ایران شرقی 12 خرداد 1400 ساعت 14:06 https://www.iess.ir/fa/analysis/2645/ -------------------------------------------------- افغانستان پسا خروج عنوان : ایران و پیامدهای رقابت احتمالی کنشگران افغانستان در پسا خروج -------------------------------------------------- افغانستان که یکی از امنیتی‌ترین مناطق جغرافیایی جهان محسوب میشود، نقش ویژه‏‌ای در چرخه قدرت و امنیت جهانی دارد. ساختار پیچیده قدرت در این کشور به اندازه‌‏ای ناهمگن و ناموزون بوده که به شکل‌‌گیری سیاست خارجی رقابت‌آمیز و الگوهای غیردوستانه همسایگان افغانستان منجر شده و به دور باطل رقابت‌های منطقهای دامن زده است. پیچیدگی‌های بسیار و درهم تنیدگی متغیرهای افغانستان و تغییر اولویت‌های سیاسی و امنیتی ایالات متحده سبب شدند که آمریکا بعد از دو دهه حضور در این منطقه، در ساختار سازی سیاسی و امنیتی برای افغانستان ناکام بماند. اکنون که موضوع خروج مطرح شده، شکنندگی ساختارهای امنیتی افغانستان، موجب شده تا کنشگران مختلف به دنبال پر کردن خلأ حضور ایالات متحده برآیند. از سوی دیگر سابقه عملکردی این کنشگران نشان می‌دهد که احتمالا در خلأ پسا خروج، رقابت‌های جدی صورت خواهد گرفت که پیامدهای این رقابت‌ها بر جمهوری اسلامی ایران جای تامل و بررسی دارد. متن : مطالعات شرق/   مصطفی هاشمی*  نخبگان سیاسی ایالات متحده آمریکا، با گذشت دو دهه از حضور نظامی خود در افغانستان و هزینه‌‏های بسیار زیاد مادی و معنوی که در این جنگ متحمل شدند، در نهایت به این جمع‏‌بندی رسیدند که ادامه حضور نظامی در افغانستان در راستای منافع آمریکا نیست و اگر بتوانند هر چه سریع‌تر به این روند خاتمه داده و نظامیان خود را از خاک افغانستان خارج کنند، جلوی هزینه‌­های بیشتر را خواهند گرفت و میزان آسیبی که به منافع آنها وارد می‌­شود، کمتر خواهد بود. سیاستمداران آمریکایی با این باور که افغانستان از اولویت سیاست خارجی آمریکا خارج شده و نیازی به هزینه‏ کرد بیشتر برای چنین موضوعی وجود ندارد، موضوعات دیگری را در اولویت سیاست خارجی خود قرار داده‌­اند و استمرار حضور نظامی در افغانستان را چالشی برای اولویت‌های خود بشمار می‌­آورند و معتقد هستند ادامه حضور نظامی در افغانستان می­‌تواند به مانعی جدی برای رسیدن به اهداف آنها تبدیل شود. با این حال، موضوع خروج نظامیان آمریکایی از افغانستان و اتخاذ چنین تصمیمی برای کاخ سفید و هیأت حاکمه آمریکا به سادگی نوشیدن یک جرعه آب نبوده و نیست و ملاحظات جدی درباره خروج نظامیان آمریکایی وجود دارد. ابعاد مسئله خروج نظامیان از افغانستان به قدری گسترده و پیامدهای چنین تصمیمی به قدری پیچیده است که سال‌ها است مورد توجه محافل سیاسی ـ امنیتی ـ اقتصادی و اندیشکده‏‌های بین‌­المللی قرار دارد و از زمانی که ترامپ در مبارزات انتخاباتی خود در سال 2016، به آن پرداخت به مطالبه جدی افکار عمومی در آمریکا تبدیل شده است و جو بایدن هم نتوانست بر این جریان فکری فائق آید و مجبور شد تا بر اساس تصمیم سلف خود، رای به خروج نظامیان آمریکایی از افغانستان بدهد. روند صلح افغانستان به مولفه‌ها و متغیرهای متعددی وابسته است. پیچیدگی مسئله خروج نظامیان آمریکایی از افغانستان، بیشتر از سایر متغیرها است و می­توان آن را نقطه عطف مسئله صلح به شمار آورد. خروج نظامی آمریکا از افغانستان علاوه بر اینکه ساختارهای داخلی افغانستان را تحت تأثیر قرار می‌­دهد و شرایط امنیتی افغانستان را وارد بحران جدیدی می‌کند، آثار منطقه‌ای عدیده­‌ای به همراه دارد و می‌تواند بر فضای سیاسی و امنیتی منطقه و حتی بین‌­المللی تاثیر داشته باشد. پرسش اصلی که در یادداشت حاضر درصدد پاسخ بر آن هستیم این است که خروج نظامیان آمریکایی از افغانستان، می‌تواند چه تاثیری بر امنیت ایران داشته باشد؟ جایگاه افغانستان در نظریات ژئوپلیتیکی افغانستان سرزمینی کوهستانی و بن بست در غرب آسیا بدون نفت و مواد خام استراتژیک است که فقط به دلیل ویژگی ژئوپلیتیکی خود، به عنوان دروازه هندوستان و حائل بین روسیه و اقیانوس هند و همچنین پل ارتباطی غرب به شرق جهان برای قدرت‌های جهانی حائز اهمیت است. افغانستان جزء ریملند جهانی است و کشورهای ریملند در زمره پل ارتباطی شرق به غرب جهان بشمار می‌روند. نیکلاس اسپایکن (1994) در مقام رد نظریه مکیندر؛ (که معتقد بود هارتلند محور جغرافیایی تاریخ محسوب می‌شود) مدعی شد که ناحیه اصلی در طرح هارتلند، منطقه هلالی پیرامونی داخلی است.  وی این ناحیه را «منطقه پیرامونی» یا «منطقه حاشیه‌ای» نامید که کنترل بر آن می­توانست نیروی هارتلند را خنثی کند. دلیل اهمیت دادن اسپایکمن به ریملند، در مقایسه با هارتلند، از این حیث بود که به اعتقاد وی، این منطقه امکان ترکیب قدرت بری و بحری را بهتر فراهم می‌سازد؛ از طرف دیگر بیشترین منابع و نیروی انسانی و سهولت ارتباطات در این بخش جهان قرار دارد. به هر حال از جنگ دوم جهانی تاکنون آمریکا با اصرار تمام و با استفاده از همین نظریه در تلاش بود تا در این منطقه، یک گروه دفاعی ایجاد کند. آمریکا تا پیش از این به قلمرو جغرافیایی ریملند به عنوان موضع پدافندی می‌نگریسته و با توجه به جنگ‌های منظم گذشته، حاضر نبوده تحت هیچ شرایطی در این موضع پدافندی، نفوذی صورت گیرد و ضعف استراتژیکی ریملند را قبول نمی‌­کرد. پرداختن به استراتژی نظامی ایالات متحده آمریکا در پایان قرن بیستم، موید این نظریه است که این کشور قلمرو جغرافیایی ریملند را برای خود یک منطقه حیاتی می‏‌داند. الگوی رفتاری آمریکا و متحدین اروپایی وی در افغانستان پس از حمله 11 سپتامبر دلالت بر این امر دارد که موقعیت افغانستان در منطقه هلال داخلی «مکیندر» و ریملند «اسپایکمن» کاملا ملاحظه شده است. اولین دیدگاه در لشگرکشی نظامی آمریکا به افغانستان، ایجاد یک گروه دفاعی در رابطه با مسائل امنیتی منطقه بوده است. این موضوع از آنجا برای آمریکا اهمیت پیدا کرد که پس از انقلاب ایران مشکلات عدیده و خلأهای امنیتی در منطقه برای ایالات متحده ایجاد شد. ایالات متحده با آگاهی از ویژگی‌‏های افغانستان از جمله قابلیت‌های ارتباطی حساس این کشور و توان اتصال غرب به شرق، سعی کرد خلأهای بوجود آمده را با لشگرکشی نظامی به افغانستان، تا حدی مرتفع کند. علاوه بر این، ثبات در افغانستان در برداشت کشورهای آسیای مرکزی و رسیدن به رویای «راه‏یابی به آب‏‌های گرم جنوب» و در آمدن از وابستگی شدید به روسیه بوده و ایالات متحده درصدد بود با حضور نظامی در افغانستان، ژئوپلیتیک این کشور را در مسیر نقش پذیری این کشور در سطح منطقه و فرامنطقه‌ای تقویت کند. ایالات متحده و ناتو علاوه بر موارد فوق، به دنبال ایجاد پایگاهی برای مقابله با «سه محور اتمی و موشکی روسیه، چین و هند» و همچنین مهار ایران به عنوان یک قدرت منطقه­‌ای با اثرگذاری نرم و هویتی و استفاده از توان دفاعی ـ امنیتی بود. صاحب‌­نظران و اندیشمندان بر این باور هستند حضور نظامی ایالات متحده از سال 2001 در افغانستان به عنوان کمربند شرقی و از سال 2003 در عراق به عنوان کمربند غربی با هدف ایجاد تحول در خاورمیانه بزرگ صورت گرفته بود، اما هزینه‌های بالایی که ایالات متحده در این دو دهه متحمل شد و ناکامی آمریکا در مقابله با قدرت‌های منطقه‌ای و مهار قدرت‌های فرامنطقه‌ای و همچنین تهدیدهای طالبان و ظهور گروه‌های تروریستی و تکفیری همانند داعش در افغانستان، سبب شد تا سناریوی خروج نظامیان آمریکایی از افغانستان و رهاسازی ریملند به عنوان گزینه جایگزین در دستور کار سیاست خارجی ایالات متحده قرار گیرد. منطقه جغرافیایی شرقی پیرامونی ایران، به رغم اینکه یکی از امنیتی‌ترین مناطق جغرافیایی جهان محسوب می­‌شود و از نقش ویژه‏‌ای در چرخه قدرت و امنیت جهانی برخوردار است، لیکن شرایط حاکم بر این منطقه سبب شده این منطقه بر خلاف مناطقی همچون خاورمیانه، یا خلیج‌‏فارس به عنوان مجموعه امنیتی منطقه‌­ای محسوب نشود. ساختار پیچیده قدرت در این منطقه به اندازه‌‏ای ناهمگن و ناموزون بوده که به شکل‌­گیری سیاست خارجی رقابت‌­آمیز و الگوهای دوستی ـ دشمنی غیردوستانه همسایگان افغانستان منجر شده و به دور باطل رقابت‌­های منطقه­‌ای، تشدید دشمنی‌­ها و کاهش فضای همکاری‌­جویانه در حوزه شرقی ایران و در ارتباط با موضوع افغانستان دامن زده است. پیچیدگی‌­های بسیار و درهم تنیدگی متغیرها و تغییر اولویت‌های سیاسی و امنیتی ایالات متحده بعد از دو دهه حضور در این منطقه، سبب شد تا ایالات متحده در ایجاد ساختار سیاسی و امنیتی در افغانستان ناکام بماند. اکنون که موضوع خروج مطرح شده، شکنندگی ساختارهای امنیتی در افغانستان، موجب شده تا کنشگران منطقه­‌ای به دنبال پر کردن خلأ حضور ایالات متحده در افغانستان برآیند. سابقه عملکردی کنشگران سیاسی و امنیتی افغانستان نشان می­‌دهد، تلاش کنشگران منطقه‌­ای برای جبران خلأ حضور ایالات متحده و گسترش نفوذ خود در افغانستان، با رقابت‌های جدی همراه خواهد بود و احتمال اینکه این رقابت‌­ها با خشونت زیاد همراه شود، بسیار بالا است. دخالت‌های کنشگران متعدد و افزایش بی‌­ثباتی سیاسی و امنیتی در افغانستان، می‌­تواند اثر جدی بر ساختار نیم ­بند دولت این کشور بگذارد. فروپاشی و سقوط ساختارهای امنیتی افغانستان یکی از دغدغه‌های جدی و محتمل برای آینده افغانستان است، هر چند بازیگران عرصه افغانستان در تلاش هستند پیش از خروج از این کشور و در اجلاسی همچون استانبول یا دوحه، ضمانت‌های لازم را برای حفظ ساختارها کسب کنند. تاثیر خروج ایالات متحده از افغانستان بر امنیت ایران هر چند بازیگران منطقه‌­ای و فرامنطقه‌­ای تلاش خود را به کار گرفته‌­اند تا میزان آثار سوء دوران گذار را به حداقل برسانند، با این حال به نظر می‌­رسد تزلزل در ساختار سیاسی و امنیتی افغانستان در دوران پس از حضور آمریکا در افغانستان موضوعی اجتناب‌­ناپذیر است. تزلزل و شکنندگی در ساخت سیاسی و امنیتی افغانستان، آثار و پیامدهای جدی امنیتی ـ سیاسی ـ اقتصادی ـ اجتماعی برای کشورهای منطقه بویژه کشورهای همسایه افغانستان دارد و ضروری است مورد توجه جدی دستگاه‌های تصمیم گیر قرار گیرد. با توجه به سابقه‌ای که از افغانستان در تاریخ ثبت شده، به محض آغاز درگیری‌های خونین در افغانستان، خیل عظیمی از مردم این کشور به قصد حفظ جان و مال خود، قصد مهاجرت می‌کنند. ایران یکی از اصلی‌ترین و در دسترس‌ترین کشورها برای مهاجرت اتباع افغانستان بویژه آنهایی که از بضاعت و توان مالی کمی برخوردار هستند، محسوب می‌شود. سرریز شدن جمعیت بسیار زیاد آوارگان افغان به سمت ایران، باعث ناامنی در مرز ایران و افغانستان می‌شود و می‌تواند آسیب‌های جدی به همراه داشته باشد. با توجه به شیوع کرونا در منطقه و عملکرد نه چندان قابل قبول کشورها در مقابله با این پدیده، حرکت مهاجرین افغان به سمت مرزهای ایران و تجمع آنها در مناطق مرزی، می‌تواند به یک بحران انسانی منجر شود و در صورت کم‏ توجهی به این مسئله و ورود آوارگان افغان به داخل ایران و ابتلای اتباع ایرانی، تبعات غیرقابل جبرانی به همراه داشته باشد. علاوه بر این احتمال نفوذ گروه‌های تروریستی و تکفیری داعش در قالب مهاجرین به مرز ایران وجود دارد. نفوذ گروه‌های تروریستی داعش به داخل ایران از طریق مرزهای افغانستان، موضوعی است که به طور جدی باید مورد توجه قرار گیرد. بی‌ثباتی در افغانستان فرصت مناسبی برای مافیای مواد مخدر محسوب می‌­شود تا با سوءاستفاده از اقتصاد جنگ، به لحاظ مالی خود را تأمین کنند. با آغاز بی‌ثباتی در افغانستان، اقتصاد رسمی این کشور در معرض نابودی و فروپاشی قرار می­‌گیرد و فرصت لازم برای جریانات مختلف فراهم می‌­شود تا از اقتصاد سیاه برای تأمین هزینه‌های خود بهره‌­برداری کنند. ایران بهترین مسیر قاچاق مواد مخدر از افغانستان به کشورهای غربی اروپایی و خاورمیانه محسوب می‌شود و حجم بالای قاچاق مواد مخدر و مبارزه با آن، می‌تواند هزینه‌های بسیاری به ایران تحمیل کند و آسیب‌های بسیار زیادی چه به لحاظ مادی و چه معنوی برای جمهوری اسلامی ایران داشته باشد. بی‌ثباتی و تزلزل در ساختار سیاسی و امنیتی افغانستان، زمینه را برای هدف قرار گرفتن طرح‏‌های زیرساختی و همکاری‌های مشترک ایران و افغانستان فراهم می‌کند. علاوه بر سرمایه‌گذاری‌هایی که جمهوری اسلامی ایران در داخل افغانستان انجام داده، طبق آمارهای موجود، عایدی سالانه جمهوری اسلامی ایران از صادرات کالا به افغانستان به چیزی بالغ بر 3 میلیارد دلار رسیده که در صورت بی‌ثباتی فراگیر در افغانستان، دچار سقوط اساسی خواهد شد و بازارهایی که جمهوری اسلامی ایران توانسته طی این سال‌ها در افغانستان بدست آورده، آسیب جدی خواهد دید. از دیگر پیامدهای مورد اشاره، رقابت مستقیم و رو در روی کنشگران همسایه با یکدیگر در داخل افغانستان است. رقابتی که می‌تواند تاثیر به سزایی در روابط ایران با سایر کنشگران همسایه افغانستان بگذارد. مواجهه مستقیم کنشگران  منطقه­‌ای در افغانستان، روابط سیاسی و امنیتی آنها را در خارج از افغانستان و در سایر صحنه‌های منطقه‌ای و بین‌المللی نیز تحت تاثیر قرار خواهد داد و این مسئله می‌تواند به امنیتی شدن منطقه بینجامد. انتهای مطلب/ *دکتــرای ژئـوپلیتیـک و کارشناس مسائل منطقه