دیدار پوتین و شهباز در نشست شانگهای چیزی بیش از یک نزاکت دیپلماتیک بود. این دیدار نشانهای بود از قصد پاکستان برای استقبال از جهانی چندقطبی که در آن اتحادها انعطافپذیر، عملگرا و منفعتمحور هستند.
پاکستان با گسترش طرحهای انرژی، تجارت و اتصال با روسیه و در عین حال گشوده نگه داشتن خطوط ارتباطی با واشنگتن، میتواند یک سیاست خارجی متوازن و متناسب با مراکز قدرت متغیر قرن بیستویکم تدوین کند. مسیر پیشِرو، نیازمند مسیریابی دقیق است، اما مقصد روشن است: پاکستانی که برای منافع اقتصادی و راهبردی با مسکو تعامل میکند، بدون اینکه پلهای پشت سر خود را با واشنگتن، خراب کند. این کاری است به ظرافت راه رفتن روی بند، اما در نظم جهانی در حال ظهور قطعاً ارزشش را دارد.
- اسلامآباد در پی متوازن کردن پیوندها با مسکو و در عین حال حفظ روابط راهبردی با واشنگتن در میانۀ علایق سرمایهگذاری جدید ترامپ است.
- زمینههای همکاری بالقوه شامل منابع نفت و گاز، کریدورهای تجاری منطقهای، امنیت غذایی و شراکتهای فناورانه است.
- پاکستان با استفاده از مجامعی مثل شانگهای در پی کاربرد دیپلماسی چندقطبی برای تنوعبخشی به متحدانش بدون ورود به رقابتهای با حاصل جمع صفر است.
زمانی که پوتین، مراتب تسلیت خود را به شهباز شریف، نخستوزیر پاکستان، به خاطر سیلهای ویرانگر در این کشور ابراز کرد، بستر این گفتوگو در حاشیۀ نشست سازمان شانگهای لایهای از نمادگرایی را به همراه داشت که فراتر از دیپلماسی فاجعه بود. در آن لحظه، رهبر روسیه نهتنها همدردی مسکو را به نمایش گذاشت، بلکه علاقۀ روسیه را برای تعمیق روابط با اسلامآباد نشان داد؛ روابطی که در دوران جنگ سرد به انجماد گراییده بود اما حالا در میانۀ تغییر جریانهای ژئوپلیتیک، رو به گرمی میرود.
هر دو رهبر، با خواست تقویت همکاری در حوزههای مختلف، مسیری جدید را در روابط پاکستان و روسیه نشان دادند. در دورانی که نظم چندقطبی بهسرعت جایگزین نظم جهانی تکقطبی کهنه میشود، این مسیر میتواند گزینههای سیاست خارجی اسلامآباد را بازتعریف کند. اما این دیدار در خلأ رخ نداد. در چند سال گذشته، روسیه و پاکستان به لحاظ دیپلماتیک، اقتصادی و راهبردی به هم نزدیکتر شده بودند. توافق سال 2023 برای اِعمال تخفیف در فروش نفت روسیه به پاکستان، بحثهای فزاینده دربارۀ خطوط لولۀ انرژی و علاقۀ مسکو به متصل کردن طرحهای زیرساختی اوراسیایی خود به بندرهای پاکستان، شواهدی از گذاری عملگرایانه در هر دو سو است.
خود پلتفرم (سکو) سازمان همکاری شانگهای تبدیل به کانونی شده است که چنین اتحادهایی از آن ظهور میکنند. از معاملات انرژی گرفته تا همکاریهای ضدتروریستی، این بلوک برای اسلامآباد فرصت بینظیری فراهم میکند تا از طریق گشایشهای جدید در اوراسیا، شراکت بلندمدت با غرب را متوازن و در عین حال از جانبداری آشکار پرهیز کند. آخرین دیدار پوتین و شهباز، تجسمبخش این رفتار توازنبخش است؛ اما پرسش واقعی این است که پاکستان تا کجا میتواند پیوندهایش با مسکو را مستحکم کند و در عین حال در اردوگاه تحت رهبری امریکا باقی بماند؟
بندبازی ژئوپلیتیک: پیوند با امریکا یا تعامل با روسیه
بهطور تاریخی، سیاست خارجی پاکستان بین واشنگتن و پکن نوسان داشته و مسکو عمدتاً در حاشیه بوده است. حملۀ شوروی به افغانستان در سال ۱۹۷۹ پاکستان را به عنوان همپیمان اصلی ایالات متحده تثبیت کرد و شوروی سابق را در کنار هند قرار داد. دههها پس از آن، صفبندهای سفت و سخت اکنون کمرنگ شدہاند.
امروز واشنگتن هند را به عنوان شریکی راهبردی در مقابل چین میبیند. در حالی که پاکستان، به رغم آنکه همچنان یک متحد بزرگ غیرعضو ناتو برای واشنگتن باقی مانده است، بهویژه پس از خروج آمریکا از افغانستان، اغلب احساس مطرود شدن میکند. از سوی دیگر، روسیه در میانۀ تحریمهای غرب بر سر مسئلۀ اوکراین، به سمت شرق متمایل شده و تلاش میکند شراکتهای تجاری و سیاسیاش را فراتر از اروپا متنوع کند.
این تلاقیِ نیازها، برای اسلامآباد و مسکو فضای دیپلماتیک ایجاد کرده است. اما رفتار توازنبخش همچنان امری ظریف و پیچیده است. پاکستان، وابستگی زیادی به نهادهای مالی غربی مثل صندوق بینالمللی پول و بانک جهانی دارد، از آمریکا فناوری و همکاری دفاعی دریافت میکند و از امتیازهای تجاری در بازارهای غربی سود میبرد. در عین حال، پیوندهای اقتصادی فزایندۀ پاکستان با چین در راهگذر اقتصادی چین- پاکستان (CPEC)، این کشور را به طور طبیعی به روسیه نزدیک میکند که در پی همراهی با ابتکار کمربند و جادۀ پکن است.
چالشِ پیشروی پاکستان این است که روابط خود با مسکو را گسترش دهد بدون آنکه نگرانیهای راهبردی واشنگتن را برانگیزد. برای مثال، معاملات انرژی و طرحهای زیرساختی با روسیه ممکن است قابلپذیرش باشد، اما همکاری نظامی یا اتحاد آشکار در مسئلۀ اوکراین میتواند روابط پاکستان با غرب را پیچیده کند.
جالب اینجاست که اظهارات اخیر ترامپ، در ستایش پاکستان و پیشنهاد سرمایهگذاری امریکا در بخشهای نفت و معدن نشان میدهد که واشنگتن هم میخواهد مانع از گرایش بیش از حد اسلامآباد به سمت محور اوراسیایی متشکل از چین، روسیه و ایران شود. این وضعیت یک پنجرۀ دیپلماتیک ایجاد میکند که در آن پاکستان میتواند تجارت و فناوری روسیه را جذب کند و در عین حال به ایالات متحده اطمینان دهد که در مدار اقتصادی غرب باقی میماند.
زمینههای تعمیق همکاری پاکستان و روسیه
دیدار پوتین و شهباز چندین حوزۀ کلیدی را برای همکاریهای آینده برجسته کرد:
- انرژی و منابع نفت
تمایل روسیه برای اِعمال تخفیف در فروش نفت خام به پاکستان در سال گذشته، زمینه را برای همکاریهای انرژی آینده فراهم کرد. کمبود مزمن انرژی در اسلامآباد و هزینههای فزایندۀ واردات، ذخایر نفت و گاز طبیعی مایع روسیه را به گزینهای جذاب تبدیل میکند. علاوه بر این، پروژههایی مانند خط لولۀ گاز پاکستان استریم - که به دلیل تحریمها و مسائل مالی مدتها به تعویق افتاده بود - با راهحلهای خلاقانه، که احتمالاً شامل تأمین مالی توسط چین یا کشورهای خلیج فارس میشود، قابل احیا است.
- کشاورزی و امنیت غذایی
روسیه، یکی از بزرگترین صادرکنندگان گندم در جهان است، در حالی که پاکستان به دلیل سیل و تغییر اقلیم با چالشهای مکرر امنیت غذایی مواجه است. توافقهای دوجانبه در حوزۀ فناوری کشاورزی، سیستمهای آبیاری و واردات غلات میتواند منابع غذایی پاکستان را تثبیت کند و در عین حال بازار باثباتی برای روسیه فراهم آورد.
- ارتباطات و راهگذرهای تجاری
نخستوزیر شهباز بر راهگذر راهبردی متصلکنندۀ روسیه، آسیای مرکزی، افغانستان و پاکستان به بندرهایی مانند بندر گوادر و بندر کراچی تأکید کرد. این مسیر، در صورت ادغام با کریدور اقتصادی چین-پاکستان و شبکههای حملونقل اوراسیا، میتواند پاکستان را به یک قطب تجاری منطقهای تبدیل کند و میدانهای انرژی روسیه را به بازارهای آسیایی پیوند دهد.
- فناوری و همکاری صنعتی
روسیه دارای تخصص فنی در حوزههای متنوعی از متالوژی گرفته تا خدمات فناوری اطلاعات است که بخش صنعتی پاکستان میتواند از آن بهرهمند شود. ابتکارهای مشترک در استخراج معدن بهویژه با توجه به ذخایر دستنخوردۀ مواد معدنی کمیاب پاکستان- میتواند از طریق توافقهای متوازن دقیق، هم سرمایهگذاری روسیه و هم فناوری غربی را جذب کند.
- آموزش و تبادلات فرهنگی
دیپلماسی نرم اغلب تثبیتکنندۀ پیوندهای بلندمدت است. بورسیههای تحصیلی برای دانشجویان پاکستانی در دانشگاههای روسیه، جشنوارههای فرهنگی و همکاری در حوزۀ گردشگری میتواند فراتر از تعاملات دولتها، حسن نیت عمومی ایجاد کند.
- دفاع و ضدتروریسم (با احتیاط)
در حالی که اتحادهای نظامی آشکار با روسیه میتواند واشنگتن را آزار دهد، همکاری محدود در آموزش ضد تروریسم، امنیت مرزی و همکاری اطلاعاتی در چارچوب سازمان همکاری شانگهای ممکن است برای همۀ طرفها پذیرفتنی باشد، بهویژه با توجه به نگرانیهای مشترک دربارۀ ثبات افغانستان.
چگونگی مدیریت حساسیتهای امریکا توسط پاکستان
مسیر پیشِرو، نیازمند ظرافت راهبردی است. در اینجا اشاره میکنیم که چگونه اسلامآباد میتواند پیوندهایش با روسیه را تقویت کند بدون آنکه روابطش با غرب را بگسلد:
- تمرکز بر حوزۀ اقتصادی و نه نظامی: اولویتدهی به انرژی، تجارت و طرحهای زیرساختی به جای معاملات دفاعی، برای اجتناب از انتقال پیام تغییر ژئوپلیتیکی.
- پوشش چندجانبه: استفاده از پلتفرمهایی (سکوهایی) مانند شانگهای، بریکسپلاس و سازمان ملل متحد برای چارچوببندی همکاری پاکستان و روسیه به عنوان دیپلماسی منطقهای و نه دیپلماسی بلوک-محور.
- شراکت سهجانبه: تشویق طرحهایی که شرکتهای آمریکایی، روسی و حتی چینی را بهطور مشترک در بخشهایی مانند استخراج معدن یا انرژی تجدیدپذیر درگیر میکنند و به جای رقابت، وابستگی متقابل ایجاد میکنند.
- دیپلماسی بشردوستانه: همکاری در حوزۀ تابآوری اقلیمی، مدیریت بلایا و امنیت غذایی. اینها مسائلی هستند که بعید است واکنشهای ژئوپلیتیکی ایجاد کنند.
- ارتباطات شفاف: به واشنگتن اطمینان دهید که همکاری پاکستان با روسیه مکمل شراکتهای این کشور با غربیهاست و نه جایگزین آن. به عنوان مثال، نفت ارزانتر روسیه آسیبپذیریهای اقتصادی پاکستان را کاهش میدهد و بهطور غیرمستقیم سبب باثباتسازی یکی از شرکای کلیدی امریکا در جنوب آسیا میشود.
لحظۀ فرصت
رابطۀ شخصی بین پوتین و شهباز شریف، که در دیدارهایشان از آستانه تا پکن قابل مشاهده است، فرصتی برای گشایش دیپلماتیک فراهم میکند. هر دو رهبر این رابطه را نه به عنوان یک بازی با حاصل جمع صفر علیه سایر قدرتها، بلکه به عنوان یک مشارکت سودمند متقابل با تمرکز بر تجارت، انرژی و ثبات منطقهای میبینند.
زمانبندی هم به نفع پاکستان است. روسیه که با تحریمهای غرب مواجه است، بیش از هر زمان دیگری به بازارهای آسیا نیاز دارد. پاکستان که با بحرانهای اقتصادی و کمبود انرژی دست و پنجه نرم میکند، به شرکای متنوع نیاز دارد. چشمانداز کمربند و جادۀ چین همین حالا هم هر دو کشور را از طریق رؤیاهای زیرساختی که هنوز در انتظار تحقق هستند، به هم پیوند میدهد.
اگر پاکستان این وضعیت را خردمندانه مدیریت کند، میتواند از این لحظه برای تثبیت موقعیت خود به عنوان یک کشور پل (bridge nation) بهره ببرد؛ کشوری که اقتصادهای اوراسیایی را به دریای عرب متصل میکند و در عین حال در رقابتهای قدرتهای بزرگ بهلحاظ دیپلماتیک بیطرف میماند.
راه رفتن روی بند به سمت آیندهای چندقطبی
دیدار پوتین و شهباز در نشست شانگهای چیزی بیش از یک نزاکت دیپلماتیک بود. این دیدار نشانهای بود از قصد پاکستان برای استقبال از جهانی چندقطبی که در آن اتحادها انعطافپذیر، عملگرا و منفعتمحور هستند.
پاکستان با گسترش طرحهای انرژی، تجارت و اتصال با روسیه و در عین حال گشوده نگه داشتن خطوط ارتباطی با واشنگتن، میتواند یک سیاست خارجی متوازن و متناسب با مراکز قدرت متغیر قرن بیستویکم تدوین کند. مسیر پیشِرو، نیازمند مسیریابی دقیق است، اما مقصد روشن است: پاکستانی که برای منافع اقتصادی و راهبردی با مسکو تعامل میکند، بدون اینکه پلهای پشت سر خود را با واشنگتن، خراب کند. این کاری است به ظرافت راه رفتن روی بند، اما در نظم جهانی در حال ظهور قطعاً ارزشش را دارد.