کد QR مطلبدریافت صفحه با کد QR

دیپلماسی دینی

ثباتسازی در افغانستان؛ کارکرد دیپلماسی دینی و سازمان‌های پان اسلامی (بخش دوم)

gmfus , 27 شهريور 1401 ساعت 10:50

مترجم : زهرا خادمی راد

سیاسی شدن دین و ماهیت متغیر درگیری‌ها، مفاهیم مرسوم دیپلماسی را در مقابله با مناقشات جاری بازتعریف کرده است. این وضعیت، دریچه‌های جدیدی را برای مشارکت فعال بازیگران مذهبی و سازمان‌های دین محور در روند صلح سازی و حل مناقشه باز می‌کند. دیپلماسی دینی، بر چگونگی شکل گیری هویت‌ها در چارچوب عوامل قومی ـ مذهبی و همچنین نحوه قدرت بخشیدن به رفتارها و عقاید سیاسی از طریق دین، بخصوص در جهان اسلام، تأکید دارد. لذا دین می‌تواند با ارائه فرصت تعامل و همچنین انگیزه بخشی به بازیگران (بخصوص بازیگران ایدئولوژیک) برای ورود به صحنه عملیاتی، نقش موثری را ایفا کند. با توجه به اهمیت نقش مذهب در افغانستان، به عنوان منبعی برای درگیری و صلح سازی، تا هنوز غرب به رهبری ایالات متحده آمادگی لازم را برای ارتباط با بازیگران دینی در این کشور نداشته‌ است.


مطالعات شرق/

خلاصه بخش اول
از زمان خروج ایالات متحده از افغانستان در سال 2021 تا کنون، غرب هنوز هیچ برنامه مشخصی برای تعامل با دولت طالبان نداشته است اما ادامه این رکود و عدم کنشگری میتواند پیامدهای وخیمی را هم برای شهروندان افغانستان و هم به طور کلی برای منافع غرب در پی داشته باشد. یک اتفاق نظر گسترده در غرب وجود دارد مبنی بر اینکه تعامل با افغانستان باید ادامه پیدا کند اما نه به روش گذشته. یکی از این روشهای مغفول مانده که در این گزارش پیشنهاد میشود، دیپلماسی دینی است. این شکل از دیپلماسی «Track II» عمیقا ریشه در بافتها، اقدام‌ها و سنتهای دینی و مذهبی داشته و جهتگیری آن به سمت نقش آفرینی فعال رهبران دینی در زمینه سیاست، حل مناقشه و ایجاد صلح است. برخی معتقد هستند که با توجه به پیوند دیرینه مسایل سیاسی و  اجتماعی ـ فرهنگی در افغانستان، درک ناکافی از دین، نقطه کور اصلی در رویکرد سیاست خارجی غرب بوده است.

در این بین، «سازمان همکاری اسلامی» و «اتحادیه جهان اسلام»، به طور خاص، دو سازمان غیردولتی پان اسلامی بسیار اثرگذار هستند که از مشروعیت دینی و همچنین تفسیر میانهرو خود از آموزههای اسلامی استفاده کردهاند تا ضمن مقابله با ایدههای رادیکالی که مروج افراط گرایی خشن هستند، بتوانند در درگیریهای سابق و فعلی جهان اسلام نیز از طریق تسهیل مذاکرات، پادرمیانی و همچنین آغاز کردن روند صلح،  وارد عمل شوند. لذا با توجه به تجربه این نهادها، دیپلماسی دینی ابتکارآمیز از طریق این سازمانها میتواند یک گزینه سیاسی موثر برای تعامل پایدار اروپا و آمریکا با افغانستان در آینده باشد. در گزارش پیش رو، که ترجمه بخش دوم آن در این شماره آمده است، نویسنده ضمن بررسی این موضوع، پیشنهادهایی را درباره نحوه انجام این کار ارائه میکند.
 
 نقش سازمان‌های پان اسلامی
شاید در حال حاضر، اهمیت دیپلماسی دینی در هیچ کجای دنیا به اندازه افغانستان (که در حال حاضر با «بدترین بحران انسانی» مواجه است) مهم و فوری نباشد. در شرایطی که 20 میلیون افغانستانی در آستانه قطحی قرار دارند، پیامدهای این عدم کُنشگری بسیار سخت خواهد بود. طبق تخمین «برنامه توسعه سازمان ملل»، امسال افغانستان ممکن است با نوعی «فقر همگانی» مواجه شود، به نحوی که 97 درصد جمعیت آن با درآمد روزانه کمتر از 1.90 دلار، به زیر خط فقر کشیده شوند. با توجه به تاریخ پرآشوب افغانستان و پیامدهای جهانی گسترده آن، می‌توان به راحتی عواقب انسانی، جغرافیایی و امنیتی سقوط دولت را در این کشور، پیش‌بینی کرد.

در چنین شرایطی و با توجه به خطرات عدم کنشگری، غرب باید به نقش خود توجه کرده و با سردمداری جریان مقابله با این بحران، واکنش‌های پایداری را برای این منظور طراحی کند. اما این اقدام مستلزم داشتن یک درک بهتر و دقیق‌تر از نقش بازیگران، باورها و نهادهای دینی این کشور است. بخصوص ایالات متحده باید اقدام‌هایی را که برای اولین بار در دوران اوباما نهادینه شده بود، احیا و بازنگری کرده و از بازیگران دینی افغان بخواهد تا به روند توسعه و صلح سازی ملحق شوند. هر چند که صحبت درباره این کار، آسان‌تر از انجام دادن آن است.

به گفته یکی از تحلیلگران، رهبران غربی نتوانسته‌اند اهمیت و جایگاه رهبران دینی را در توسعه پایدار افغانستان به سرعت درک کنند. برعکس، بازیگران حاضر در جامعه مدنی مدرن افغانستان "از جمله بازیگران مستقر در کابل و همچنین نخبه سالاران" تمایل بسیار بیشتری نشان داده‌‌اند تا رهبران دینی را در روند صلح سازی مشارکت دهند. این تمایل، بدون شک، ناشی از درک بیشتر آنها از نقش اساسی بازیگران دینی در جامعه است.

ایالات متحده و سایر قدرت‌های غربی باید در افغانستان ایجاد ثبات کنند اما نمی‌توانند این کار را بدون کمک نیروهای میانجی و شرکای مورد اعتماد انجام دهند. به گفته دو تن از کارشناسان آمریکایی، استفاده از «شبکه‌های ارتباطی مورد اعتماد»، بیشتر می‌تواند روند صلح را به پیش ببرد تا مبارزه با گرایش‌های فرهنگی موجود. در شرایطی که دولت طالبان به دنبال کسب مشروعیت، درآمد و ثبات است و در حالی که افغانستان دستخوش یک بحران ذاتی است، ایالات متحده و غرب هیچ انتخابی جز تعامل با نیروهای دینی محلی مورد اعتماد ندارند.

این اقدام باید شامل مشارکت با رهبران مسلمان ساکن در غرب و همچنین سازمان‌های دینی چون «اتحاد جهان اسلام» و «سازمان همکاری اسلامی» باشد. این دو نهاد دارای زبان دینی و وابستگی‌های فرهنگی مشترک با بازیگران افغان هستند. آنها همچنین ده‌ها سال رابطه و سرمایه اخلاقی در این کشور دارند که می‌توانند از آن استفاده کنند. با توجه به سابقه این دو سازمان در پادرمیانی دینی، تعاملات بین دینی و صلح سازی، غرب می‌تواند به عنوان دو شریک روی آنها حساب کند. تعهدات اخلاقی این دو سازمان، نه تنها می‌تواند از طریق سیاست‌ها و زبان‌های پذیرفته شده محلی، زبانی را برای پیشبرد ارزش‌های مشترک و همگانی در اختیار جامعه جهانی قرار دهد؛ بلکه می‌تواند نشان دهد که بازیگران دینی و "دین ـ محور" نه فقط مانعی در برابر صلح نیستند بلکه شرکای مهمی در مسیر همزیستی، توسعه و رفاه می‌باشند. «اتحادیه جهان اسلام» و «سازمان همکاری اسلامی» همچنین می‌توانند رهبران مسلمان مستقر در غرب را برای تعامل با گفتمان‌های بین دینی و بین فرهنگی که قادر به حمایت از آنها هستند بسیج کنند.

سازمان همکاری اسلامی
«سازمان همکاری اسلامی»، از زمان آغاز فعالیت‌اش از سال 1969 تا کنون، به خاطر تلاش‌ برای ایجاد هماهنگی بین دینی و بین فرهنگی و همچنین نقش آفرینی مستمر در حل مناقشات و ارائه کمک‌های بشردوستانه به کشورهای مسلمان، احترام زیادی در جهان اسلام پیدا کرده است. این در حالی است که اندازه و حضور قابل توجه آن در نقاط مختلف جهان نیز به نفوذ آن افزوده است. «سازمان همکاری اسلامی» به عنوان دومین سازمان بین دولتی جهان و تنها سازمان با این ابعاد در جهان اسلام، نقش کلیدی در حل شماری از درگیری‌های جاری یا در حال ظهور در جهان اسلام داشته است، از جمله پادرمیانی در تایلند و فیلیپین، حل و فصل درگیری موجود بین اردن و «سازمان آزادی بخش فلسطین»، کاهش تنش بین بنگلادش و پاکستان پس از جنگ سال 1971 و انجام اقدامات اصلاحی در سومالی. اینها و شمار زیادی دیگری از مداخلات «سازمان همکاری اسلامی»، نشان دهنده پذیرش و پتانسیل آن به عنوان یک نماینده توانا در جهان اسلام بوده و حضور مستمر و دیرینه آن را برای حل مناقشات و تعامل با طرف‌های درگیر نشان می‌دهد. در بخش ذیل، به چند نمونه از اقدامات میانجی‌گرانه‌ای که تحت نام این سازمان انجام شده است اشاره می‌کنیم. 

فیلیپین
مناقشه جنوب فیلیپین به سال 1935 بازمی‌گردد؛ زمانی که جزایر «میندانائو» و «سولو»، به اراضی مشترک‌المنافع فیلیپین اضافه شدند. این مسئله سبب به حاشیه رانده شدن مردم محلی شد. در سال 1969، درگیری‌های آشکاری بین دولت و گروه‌های شورشی مسلمان «مورو» به وجود آمد و باعث شد تا جامعه مسلمان این کشور خواهان حق تعیین سرنوشت شود. در سال‌های بعد، «جبهه آزادی‌بخش ملی مورو» به گروه‌های مختلفی موسوم به «جبهه‌های مورو» تقسیم شد که یکی از آنها، «جبهه آزادی‌بخش اسلامی مورو» بود. هدف اصلی آنها تشکیل یک دولت اسلامی در فیلیپین بود.

در سال 1972، «سازمان همکاری اسلامی» اولین کمیته حقیقت یاب خود را به فیلیپین اعزام کرد. سپس با استفاده از گزارش این کمیته، از دولت و جبهه آزادی‌بخش ملی خواست تا وارد مذاکره شوند و بدون به خطر انداختن حاکمیت و تمامیت ارضی کشور، راه حل مسالمت آمیزی را برای این بحران پیدا کنند. علاوه بر این، جبهه آزادی‌بخش به عنوان عضو ناظر در «سازمان همکاری اسلامی» پذیرفته شد. این حمایت «سازمان همکاری اسلامی» از جبهه آزادی‌بخش، دولت را به این نتیجه رساند که این سازمان احتمالا تنها سازمانی است که می‌تواند جبهه آزادی‌بخش را برای شرکت در مذاکرات تحت فشار قرار دهد.

در جریان این روند، «سازمان همکاری اسلامی» به شدت به اصول قوانین بین المللی و همچنین احترام به تمامیت ارضی فیلیپین متعهد بود. یکی از دلایل عدم جدا شدن میندانائو از اراضی فیلیپین، توانایی «سازمان همکاری اسلامی» در متقاعد کردن «جبهه‌های مورو» بود تا از درخواست خود برای جدا شدن دست برداشته و برای کسب خودمختاری در داخل کشور تلاش کند. این اقدام، «سازمان همکاری اسلامی» باعث شد تا همه طرف‌ها، این سازمان را به چشم یک عنصر میانجی صادق ببینند.

اقدامات میانجی‌گرانه فشرده «سازمان همکاری اسلامی»، دولت و جبهه آزادی‌بخش را بر آن داشت تا در سال 1996 توافقنامه صلحی را امضا کنند. این توافقنامه، ضمن تعیین چارچوب کلی صلح در جنوب، «نور میسواری» رهبر جبهه آزادی‌بخش را به عنوان حاکم مناطق خودمختار جنوبی پیشنهاد می‌کرد. اما پارلمان این توافقنامه را تصویب نکرد و سبب توقف روند صلح شد.  

با این وجود، اقدامات میانجی‌گرانه «سازمان همکاری اسلامی» همچنان ادامه یافت که این نشان دهنده ثبات قدم و تعهد بالای این سازمان برای تعامل بلند مدت با طرف‌های این درگیری بود. در سال 2007، «سازمان همکاری اسلامی» بار دیگر با طرف‌های حاضر در این جنگ وارد مذاکره شد تا بتواند ضمن شناسایی موانع موجود بر سر راه اجرای توافق صلح 1996، پیشنهاداتی را برای بهبود چشم انداز آن ارائه کند. برای نیل به این هدف، «سازمان همکاری اسلامی» با کمک «بانک توسعه اسلامی»، حدود 16 میلیون دلار کمک مالی را با هدف کاهش فقر و بازسازی زیرساخت‌های میندانائو، به جبهه آزادی‌بخش پرداخت کرد.

همچنین پنج کارگروه در حوزه‌های شریعت و نظام قضایی، نظام سیاسی، منابع طبیعی و موضوع‌های مربوط به توسعه اقتصادی تشکیل شدند. هدف این کارگروه‌ها، نظارت بر اجرای توافقنامه صلح و ارائه پیشنهاد برای کمک به روند صلح بود.
حمایت «سازمان همکاری اسلامی» از روند صلح، دولت و گروه‌های مورو را به ادامه مذاکرات ترغیب کرد. در نهایت، در سال 2019، با تشکیل رسمی «منطقه خودمختار بانگسامورو در میندانائو فیلیپین»، به پنج دهه درگیری بین دولت و گروه‌های مورو پایان داده شد.

تایلند
شورش‌های تایلند عمدتا در استان‌های مسلمان‌نشین واقع در جنوب این کشور می‌باشند. در سال 1903، تایلند منطقه «پاتانی» را ضمیمه خاک خود کرد، مناطق «یالا»، «ناراتیوات» و «سونگکلا» را نیز به تصرف خود درآورد. این مناطق حدود 1.8 میلیون مسلمان را در خود جای داده بودند که همین مسئله سرآغاز شورش‌ها در تایلند شد. در سال 2014، پس از آنکه چند یگان ارتش و پلیس مورد حمله قرار گرفتند و حدود 80 جوان مسلمان در بازداشت کشته شدند، شورش وارد مرحله جدیدی شده و به شدت خشونت بار شد. به دنبال این وضعیت، تایلند در اکثر مناطق مسلمان نشین، حکومت نظامی برقرار کرد.

بخش غالب جهان اسلام، این درگیری را مناقشه‌ای می‌دانستند بین دولت بودایی تایلند و اقلیت مسلمان این کشور که خواهان تشکیل یک دولت خودمختار و به رسمیت شناخته شدن فرهنگ و زبان‌ آنها و همچنین کنترل منابع و توسعه خود بودند.

«سازمان همکاری اسلامی» به عنوان یک نیروی میانجی وارد این مناقشه شد، هم از این جهت که تایلند عضو ناظر این سازمان بود و مهم‌تر اینکه، خود دولت تایلند خواستار این پادرمیانی شده بود. این سازمان توجه خود را معطوف به بررسی شروط جامعه اقلیت مسلمان جنوب تایلند کرد و این در حالی بود که نقطه قوت این میانجیگری، اهرم‌های دیپلماتیک این سازمان در مقابل دولت تایلند و همچنین اعتبار آن در بین جوامع مسلمان بود.

تلاش‌های «سازمان همکاری اسلامی» منجر به کاهش سطح تنش و در نهایت، حذف برخی موانع موجود بر سر راه مذاکرات شد. در سال 2006 و به دنبال تلاش‌های «سازمان همکاری اسلامی»، اقدام‌های خشونت بار و سرکوب مسلمانان تا حد چشمگیری کاهش پیدا کرد. حالا طرف‌های درگیر آماده بودند تا رویکرد خود را بازنگری کرده و به جای جنگ، وارد مذاکره شوند، بخصوص پس از آنکه نخست وزیر تایلند در همان سال از مسلمانان ساکن در جنوب این کشور عذرخواهی کرد. وی حتی پیشنهاد کرد که یک منطقه توسعه ویژه برای همکاری با استان‌های«یالا»، «ناراتیوات»، «سونگکلا»، «پاتانی» و «ساتون» تشکیل شود و علاوه بر این، از امکان اجرای قانون شریعت در جنوب خبر داد.

طبق اعلام «سازمان همکاری اسلامی»، تلاش‌های این سازمان معطوف به کاهش موانع موجود بر سر راه مذاکرات بوده است تا بتواند زمینه برخورداری مسلمانان تایلند را از حقوق شهروندی خود فراهم کند. این سازمان همچنین به دنبال آن بود تا ضمن توقف سرکوب‌ها و اقدامات خشونت بار مقام‌های امنیتی بر ضد مسلمانان، زمینه برقراری صلح و ثبات را در این کشور، در چارچوب احترام به حاکمیت و تمامیت ارضی آن فراهم کند.

یکی از دستاوردهای مهم «سازمان همکاری اسلامی» در تایلند، بی‌اعتبار کردن باورهای اشتباه و رایجی بود که موانع غیرضروری در برابر مذاکره و حل مناقشه ایجاد می‌کردند. در جریان این مأموریت، «سازمان همکاری اسلامی» دریافت که ناآرامی در تایلند، نه نتیجه تبعیض دینی بود و نه لزوما نتیجه خود دین. بلکه بیشتر، نادیده گرفتن تاریخ و فرهنگ مناطق جنوبی، عامل وقوع این شورش‌ها بوده است.

افغانستان    
دلگرم کننده‌ترین موضوع درباره نفوذ جاری «سازمان همکاری اسلامی» در افغانستان، این حقیقت است که این سازمان از سال 2011 تاکنون، به واسطه تأسیس یک دفتر اختصاصی، حضور فیزیکی در این کشور دارد و در حال حاضر در زمینه ارائه کمک‌های مورد نیاز به مردم افغانستان، با نهادهای مختلف بین‌المللی تعامل دارد.

مهم‌تر این که، برنامه‌ها و اقدامات «سازمان همکاری اسلامی»، به عنوان یک سازمان بزرگ و فراگیر در جهان اسلام، برای افغان‌ها مورد پذیرش است. شاهد این مدعا، ابتکارهای مختلفی است که این سازمان طی سال‌های اخیر، با هدف پر کردن شکاف موجود بین نخبگان دینی و مدنی این کشور انجام داده است. برای مثال، می‌توان به کنفرانس علما در سال 2018 اشاره کرده که به میزبانی مشترک «سازمان همکاری اسلامی» و عربستان سعودی برگزار شد و ریاست آن بر عهده امام مسجدالحرام و مفتی اعظم مصر بود. این اقدام بخشی از تلاش «سازمان همکاری اسلامی» برای تحقق صلح و ثبات در افغانستان و محکوم کردن تروریسم و افراط‌گرایی خشونت طلب، در چارچوب آموزه‌های صحیح اسلامی بود.

در سال 2021، «سازمان همکاری اسلامی» نشست فوق العاده شورای وزرای خارجه خود را در پاکستان برگزار کرد؛ موضوع این نشست، گفتگو درباره نحوه کمک به بحران فزاینده انسانی در افغانستان بود. شرکت کنندگان در این نشست، متعهد شدند اقدام‌هایی را جهت «باز کردن کانال‌های مالی و بانکی و برقراری دوباره جریان‌های مالی و نقدینگی و نیز ارائه کمک‌های بشردوستانه» در این کشور انجام دهند. آنها همچنین متعهد شدند تا در سه ماهه اول سال 2022، کمک‌هایی را از طریق «بانک توسعه اسلامی» ارائه کنند تصمیمی که «آنتونی بلینکن» وزیر خارجه آمریکا، آن را نمونه بارزی از یک عزم و اقدام جمعی برای کمک به افراد نیازمندِ کمک دانست و از آن تقدیر کرد.  
   
«سازمان همکاری اسلامی» نه تنها دارای نفوذ، حساسیت و دغدغه‌های لازم برای انجام اصلاحاتِ واقعی در افغانستان است بلکه درک خوبی نیز از اسلام و پیام صلح آن دارد. در اسلام، حل و فصل درگیری بین مسلمانان، یکی از بزرگترین عبادات به شمار می‌رود. اگر یک چیز در جهان وجود داشته باشد که بتواند طالبان را متقاعد کند تا تمایل جنگی خود را کنار گذاشته، از پناه دادن به گروه‌های شبه نظامی ستیزه‌جو اجتناب کرده و در مقابل اصلاحات مقاومت نکند، همان مذهبی است که بیش از هر چیز دیگری آن را در دل خود جای داده‌اند. این همان آموزه‌های مسالمت آمیز، مترقی و ناب اسلامی است که باید با بازگویی آنها، افغان‌ها را ترغیب کرد تا به خاطر کشور، ملت و آینده خود با یکدیگر متحد شوند. «سازمان همکاری اسلامی»، روایت کننده‌ای است که آنها حقیقتا تمایل دارند به صحبت‌های آن گوش فرا دهند.

ساختاری برای صلح و امنیت
«سازمان همکاری اسلامی» ساختاری در حوزه صلح و امنیت دارد که به اقدام‌های آن برای میانجی‌گری و حل و فصل مناقشات کمک می‌کند. این وضعیت، از ماده 1 (6) منشور این سازمان نشأت می‌گیرد که هدف آن، ایجاد روابط بین دولتی مبتنی بر عدالت، پاسخ متقابل و حسن همجواری، به منظور تضمین صلح، امنیت و هماهنگی جهانی است. این نشان دهنده تعهد کشورهای عضو به منظور حل و فصل مناقشات خود از طریق روش‌های مسالمت آمیز و اجتناب از استفاده از زور یا تهدید به استفاده از زور در روابط است.

هدف اصلی «واحد صلح، امنیت و حل مناقشه» سازمان همکاری اسلامی، که تحت نظارت مستقیم دبیرکل قرار دارد، تقویت نقش این سازمان در استفاده از دیپلماسی پیشگیرانه و میانجی‌گری، به عنوان ابزارهایی برای پیشگیری و حل و فصل مناقشات است. این واحد به عنوان یک واحد حمایتی در درون این سازمان عمل می‌کند که هدف آن در وهله اول، ارائه پیشنهاد درباره مناقشات مختلف، از طریق تحلیل‌های کارشناسی و راهبردی است که توسط شبکه‌های اتاق فکر آن انجام شده است. این واحد همچنین روی بحث مبارزه با تروریسم تمرکز کرده و به عنوان دبیرخانه شورای خردمندان و نماینده ویژه دبیرکل فعالیت دارد.

«سازمان همکاری اسلامی» مأموریت دارد تا چهره‌های سرشناس جهان اسلام را برای اهداف مشورتی گرد هم آورد و لذا اثرگذاری زیادی از طریق شورای خردمندان دارد. این نهاد معمولا متشکل از افرادی است که به عنوان رهبر، شناخت خوبی از جهان اسلام دارند و به خاطر داشتن خِرد، تجربه، دانش، بی‌طرفی و توانایی ارائه راهکار، مورد احترام هستند. شورای خردمندان از اصول اسلامی برای حل  فصل مناقشات فردی، اجتماعی و بین ادیانی استفاده می‌کند. این نهاد سعی می‌کند با الهام از رویه‌های سنتی و اسلامی موجود درباره حضور طرف ثالث در درگیری‌ها، به عنوان یک داور در جریان حل مناقشات وارد شود. در جهان اسلام، در بیشتر مواقع که نهادی مثل شورای خردمندان با طرف‌های حاضر در هر درگیری وارد تعامل می‌شود، گردن نهادن به نتیجه داوری آن، تبدیل به یک الزام اخلاقی می‌شود.

نمایندگان ویژه دبیرکل نیز به همین اندازه دارای اهمیت هستند و می‌توانند وظیفه شناسایی ریشه‌های اصلی درگیری‌ها و همچنین حمایت و همکاری با سازمان‌های منطقه‌ای و بین‌المللی و نمایندگان ویژه آنها را در زمینه میانجیگری، سازش و صلح سازی بر عهده گیرند.

علاوه بر این، «سازمان همکاری اسلامی» یک هیئت دائمی نیز در اتحادیه اروپا داشته و میزبان نماینده ویژه ایالات متحده می‌باشد؛ همچنین نفوذ فرمان و حضور فراگیر آن در جهان اسلام، نشان از نقش مهمی است که این سازمان می‌تواند در زمینه ایجاد ثبات در افغانستان و مصالحه آن با سایر نقاط دنیا ایفا کند. تاریخ دیرینه این سازمان در حوزه میانجیگری، ساختار آن در حوزه صلح و امنیت، تلاش‌های دوستانه آن برای حل و فصل درگیری‌ها و همچنین «واحد صلح، امنیت و حل مناقشه» آن، همگی این سازمان را در موقعیت مناسبی برای اعمال دیپلماسی دینی و ایجاد صلح در افغانستان قرار داده‌اند.

اتحادیه جهان اسلام 
ده‌ها سال است که «اتحادیه جهان اسلام» (که در سال 1962 تأسیس شده است) در خط مقدم واکنش در مواقع بحرانی و ارائه کمک‌های بشردوستانه در جهان اسلام و غیراسلام بوده است. این نهاد برای کاهش آلام میلیون‌ها انسان درگیر در جنگ، درگیری یا فاجعه، اقدام‌های گسترده‌ای انجام داده است.

«اتحادیه جهان اسلام» ضمن راهبری چندین طرح بزرگ در سرتاسر جهان، پیام درست تحمل پذیری اسلامی را منتشر کرده و از طریق مذاکره و همکاری، بین فرهنگ‌ها و جوامع مختلف پل زده است. یکی از ابتکارهای منحصر به فرد این نهاد طی سال‌های اخیر، استفاده از نفوذ و دسترسی علمای اسلامی و پیام آوران صلح، به منظور مقابله با تفکرات افراطی و خشونت گرایانه بوده است. «اتحادیه جهان اسلام» نقش اساسی در مقابله با تعصب، تبعیض دینی و هیاهوهای فرقه‌ای که عمدتا مرتبط با جهان اسلام بوده، داشته است. این نهاد با رهبران برجسته یهودی و مسیحی در نقاط مختلف جهان ارتباط برقرار کرده تا بتواند پیام همه شمولی، مذاکرات بین ادیان و پذیرش دینی را برجسته کند. ژانویه سال 2022، «محمد العیسی» دبیرکل این اتحادیه، ضمن شرکت در مراسم بزرگداشت هفتاد و پنجمین سالگرد آزادسازی اردوگاه نازی‌ها در «آشویتس»، بر مأموریت این اتحادیه برای گسترش مدارا و صلح تأکید کرد.

«اتحادیه جهان اسلام» با سازمان ملل همکاری داشته و کمک‌های قابل توجهی به «صندوق زکات پناهجویان» این سازمان کرده است. این اتحادیه جزو معدود سازمان‌هایی است که در اقدامی پیشگامانه، فتواهایی را درباره استفاده از زکات برای پناهجویان و آوارگان از طریق کمیساریای عالی پناهجویان سازمان ملل صادر کرد. این صندوق با جمع آوری 200 میلیارد تا 1 تریلیون دلار زکات در سال، به یکی از بزرگترین صندوق‌های انتقال پول به فقرا و نیازمندان جهان بدل شده است. البته نبود اجماع بین علمای دینی درباره امکان پرداخت زکات به نهادهای سکولار و غیرمسلمان، همچنان یک مانع مهم برای کمک کنندگان مسلمان است تا بتوانند کمک‌های خود را روانه نهادهایی چون سازمان ملل کنند. در چنین شرایطی، حمایت «اتحادیه جهان اسلام»، راه را برای عبور از این مانع و تعامل بین بشردوستی مبتنی بر سنت‌های اسلامی و بشردوستی نهادهای سکولار فراهم آورده است. این اقدام، یک توجیه ایدئولوژیک مهم ایجاد می‌کند تا بتوان اصول اسلامی بشردوستانه را با دستور کار جهانی بشردوستانه پیوند داد.    
    
چنین اقداماتی نشان می‌دهند که «اتحادیه جهان اسلام» چگونه توانسته است به عنوان یکی از کمک کنندگان پیشرو در حوزه‌های بشردوستانه در جهان ظاهر شده و روی موضوع‌هایی چون صلح سازی همه جانبه، همکاری‌های بین المللی و حل مناقشه "بخصوص در کشورهای مسلمان" تمرکز کند.

یکی از دستاوردهای مهم «اتحادیه جهان اسلام»، «منشور مکه 2019» است؛ منشوری که از تنوع فرهنگی و دینی، مقابله با افراطی‌گری و قوانین ضد خشونت و نفرت حمایت می‌کند. این منشور که توسط «اتحادیه جهان اسلام» تنظیم شده و به تأیید 1.000 عالم دینی از 128 کشور رسیده است، مروج بحث برابری انسان‌ها بدون توجه به قومیت، نژاد و ملیت آنها است؛ از درگیری‌هایی که مبتنی بر اختلاف‌های دینی و فرهنگی هستند دوری می‌کند؛ و حامی همکاری مثبت و تعامل سازنده است. این منشور همچنین تأکید زیادی روی بحث توانمندسازی زنان داشته و تصریح می‌کند که «نباید با به حاشیه راندن نقش زنان، بی‌احترامی به شأن آنها، پایین آوردن جایگاه اجتماعی آنان یا ممانعت از فرصت‌های دینی، آموزشی، سیاسی یا اجتماعی پیش روی آنها، زن را تضعیف کرد. حقوق زنان شامل برابری دستمزدها و فرصت‌ها است.»

این منشور، به دستورالعملی برای اقدام‌های «اتحادیه جهان اسلام» در سرتاسر دنیا بدل شده و به این سازمان کمک کرده است تا از نفوذ خود برای تنش‌زدایی‌های فرهنگی، درون دینی و بین ادیانی استفاده کند. این سند همچنین جایگاه این اتحادیه را به عنوان یک نیروی صلح ساز جهانی ارتقاء داده است. این سازمان به واسطه خدمات قابل توجه‌اش در جهان اسلام و همچنین اقدام‌های خود در حوزه بازسازی و توانبخشی در سرتاسر جهان، در سطح بین المللی به رسمیت شناخته شده است.

در شرایطی که سازمان‌های کمک کننده بین المللی و غربی‌ها در تلاش هستند تا کمک‌های بشردوستانه به موقعی را در افغانستان ارائه کرده و اعتماد و حمایت ملت افغان را به دست آورند، «اتحادیه جهان اسلام» به واسطه خدمات موثر خود در حوزه‌های دینی و اجتماعی، حضور پایداری در این منطقه دارد. طی پنج تا شش سال گذشته، این نهاد به حدود 9.4 میلیون افغانستانی خدمات اجتماعی، آموزشی، بهداشتی، توسعه‌ای، بشردوستانه و کمک‌های اضطراری ارائه کرده است.

حلقه نفوذ «اتحادیه جهان اسلام» می‌تواند یک کاتالیزور بسیار خوب برای انجام اصلاحات و همچنین ایجاد تغییر واقعی در افغانستان باشد. «اتحادیه جهان اسلام»، چنانکه در موارد متعدد نشان داده است، می‌تواند برای ترویج آموزه‌های حقیقی و میانه‌رو اسلام در بین رژیم طالبان، با علمای دینی همکاری کرده و این رژیم را ترغیب به فاصله گرفتن از مواضع رادیکال خود کند. این اتحادیه می‌تواند تحت هدایت «منشور مکه»، از رهبران دینی در افغانستان استفاده کرده و با طالبان وارد همکاری شود تا بتواند مواضع سرسختانه این گروه را که تا کنون مانع از تعامل غرب با آنان شده است تغییر دهد. برای مثال، نوع رفتار رژیم طالبان با زنان، یکی از نگرانی‌های مهم بین المللی است. همان طور که پیشتر گفته شد، این منشور به وضوح حقوق زنان را مشخص کرده است و «اتحادیه جهان اسلام» می‌تواند با استفاده از مساعی جمیله و همچنین نفوذ و ارتباطات دینی خود، این پیام را به طالبان منتقل کرده و این گروه را به حفظ حقوق زنان تشویق کند.

ایجاد صلح در افغانستان، برای ثبات منطقه‌ای لازم است و حمایت پاکستان نیز نقش کلیدی در موفقیت این مهم دارد. در سال 2021، «اتحادیه جهان اسلام» تلاش کرد تا با استفاده از شبکه رهبران دینی خود مذاکرات دین محوری را بین این دو کشور برقرار کرده و با استفاده از اعتبار و سرمایه معنوی خود، سبب کاهش افراط‌گرایی دینی، فرقه‌گرایی و شبه نظامی‌گری در این دو کشور شود. این سازمان برای هموار کردن مسیر صلح در این منطقه، کنفرانس ویژه‌ای را با حضور 1.200 عالم دینی از افغانستان و پاکستان برگزار کرد. این نشان می‌دهد که «اتحادیه جهان اسلام» تا چه حد در این دو کشور نفوذ داشته و می‌تواند به عنوان یک نیروی میانجی در سطح دولتی عمل کند و در عین حال، روند تعامل بین نخبگان دینی دو کشور را تسهیل کند.

«اتحادیه جهان اسلام» وجهه خوبی در غرب، و بخصوص در دولت ایالات متحده، دارد. در سال 2019، وزارت خارجه آمریکا در گزارش تروریسم خود، از اقدامات «العیسی» دبیر کل این اتحادیه برای انتقال «پیام مذاکرات بین ادیان، مدارای دینی و همزیستی مسالمت آمیز بین مسئولان دینی جهانی، از جمله امامان مسلمان خارج از جهان عرب» تقدیر کرد.
این چشم انداز برای «اتحادیه جهان اسلام» متصور است که بتواند از شبکه‌های خود استفاده کرده و درس‌های گرفته شده از جریان تعامل خود با افغانستان را (مثل کنفرانسی که در بالا عنوان شد) با دیگران به اشتراک بگذارد. این شبکه می‌تواند پلی باشد که دنیا برای تعامل خود با طالبان به آن نیاز دارد و آغازگر مذاکره با این گروه در حوزه اصلاحات، امنیت و حقوق بشر باشد. با توجه به اینکه بحران اقتصادی و بشردوستانه در افغانستان روز به روز در حال بدتر شدن است، هر چه این پل زودتر وارد صحنه شود بهتر است.

«سازمان همکاری اسلامی» و «اتحادیه جهان اسلام» (که عضو ناظر سازمان همکاری اسلامی است)، دو مطالعه موردی از دو بازیگر متفاوت اما به هم پیوسته هستند که غرب می‌تواند با استفاده از آنها، با رژیم طالبان و ملت افغانستان وارد تعامل شود. «سازمان همکاری اسلامی» دومین سازمان بزرگ بین دولتی در جهان است که تقریبا از منافع ملی همه کشورهای مسلمان در جهان، از شمال آفریقا و خاورمیانه گرفته تا آسیای مرکزی و آسیای جنوب شرقی، نمایندگی می‌کند. «اتحادیه جهان اسلام» نیز یک سازمان بین المللی غیردولتی اسلامی است که توجه آن معطوف به پیشبرد ارزش‌های میانه‌رو اسلام در همین منطقه جغرافیایی و فراتر از آن می‌باشد. ارزش‌ها، نظام‌ها و اهداف این سازمان‌ها، آنها را تبدیل به شرکای طبیعی برای اروپا و آمریکا در حوزه تعامل با افغانستان می‌کند. اقدام‌ها و قدرت منحصر به فرد این دو نهاد، نه تنها نشان دهنده اهداف مرتبط و مشترک آنها با غرب در افغانستان است بلکه نشان دهنده گستره فرصت‌هایی است که این گونه سازمان‌های پان اسلامی می‌توانند در اختیار غرب قرار دهند تا تعامل سازنده‌ای را در این کشور در پیش گیرد.

چالش‌های دیپلماسی دینی در افغانستان          
 سازمان‌های دین محور می‌توانند به عنوان کاتالیزوری برای ورود بازیگران سیاسی و رهبران دینی به عرصه همکاری‌های دیپلماتیک و مداخلات صلح ساز عمل کنند. آنها همچنین می‌توانند راه‌های ارتباطی را برای سازمان‌های غیر دولتی، نهادهای کمک رسان بین المللی و جهان غرب به وجود آورند تا آنها بتوانند برای ارائه به موقع کمک‌های بشردوستانه خود، به جوامع دینی محلی و جامعه مدنی دسترسی پیدا کنند.

سازمان‌های دین محور پان اسلامی مثل «سازمان همکاری اسلامی» و «اتحادیه جهان اسلام» می‌توانند به طور بالقوه احیاگر مسیرهای همکاری سیاسی بین افغانستان و غرب، به منظور حل چالش‌های سیاسی، اقتصادی و امنیتی به وجود آمده در منطقه باشند. با این حال، این سازمان‌ها ممکن است به واسطه برخی محدودیت‌های خاص در زمینه اجرای دیپلماسی دینی در تعامل با رژیم طالبان، به مانع برخورد کنند.  

در افغانستان، نهادهای سنتی (شوراهای محلی مثل لویه جرگه) و نهادهای دینی (مثل مدارس دینی و علما)، به مقام‌های سیاسی مشروعیت داده و شکل دهنده ارزش‌های اخلاقی، اقدام‌های جمعی و باورهای سیاسی مردم محلی هستند. اما رهبران دینی، به رغم ایفای وظایف مدنی متعدد، فاقد استقلال بوده و غالبا نوعی رابطه یک سویه با دولت و سایر بازیگران توسعه‌ای دارند؛ بازیگرانی که از صدای این رهبران برای کسب مشروعیت سیاسی و دسترسی مستقیم به منافع پروژه‌ها استفاده می‌کنند.

دولت اقدام‌های محدودی را برای اعطای نوعی نقش مستقل به این رهبران دینی انجام می‌دهد تا آنها بتوانند روند مذاکرات را تسهیل کرده و از برنامه‌های ایجاد صلح حمایت کنند. اما این رهبران از این موضوع ابراز نارضایتی می‌کنند که دولت تنها زمانی به دنبال کسب نظر آنها است که نیاز به جلب حمایت برای سیاست‌های خود دارد.

چالش دیگر، عدم آشنائی نهادهای کمک کننده بین المللی با حساسیت‌های سیاسی و حقایق قومی ـ مذهبی کشورهایی است که در آنجا فعالیت دارند. این تا حدودی روشن می‌کند که چرا تعاملی بین رهبران دینی و جامعه جهانی (که به صورت پیش فرض، این رهبران را بنیادگرایان شبه نظامی و صادرکننده تروریسم می‌داند) وجود ندارد. این نوع کلیشه سازی از نهادها و ماهیت‌های دینی، از جمله طالبان و مدارس دینی رادیکال در افغانستان، تعامل با آنها را به عنوان شریکی ارزشمند در عرصه سیاسی و دیپلماتیک دشوار می‌سازد و مشارکت آنها را در جامعه مدنی بیش از پیش محدود می‌کند.

طی یک دهه گذشته، جامعه کمک کنندگان بین المللی حضور خود را در مناطقی که دچار درگیری و بی ثباتی سیاسی بوده‌اند افزایش داده است. ارزیابی دقیق سازمان‌های مدنی محلی نشان می‌دهد که بسیاری از آنها فاقد تأسیسات زیربنایی، منابع انسانی و حمایت‌های مالی هستند تا بتوانند به شکل موفقیت آمیزی در مناطق درگیر جهان فعالیت داشته باشند. در مقابل، سازمان‌های دین محوری چون «سازمان همکاری اسلامی» دارای زیرساخت‌های قوی بوده و ضمن داشتن دفاتر منطقه‌ای متعدد، تجربه زیادی نیز در حوزه‌های مختلف حل مناقشه، دیپلماسی و صلح سازی دارد. به طور مشابه، «اتحادیه جهان اسلام» نیز توانسته است به عنوان یکی از سازمان‌های اسلامی غیردولتی پیشرو در جهان ظاهر شود. این اتحادیه برای مقابله با خشونت و ایجاد همزیستی مسالمت آمیز، مبادرت به ارائه کمک‌های بشردوستانه کرده، حمایت مالی کشورهای کمک کننده را بسیج می‌کند و زمینه تقویت مذاکرات و همکاری‌ها را در جامعه مسلمان و غربی فراهم می‌آورد. این سازمان‌ها با حقایق قومی ـ دینی افغانستان آشنا هستند و به خوبی می‌دانند که باید از چه نوع دیپلماسی دینی برای تعامل با طالبان در زمینه صلح سازی و بحران انسانی قریب الوقوع استفاده کنند.

بازگشت طالبان، به طور طبیعی، منجر به ایجاد الگوی جدیدی از بی اعتمادی بین افغان‌ها شده است؛ افغان‌ها دیگر تمایل ندارند به بازیگران غربی اعتماد کنند و آن را در تضاد با دینامیک‌های داخلی کشور می‌دانند. اما این سازمان‌های دین محور، برخلاف نهادهای کمک رسان بین المللی، مذهب را به صورت سیاه و سفید نمی‌بینند و می‌توانند اعتماد و حمایت جوامع محلی را به دست آورند.

به منظور کمک به افغانستان برای خروج از این بحران پیچیده، سازمان‌های دین محور و جامعه جهانی نقش مهم و حیاتی دارند که باید با کمک یکدیگر آن را ایفا کنند. «سازمان همکاری اسلامی» و «اتحادیه جهان اسلام»، با کمک ایالات متحده و کشورهای اروپایی، می‌توانند دیپلماسی دینی را در حوزه حل مناقشه در افغانستان دنبال کرده و در کنار آن، چارچوب مستحکمی را برای روند بازسازی و تعاملات آینده با طالبان ارائه کنند.  

نتیجه‌گیری و پیشنهادات
سیاسی شدن دین و ماهیت متغیر درگیری‌ها، مفاهیم مرسوم دیپلماسی را در مقابله با مناقشات جاری بازتعریف کرده است. این وضعیت، دریچه‌های جدیدی را برای مشارکت فعال بازیگران مذهبی و سازمان‌های دین محور در روند صلح سازی و حل مناقشه باز می‌کند. دیپلماسی دینی، بر چگونگی شکل گیری هویت‌ها در چارچوب عوامل قومی ـ مذهبی و همچنین نحوه قدرت بخشیدن به رفتارها و عقاید سیاسی از طریق دین، بخصوص در جهان اسلام، تأکید دارد. لذا دین می‌تواند با ارائه فرصت تعامل و همچنین انگیزه بخشی به بازیگران (بخصوص بازیگران ایدئولوژیک) برای ورود به صحنه عملیاتی، نقش موثری را ایفا کند. با توجه به اهمیت نقش مذهب در افغانستان، به عنوان منبعی برای درگیری و صلح سازی، جای تأسف دارد که اروپا و ایالات متحده آمادگی لازم را برای مدیریت مسایل دینی و ارتباط با بازیگران دینی در این کشور نداشته‌اند.

تحلیلگران معتقد هستند که تعامل غرب با افغانستان باید ادامه پیدا کند اما به شکلی دیگر. اروپا و ایالات متحده باید تلاش‌های خود را برای تعامل رسمی با بازیگران دینی در زمینه صلح سازی، کاهش درگیری و مبارزه با تروریسم تقویت کنند. اما برای پیشرفت در این زمینه، آنها باید حاضر به پذیرش اقدام‌های تعاملی و مشارکتی و همچنین استفاده از روش‌های جایگزین در حوزه حل مناقشه باشند.

در شرایطی که اروپا و آمریکا در حال یافتن بهترین راهکار برای حفاظت از منافع خود در افغانستان هستند و در حالی که مداخله نظامی دیگر یک گزینه نبوده و به رسمیت شناختن طالبان هم در دستور کار قرار ندارد، آنها باید توجه خود را معطوف به استفاده از دیپلماسی دینی از طریق سازمان‌های پان اسلامی کرده و آن را به عنوان یک راهکار بلند مدت دنبال کنند. اثرگذاری تاریخی و پتانسیل‌های رو به رشد سازمان‌هایی چون «سازمان همکاری اسلامی» و «اتحادیه جهان اسلام»، می‌تواند یک نقطه شروع خوب برای این هدف باشد.

اروپا و ایالات متحده باید چارچوب چند جانبه‌ای را مشخص کنند که شامل دیپلماسی دینی «Track II»، اقدام‌های میدانی و همچنین طرح‌هایی باشد که ارزش‌های اسلامی میانه‌رو و مداراگرایانه‌تر در افغانستان را در اولویت قرار دهند. برای تحقق موفقیت آمیز این هدف، چند پیشنهاد کلی را در بخش ذیل ارائه خواهیم کرد.

•ایجاد شبکه‌ای از رهبران و نهادهای دینی به منظور مشارکت در حوزه حل مناقشه
شبکه‌ای متشکل از رهبران و نهادهای دینی ایجاد کنید که بتوانند در چرخه کامل حل منازعه (که از پیشگیری و میانجیگری منازعه آغاز می‌شود) مشارکت داشته باشند. این شبکه می‌تواند به عنوان یک خط ارتباطی بین طرف‌های درگیر عمل کرده و آغازگر روند صلح سازی باشد

•آغاز رایزنی‌ها با سازمان‌های پان اسلامی و رهبران جامعه دینی
رایزنی‌ با سازمان‌های پان اسلامی و رهبران جامعه دینی را آغاز کنید تا بتوانید یک طرح مشارکتی عینی و ملموس را برای تعامل با طالبان و بازیگران مهم در بین کشورهای همسایه تدوین کنید. از شبکه‌ها و دسترسی‌های این سازمان‌ها به بازیگران محلی افغانستان استفاده کنید (بخصوص سازمان‌های غیردولتی و دین محور وابسته به هم) تا بتوانید روند پیشگیری از مناقشه و صلح سازی را تسریع کرده و به نتایج واقعا محلی برسید

•تقویت ابزارها، ساز و کارها و منابع سازمان‌های پان اسلامی
با توجه به بحران انسانی فزاینده در افغانستان، ابزارها، ساز و کارها و منابع سازمان‌های پان اسلامی را که قبلا در زمینه ارائه کمک‌های توسعه‌ای و امدادی به جهان اسلام فعالیت داشته‌اند تقویت کرده و آن را به سمت افغانستان سوق دهید.

•تعامل با شبکه‌ای از علمای قومی و فرقه‌ای مختلف
با شبکه‌ا‌ی متنوع از علمای دینی قومی و فرقه‌ای در درون سازمان‌های پان اسلامی مختلف وارد تعامل شوید تا بتوانید با استفاده از ادبیات دینی، قدرت معنوی و مشروعیت معنوی آنها، مانع از استفاده از خشونت علیه غیرنظامیان غیرمسلح شوید، بخصوص گروه‌های اقلیت یا به حاشیه رانده شده‌ای که بیش از دیگران در معرض این گونه حملات در افغانستان قرار دارند.

•تمرکز روی سازمان‌ها و رهبران دینی میانه‌رو
سازمان‌ها و رهبران دینی میانه‌رو باید به طور خاص مورد توجه قرار گیرند. اهمیت و اثرگذاری نقش این افراد در جریان درگیری‌ها ثابت شده است. اروپا و ایالات متحده باید از این رهبران حمایت کرده و از آنها به عنوان شریک در روند مذاکرات و همکاری‌ها، برای مقابله با بازیگران بنیادگرایی که به درگیری‌ها دامن می‌زنند استفاده کنند.

•ایجاد یک چارچوب جامع صلح سازی
مطمئن شوید که اهداف و اقدام‌های این شبکه، کاملا منطبق با یک چارچوب صلح ساز جامع و فراگیر باشند؛ چارچوبی که در آن، جوامع به حاشیه رانده شده براساس خطوط جنسیتی، قومیتی و قبیله‌ای، مورد توجه خاص قرار دارند

•لزوم شناسایی و انتشار مطالب اصیل از سوی رهبران دینی، با هدف نفی ایدئولوژی‌های رادیکال
رهبران دینی از فرق مختلف اسلامی باید به طور مشترک مبادرت به شناسایی و انتشار یک سری مطالب اصیل از قرآن، متون برجسته اسلامی و کتب آموزشی کنند تا بتوان با استفاده از آنها، ایدئولوژی‌های رادیکالی را که حامی افراط‌گرایی خشونت طلب هستند نفی کرد و ضمن حفاظت از حقوق بشر و ترویج صلح، نشان داد که مذاکره و دیپلماسی بر اقدام‌های قهری اولویت دارند.

•اجرای برنامه‌های آموزشی برای بازیگران و رهبران دینی
برنامه‌های آموزشی را برای بازیگران و رهبران دینی، در حوزه ارتباطات بین فرهنگی و بین ادیان، اجرا کنید تا بتوانند بیش از پیش با اختلاف‌های دینی، قومی و قبایلی و پیامدهای آنها آشنا شوند. این افراد همچنین باید در زمینه استفاده از رسانه‌های سنتی و جدید آموزش ببینند.

•تشکیل یک گروه متخصص واکنش سریع
یک گروه متخصص واکنش سریع، متشکل از علمای محلی و سایر رهبران دینی (از جمله زنان و جوانانی که نقش رهبری در جوامع دینی خود ایفا می‌کنند)، تشکیل دهید تا بتواند در مواقع بالا گرفتن خشونت‌ها، به محل اعزام شده و واکنش‌های سریع و میدانی داشته باشند. انجام این کار ممکن است مستلزم برگزاری دوره‌های آموزشی در زمینه حل مناقشه و میانجی گری باشد تا بتواند به آنها در زمینه مهار خشونت کمک کند.

•تشکیل یک صندوق حمایتی
یک صندوق حمایتی تشکیل دهید که بتواند از روند اعزام منابع فنی و انسانی به منظور شبکه سازی و ایجاد دسترسی بیشتر، نظارت بر حقوق بشر، پیشگیری از درگیری و مصالحه پشتیبانی کند.
 
دیپلماسی دینی خلاق می‌تواند یک گزینه سیاسی موثر برای اتحاد ترانس آتلانتیک در افغانستان باشد. اجرای پیشنهادهای بالا می‌تواند از طریق اقدام‌های ساده‌ای آغاز شود، مثل استفاده از مجامع ترانس آتلانتیک موجود به منظور متحد کردن رهبران دینی برای کمک به پر کردن شکاف‌هایی که قبلا توسط غرب تجربه شدند و هموار کردن راه برای تعاملات آینده در افغانستان.

همانطور که «هنری کسینجر» گفته است: «تبدیل کردن افغانستان به یک دموکراسی مدرن ممکن نبود اما سطحی از دیپلماسی خلاقانه ممکن است بهتر بتواند در غلبه به تروریسم کمک کند.» شاید هنوز برای اجرای این توصیه زیاد دیر نشده باشد، آن هم در شرایطی که چالش‌های جدید و سهمگین‌تری پیش رو قرار دارد؛ وضعیتی که از پیامدهای خروج غرب از افغانستان، ظهور چین و حمله روسیه به اوکراین نیز مشهود است. در چنین شرایطی، لازم است تا اروپا و آمریکا، با دقت و جدیت، اقدام‌های خود را مورد بازنگری قرار دهند.
 انتهای مطلب/

«این متن در راستای اطلاع رسانی و انعكاس نظرات تحليلگران و منابع مختلف منتشر شده است و انتشار آن الزاما به معنای تأیید تمامی محتوا از سوی "موسسه مطالعات راهبردی شرق" نیست.»


کد مطلب: 3212

آدرس مطلب :
https://www.iess.ir/fa/translate/3212/

موسسه مطالعات راهبردي شرق
  https://www.iess.ir