ایران شرقی 5 مهر 1396 ساعت 12:07 https://www.iess.ir/fa/note/918/ -------------------------------------------------- بررسی برآیند سیاست‌های هند در افغانستان عنوان : سیاست خارجی هند در افغانستان: از توسعه تا مهار رقیب -------------------------------------------------- هر چند هند منافع ملی خود را در مشارکت اقتصادی و بازسازی افغانستان و شکل‌گیری دولت مرکزی مستحکم و مستقل در این کشور می‌بیند اما با این وجود سیاست خارجی دهلی‌نو در افغانستان در طول سیاست خارجی پاکستان در افغانستان شکل گرفته است و تنش و تضاد مداوم این دو رقیب منطقه‌ای، بخشی از علل و اسباب ناآرامی افغانستان را شکل داده است. متن : ایران شرقی/ اسماعیل باقری* هند به عنوان يك قدرت نوظهور منطقه‌اي، به دليل تجربه دموكراسي و نقش اقتصادي آن در جنوب آسيا از اهميت و جايگاه ويژه‌اي برخوردار است. از نگاه هند، افغانستان در حوزه جنوب آسیا واقع شده و به دلیل همپوشاني تحولات آن، به‌ویژه در بحث افراط‌گرایی، تروریسم و حضور نيروهاي خارجي و مداخله کشورهای ثانوی، این کشور اهمیت زیادی برای دهلی‌نو دارد. ظهور طالبان در افغانستان و حمایت همه جانبه پاکستان از آن، از یکسو و تأثیر افراط‌گرایی و گسترش آن در سراسر جنوب آسیا از سوی دیگر، موجب شده تا هند بیش ‌از پیش توجهات خود را به افغانستان افزایش دهد. دست کم از چهار دهه پیش و به‌ویژه پس از روی کار آمدن حکومت کمونيستی و سپس حمله شوروی سابق به افغانستان، هندی‌ها افغانستان را در کانون سیاست خارجی خود قرار داده‌اند.  اختلافات سیاسی و مرزی هند با پاکستان، موضوع کشمیر، حمایت هند از جدایی‌طلبان بنگلادش (پاكستان شرقي)، رقابت هسته‌ای با پاکستان و وجود گروه‌هاي افراطي نظير طالبان، القاعده، شبكه حقاني، سپاه صحابه، لشكر طيبه و ... از جمله موضوعاتي است كه خواه‌ناخواه هم بر نوع سياست اصولي هند در افغانستان تأثیرگذار است و هم موجب شده تا رقابت و تضاد بين هند و پاکستان به نحو دیگری در افغانستان تداوم داشته باشد. در واقع تضاد سیاست‌های هند و پاکستان به‌ویژه در افغانستان، ناشی از رویکرد‌های متفاوت دو کشور در خصوص مسائل منطقه‌ای و موضوعاتی نظیر طالبان، داعش، القاعده و گروه‌‌های شبه‌نظامی نظیر شبکه حقانی و سپاه صحابه و..... است و همين رویکرد‌های متفاوت هند و پاکستان در خصوص گروه‌هاي افراطي نظير طالبان نه تنها منجر به ایجاد الگوهای راهگشا میان کشورهای منطقه نشده، بلکه بر امنیت هند، پاکستان و افغانستان تأثیرات سویی داشته است.   پیوستگی سیاست خارجی هند و پاکستان  عنصر اصلي سياست خارجي هر كشوري را امنيت ملي و منافع اقتصادي تعريف مي‌كند. بر همين اساس كشورها در عرصه منطقه‌اي و بين‌المللي اقدام به يارگيري و ايجاد اتحادها و ائتلاف‌ها مي‌كنند. اين ائتلاف‌ها يا در تضاد با قدرت ديگري شكل مي‌گيرد و يا براي افزايش توان و كارايي كشورهاي ائتلاف كننده صورت مي‌گيرد. منطقه جنوب آسيا به‌ویژه پس از تجزيه شبه‌ ‌قاره و استقلال هند و پاكستان در 1947 از جمله مناطقي بوده است كه شاهد منازعات و قطب‌بند‌ي‌ها منطقه‌اي و بین‌المللی بوده است. مهم‌ترین منازعه‌اي كه بيش از هر مؤلفه ديگر موجب تداوم بحران و تنش‌ها در جنوب آسيا شده است، مسئله كشمير و سپس افغانستان بوده است و به همين جهت سياست خارجي هند و پاكستان به نوعي در پيوستگي با هم قرار داشته و اقدامات هند و پاکستان برای حفظ منافع ملی در سطح منطقه موجب شده تا افغانستان به نوعی به صحنه رقابت و تنش بین این دو کشور تبدیل شود و به همین جهت در بررسی سیاست خارجی هند در افغانستان خواه‌ناخواه باید به موضوع پاکستان اشاره شود. هند منافع ملی خود را در مشارکت اقتصادی، بازسازی افغانستان و شکل‌گیری یک دولت مرکزی مستحکم و کاملاً مستقل بر مبنای همکاری منطقه‌ای جستجو می‌کند چرا كه اساساً هدف هند از سياست خارجی‌‌اش پاسداري از امنيت و منافع استراتژيك خود در منطقه و جهان بوده است و این در حالي است که پاکستان به ‌رغم پيوندهای جغرافیایی، فرهنگی- اجتماعي و قومیتی، منافع خود را به دليل به رسميت شناخته نشدن خط مرزي ديورند از سوي افغانستان، در عدم شکل‌گیری دولت مرکزی مقتدر در کابل دنبال می‌کند و در طول سال‌های پس از شکل‌گیری طالبان همواره از طالبان و گروه‌های افراطی وابسته به خود حمایت کرده است و اکنون نیز به نوعی با انجام عملیات خیبر 4 در مناطق قبایلی به‌ویژه وزیرستان جنوبی و شمالی، تلاش می‌کند تا با خارج کردن گروه‌های افراطی وابسته به جریان‌هایی نظیر حزب اسلامی ازبکستان، حزب التحریر و سایر گروه‌های شبه‌نظامی چچنی و اویغورها، به نوعی این گروه‌ها را به شمال افغانستان کوچ داده و بار دیگر با لباس داعش در افغانستان، ناامنی ایجاد کنند. اکنون بخشی از جغرافیای فاریاب، غور، جوزجان در شمال افغانستان به مآمن و پایگاه همین گروه‌‌های شبه‌نظامی و اخراجی از مناطق قبایلی پاکستان تبدیل شده است. همه این رویکرد‌ها موجب شده است تا دهلی‌نو نیز برای مهار سیاست‌های مداخله‌گر اسلام‌آباد؛ گاه از گروه‌‌های افراطی در داخل پاکستان حمایت کند که عمده‌ترین آن جبهه آزادی‌بخش بلوچستان می‌باشد و این امکان وجود دارد که در آینده، هند حتی از بخشی از طالبان پاکستان جهت آسیب زدن به سیاست اسلام‌آباد بهره‌‌برداری کند.    در واقع دشمنی هند و پاکستان موجب واگرایی سیاست‌های این دو کشور در افغانستان شده، اما با توجه به رویکر‌د هند در افغانستان مبنی بر ایجاد ثبات و امنیت و شکل‌گیری دولت مستقل افغانستان تلاش کرده است تا هند را به عنوان همکار استراتژیک خود در منطقه انتخاب کند. اما این رویکرد در حالی صورت گرفته است که پاکستان خود به دلایل متعدد پیش از هند بر تحولات افغانستان تأثیرگذار بوده و نقش زیادی در صلح و یا ناامنی افغانستان می‌تواند داشته باشد. به هر حال سیاست خارجی هر کشور به عوامل زیادی وابسته است که بخشی از این عوامل ساختاری است و بخش دیگر از این عوامل فرآیندی است که در کنش و واکنش شکل می‌گیرد. بدون شک در تعیین سیاست خارجی هند و پاکستان در افغانستان تحولات جهانی، منطقه‌ای از تحولات داخلی تعیین کننده‌تر است و حاکمان هر یک از این سه کشور نیز در نوع سیاست خارجی تأثیرگذار می‌باشند. در واقع نحوه تصمیم‌گیری رئیس‌جمهور و مقامات هند و پاکستان در افغانستان و نیز نوع رویکرد و نقش آنان در موضوع افغانستان به نوعی تعیین کننده است. و از سوی دیگر شرایط منطقه‌ای و بین‌المللی نیز به عنوان عوامل ساختاری بر سیاست‌ها و رویکر‌د کشور هند و پاکستان تأثیرگذار است.   تضاد منافع هند و پاکستان در افغانستان همسویی سیاست خارجی کشورها بر مبنای منافع ملی و امنیت ملی در جنوب آسیا می‌تواند به نفع امنیت همه کشورها تمام شود، اما ناسازگاری و ناهمسویی کشورها در این منطقه خواه‌ناخواه به تضعیف امنیت ملی هر یک از کشورها خواهد انجامید. اختلافات ریشه‌ای و دشمنی هند و پاکستان با یکدیگر، به نوعی تأثیرات سوء بر افغانستان داشته است. به‌ویژه که حمایت‌های پاکستان و هند از برخی از احزاب و جریان‌های سیاسی مؤثر در افغانستان، موجب فراهم شدن زمینه مداخلات دهلی‌نو و اسلام‌آباد شده و زمینه تداوم ناامنی‌ها را فراهم می‌کند. اختلاف دو کشور هند و پاکستان بر سر موضوعاتی نظیر کشمیر موجب شده تا هر دو کشور به فکر بلوکه کردن منافع رقیب خود از صحنه سیاسی در افغانستان باشند و در چنین حالتی میدان باز و مناسبی برای تقابل خود داشته باشند. در واقع این دو کشور منازعات خود در کشمیر را به  افغانستان انتقال داده‌اند و با کمترین هزینه‌ای تهدیدات خود را علیه یکدیگر در افغانستان پیگیری می‌کنند. این دو کشور با وجود همه رقابت‌ها و تضادهای شدید، در تلاش بوده‌اند تا از رو‌در‌رویی مستقیم پرهیز کرده  و وارد جنگ مستقیم نشوند. اما در مقابل عوامل بی‌ثباتی را به  افغانستان منتقل کرده و جنگ نیابتی خود را به پیش می‌برند.   حمله ارتش سرخ شوروی به افغانستان موجب سرزنش شوروی از سوی هند نشد، اما پاکستان برای خروج شوروی از افغانستان، از مسلح کردن مجاهدین و آموزش و حمایت آنان استفاده کرد و وقتی دولت مجاهدین، اسلام را به نفع خود ندید، از گروه طالبان حمایت تام کرد و پس از 2001 (11سپتامبر) مجبور به همکاری با آمریکا برای ساقط کردن طالبان شد. پس از تشکیل دولت جدید افغانستان نیز، هند نفوذ و حضورش را در افغانستان با مشارکت در بازسازی و سرمایه‌گذاری اقتصادی بیشتر کرد و این در حالی بود که پاکستان مجدداً به طور پنهانی از گروه طالبان حمایت کرد، تا اینکه اکنون این گروه از زمان سقوطش بیش از هر زمان دیگری توانمند شده‌ و به چالش جدی دولت افغانستان و آمریکا تبدیل شده است. البته با حضور و نفوذ داعش در افغانستان از سال 1394 به بعد رویکرد هند نسبت به افراط‌گرایی در افغانستان جدی‌تر شده  و در تلاش است ضمن حمایت از دولت افغانستان، نسبت به رویکرد تقابلی خود با جریانات افراطی نظیر داعش جدی برخورد کند.   باور برخی پس از 11 سپتامبر و سقوط طالبان از قدرت، رقابت هند و پاکستان به پایان رسید، اما تحولات سا‌ل‌های اخیر نشان داد که افغانستان در مرکز  بازی‌های مهم قرار داشته  و دست کم تا 10 سال آینده نیز این کشور کانون رقابت‌ها، تضادها و سیاست‌های واگرایانه هند و پاکستان از یک‌سو و آمریکا و روسیه از سوی دیگر خواهد شد. پس از 2001 هندی‌ها بیش از 5 سال شاهد تحقق اهداف بلندمدت خود مبنی بر کاهش وزن و محدود کردن پاکستان در افغانستان شدند. به این نحو که با شکست طالبان، با کمترین زمان توانستند منافع مشترک و اهداف بلندمدت خود را در افغانستان تعریف کنند. اما بعد از  5 سال یعنی از 2006 و 2007 به بعد پاکستان مجدداً با حمایت آمریکا تأثیرگذاری خود را در افغانستان ثابت کرد. به يمن ارتباطات خوب هند – افغانستان، هند توانست به مرزهاي شرقي و جنوبي افغانستان با پاكستان یعنی پشتونستان و بلوچستان نفوذ قابل ملاحظه‌ای داشته باشد و بسیاری از تحولات در پاکستان را به نوعي رهبری و سازمان‌دهی کند. خط دیورند مهم‌ترین نگرانی پاکستان از ناحیه افغانستان است و به شدت از حضور هند در مناطق مرزی افغانستان با پاکستان بیمناک است و همین عامل نیز به نحو دیگر موجب شده تا تداوم ناامنی را به بار بیاورد.   سخن پاياني در مجموع باید گفت سیاست خارجی هند در افغانستان در طول سیاست خارجی پاکستان در افغانستان شکل گرفته است و به همین جهت روابط دو کشور را در تنش و تضاد مداوم نگه داشته و افغانستان نیز میدان سیاست‌ها و تقابل دو کشور در منطقه قرار گرفته است. بنابراین بیشترین مشکلات افغانستان ریشه در رقابت‌های سنتی میان هند و پاکستان بوده و به دلیل رشد قابل ملاحظه هند در بسیاری از شاخصه‌های امنیتی، اقتصادی، سیاسی از پاکستان،  و نیز همکار استراتژیک آمریکا در منطقه، دهلی‌نو توانسته است هژمونی خود در سطح منطقه را افزایش دهد و در کنار قدرت‌های بزرگ بین‌المللی نقش به سزایی ایفا کند. هر چند در تثبیت هژمونی خود با مسائلی چون تروریسم و افراط‌گرایی مواجه است که عمدتاً پاکستان در به چالش کشیدن هند در آن دخالت دارد.   پاکستان با حمایت از طالبان و گروه‌های شبه‌نظامی تا حدودی توانسته است پاسخ مثبت بگیرد. اما بدون شک حمایت از این گروه‌های افراطی می‌تواند همانند تیغ دو دم عمل کند و بعداً به چالشی برای پاکستان تبدیل شود. در هر حال هند اهمیت بسیار زیادی به افغانستان می‌دهد که عمده‌ترین دلیل آن مهار سیاست‌های پاکستان در افغانستان و جنوب آسیا است و نیز دسترسی به آسیای مرکزی در بازار اقتصادی است. در چنین شرایطی افغانستان سعی کرده است به دلیل رویکرد‌های هند در حمایت از ثبات و امنیت، به سمت دهلی‌نو متمایل شده و پیمان استراتژیک با این کشور داشته باشد و به ‌نوعی با به چالش کشاندن پاکستان، اسلام‌آباد را نسبت به عدم حمایت از ثبات و امنیت در افغانستان مورد انتقاد قرار دهد و به‌‌ نوعی از مداخلات بی‌رویه پاکستان در افغانستان جلوگیری کند و  با توجه به این رویکردها بوده که آمریکا در استراتژی جدید خود در دوره ترامپ سعی کرده است تا با وزن دهی به هند، به نوعی ضمن استفاده از ظرفیت‌های اقتصادی، سیاسی و امنیتی دهلی‌نو، پاکستان را با قطع کمک‌های مالی –اقتصادی با خود به چالش بکشد. انتهای مطلب/ * کارشناس مسائل افغانستان