ایران شرقی 17 اسفند 1399 ساعت 14:42 https://www.iess.ir/fa/analysis/2584/ -------------------------------------------------- تحولات امنیتی عنوان : پژوهشی بر واکنش‌های امنیتی روسیه در آسیای مرکزی -------------------------------------------------- متن : موسسه مطالعات راهبردی شرق مقدمه روسیه حساسیت نسبتا بالایی نسبت به تحولات امنیتی آسیای مرکزی و مناطق پیرامونی آن دارد. از این منظر، وقوع تحولات در مناطق پیرامونی و بویژه افغانستان، و در عین حال تحرکات بازیگران فرامنطقه‌ای با نقش غیرسازنده، نظیر ایالات متحده آمریکا و یا ترکیه، منجر به واکنش امنیتی این کشور می‌شود. واکنش‌های امنیتی کرملین را می‌بایست در چارچوب مناسبات امنیتی و دفاعی دوجانبه با کشورهای منطقه و یا در چارچوب‌های نهادی چندجانبه نظیر سازمان پیمان امنیت دسته‌جمعی و یا در سازمان همکاری شانگهای با مشارکت چین ملاحظه نمود. بر همین اساس، مبتنی بر تحرکات امنیتی اخیر روسیه در آسیای مرکزی که با روی کار آمدن جو بایدن در ایالات متحده و برخی تحولات امنیتی افغانستان همراه شده است، به بررسی عوامل و بسترهای احتمالی می‌پردازیم.   دولت جو بایدن و تحولات افغانستان دونالد ترامپ تا آخرین روزهای دولت خود تلاش‌های مضاعفی برای به نتیجه رساندن پروسه صلح افغانستان و مصادره آن به عنوان یک امتیاز سیاسی همچون روند تطبیع (عادی‌سازی مناسبات کشورهای عربی با رژیم صهیونیستی) صورت داد. کاهش حضور نیروهای آمریکایی در منطقه، تعامل با طالبان، نقش میانجی‌گرانه کشورهای منطقه و در نهایت تغییر ژئوپلیتیک منطقه در اتصال آسیای مرکزی و جنوبی که کاهش محسوس نقش چین و روسیه در آسیای مرکزی را در بر دارد، از جمله محورهای راهبرد دونالد ترامپ بود. با این حال، با نزدیک شدن به روزهای پایانی دولت ترامپ و قطعی شدن حضور بایدن در کاخ سفید، به نظر می‌رسد روندهای دیگری از تحولات با محوریت شمال افغانستان آغاز شد. هم‌زمان با فعال شدن مجدد نیروهای داعش در عراق و ظهور برخی تحرکات آشکار در این کشور، زمزمه‌هایی نیز از فعال‌سازی مجدد این گروه تروریستی در افغانستان مطرح شد. عطامحمد نور، چهره برجسته تاجیک‌تباران شمال و والی سابق بلخ، از جمله چهره‌هایی بود که به صراحت به حضور نیروهای داعش در شمال افغانستان اشاره می‌کند. در عین حال تحرکات امنیتی گروه‌های دیگری نظیر طالبان نیز در برخی ولایت‌های شمالی در حال افزایش است. تنش‌های اخیر طالبان با دولت مرکزی افغانستان نیز نشان از جدی‌تر شدن اختلافها دارد. عملکرد دولت اشرف غنی در مدیریت بومی مناطق مختلف، به عنوان بستر دیگری از تحولات امنیتی شمال افغانستان در جریان است. مجموع این شرایط منجر به افزایش تحرکات و تحولات امنیتی در مرزهای شمالی افغانستان شده که گرایش آن عموما به سمت بی‌ثباتی در این مناطق بوده است. اگرچه همچنان ردپایی به صورت مستقیم از سوی ایالات متحده آمریکا به صورت رسمی مطرح نشده، لکن بسیاری از دیدگاه‌ها؛ ایالات متحده را به عنوان طراح اصلی این تحولات در نظر می‌گیرند. بر اساس این دیدگاه، این تحولات می‌تواند منجر به تثبیت حضور آمریکا در افغانستان و یا مدیریت بهتر روند مذاکرات صلح شود. از سوی دیگر، وجود چنین تحرکاتی می‌تواند مشارکت بیشتر و نزدیک‌تر کشورهای آسیای مرکزی، از جمله تاجیکستان، ازبکستان و ترکمنستان با ایالات متحده آمریکا را به وجود آورد. یکی از طرح‌های احتمالی در صورت کاهش حضور آمریکا، واگذاری تامین امنیت مناطق مجاور مرزهای آسیای مرکزی در شمال به کشورهای این منطقه است. توسعه تعاملات با طالبان جهت پیش‌برد طرح‌های منطقه‌ای فاکتور دیگری است که در این زمینه مطرح شده است. در تمامی این روندها حضور و نفوذ ایالات متحده آمریکا؛ خط قرمز کاخ سفید است. در عین حال در خصوص واکنش احتمالی دولت بایدن نسبت به این تحولات تردیدهایی وجود دارد. رویکرد اعلانی دولت بایدن، تداوم روند پیشین در صلح و خروج تدریجی بخشی از نیروهای نظامی این کشور از افغانستان را برنامه‌ریزی کرده است. محدود شدن حضور نیروهای آمریکا در افغانستان در دو پایگاه با اهدافی نظیر مهار چین و حفظ موازنه میان طالبان و دولت مرکزی، از جمله رویکردهای اعلانی جو بایدن است. چنین تحرکاتی با مضامین بی‌ثبات‌کننده در شمال افغانستان از سوی آمریکا در دوره بایدن ممکن است با هدف افزایش این حضور و به تاخیر انداختن روند خروج نیروهای نظامی از افغانستان باشد. تغییر نوع تعاملات امریکا با چین و روسیه در دولت بایدن نیز عامل دیگری است که در این زمینه مطرح می‌شود. دولت بایدن در یک اقدام قابل توجه، اخیرا گروه «ترکستان شرقی» را از لیست گروه‌های تروریستی خارج کرد که با واکنش چین مواجه شد. در عین حال، دیدگاه دیگری معتقد است لابی‌های جمهوری‌خواهان و گروه‌های نزدیک به دونالد ترامپ (نظیر لابی شرکت‌های تسلیحاتی که از متحدین سنتی جمهوری‌خواهان محسوب می‌شوند) ممکن است پشت پرده این اتفاقات با محوریت مشارکت شرکت‌های امنیتی خصوصی و حتی کارگزاری‌های رسمی باشند. تاخیر در انتقال قدرت از سوی دونالد ترامپ، تغییر در ساختارهای امنیتی کاخ سفید و انتقال قطره‌چکانی اطلاعات به دولت بایدن از جمله نشانه‌های این دیدگاه مطرح می‌شود. پیگیری چنین روندی از سوی مخالفین بایدن ممکن است او را در عمل انجام‌شده‌ای در تعاملات آمریکا با چین و روسیه قرار دهد. لذا، شکست در چنین فرایند مهمی می‌تواند در وهله نخست از تبدیل شدن بخشی از فعالیت‌های دولت ترامپ به یک امتیاز مهم برای بایدن پیشگیری کرده، و از طرف دیگر، با القای ناکارآمدی و افزایش فشارها بر دولت بایدن، شرایط را برای انتخابات 2024 فراهم آورد. افغانستان، خاورمیانه و ضعف در تعاملات با چین و روسیه نقطه کانونی این فرایند در سیاست خارجی خواهد بود. البته دیدگاه سومی نیز وجود دارد که اساسا ریشه‌های اقتصادی برای تحرکات امنیتی شمال افغانستان با منشاء ایالات متحده آمریکا قائل است. بر اساس این دیدگاه، تجارت و ترانزیت سازمان‌یافته مواد مخدر در مرزهای شمالی افغانستان در حال حاضر با محوریت برخی حلقه‌های خاص سیاسی، امنیتی و اقتصادی در روسیه در همکاری با رابطین قدرتمند محلی در جمهوری‌های آسیای مرکزی صورت می‌گیرد. بروز بی‌ثباتی و امنیتی شدن فضای شمال افغانستان می‌تواند با برهم خوردن ثبات نسبی، ضربه‌ای جدی بر این تجارت وارد آورد. از آنجایی که این کارتل‌های تجارت مواد مخدر به صورت رسمی و در کانال‌های مخصوص فعالیت می‌کنند، ثبات یک عامل کلیدی برای تضمین درآمدهای آن‌ها محسوب می‌شود. این سناریو ضعیف‌تر از دو دیدگاه دیگر محسوب می‌شود.   واکنش روسیه و تقویت گمانه‌زنی‌ها عمده مباحث مطرح شده در خصوص موارد فوق‌الذکر تماما گمانه‌زنی‌هایی بوده که حتی در سطح سازماندهی‌شده بودن و پایداری ناآرامی‌های امنیتی نیز تردیدهایی جدی وجود دارد. از طرف دیگر، روندهای رسمی از مذاکرات صلح نیز نشان از رو به رشد بودن مذاکرات طرف‌های ثالث با طالبان و سکوت نسبی دولت افغانستان دارد. در همین حال به نظر نمی‌رسد در مناطق شمالی افغانستان بستر مساعدی همچون عراق و سوریه برای داعش وجود داشته باشد. درواقع بستر اصلی بسط قدرت داعش فضای فرهنگی در عراق و سوریه بود که در افغانستان ظاهرا چنین شرایطی مهیا نیست. در طرف دیگر این ماجرا نیز هشدار رهبری طالبان به فرماندهان محلی در جذب و استقرار نیروهای خارجی که با واکنش‌هایی نیز در بدنه این گروه مواجه شد، نیز نشان از وجود روندهایی ضعیف، اما جدی دارد. با این حال همچنان نمی‌توان مولفه‌های رفتاری طالبان را به عنوان نشانه‌ای بارز از بروز احتمالی برخی تحولات امنیتی در شمال افغانستان در بهار 1400 در نظر گرفت. با این حال واکنش دولت روسیه موضوعی است که موجب تقویت گمانه‌زنی‌های مذکور شده است. گالینا بایترک، دبیر مطبوعاتی نهاد ریاست جمهوری قرقیزستان پس از سفر سادیر جباروف، رئیس‌جمهوری این کشور به روسیه و دیدار با ولادیمیر پوتین، یکی از نتایج بسیار مهم و جدی این سفر را توافق دو کشور برای استقرار سامانه‌های پدافندی اس-300 (ورژن و نوع سامانه همچنان اعلان رسمی نشده اما به نظر می‌رسد از نسخه پی‌ام‌یو2 باشد) در قرقیزستان عنوان کرد. به گفته بایترک شماری از هواپیماهای بدون سرنشین تهاجمی (بدون اشاره به نوع این پهپادها) نیز در چارچوب موافقتنامه همکاری‌های دفاعی و نظامی دوجانبه مسکو و بیشکک قرار است تحویل این کشور شود. سرویس مطبوعاتی ریاست جمهوری قرقیزستان تحویل این تجهیزات را در چارچوب توافقات سازمان‌های منطقه‌ای نظیر اتحادیه اقتصادی اوراسیا و سازمان پیمان امنیت دسته‌جمعی برای تضمین امنیت مرزهای کشورهای عضو عنوان کرد.  نورلان کریشف، معاون فرمانده ستاد کل نیروهای مسلح قرقیزستان نیز در اظهار نظر دیگری پیش‌تر گفته بود ارتقاء ساختارهای تدافعی و تهاجمی پایگاه هوایی کانت (متعلق به روسیه) در دستور کار است و این امر به ارتقاء امنیت منطقه منجر خواهد شد. کریشف همچنین در بیانیه 13 فوریه خود گفته بود استقرار سامانه‌های پدافندی در قرقیزستان موضوعی است که در سفر تابستان گذشته ولادیمیر پوتین به بیشکک مورد توافق طرفین قرار گرفته است. این اظهارات کریشف درست یک روز پس از اظهار نظر نیکولای پانکوف، معاون وزیر دفاع روسیه مبنی بر استقرار سامانه‌های پدافندی در پایگاه هوایی کانت صورت گرفت. استقرار سامانه پدافندی اس-300 در قرقیزستان در حالی مطرح شده که در سال 2019 روسیه سامانه‌های پدافندی اس-300 از نوع پی‌ام‌یو-2 را در تاجیکستان نیز مستقر کرد. درست یک سال پیش، در فوریه 2020 نیز روسیه اقدام به تجهیز و توسعه پایگاه هوایی کانت با مجهز کردن این پایگاه به پهپادهای اورلان-10 و فورپوست کرد. هر دو پهپاد کارایی اصلی شناسایی داشته و برای عملیات تهاجمی به کار نمی‌روند. پهپاد اورلان-10 ساخت نیروی زمینی روسیه و پهپادهای فورپوست خریداری شده از رژیم صهیونیستی هستند. پیش‌تر نیز این پهپادها در پایگاه 201 واقع در تاجیکستان مستقر شده بودند. البته باید اشاره داشت روسیه در چارچوب سازمان پیمان امنیت دسته‌جمعی نیز اقدامات مشابهی را در آسیای مرکزی تدبیر کرده است. در سال گذشته چندین رزمایش بزرگ مشترک با نیروهای بومی کشورهای منطقه برگزار شد که عموما تهدیدات دوگانه‌ای را چه در قالب تهدیدات زمینی نامتقارن در چارچوب مبارزه با تروریسم، و چه در قالب تهدیدات کلاسیک تجربه کردند. در همین حال ژنرال آناتولی سیدوروف، فرمانده نیروهای مشترک سازمان پیمان امنیت دسته جمعی اظهار داشته است که این سازمان در سال 2021 تنها برای کشور تاجیکستان چهار رزمایش را در مواجهه با تهدیدات موجود در مرزهای افغانستان برنامه‌ریزی کرده است.   آیا این تحولات را باید جدی گرفت؟ اس-300 جزو سامانه‌های دفاع هوایی با برد بلند از سری سامانه‌های پدافندی سام در روسیه محسوب می‌شود. بسته به مدل سفارش داده شده، رادارهای این پدافند قابلیت کشف اهداف را تا فاصله 360 کیلومتری برخوردار بوده و موشک‌های آن نیز بسته به گردان تحویلی، از برد تا 150 کیلومتری برخوردار است. کاربری اصلی این سامانه‌های پدافندی نیز درگیری با انواع جنگنده‌ها، بمب‌افکن‌ها و موشک‌های کروز است. در عین حال قابلیت‌هایی نیز در مواجهه با موشک‌های بالستیک در این سامانه‌های پدافندی وجود دارد. این ویژگی‌ها یک سوال اساسی را در استقرار این سامانه در قرقیزستان و تاجیکستان پدید می‌آورد که در پاسخ به چه تهدیدی دو گردان از این سامانه در این کشورها مستقر شده است؟ طبیعتا از سوی کشورهای آسیای مرکزی نسبت به یکدیگر هیچ تهدید ولو بالقوه‌ای علیه کشورهای تاجیکستان و قرقیزستان و حتی منافع روسیه در این کشورها وجود ندارد. در خصوص چین و ایران نیز بعید به نظر می‌رسد روسیه تا چنین سطحی از تهدیدات را در قبال تهدیدات موشکی و یا هوایی متصور باشد. تنها گزینه قابل تامل در حال حاضر در افغانستان است. در لیست تهدیدات جدی با منشاء افغانستان، جدی‌ترین مساله از دیدگاه روسیه حضور گروه‌های شبه‌نظامی است. با این حال، چه در مورد طالبان و چه تمام گروه‌های تروریستی نظیر داعش، جنبش اسلامی ازبکستان و حتی جنبش‌های نوظهور دیگر، هیچ تهدیدی در قالب موشک بالستیک، موشک کروز، جنگنده و حتی پهپاد (برای مقابله با پهپادها سامانه‌های پدافندی تخصصی‌تر نظیر پانتسیر در روسیه وجود دارد که بسیار ارزان‌تر است) نیز تاکنون در افغانستان مشاهده نشده و از این حیث حضور سامانه‌های گران‌ قیمت اس-300 در این مناطق را توجیه نمی‌کند. تنها تهدید موجود در افغانستان که از قابلیت‌های هوایی برخوردار است، ایالات متحده می‌باشد که تجهیزات قابل توجهی در چند پایگاه هوایی مستقر کرده است. به نظر می‌رسد مسکو استقرار سامانه‌های پدافندی برد بلند در مناطق جنوبی آسیای مرکزی را به عنوان یک سیگنال جدی به ایالات متحده صورت داده است. در رسانه‌ها و اندیشکده‌های غربی نیز عموما چنین تعبیری مطرح گردید.  گفتمان غالب این دیدگاه‌ها عموما پیرو رقابت‌های منطقه‌ای روسیه و آمریکا در منطقه حساس افغانستان متمرکز بود. با این حال باید در نظر داشت که روسیه یک تجربه بسیار جدی از پشتیبانی هوایی ایالات متحده از گروه‌های شبه‌نظامی مخالف بشار اسد را گذرانده است. در عین حال، فضای داخلی و اجتماعی دو جمهوری قرقیزستان و تاجیکستان نیز به میزان زیادی به وضعیت سوریه در سال‌های 2009 تا 2011 شباهت دارد. بدین ترتیب، پتانسیل بروز بی‌ثباتی در داخل، تضعیف دولت‌های بومی، بروز درگیری‌های مسلحانه در شمال افغانستان و تسری آن به داخل مرزهای آسیای مرکزی و در نهایت وقوع یک بی‌ثباتی منطقه‌ای، می‌تواند منجر به آسیب جدی به تمام برنامه‌های اقتصادی چین و معطوف شدن تمام توجهات امنیتی کرملین به جنوب و کاهش تمرکز بر غرب اوراسیا (اوکراین، حوزه بالتیک، بلاروس و قفقاز جنوبی) شود. البته باید اشاره داشت استقرار پهپادهای تهاجمی که هنوز نوع آن‌ها مشخص نیست در کشورهای آسیای مرکزی می‌تواند یک اقدام بسیار جدی در مواجهه با تهدیدات نامتقارن نظیر گروه‌های شبه‌نظامی در مرزهای جنوبی آسیای مرکزی باشد. مساله‌ای که فرمانده ستاد مشترک سازمان پیمان امنیت دسته‌جمعی نیز در آخرین نشست این سازمان به صراحت به آن اشاره کرد. در عین حال روسیه طی سال‌های اخیر تجهیزات زرهی و زمینی پایگاه 201 تاجیکستان را به روز رسانی و تقویت کرده و قابلیت‌های نیروهای امنیتی کشورهای آسیای مرکزی را نیز ارتقاء داده است. در این زمینه حتی گمانه‌زنی‌هایی نیز در خصوص همکاری با ترکمنستان در برخی منابع ذکر شده است.   جمع‌بندی اگرچه تسری تهدیدات شمال افغانستان به آسیای مرکزی همچنان در سطح گمانه‌زنی مطرح شده است، لکن، واکنش قابل تامل روسیه نشان از جدی‌ بودن این تهدید با منشاء ایالات متحده آمریکا دارد. طبیعتا در صورت بروز هر نوع بی‌ثباتی جمهوری اسلامی ایران نمی‌تواند صرفا نظاره‌گر ماجرا باشد و می‌بایست در راستای پیشگیری از تسری تهدیدات به مرزهای ایران و حتی نفوذ بی‌ثباتی در آسیای مرکزی پیشگیری نماید. تقویت حضور امنیتی در شمال افغانستان و تقویت ظرفیت‌های مردمی در این مناطق نظیر ائتلاف شمال و حتی تسریع فرایند انتقال تجربیات مبارزه با داعش در سوریه به مردم این کشور، گزینه‌ای است که در چارچوب اقدامات پیشگیرانه می‌بایست مد نظر قرار بگیرد. در عین حال این پندار مشترک از تهدید ایالات متحده در افغانستان می‌تواند زمینه‌هایی را برای توسعه همکاری‌های جمهوری اسلامی ایران با سازمان پیمان امنیت دسته‌جمعی و سازمان همکاری شانگهای پدید آورد.   امید رحیمی-پژوهشگر موسسه مطالعات راهبردی شرق