ایران شرقی 19 آبان 1399 ساعت 12:51 https://www.iess.ir/fa/translate/2438/ -------------------------------------------------- رویدادهای امنیتی اوراسیا عنوان : بی نظمی در اوراسیا؛ چه کسی ثبات منطقه را حفظ خواهد کرد؟ -------------------------------------------------- متن : مطالعات راهبردی شرق/   نیمه دوم سال 2020 با درگیری‌های جدید در اوراسیا همراه بود. بی‌نظمی‌های طولانی مدت در بلاروس، کودتا در قرقیزستان و جنگ تمام عیار در قفقاز – این سه رویداد اصلی نشان می‌دهند که ثبات منطقه‌ای تا چه اندازه شکننده بوده و رفع اختلافات ارضی و رسیدن به عدالت و انصاف در سیاست تا چه اندازه دشوار است. جف مانکوف، پژوهشگر موسسه مطالعات استراتژیک ملی دانشگاه دفاع ملی آمریکا در مصاحبه با CAAN، در مورد مشکلات امنیت منطقه‌ای و تهدیدهای میراث حل نشده دوران شوروی در اوراسیا صحبت کرده است.     CAAN: شما این بی‌نظمی‌های اوراسیا – رویدادهای بلاروس، قرقیزستان و قره باغ کوهستانی –  را چگونه می‌بینید؟ اشتراک آنها در چیست؟  جف مانکوف: اگرچه نباید این رویدادها را با هم مشترک دانست، اما باید اعتراف کرد که تمام این بی‌نظمی‌ها، میراث فروپاشی شوروی بوده و از برخی مشکلات سیاسی، نهادی و جغرافیایی حل نشده که به فروپاشی شوروی منجر شدند نشات می‌گیرند. هم در بلاروس و هم در قرقیزستان سیستم‌های سیاسی واکنشی به نیازهای اجتماعی نشان نداده و بر فساد و ساختارهای الیگارشی، حکومتی و غیره بنا نهاده شده‌اند. در عین حال، جمعیتی که روز به روز جوان‌تر می‌شود، کمتر اتحاد جماهیر شوروی را به یاد می‌آورد. از همین رو انتظارات مختلف و ناامیدی تلخی ایجاد شده است که در 20-15 سال اخیر به بی‌ثباتی در برخی از کشورهای پساشوروی، از جمله روسیه منجر شده است. به عنوان مثال، در قرقیزستان چنین بی‌نظمی چندین بار ایجاد شده است. هر چند به تعبیری، قرقیزستان یکی از دموکرات‌ترین کشورهای پساشوروی است. من فکر می‌کنم که باز بودن سیستم قرقیزستان به رقابت در فضای سیاسی کمک می‌کند. اما ساختار اصلی قدرت همانند سابق الیگارشی و فاسد بوده و پاسخگوی نیازها و انتظارات مردم نیست.  اینگونه ساختارهای حکومتی در ارمنستان و آذربایجان هم وجود دارند، هر چند آنچه در آنجا اتفاق می‌افتد، بسیج علیه ناکارآمدی یا بی‌مسئولیتی دولت نیست. چنین اعتراض‌هایی در سال 2018 در ارمنستان و تا حد کمی در آذربایجان وجود داشته است. اما در اینجا یک مشکل ارضی حل نشده وجود دارد که میراث سیاست ملی شوروی بوده و با فروپاشی شوروی، بین‌المللی شده است. بنابراین، با وجود اینکه همه این درگیری‌ها یا تمام این بی‌نظمی‌ها مختلف و متفاوت‌اند اما تمام آنها میراث شوروی هستند.   CAAN: آیا ممکن است کمک‌ها یا مداخلات خارجی به حل و فصل این درگیری‌ها کمک کنند؟ جف مانکوف: باید نسبت به مسئله مداخلات خارجی در این سناریوها و موقعیت‌های مختلف با احتیاط برخورد کرد. من فکر می‌کنم که چشم‌اندازهای مداخله خارجی در برخی از آنها ممکن است مشکل را وخیم‌تر کند و در عین حال در برخی دیگر، از ارزش خاصی برخوردار باشد. جنگ بین دولتی بین ارمنستان و آذربایجان نیازمند مشارکت خارجی گسترده است، چرا که دو طرف این درگیری در نبود فشار قدرت‌های خارجی برای زمین گذاشتن اسلحه و برگزاری مذاکرات، هیچ انگیزه‌ای برای ترک جنگ ندارند. در اینجا تلاش‌های هماهنگ، از جمله از جانب روسای گروه مینسک برای اعمال فشار بر آنها و بازگشت این درگیری به فرآیند سیاسی حل و فصل موضوع مورد نیاز است. انجام این کار دشوار خواهد بود، چرا که وضعیت به سرعت در حال تغییر است. در هر دو کشور حملاتی به ساکنان غیرنظامی صورت می‌گیرد. ساکنان مجبور به ترک خانه‌های خود بوده و خشونت عمومی در حال افزایش است. فعلا درگیری به اوج خود نرسیده است. شانس کمی برای رسیدن به موفقیت در حل و فصل این درگیری وجود دارد. چند روز قبل، روسیه اعلام آتش بس کرد، اما آتش بس رعایت نشد. این نشان می‌دهد که حل و فصل این درگیری در کوتاه مدت دشوار خواهد بود. بازیگران خارجی نفوذ و تاثیر کمی در درگیری‌های داخلی کشورهایی مانند قرقیزستان دارند. در بلاروس که روابط تجاری نزدیکی بویژه با اتحادیه اروپا دارد، امکانات خاصی برای مشارکت خارجی وجود دارد. اروپا از نقش ژئوپلیتیکی مسکو در اینجا واهمه دارد. ما دیدیم که این امر چگونه در اوکراین منعکس شد و به نفع هیچ کس نبود (نه اروپا، نه اوکراین و نه روسیه). اتحادیه اروپا (برخلاف آمریکا که به طور کامل از این درگیری دوری کرده است) تلاش‌هایی برای انجام مذاکرات پیرامون انتقال قدرت و مسدودسازی دارایی‌ها انجام داده است. من تردید دارم که اتحادیه اروپا و روسیه در این مسئله با هم همکاری کنند. بنابراین، خوب است که جامعه جهانی بتواند کاری برای این بی‌نظمی‌ها انجام دهد. اما این امر بعید است.   CAAN: در مورد مشارکت آمریکا چه می‌توان گفت؟ جف مانکوف: من فکر می‌کنم که این امر به یک امر عادی جدید تبدیل خواهد شد. در 30 سال اخیر انتظار می‌رفت که کشورهای پساشوروی به نظم لیبرال مشترک که آنها را از لحاظ سیاسی، اقتصادی و فرهنگی به غرب گره می‌زند، دست یابند و از مسیرهای سیاسی مشترک با ارزش‌های لیبرال غربی عبور کنند. کشورهای غربی هم امید داشتند بر آنچه در این کشورها و بین آنها رخ می‌دهد تاثیر داشته باشند. البته این در مورد روسیه هم صدق می‌کند. هر چند من فکر می‌کنم که برخی از توهمات در مورد نزدیکی روسیه به مدل‌های غربی از بین رفته است. در حال حاضر، هم اتحادیه اروپا و هم آمریکا در مرحله آینده نگرانه‌تری از تاریخ خود قرار دارند. من فکر نمی‌کنم که این امر در آینده نزدیک تغییر کند. لازم به یادآوری است که در انتخابات سال 2000، جرج بوش سیاست خارجی بلندپروازانه‌تری را وعده داد. وی قصد داشت در حل و فصل مشکلات داخلی و نه حمایت از دیگر کشورها متمرکز شود. اما 11 سپتامبر اتفاق افتاد و همه چیز دود هوا شد. سپس در سال 2008 رئیس جمهور اوباما انتخاب شد. وی نیز وعده داد نیروهای خود را از عراق خارج کرده و به دستور کار داخلی بپردازد. اوباما تا حدی این کار را انجام داد، اما بحران مالی یک بار دیگر نقش آمریکا را غیر قابل تغییر ساخت. در سال 2016 ترامپ با وعده رسیدگی به امور داخلی آمریکا انتخاب شد. بنابراین، من فکر می‌کنم در دو دهه اخیر، تجدید نظر در برخی تعهداتی که آمریکا پس از فروپاشی شوروی داده است، روند اصلی در سیاست خارجی این کشور بوده است. استبلشمنت سیاسی (هیات حاکمه، دستگاه دولت و رهبران سیاسی و اقتصادی) برای درک این درخواست جامعه به زمان نیاز داشت. این به وضوح در دولت ترامپ اتفاق افتاد. حتی اگر در ماه ژانویه سال 2021 دولت سنتی‌تری جایگزین دولت ترامپ شود، پاندمی، بحران اقتصادی و تنش سیاسی داخلی در آمریکا مشکلات حل نشده زیادی را نشان می‌دهد که توجه هر دولت را در واشنگتن به خودش جلب خواهد کرد. بنابراین، منطقه‌گرایی تقویت خواهد شد. من حدس می‌زنم که قدرت‌های منطقه‌ای – روسیه، ترکیه، چین، ایران – سعی خواهند کرد پویایی را در بخش‌هایی از جهان که نسبت به آنها بی‌تفاوت نیستند، شکل دهند. آنها قصد دارند این کار را نه براساس ارزش‌های غربی لیبرال، بلکه براساس منافع ملی و محاسبات خود انجام دهند.   CAAN:آیا بلاروس هنوز هم یک کشور مهم  برای غرب است؟ هم آلمان و هم فرانسه تلاش‌هایی برای کمک به اپوزیسیون انجام می‌دهند، هر چند به نظر می‌رسد که لوکاشنکو قدرت را حفظ کرده است. آیا این به معنای ناتوانی غرب در تاثیرگذاری بر تغییرات است؟ آیا این مسئله برای بازیگرانی مانند چین و روسیه خلاء ایجاد می‌کند؟ جف مانکوف: در اینجا، یک برادر بزرگ‌تر به نام روسیه نقش اصلی را ایفا می‌کند. همیشه اینطور بوده است. حدود 10 سال پیش –زمانی که همسایگی اوراسیا و شراکت شرق مورد بحث و گفتگو قرار گرفت -  اتحادیه اروپا و آمریکا سعی داشتند بر لوکاشنکو تاثیر بگذارند. اما همه چیز به واقعیت‌های وضعیت داخلی بلاروس، عدم تمایل لوکاشنکو به صلح با جامعه مدنی و شرکت در انتخابات آزاد و عادلانه بستگی داشت. استدلال لوکاشنکو اینگونه است: «اگر شما به ما کمک نکنید، ما تحت نفوذ روسیه قرار خواهیم گرفت». اما این کافی نبود، چرا که وی تمایلی به تغییر نظام سیاسی یا بازکردن آن نداشت. بنابراین، حتی علی‌رغم وجود نسل جوان در بلاروس که خود را جهان‌وطنی‌تر می‌داند و بیشتر به باز بودن به روی جهان علاقه‌مند است، غرب نمی‌تواند تاثیر جدی بر رفتار لوکاشنکو در این مرحله داشته باشد. این بدان معناست که پویایی ای که ما از زمان استقلال بلاروس شاهد آن هستیم، بدین دلیل است که بلاروس سعی دارد برای دسترسی به درجه خاصی از خودمختاری مانور دهد، اما تا حد زیادی در مدار روسیه باقی مانده است. من فکر می‌کنم که لوکاشنکو در حال حاضر، به روسیه بیشتر از گذشته نیاز دارد. کرملین بدون شک از این موضوع آگاه است. بنابراین، تمرینات نظامی و همگرایی اقتصادی در حال تشدید بوده و کشورها به یکدیگر نزدیک‌تر می‌شوند. این بهایی است که لوکاشنکو باید برای ماندن در کنار کرملین بپردازد. من مطمئن نیستم که لوکاشنکو در برنامه‌های طولانی مدت مسکو پیرامون بلاروس باقی خواهد ماند. اما حتی اگر وی برود، فکر نمی‌کنم که دولت غرب گرایی جایگزین آن شود، مگر اینکه روسیه به طور کامل تصمیم بگیرد به بلاروس اجازه دهد توسعه رویدادها را به طور مستقل مدیریت کند.   CAAN:  نظر شما در مورد نقش روزافزون ترکیه چیست؟ برخی افراد مشارکت این کشور را در درگیری قره باغ کوهستانی به افزایش ایده‌های پان ترکسیم در اوراسیا نسبت می‌دهند..... جف مانکوف: من فکر نمی‌کنم که ایده پان ترکسیم محرک اصلی سیاست ترکیه باشد. این یک ایده پنهانی است که سعی دارد مورد حمایت عموم قرار گیرد. سیاست‌مداران از این حمایت اجتماعی برای اهداف سیاسی خود استفاده خواهند کرد. اما از دیدگاه من، نمی‌توان از این ایده به عنوان نیروی محرک سیاست ترکیه یاد کرد. به عنوان مثال، می‌توان به رویکرد ترکیه نسبت به تضییقات چین در سین کیانگ که مسلمانان ترکیه در آن حضور دارند و توسط دولت چین مورد آزار و اذیت قرار می‌گیرند، نگریست. جامعه ترکیه همدردی زیادی نسبت به مشکلات آنها دارد. در استانبول هم دیاسپورای بزرگ اویغور زندگی می‌کند اما دولت ترکیه هیچ چیز در این مورد نمی‌گوید، چرا که به سرمایه‌گذاری‌های چین نیاز دارد. (دیاسپورا ، جمعیت قابل توجه خارجی ساکن در یک کشور است) . دولت ترکیه نفوذ پکن را به رسمیت می‌شناسد و نمی‌خواهد در حالی که روابط بدی با غرب دارد، با چین مخالفت کند. بنابراین، فراخوان آرمان‌های پان ترکسیم تنها جنبه ابزاری دارد. بدین ترتیب، انگیزه ترکیه در اوراسیا چیست؟ این یک مسئله بسیار پیچیده است. من فکر می‌کنم که انگیزه‌های ترکیه تا حد زیادی با کاهش گرایش استراتژیک آن به غرب در ارتباط است. با پایان جنگ سرد و فروپاشی شوروی، ترکیه امکان تحقق چشم انداز گسترده‌تر نقش خود را در جهان بویژه از طریق اتحاد مجدد با مناطقی که از لحاظ تاریخی، فرهنگی و اقتصادی با آن در ارتباط بودند، بدست آورد. این امر یک بار دیگر مورد حمایت گسترده در عرصه سیاسی ترکیه قرار گرفت. در نظر گرفتن ترکیه به عنوان قدرت منطقه‌ای و نه کشور اروپایی، بدان معناست که روابط بین غرب و ترکیه ضعیف شده است. غرب در رابطه با کاستی‌های دمکراتیک در ترکیه تحمل کمتری دارد. ترکیه تایید می‌کند که وعده‌های مربوط به ورود به اتحادیه اروپا عملی نشدند و آمریکا در سوریه به این کشور خیانت کرده است. بنابراین، این احساس وجود دارد که ترکیه کشوری است که در انزوای استراتژیک خود قرار دارد. ترکیه به جای اینکه به غرب روی آورد و خود را پاسگاه غرب در مبارزه دوقطبی با اتحاد شوروی یا روسیه بداند، در نقش خود تجدید نظر کرده است. در حال حاضر، ترکیه به عنوان بازیگر مستقلی که به شرق و غرب وابسته نیست، اما با همسایگان خود متحد شده و براساس مفاهیم خود با دیگر کشورها و سازمان‌ها، از جمله اتحادیه اروپا، روسیه یا آمریکا تعامل دارد، مورد توجه زیادی قرار دارد. من فکر می‌کنم که این امر از تعامل گسترده ترکیه نه تنها با اوراسیا، بلکه در دیگر مناطق – لیبی، عراق، سوریه، مدیترانه شرقی، قبرس و غیره – نشات می‌گیرد. باید منتظر بمانیم و ببینیم که آیا ترکیه می‌تواند با توجه به محدودیت‌های اقتصادی و بی‌ثباتی سیاسی داخلی، این سیاست را ادامه دهد.   CAAN: آیا مدل غربی همانند سابق برای برخی مناطق اوراسیا جذاب است؟ جف مانکوف: من فکر می‌کنم که مدل غربی دمکراسی لیبرال، هنوز هم جذاب است. این مدل ممکن است در تحولات سیاسی کشورهای خارج از یوروآتلانتیک غربی نقش داشته باشد. اگر این کشورها برای دنبال کردن این مسیر انگیزه داشته باشند، من فکر می‌کنم که چشم انداز ورود به ناتو و اتحادیه اروپا واقعا مهم بوده است.  کشورهایی که برنامه واضحی برای همگرایی با اتحادیه اروپا داشتند، بیشتر از کشورهایی که چنین برنامه‌ای نداشتند، به لیبرال سازی و دمکراتیزه سازی اقدام ورزیدند. اما در اینجا مشخص نیست که چه چیز در اولویت قرار دارد. کشورهایی که برای آنها مسیر مشخصی برای عضویت در اتحادیه اروپا در نظر گرفته شده است، همان کشورهایی هستند که احتمالا توانسته‌اند به چنین پیشرفتی دست یابند. چنین انگیزه‌ای بسیار مفید است. اما مشکل این است که ما در نقطه ای هستیم که از لحاظ سیاسی ارائه اینگونه انگیزه‌ها برای اتحادیه اروپا به مراتب دشوارتر است. البته این ایده که کشورهای قفقاز یا آسیای مرکزی عضو اتحادیه اروپا بودند، همواره ساختگی بوده است. اما همانطور که شما می‌دانید، در گرجستان مباحثی در مورد امکان ورود به ناتو صورت می‌گیرد. اما در خصوص ورود به اتحادیه اروپا در اینجا چشم‌اندازهای بسیار کمی وجود دارد، بنابراین، پیشبرد تغییرات سیاسی در این کشورهای اوراسیایی برای آمریکا و اتحادیه اروپا به مراتب دشوارتر است. تا زمانی که بروکسل و واشنگتن در این کشورها نفوذ دارند، باید از این نفوذ برای پیشبرد یا تشویق لیبرال سازی، دمکراسی، احترام به حقوق بشر و حل و فصل صلح آمیز اختلافات استفاده کنند. اما برای امریکا و اتحادیه اروپا دشوار است که تمام امور را بدست بگیرند. من فکر می‌کنم که ما این امر را در نبردهای قره باغ کوهستانی دیده‌ایم. واشنگتن، پاریس یا بروکسل نتوانستند هیچ کاری انجام دهند. این امر تا حدی با مشکلات داخلی در آنها در ارتباط است. در نهایت قدرت‌های منطقه‌ای مانند روسیه، ترکیه و تا حدی ایران می‌توانند بر وقایع اینجا تاثیر بگذارند. بنابراین، واشنگتن یا بروکسل امکانات محدودی برای تشویق این کشورها برای حرکت در مسیر لیبرال-دمکراتیک دارند. انتهای مطلب/ «آنچه در این متن آمده به معنای تأیید محتوای آن از سوی «موسسه ایران شرقی» نیست و تنها در راستای اطلاع رسانی و انعكاس نظرات تحليلگران و منابع مختلف منتشر شده است»