پس از آغاز جنگ اوکراین، کشورهای آسیای مرکزی کوشیدند با تنوعبخشی به مسیرهای تجاری، وابستگی خود به روسیه را کاهش دهند. در این میان، افغانستان با احیای طرحهای ریلی و دالانهای ترانزیتی، تلاش دارد خود را به گرهای میان آسیای مرکزی، جنوب و غرب آسیا بدل کند؛ مسیری که رقابت تازهای میان ایران، هند، روسیه و کشورهای منطقه رقم زده است.
برنامههای بلندمدت روسیه
مسکو نیز انگیزههای جدی برای نزدیک شدن به دولت طالبان در موضوع ارتباطات حملونقلی دارد: نیاز به تنوعبخشی به بازارهای صادرات مواد خام حیاتی.
روشن است که روسیه تلاش خواهد کرد تا هم از مسیرهای ترانس ـ افغان و هم از خط لوله گاز «تاپی» سود ببرد؛ ساخت این خط در سپتامبر ۲۰۲۴ از سر گرفته شد. جالب آنکه ایدۀ ایجاد شاخۀ چهارم راهگذر شمال– جنوب از طریق افغانستان ابتدا توسط ازبکستان مطرح شد. تاشکند در ۲۰۲۲ پیشنهاد راهاندازی مسیر چندوجهی از بلاروس تا پاکستان از طریق افغانستان را داد و سال بعد نیز یادداشت تفاهم اجرای آن امضا شد. این دالان، حمل کالا از شمال اوراسیا به جنوب آسیا را تنها در ۲۰ روز ممکن میسازد؛ سه برابر سریعتر از مسیر دریایی. اهمیت این طرح در شرایط ناامنشدن مسیرهای دریایی به دلیل جنگ اوکراین و درگیریهای خاورمیانه دوچندان شده است.
نشانههای جدی از عزم روسیه برای گسترش تجارت با جنوب آسیا از مسیر افغانستان وجود دارد. سفر هیئت بلندپایه روسی به ریاست سرگئی شویگو به کابل در نوامبر ۲۰۲۴ بیانگر این موضوع است. روسیه در آن دیدار از ساخت دو خط ریلی مهم در خاک افغانستان، یکی در غرب از مسیر ترکمنستان و دیگری در شرق از مسیر ازبکستان، حمایت کرد. این تحولات به ازبکستان و ترکمنستان امکان میدهد حجم بیشتری از بار را جذب کنند و ارزش اقتصادی طرحهایشان را بالا ببرند.
منافع همگرایِ هند و ایران
در بهار سال ۲۰۲۳، طالبان طرح احداث خط آهن مزارشریف– هرات– قندهار به طول حدود ۱۴۶۸ کیلومتر را اعلام کردند؛ مسیری که از نگاه طراحان میتواند کوتاهترین راه میان مسکو و دهلینو از طریق افغانستان باشد. پشت این طرح منافع دیرینۀ هند قرار دارد که همواره به دنبال برقراری ارتباط ترانزیتی با افغانستان و آسیای مرکزی، بدون عبور از خاک پاکستان بوده است. از سال ۲۰۱۶ هند سرمایهگذاری در بندر چابهار ایران را آغاز کرد و یک سال بعد با راهاندازی دالان تجاری افغانستان– ایران– هند، استفاده از این بندر را به سطح عملی رساند. به مرور، همکاریهای تهران و دهلینو در حوزۀ ترانزیت ابعاد تازهای به خود گرفت و طرحهای بزرگتری را در چشمانداز قرار داد.
در سال ۲۰۲۰، ایران ساخت خطآهن چابهار– زاهدان به طول ۶۲۸ کیلومتر را آغاز کرد که قرار است به زرنج در ولایت نیمروز افغانستان برسد و از آنجا به دلارام و قندهار متصل شود. کابل نیز همزمان مطالعات فنی برای مسیر زرنج– قندهار را انجام داد. این خط در نهایت باید با مسیر هرات– قندهار متصل شود که بخش دوم راهآهن ترانس ـ افغان به شمار میآید و از ایستگاه تورغندی آغاز میشود. پس از آن میتوان شبکه ریلی را یا به سوی ترکمنستان و خط تورغندی– هرات یا به سوی ازبکستان و مسیر مزارشریف–هرات گسترش داد.
اگرچه در ظاهر، هند بازیگر اصلی این اتحاد موقعیتی با ایران است اما در واقع تهران اهداف مستقلی دنبال میکند. برای ایران، ترانزیت افغانستان بیش از آنکه پلی به آسیای مرکزی باشد، راهی سریع برای اتصال به شریک اصلی تجاری خود یعنی چین است. ایران پس از تکمیل خط خواف– هرات، برنامه دارد آن را به سوی واخان در ولایت بدخشان امتداد دهد؛ جایی که مرزهای چین، پاکستان، افغانستان و تاجیکستان به هم میرسند. این اقدام احتمالاً با اتصال به خط آهن ترمذ– مزار–کابل– پیشاور تکمیل خواهد شد، طرحی که طالبان پیشتر از آن حمایت کرده بودند.
اهمیت واخان در این است که بخشی از جادۀ تاریخی ابریشم محسوب میشود. کابل در تلاش است با جلب سرمایۀ چینیها، این مسیر قدیمی را به راه تجاری فعال بدل کند؛ مسیری که ایران نیز علاقهمند به احیای آن است. با این حال چین هنوز محتاطانه برخورد میکند و دلیل اصلی آن نگرانی از تهدیدهای امنیتی بهویژه فعالیتهای گروههای مرتبط با جداییطلبان اویغور است. از دید اقتصادی، فعال شدن راهگذر واخان برای پکن بسیار سودمند خواهد بود؛ زیرا علاوه بر کوتاهکردن فاصله با افغانستان، ارتباط چین با پاکستان و تاجیکستان را نیز تسهیل میکند. این امر میتواند جایگاه تاجیکستان را در معادلات ترانزیتی تقویت کند، هرچند به زیان ازبکستان، ترکمنستان و قزاقستان خواهد بود که به دنبال تثبیت نقش محوری خود در پیوند آسیای مرکزی و جنوبی هستند.
نتیجهگیری
در سطح منطقهای، سیاست فعال طالبان در گسترش ترانزیت از یک سو و تمایل کشورهای آسیای مرکزی به یافتن مسیرهای جنوبی از سوی دیگر، روابط کابل با همسایگان را وارد مرحله تازهای کرده است. تقریباً همه کشورهای آسیای مرکزی به جز تاجیکستان، همکاری اقتصادی و سرمایهگذاری با افغانستان را شدت بخشیدهاند. ازبکستان طرح مهم خطآهن ترمذ– مزار–کابل–پیشاور را پیگیری میکند و ترکمنستان و قزاقستان نیز نسخۀ خاص خود از دالان ترانس ـ افغان را با هدف اتصال به بنادر پاکستان پیشنهاد دادهاند. هرچند این طرحها رقیب یکدیگرند، اما تنوع مسیرها میتواند هزینۀ حملونقل را کاهش دهد و سودآوری بیشتری ایجاد کند.
روسیه نیز به این روند توجه ویژه دارد. مسکو دالان شمال– جنوب را پرچمدار سیاست ترانزیتی خود میداند و با عبور شاخههایی از افغانستان میتواند آن را به پاکستان متصل کند. مشارکت روسیه در مسیرهای شرقی و غربی افغانستان، به ازبکستان و ترکمنستان امکان میدهد بخشی از جریان بار اوراسیا به جنوب آسیا را جذب کنند و همین امر رقابت آنها را تشدید خواهد کرد. ایران هم با ساخت خط آهن خواف– هرات و برنامهریزی برای مسیرهای دیگر، خود را به عنوان بازیگر کلیدی در این رقابت مطرح کرده است. جایگاه ویژه ایران در دالان شمال– جنوب نیز قابل توجه است. تقریباً همۀ بار روسیه که از مسیر دریا به هند منتقل میشود، از خاک ایران عبور میکند. از این رو، تهران میتواند در صورت لزوم، جایگزینی برای ترانزیت افغانستان باشد و همین موضوع نگرانیهایی برای ازبکستان ایجاد میکند که روی دالان کابل حساب ویژهای باز کرده است.
اما افتتاح احتمالی دالان واخان، که ایران نیز منتظر آن است، تهدیدی جدی برای نقش سنتی کشورهای آسیای مرکزی خواهد بود. در صورت فعال شدن این مسیر، راه مستقیم میان افغانستان و چین شکل میگیرد و اهمیت راگذرهای شرقی– جنوبی، از طریق آسیای مرکزی، کاهش مییابد. این وضعیت ضرورت هماهنگی و سیاستگذاری مشترک میان کشورهای منطقه را دوچندان میکند.
در پایان میتوان گفت کشورهای آسیای مرکزی باید خود را برای تحولات احتمالی در مسیرهای ترانزیتی افغانستان آماده کنند. ایجاد هماهنگی منطقهای، انتخاب یک مسیر اولویتدار که منافع مشترک را تأمین کند و تشکیل صندوق سرمایهگذاری منطقهای برای تأمین مالی این طرحها میتواند راهی برای کاهش ریسک باشد. چنین اقدامهایی به آنها امکان خواهد داد در رقابت ژئوپلیتیک و اقتصادی ناشی از گسترش ترانزیت افغانستان جایگاه خود را حفظ کنند.

