ایران شرقی 10 ارديبهشت 1396 ساعت 11:08 https://www.iess.ir/fa/translate/535/ -------------------------------------------------- عنوان : تکرار سناریوی سوریه در افغانستان و تاثیر آن بر امنیت آسیای مرکزی -------------------------------------------------- شواهد اخیر نشان می‌دهد که امکان تبدیل شدن جنگ افغانستان به "جنگ نمایندگان" براساس الگوی سوریه وجود دارد. بدتر از آن - این نوع "سوری شدن" ممکن است در نزدیکی مرزهای آسیای مرکزی شروع شود. مخصوصا اینکه صحنه اصلی رویارویی شورشیان با شاخه جدیدش – گروهک داعش افغانستان – به آنجا منتقل شده است. متن : ایران شرقی/ در افغانستان بشار اسدی وجود ندارد. در این کشور اشرف‌غنی دموکرات‌تر و قابل کنترل‌تر (از خارج) حکومت می‌کند. اما، با این وجود، امکان تبدیل شدن جنگ افغانستان به "جنگ نمایندگان" براساس الگوی سوریه (به هنگام این جنگ، گروهک‌های مسلح فعال در کشور، حافظ منافع قدرت‌های جهانی که بر سر نفوذ در منطقه با یکدیگر رقابت می‌کنند، هستند) وجود دارد. بدتر از آن - این نوع "سوری شدن" ممکن است در نزدیکی مرزهای آسیای مرکزی شروع شود. مخصوصا اینکه صحنه اصلی رویارویی شورشیان با درایور جدیدش – گروهک داعش افغانستان – به آنجا منتقل شده است. در اینجا یک نشانه خارجی مشخص هم (براساس الگوی سوریه) وجود دارد. و آن این است که امریکا و روسیه در جاهای مختلف صفحه شطرنج می‌ایستند و یکدیگر را متهم می‌کنند – از عدم تمایل به مبارزه با تروریست‌ها گرفته تا حمایت از آنها. بنابراین در اواخر ماه مارس در لندن، "جیمز متیس"، وزیر دفاع آمریکا بیانیه‌ای مبنی بر اینکه روسیه در حال حاضر - رقیب استراتژیک آمریکا در منطقه است صادر کرد. 14 آوریل آمریکا کنفرانس مسکو پیرامون حل و فصل مسئله افغانستان (چین، ایران، پاکستان، هند، تمام کشورهای آسیای مرکزی و کابل به این کنفرانس دعوت شده بودند) را نادیده گرفت. علاوه بر این، آمریکا متوجه شد که دست‌نشانده‌اش، اشرف غنی سطح هیئت نمایندگی افغانستان را در مسکو به طور قابل توجهی کاهش داده است. نظامیان و دیپلمات‌های آمریکایی به طور آشکارا در مورد نارضایتی خود از تقویت سیاست روسیه در افغانستان (به خصوص براساس خط مشی روابط با طالبان) صحبت می‌کنند. آمریکایی‌ها و بریتانیایی‌ها که  کانال‌های روابط متقابل خود را با طالبان پاکستان و افغانستان دارند، نمی‌خواهند آنها را با مسکو و تهران تقسیم کنند. اشرف‌غنی هم از متحدان و مشتریان اصلی پشتیبانی می‌کند. استدلال مسکو مبنی بر اینکه طالبان، بخشی جدایی‌ناپذیر جامعه افغانستان هستند و آشتی ملی بدون مذاکره با آنها صورت نمی‌گیرد، در حال حاضر در کابل به رسمیت شناخته نمی‌شود. با این حال، تنها مخالفت علیه روابط مسکو با طالبان کافی نیست – چرا که روسیه حرف نشنو و سرکش شده است. مسئله دیگر این است که مسکو ممکن است "ملاهای خشن" را به سلاح مجهز کند. چندین سیاست‌مدار افغانی با این اطلاعات وارد رسانه‌ها می‌شوند و ژنرال‌های آمریکایی به آنها واکنش نشان می‌دهند. 24 آوریل رئیس جدید پنتاگون، روسیه را در صورت ادامه نقض قوانین بین المللی، به مقابله و رویارویی از سوی آمریکا در افغانستان تهدید کرد. متیس در زمان سفر اضطراری‌اش به کابل، به کرملین در مورد این رویارویی و یا مخالفت هشدار داده بود.  21 آوریل در مزار شریف – مرکز اصلی حمایت ناتو در شمال افغانستان -  یک حمله بی پروا به پادگان‌های ارتش صورت گرفت. براساس اطلاعات رسمی، مهاجمان حدود 150 تن از سربازان افغان را کشتند. رسانه‌ها ادعا می‌کنند که شمار کشته شدگان بیش از250 نفر است. اما چه کسی حمله کرده است؟ متیس که برای آرام کردن متحدان شوکه شده‌ی افغان به کابل سفر کرده بود، به طالبان به عنوان عاملین این حمله اشاره کرد و همچنین به روسیه هم گوشزد کرد که ارتباط با چنین گروهی از تروریست‌ها بدون درگیری با کابل امکان پذیر نیست. با این حال، در حال حاضر، بر اساس حقایق مشخص شده، نه طالبان و نه داعشی‌ها به پادگان‌ها حمله نکرده‌اند. به گفته "نجیب‌الله آساکزای"، روزنامه‌نگار افغان، ممکن است این حمله را تعدادی از  افسران به منظور ابراز نارضایتی شدید خود از رهبری کشور و ارتش انجام داده باشند.  واقعیت این است که در نیروهای طرفدار دولت روحیات واقعا انفجارآمیزی وجود دارد. البته، با توجه به این موضوع، می‌توان نارضایتی نظامیان آمریکایی از تقویت گروهک طالبان در شمال توسط روسیه در چنین وضعیت ناپایداری (یعنی تقویت مخالفان ارتشی که ایالات متحده باید آن را در روحیه رزمی نگه دارد) را پیش‌بینی کرد.  با این حال، کارشناسان داخل و خارج افغانستان بر این باورند که شایعات مربوط به حمایت از "طالبان شمال" توسط مسکو تا حد زیادی اغراق آمیز بوده و هیچ‌گونه تسلیحاتی توسط این کشور ارائه نشده است. "طلعت‌بیک مصادیقوف"، مدیر سیاسی سابق هیئت سیاسی سازمان ملل متحد در افغانستان (بومی قرقیزستان) در مصاحبه با دویچه وله در این مورد صحبت کرد. نمایندگان دیپلماتیک روسیه به یک هدف خاص اشاره کرده‌اند که مسکو آن را دنبال می‌کند. آنها بر این باورند که گروهک‌های طالبان که مخالف داعش هستند می‌توانند به متحدان طبیعی در مبارزه با این تهدید جدید و اصلی برای آسیای مرکزی و روسیه (این تهدید از افغانستان نشأت می‌گیرد) تبدیل شوند. به خصوص در موقعیتی که داعش در حال ایجاد یک زیرساخت و تقویت خود در استان‌های شمالی است.  در جوزجان، قندوز، تخار و بلخ که با ترکمنستان، ازبکستان و تاجیکستان هم مرزاند (یعنی تقریبا با کل جبهه شمالی) در آخرین روزهای ماه آوریل درگیری‌های خشونت‌آمیزی بین طالبان و دولت اسلامی بوجود آمده است. طالبان متحمل خسارات سنگینی شدند و داعش توانست  در خاک افغانستان دندان نشان دهد. اما براساس گزارشات نیروهای امنیتی افغانستان در جوزجان، در زمان درگیری طالبان و داعش در ولسوالی درزاب که با استان سرپل هم مرز است، ناتو یا دولت به داعش کمک‌های نظامی و مهمات ارائه کرده‌اند. این تنها یکی از چند حادثه‌ای است که نیروهای امنیتی روسیه را به این ایده که گسترش و پیشرفت داعش در شمال اتفاقی نیست و علاوه بر اسپانسرهای عربی مشهور، سرویس‌های اطلاعاتی آمریکا و بریتانیا حامی آن هستند، متمایل می‌کند. علاوه بر این، منابع افغان در سال 2016 طرف روسی را از حمایت اشرف غنی از پروژه "داعش افغانستان مطلع کردند. در اینجا سخن پیرامون تشکیل احتمالی مناطق تقویت شده داعش در استان‌های شمالی افغانستان است. یعنی با نگاهی به وضعیت از چشم روس‌ها، می‌توان آماده‌سازی برخی رویدادهای بی‌ثبات‌کننده در مرزهای آسیای مرکزی را مشاهده نمود. بخصوص که "داعش افغانستان" عمدتا از مهاجران بومی آسیای مرکزی و روسیه تشکیل می‌شود. داعش افغانستان  بر خلاف طالبان، به مقوله‌‌های منطقه‌ای و نه ملی فکر می‌کند و برای رسیدن به خلافت "در کل آسیای مرکزی" می‌جنگد. یک نکته قابل توجه دیگر که سوء ظن مسکو نسبت به ایالات متحده را افزایش می‌دهد و مفسران افغانی هم به آن توجه می‌کنند، بازگشت گلبدین حکمتیار، رهبر حزب رادیکال "حزب اسلامی" به سیاست افغانستان است. اخیرا، این مجاهد معروف و نخست‌وزیر سابق کشور در جنگ علیه دولت مرکزی کرزای و اشرف غنی شرکت کرده و قصد خود را برای ایستادن تحت لوای داعش و سوگند به ابوبکر البغدادی اعلام کرده است. اما در اواخر سال 2016، آمریکا نام وی را از لیست تروریست‌های سازمان ملل متحد حذف کرد و اشرف غنی را به صلح با وی متقاعد کرد. در ماه آوریل، حکمتیار در مورد ضرورت روند صلح با مشارکت همه طرفین سخنرانی کرد. وی حامی افغانستان واحد با قدرت مرکزی قوی در کابل است. گلبیدن از طریق جلال‌آباد  (پایتخت ننگرهار – استانی که در آن مواضع سلفیان افغانستان بسیار قوی بوده و داعش در آن بیشترین حمایت را از جانب مردم محلی دریافت می‌کند) عازم کابل خواهد شد.   نجیب‌الله آساکزای خاطرنشان کرد: «چرا در حال حاضر وجود حکمتیار آشتی ناپذیر ضرورت دارد؟ وی هرگز در تاریخ تقریبا چهل ساله جنگ، به عنوان یک عامل ثبات در مصالحه ملی عمل نکرده است. تشکیلات او به خوبی مسلح اند. در عین حال، در حال حاضر در "حزب اسلامی" حکمتیار بسیاری از فرماندهان هزاره‌ها و ازبک‌های افغانی حضور دارند. بنابراین ما شاهد بی‌ثباتی ناشی از این مرکز خواهیم بود. در محافل افغانستان پیَش‌بینی می‌کنند که رنگ سیاه عمامه وی اتفاقی نیست و او به مرور زمان می‌تواند به طور کامل به عنوان رهبر سیاسی داعش افغانستان (که می‌تواند نام "جبهه النصره" در سوریه را به خود بگیرد) عمل کند. به خصوص که حکمتیار دارای اختلافات عمیقی با طالبان است. در عین حال، به خوبی مشخص است که فرزندانش در مورد بازگشت وی به طور مستقیم با دیپلمات‌های ایالات متحده به توافق رسیده‌اند». به گفته آساکزای، نه تنها مسکو، بلکه آستانه هم نگران ظهور حکمتیار در یک نقش جدید در صحنه‌های قدیمی است. اما به دلیل آمادگی کامل تاشکند در مقابل تهدید (حتی در صورت تقویت گروهک داعش در نزدیکی مرزهایش) - بخصوص که نظامیان آمریکایی به همتاهای ازبکی خود تضمین‌های امنیتی خاصی در این زمینه ارائه کرده‌اند – این نگرانی در ازبکستان وجود ندارد. به گفته "میخائیل رمیزوف"، رئيس انستیتو استراتژی ملی، با فرضا اینکه اطلاعاتی که ستاد کل روسیه در اواخر ماه آوریل منتشر کرده است و اینکه تعداد جناح افغانی داعش حدود 3.5 هزار شبه‌نظامی است (که حدود 1000 نفر از آنها در شمال و و حدود 1500 نفرشان در ننگرهار و کونار حضور دارند) هنوز دلیلی برای نگرانی نباشند (اگرچه آرکادی دوبنوف، کارشناس روس در مقاله منتشر شده خود در سایت مرکز کارنگی مسکو با استناد بر منابع قابل اعتماد افغانستان، اطلاعات دیگری را می‌آورد: «در قندوز و تخار در هر کدام سه هزار؛ در فاریاب و سرپل - از دو تا سه هزار؛ در جوزجان، سمنگان و بلخ در هر کدام یک هزار شبه نظامی وجود دارد») و نگرانی‌های مسکو از حمایت نیروهای خارجی (پیرامون تقویت بی‌ثباتی) از داعش کاملا مستدل نباشند، سطح کنونی حضور آمریکا در منطقه برای مسکو قابل تحمل است، چرا که شبکه‌های پایگاه‌های نظامی آمریکا در آسیای مرکزی بوجود نیامده و حضور نظامی در افغانستان نیروهای شبه‌نظامیان مختلف را گرفتار درگیری داخلی افغانستان می‌کند. Utro.ru  به نقل از این کارشناس محبوب در روسیه گزارش می‌دهد: «اگر اسلام گرایان منطقه و درکل، گروه‌های مختلف قبیله‌ای ناراضی از وضع موجود، با یکدیگر و با آمریکایی‌ها درگیر شوند، در اینصورت این برای ما یک سناریوی کاملا قابل قبول است». اما حتی با فرض این موضوع،  باید در نظر داشته باشیم که در آنجا گروه‌های مسلح شده توسط حامیان مالی خارجی وجود دارند. این گروه‌ها علاوه بر طالبان که پاکستان، کشورهای عربی و کشورهای عضو ناتو بر روی آنها تاثیر دارند و روسیه و ایران از راه‌های مختلف به دنبال نزدیک شدن به آنها هستند، عبارتند از  داعش، حامیان حکمتیار، ارتش به خوبی مجهز شده ازبکی دوستوم به لطف ترکیه، یک سری از تشکیلات قومی دیگر، اسلام‌گرایان "جندالله" که در وهله اول از پاکستان کمک نظامی-فنی دریافت می‌کند و "لشکر طیبه" ایجاد شده در پاکستان در سال 1980 برای حمایت از مجاهدین افغانی. در عین حال، دیگر در افغانستان ساختار سیاسی و نظامی قوی مانند  ائتلاف شمال وجود ندارد که به هنگام تمام تناقضات درونی اجازه مداخله بیگانگان در امور شمال کشور را ندهد. آمریکا و متحدانش در اوایل سال‌های 2000  از این ائتلاف به عنوان نیروی ضربتی  اصلی در برابر طالبان استفاده می‌کردند. اما پس از آن تلاش‌های موثری به منظور تقسیم ائتلاف به چند گروه متفاوت انجام دادند. نجیب‌الله آساکزای می‌گوید: «رهبران ائتلاف نیروهای خود را فروختند. هر کس هم که این کار را انجام نداده است، دیگر زنده نیست. بنابراین، فرستادن رهبران فعلی شمال برای حل و فصل مشکلاتشان دشوار نیست». در این موقعیت، تمام شرایط برای "جنگ نمایندگان" در افغانستان وجود دارد. طلعت‌بیک مصادیقوف معتقد است: «مراکز آموزشی مجاهدین که برای مقاومت در برابر رژیم کمونیستی در کابل سازماندهی شده بودند، پس از سرنگونی آن و خروج نیروهای شوروی و حتی پس از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی موجودیت خود را ادامه دادند. آنها به عنوان یک کسب و کار برای سرویس‌های امنیتی باقی ماندند، مشکلاتی را برای افغانستان و پس از آن - برای پاکستان ایجاد کردند و در حال حاضر، به تدریج از منطقه قبایل مستقل پاکستان به شمال افغانستان منتقل می‌شوند. بعلاوه ما در ساختارهای سازمان ملل متحد، امکان چنین توسعه رویدادها را (اگر فعالیت آنها را متوقف نکنیم) در اواسط سال‌های2000 مورد بحث قرار دادیم. من، به عنوان نماینده قرقیزستان، بر این باورم که ما باید در این مسئله به کمک غرب و سازمان پیمان امنیت جمعی به طراحی «خطوط قرمزی» که نباید از آنها عبور کرد بپردازیم. قدرت‌های بزرگ ، دولت‌های کوچک - حتی بزرگترین آنها از نظر جمعیت و یا منطقه (مانند ازبکستان و قزاقستان) را ناچیز و بی‌ارزش در نظر می‌گیرند». آرکادی دوبنوف در انتهای مقاله فوق‌الذکر در سایت مرکز کارنگی این سوالات را مطرح می‌کند: «چرا ترامپ به یک مرکز عملیات استراتژیک جدید برای مقابله با کرملین در افغانستان نیاز دارد؟ آیا وی به خوبی از تاریخ "این کشورها" به منظور اعتماد به ژنرال‌ها برای شروع بازی‌های جدید خطرناک مجاهدین در آسیای مرکزی آگاه است؟». انتهای مطلب/.