت.»

«دام» معتقد است که ایالات متحده این وضعیت پیچیده را سوء مدیریت کرد. تلاش‌های واشنگتن برای به حاشیه راندن طالبان در دهه 1990، تا حد زیادی غیرسازنده بود. رفتار ایالات متحده برای مطرود کردن طالبان، مانع از ایجاد یک درک متقابل شد و با تشدید تعصبات، مانع از انجام یک مصالحه، به خصوص در رابطه با القاعده، شد. اقدامات نظامی که با هدف وادار کردن طالبان به طرد القاعده طراحی شده بودند، در عوض موجب ناسازگاری و امتناع ملا عمر از تحویل بن لادن شد. برای مثال، در سال 1996، پس از حمله القاعده به سفارتخانه‌های آمریکا در کنیا و تانزانیا، حمله ایالات متحده به مقرهای القاعده در شرق افغانستان سبب خشم ملا عمر شد. وی در واکنش به این حملات گفت: «اگر همه دنیا به رغم تضمین‌های ما، به مخالفت با ما ادامه داده و خواستار تحویل گرفتن بن لادن شوند، ما هرگز او را تحویل نخواهیم داد.» وی افزود: «در عوض، ما تا آخرین قطره خون خود از وی دفاع خواهیم کرد.» ملا عمر به «تام مالیناوسکی» دیپلمات آمریکایی هشدار داد که چنین حملاتی صرفا موجب افزایش وحدت اسلامی و دشمنی با آمریکا خواهد شد. به گفته یکی از دستیاران مالیناوسکی، «در واقع، شصت موشک کروز، او را به آغوش بن لادن سوق دادند.»

نویسنده این کتاب همچنین این احتمال را کم می‌داند که طالبان حاضر باشد در ازای دریافت سطحی از تعامل با غرب، امتیازات بیشتری بدهد. به گفته وی، رهبران طالبان غالبا دین و ایمان خود را به سازش عملی با جامعه جهانی ترجیح می‌دهند، حتی اگر این کار به قیمت تخریب وجهه آنها در سطح بین المللی تمام شود. برای مثال، زمانی که طالبان در سال 2001، مجسمه‌های بودا را در نزدیکی شهر بامیان تخریب کرد و با موجی از انتقادات و محکومیت‌های بین المللی مواجه شد، ملا عمر گفت: «من نگران رابطه مان با دنیا نیستم. وظیفه من، اجرای احکام اسلامی است، نه بیشتر و نه کمتر.» ملا عمر همچنین بن لادن را تحویل ایالات متحده نداد چون نگران بود که «اگر چنین جایزه بزرگی را به آمریکایی‌ها بدهد، دشمنان او را آماج حملات خود قرار داده و به وی برچسب مسلمان قلابی می‌زنند.» در همین حال، باید توجه داشت که اقدامات و آرمان‌های ملا عمر الگویی برای دیگران نیز هستند؛ مسئله‌ای که سنتی قوی در بین رهبران دینی افغانستان به شمار می‌رود. برای نمونه، لازم است تا سیاست‌گذاران توجه خاصی به این مثال‌ها داشته باشند: به نظر می‌رسد که هبت الله رهبر فعلی طالبان، ملا عمر را الگوی خود قرار داده است. هبت الله، مثل ملا عمر، در قندهار اقامت دارد، از قرار گرفتن جلوی دوربین‌ها اجتناب می‌کند و گفته می‌شود که تفسیر خود از اسلام را (مبنی بر اینکه شریعت تنها منبع قانون و قدرت است)، بر توافقات عمل گرایانه برتری می‌دهد. کتاب «دام» به واشنگتن و دیگران یادآوری می‌کند که تعهد طالبان به اسلام، واقعی است؛ اینکه آنها حقیقتا معتقدند که پیاده سازی این دین به نفع کشور آنها است؛ و اینکه آنها غالبا اسلام را به مصالحه دیپلماتیک ترجیح می‌دهند، حتی اگر این کار پیامدهایی برایشان به دنبال داشته باشد.

قدرت اعتقادی طالبان، نه تنها در رابطه آنها با آمریکا، بلکه دررابطه آنها با ولی‌نعمت شان، پاکستان، نیز مشهود است. نویسنده این کتاب نشان می‌دهد که رابطه طالبان با همسایگان افغانستان غالبا مبهم و متناقض بوده است: هرچند طالبان کمک و حمایت پاکستان را پذیرفته است اما از اینکه گفته شود رفتار پاکستان با افغانستان به شکلی است که گویی این کشور یکی از ایالات پاکستان است، به شدت متنفر است. برای مثال، زمانی که رهبر یکی از احزاب پاکستانی خطاب به ملا عمر گفته بود: «شما واقعا اینجا چه کار می‌کنید؟ شما ابتدا باید یک دولت اسلامی در پاکستان تشکیل دهید»، ملا عمر چنین واکنش نشان داده بود: «از نظر طالبان، دخالت خارجی یک بلا و فاجعه است. همه باید متوجه این موضوع شوند که طالبان "از داخل همین کشور" برخاسته است.»

فصلی جدید؟
تحقیق «دام» به سیاست‌گذاران کمک می‌کند تا یک خط مشی سیاسی جدید را در قبال طالبان در پیش گیرند. برخورد با طالبان به عنوان یک جنبش افراطی مطرود، ممکن است سبب شعله ور شدن حمایت‌های تروریستی شود که ایالات متحده و متحدان آن به شدت از آن بیمناک هستند. روش مرسوم واشنگتن برای مقابله با تهدیدات تروریستی احتمالی از طریق حمله به خاک افغانستان، بیش از انتظار سیاست‌گذاران آمریکایی واکنش‌ها و پیامدهای منفی به دنبال داشت. اینگونه حملات، به خصوص زمانی که شبه نظامیان در جریان آنها کشته می‌شوند، مردم محلی را به شدت ضد ایالات متحده شورانده است. اگر این روش همچنان ادامه پیدا کند، ممکن است مردم افغانستان را به حمایت از رژیم طالبان وادارد ـ و شاید هم به حمایت از سایرگروه‌های افراطی منطقه. لذا بهترین گزینه آن است که با اتخاذ یک دیپلماسی صبورانه، طالبان را وادار به تصحیح عملکرد غلط خود کرد.

طبق ارزیابی «دام» از رفتار طالبان، تعامل دیپلماتیک با این سازمان یک گزینه خردمندانه است ـ و شاید حتی به مرور زمان، اعطای کرسی سازمان ملل به این رژیم یا حتی بازگشایی سفارت آمریکا در افغانستان. این اقدام دولت بایدن عاقلانه بوده که به بانک‌ها اجازه داده تا در افغانستان فعالیت کنند و اینکه جامعه بین الملل بتواند بدون ترس از اقدامات تلافی جویانه ایالات متحده، دارایی‌های دولت افغانستان را آزاد کرده و کمک‌های خود را به این کشور ارائه کند. البته به رغم اینکه دولت بایدن اخیرا تصمیم گرفته است تا معاملاتی  را که مربوط به مردم افغانستان می‌شوند آزاد کند اما لازم است تا لغو تحریم‌های مالی و تجاری وضع شده علیه دولت طالبان را نیز به طور خاص در دستور کار خود قرار دهد. هم ایالات متحده و هم طالبان، از وجود یک افغانستان بی‌طرف و مستقل منتفع می‌شوند؛ وضعیتی که احتمال تبدیل شدن این کشور را به میدان رقابت قدرت‌های بزرگ و شعله‌ور شدن دوباره آتش جنگ‌های داخلی را کم می‌کند.
با این حال، کسانی که امیدوارند طالبان به خواسته‌های غرب درباره تشکیل یک دولت فراگیر و احترام به حقوق بشر تن دهد، ممکن است سرخورده شوند. شاید طالبان با برخی شروط کوچک موافقت کند (مثلا اجازه دهد تا تعداد بیشتری از دختران در مدارس تحصیل کنند یا کمک‌های بشردوستانه از طریق سازمان‌های غیردولتی وارد این کشور شود و یا اینکه اقدامات تلافی جویانه خود یا شلاق زدن در ملا عام را محدود کند) اما باید گفت که داشتن انتظاری بیش از این متأسفانه نابخردانه است.

پایین بودن این احتمال که بتوان طالبان را به تغییر رویکرد اصلی خود در حوزه‌های حاکمیتی و اجتماعی واداشت، می‌تواند احتمال انجام سرمایه گذاری‌های بزرگ را نیز در این کشور کاهش دهد. با این حال، ارائه سطوح ثانویه کمک‌های بشردوستانه، جدا از بحث‌های سیاسی، باید انجام شود. افغانستان باید به خاطر درد و رنج مردمش از کمک‌های بشردوستانه بهره مند شوند، نه اینکه این کمک‌ها پاداشی در قبال همکاری و مشارکت دولت این کشور باشد. تصمیم جنجالی دولت بایدن برای اختصاص نیمی از دارایی 7 میلیارد دلاری بلوکه شده افغانستان به کمک‌های بشردوستانه‌ای که مستقیما به دست مردم افغانستان خواهند رسید و نه دولت طالبان، نشان می‌دهد که آمریکایی‌ها متوجه محدودیت‌های همکاری با طالبان شده‌اند.

این اقدام همچنین نشانه‌ای از وجود نیروهای قدرتمندی است که در حال فاصله انداختن بین طالبان و ایالات متحده هستند. ایالات متحده منافع اندکی در افغانستان دارد و به لحاظ داخلی نیز، اعطای دلارهای مالیات دهندگان آمریکایی به یک دشمن سابق ممکن است حمایت چندانی در داخل این کشور در پی نداشته باشد. اما به رغم اینکه ارائه سطحی از کمک‌های اقتصادی که برای سر پا نگه داشتن رشد اقتصادی افغانستان لازم است، غیرممکن به نظر می‌رسد، ایالات متحده و جامعه جهانی باید از قطع ارتباط کامل با طالبان اجتناب کنند.
در شرایطی که ایالات متحده و دیگران در حال تفکر درباره نحوه تعامل خود با رژیم طالبان هستند، باید به این نکته توجه داشت که هر راهبرد خوبی در این زمینه مستلزم آن است که سیاست‌گذاران صبر و تحمل را پیشه خود کرده و مهم‌تر از همه، تلاش کنند تا شناخت بیشتری راجع به طرف مقابل خود به دست آورند. لازم نیست حتما دوستدار طالبان باشیم تا متوجه شویم که پیشنهادات ارائه شده در این کتاب، مشورت‌های سیاسی درست و دقیقی هستند.
انتهای مطلب/



«این متن در راستای اطلاع رسانی و انعكاس نظرات تحليلگران و منابع مختلف منتشر شده است و انتشار آن الزاما به معنای تأیید تمامی محتوا از سوی "موسسه مطالعات راهبردی شرق" نیست.»


کد مطلب: 3034

آدرس مطلب :
https://www.iess.ir/fa/translate/3034/

موسسه مطالعات راهبردي شرق
  https://www.iess.ir