کد QR مطلبدریافت صفحه با کد QR

«داعش خراسان»

«داعش خراسان» و تحریف مفهوم تاریخی- تمدنی «خراسان»

موسسه مطالعات راهبردی شرق , 16 ارديبهشت 1404 ساعت 14:36

یکی از نواقص تحلیلی در رابطه با علل و بسترهای رشد داعش در آن سوی مرزهای شرقی ایران، غفلت از «سطح تحلیل منطقه‌‏ای» است. در سطح تحلیل منطقه‌ای، می‌توان به یک مفهوم فرهنگی- اجتماعیِ بیناکشوری به نام «خراسان بزرگ» اشاره کرد که بستر و زمینۀ «ذهنی» و «فرهنگی- اجتماعی» ظهور داعش را در یک جغرافیای به هم پیوسته فراهم می‏‌کند.
«قرینه‏‌سازی تاریخی» به گونه‌‏ای که بر بازتولید و بازآفرینی برخی ادوار شکوهمند حکومت‏داری اسلامی تأکید کرده و نوید احیای آن را می‏‌دهد، یکی از شاخص‎‏های راهبردی عملکرد و جذب نیرو توسط داعش است. این گروه تلاش دارد با توسل به «انگاره‏‌های تاریخی» از جمله اندیشۀ «خراسان بزرگ»، بسترهای فکری- تاریخی رشد خود را در آسیای مرکزی و افغانستان فراهم کند.


🖊️ کارگروه افغانستان | مطالعات شرق
⏱️ زمان مورد نیاز برای مطالعه: 11 دقیقه

 

«داعش خراسان» و تحریف مفهوم تاریخی- تمدنی «خراسان»

 

مقدمه

 

«داعش خراسان» (دولت اسلامی- ولایت خراسان)، یک شاخۀ منطقه‌ای از داعش است که یک دهه قبل در جغرافیای تاریخی خراسان بزرگ و به‌ویژه افغانستان اعلام موجودیت کرد. این شاخۀ داعش نیز به دنبال بی‌ثبات کردن و سرنگونی حکومت‌های منطقه است تا ولایت خراسان یا همان «خلافت اسلامی» مورد نظر خود را ایجاد کند. در رابطه با علل و بسترهای داعش‌‏پرور در آن سوی مرزهای شرقی ایران با استفاده از «سطح تحلیل ملی» می‏‌توان به موارد مختلف سیاسی، اجتماعی، فرهنگی، امنیتی و... اشاره کرد که موضوع بحث این مقاله نیست، اما یکی از نواقص تحلیلی در این رابطه، غفلت از «سطح تحلیل منطقه‌‏ای» است. در سطح تحلیل منطقه‌ای، می‌توان به یک مفهوم فرهنگی- اجتماعیِ بیناکشوری به نام «خراسان بزرگ» اشاره کرد که بستر و زمینۀ «ذهنی» و «فرهنگی- اجتماعی» ظهور داعش را در یک جغرافیای به هم پیوسته که حداقل افغانستان، تاجیکستان، ازبکستان و ترکمنستان را شامل می‌‏شود، فراهم می‏‌کند.

«قرینه‏‌سازی تاریخی» به گونه‌‏ای که بر بازتولید و بازآفرینی برخی ادوار شکوهمند حکومت‏داری اسلامی تأکید کرده و نوید احیای آن را می‏‌دهد، یکی از شاخص‎‏ه‌ای راهبردی عملکرد و جذب نیرو توسط داعش است. 

از آنجا که این گروه مدعی است درصدد پایان دادن به نگاه حسرت‏‌بار مسلمانان به عظمت از دست رفتۀ سال‏‌های نخستین تمدن اسلامی است، در حوزۀ شرقی جهان اسلام نیز تلاش دارد با توسل به «انگاره‏‌های تاریخی» از جمله اندیشۀ «خراسان بزرگ»، بسترهای فکری- تاریخی رشد خود را در آسیای مرکزی و افغانستان فراهم کند. در این گزارش سعی شده با نگاهی تحلیلی به مبانی تاریخی و تمدنی خراسان، بهره‌برداری سوء «داعش خراسان» از این مفهوم، واکاوی شود.

 

مبانی اندیشۀ «خراسان‏»

 

برخی، «خراسان بزرگ» را «مهد سیاسی ایران» و برخی دیگر آن را حتی سرزمین مادری «فرهنگ و تمدن فارسی» دانسته‌اند. سابقۀ اندیشۀ «خراسان بزرگ» که ناظر بر یک جغرافیای تمدن‌‏ساز و محمل افکار و اندیشه‏‌های «جریان‏ساز» است، به قرن‏‌ها قبل بازمی‏‌گردد. برای نخستین بار این نام در قرن سوم قبل از میلاد دیده می‏‌شود. از آن زمان تا قرن پنجم میلادی به جغرافیای مشتمل بر افغانستان امروزی و بخش‌‏های شرقی ایران کنونی، بخش‌‏هایی در شمال و غرب پاکستان، شمال هند، سین‌کیانگ چین و مناطق آسیای مرکزی، خراسان بزرگ اطلاق می‌‏شد.

معمولاً با دو نوع نگاه «باستانی» و «اسلامی» به مفهوم «خراسان» پرداخته می‌‏شود. طبق «نگاه باستانی»، بازخوانی و بزرگ‌نمایی «تمدن آریایی»، محورِ اصلی اندیشۀ «خراسان‏‌گرایی» قرار می‏‌گیرد. بر این اساس، «زرتشت» پیامبر آریائیان که در نواحی ولایت بلخ باستان بدنیا آمده است، با آموزش خالص اخلاقی و فلسفی خود توانست پاکیزه‌‏ترین و عالی‏‌ترین اندیشه‌های انسانی را به جهان بشریت معرفی کند. همچنین سرزمین آریائیان افزون بر افتخارات عقلانی و فرهنگی‏‌اش، از دو تا سه هزار سال قبل از میلاد، دارای زراعت و آبیاری پیشرفته و شهرهای پرنفوس و ثروتمند بوده است. لذا «خراسان بزرگ» گذشته‏‌ای پر افتخار و شکوهمند داشته است که شایستۀ بازآفرینی است. امروزه برخی «ملی‌‏گراها» و «نژادگرایان» در افغانستان، ایران و آسیای مرکزی، به شدت از این اندیشه دفاع می‏‌کنند.

طبق «نگاه اسلامی»؛ اهمیت و ارزش اندیشۀ «خراسان بزرگ» به عظمت و شکوه این منطقه بعد از ورود اسلام به این نواحی مربوط می‌‏شود. بر این اساس، «خراسان بزرگ» به عنوان بخشی مهم و اثرگذار از «تمدن اسلامی» اهمیت می‏‌یابد. خراسان تقریباً به مدت ۲۰۰ سال تحت حاکمیت خلافت‏‌های بنی‌‏امیه و عباسیان اداره می‌شد تا این که در سال ۲۰۵ هجری قمری به دست سلسله طاهریان استقلال یافت. در این مدت حتی مامون، خلیفه عباسی، چون به یاری ایرانیان به قدرت رسیده بود، پایتخت بنی‌‏عباس را از بغداد به «مرو» در خراسان انتقال داد. برخی ریشه‏‌های مذهبی- ایدئولوژیک قدرتمند که عموماً شامل روایات و احادیث مربوط به آخرالزمان است و بعضاً مورد استناد قرار می‏‌گیرد، نیز در این گفتمان مطرح می‏‌شود. به نظر می‏‌رسد، امروزه گروه‌‏هایی مانند القاعده، داعش و متحدان محلی آنها، قویاً از این اندیشه دفاع می‌‏کنند.

در مجموع، ایرانِ فرهنگی- تمدنی که همواره در بستر تاریخ تداوم داشته، دارای «پایه‌های» مختلف بوده است. یکی از مهمترین این پایه‌ها «خراسان» بوده و هست. در دوره‌های مختلف، خراسان احیاگر ایرانِ فرهنگی بوده و زبان، فرهنگ و ادبیات تا حدود زیادی مرهون خراسان است. خراسان توانسته است در بدترین شرایط، هویت و بقای خود را حفظ کند. برخی قیام‌ها علیه بنی‌امیه و به قدرت رسیدن عباسیان نیز در منطقه خراسان اتفاق افتاده است. استقلال مناطق شرق ایران در دورۀ طاهریان رخ داده که در این مقطع یکی از باشکوه‌ترین دوره‌های تاریخی رقم خورد. بزرگان این منطقه همواره در موقعیت‌های مختلف وزیری و دبیری و تلفیق اندیشه و عمل در سیاست، ایفای نقش کرده‌اند.

بخش زیادی از نقش سازندۀ خراسانِ تاریخی برآمده از اعتدال و عرفان ریشه‌دار آن است. افراد شاخص‌ عرفانی در مکتب خراسان، عطار و خیام بودند. در این عرفان، به وفور رواداری، میانه‌روی و تکثرگرایی مشاهده می‌شود و آثار این اشخاص مشحون از اندیشه‌های این عرفان است.

 

این عرفان می‌تواند پادزهری مؤثر علیه خشونت و تروریسم باشد که هم اکنون در منطقه توسط گروه‌هایی مانند «داعش خراسان» ترویج می‌شود.

 

جبهۀ افراط‌گرایی و مفهوم «خراسان»

 

یکی از گروه‏‌های افراط‌‏گرا که همواره به مبانی ایدئولوژیک اندیشۀ «خراسان‏‌گرایی» توسل یافته و حتی با استناد به روایات آخرالزمانی، آمریکا را نیز به افغانستان کشاند، «القاعده» است. در بالای صفحۀ اصلی یکی از سایت‏‌های اینترنتی القاعده به زبان فارسی‏ به نام «خراسان»، این روایت درج شده بود که «از خراسان بیرق‏‌های سیاهی برمی‌‏آید. هیچ چیز جلوی این بیرق را نمی‌‏تواند بگیرد تا این که در ایلیاء (بیت‌‏المقدس) نصب شود.» خراسان طبق روایات مورد استناد القاعده، «سرزمین موعود» برای قیام آخرالزمانی است و شعار «جهاد در خراسان» دارای اهمیت و ماهیت بزرگ ایدئولوژیکی برای این گروه است. زیرا «پرچم‌های سیاه خراسان» انگیزه قدرتمندی برای جنگجویان این گونه گروه‏‌ها ایجاد خواهد کرد. القاعده حتی برخی شاخه‌‏های عملیاتی خود را نیز «خراسان» نام نهاده بود.

فراتر از کارویژه‌‏های «ایدئولوژیکِ» مفهوم خراسان برای جبهۀ افراط‏‌گرایی، در حوزه‌‏های سیاسی و امنیتی نیز حضور و تبعات این اندیشه را می‌‏توان شاهد بود. از این منظر، داعش تلاش می‌کند با بهره‌برداری از مفهوم خراسان، همۀ جریانات فرهنگی- اجتماعی «خراسان‏‌گرا» را در افغانستان با خود همراه کند. از این رو، بدون تردید وقتی موضوع «خراسانِ» مد نظر داعش مطرح می‏‌شود، یک تهدید جدی ساختارشکن محسوب خواهد شد. در این چارچوب، «ولایت خراسان» یک مسألۀ جدید در کنار مسائلی چون «بلوچستان بزرگ»، «پشتونستان بزرگ»، «بدخشان بزرگ» و امثال آن قرار می‏‌گیرد که منطبق بر اهداف و طرح‏‌های امنیتی بین‏‌المللی است که همواره بحران‏‌ساز و جنگ‏‌آفرین بوده است. در اصل «ذهنیت خراسان‌گرایی» داعش به این ساخت ذهنی قدرت در منطقه باز می‏‌گردد که برای کسب قدرتِ انحصاری در افغانستان می‌توان از گسل‌ها و مطالبات قومی نیز بهره‌برداری کرد.

 

داعش و رؤیای «ولایت خراسان»

 

یک دهه قبل، داعش، هدف‏‌گذاری خود برای سیطره بر مناطق مختلف جهان اسلام را به صورت یک نقشه منتشر کرد و پاکستان، هند، افغانستان، ایران، تاجیکستان، ازبکستان، قزاقستان و قرقیزستان را با نام «ولایت خراسان» جزو قلمرو آیندۀ خلافت سراسری داعش برشمرد. بر این اساس، داعش از نخستین سال موجودیت، گام‏‌های لازم را برای سربازگیری و حضور در افغانستان برداشت.
داعش در اقدامی که آمیخته با نوعی عملیات روانی نیز بود، طرح آیندۀ قلمرو خود را در هشتم تیر 1393 (29 ژوئن 2014 م) منتشر کرد. سخنگوی وقت داعش، توسعۀ خلافت داعش به سرزمین «خراسان» را اعلام و برنامه‌ای پنج ساله را برای گسترش مناطق تحت تصرف خود مطرح کرد. داعش با نام‏گذاری افغانستان و مناطق پیرامون آن با نام «ولایت خراسان» در واقع با نگاهی ایدئولوژیک به این سرزمین می‏‌نگرد. به لحاظ تاریخی نیز احیای نام خراسان، بیانگر زنده کردن یک شکوه فرو خفته در اعماق تاریخ است که طرح مجدد آن، احساسات نسل جوان و تندرو را بر می‏‌انگیزد.
حامیان و افراد تحت بیعت داعش در افغانستان نیز خود را «جنود الخلافه فی بلاد خراسان» (سربازان خلافت در سرزمین خراسان) می‌‏نامند. همچنین برخی گروه‌‏های متحد داعش در مناطق قبایلی پاکستان نیز نام خراسان بر خود نهادند. گروه «لشکر خراسان» که خود را نماینده و شاخۀ افغانستانی داعش در منطقه می‏‌دانست، در 10 ژانویه 2015 اعلام موجودیت کرد. این گروه در منطقۀ مرزی افغانستان و پاکستان مستقر بود و عمدتاً از برخی اعضای ناراضی و بریده از طالبان افغان و تحریک طالبان پاکستان تشکیل شده بود.

از منظر فرهنگی- تمدنی، رهبران «داعش خراسان» ذهنیت فرهنگی- تاریخی خراسان بزرگ را یک بستر کاملاً آماده برای نظام‏‌سازی مدنظر خود می‏‌دانند. در واقع داعش از این طریق تأیید تاریخی برای اقدام خود کسب می‏‌کند و از فرهنگ راهبردی خراسان‏ در تأسیس و تثبیت تشکیلات مورد نظر خود بهره می‏‌گیرد.

 

از این منظر، کارکردهای بهره‌برداری از مفهوم تاریخی- تمدنی «خراسان‏» برای داعش عبارتست از:

1. هویت‏‌سازی؛ مفهوم «خراسان‏» بیش از آنکه اهمیت یافتن یک جغرافیا باشد یک سازۀ هویتی- معنایی «فرهنگی و تاریخی» است که پیروان آن در رقابت با هویت‏‌های دیگر، به نوعی خودآگاهی هویتی قدرتمند دست یافته‏ و خراسان، مرجعی برای ابراز هویت افراد زیر چتر این مفهوم محسوب می‏‌شود. داعش خراسان می‏‌تواند به‌تدریج در این بستر آماده، یارگیری کند.

2. رفتارسازی؛ خراسان به‌ سبب موقعیت تاریخی- جغرافیایی و ژئوپلتیکی، همواره محل تلاقی فرهنگ‌‏های خاور و باختر بوده و به سبب غنای بالا، همواره اغلب آنها را در خود حل کرده است. در دوران معاصر نیز یکی از کانون‏‌های اصلی سازندۀ به اصطلاح هویت جهادی و رفتار جهادگرا نیز بخشی از همین خراسان بزرگ یعنی افغانستان و مناطق قبایلی پاکستان بوده است. به گونه‏‌ای که حتی مشهور است که سابقۀ حضور در افغانستان یکی از معیارهای اعتماد افراط‏‌گرایان بین‌‏المللی به نیروهای خودشان است.

3. نظام‌سازی؛ ظرفیت و قابلیت تاریخی خراسان بزرگ در تشکیل تمدن‏‌های بزرگ و باشکوه، سایر بازیگران را ترغیب کرده است تا از این امتیاز بزرگ برای نظام‏‌سازی‏‌های مورد نظر خود بهره‌‏برداری کنند. در حوزۀ افراط‏‌گرایی، ورود القاعده و «داعش خراسان» به افغانستان و آسیای مرکزی با چنین انتظاری رخ داده است. زیرا آنها باور دارند که وقتی یک فرهنگ و سرزمین ذاتاً توانایی خلق ساختارهای قدرتمند را داشته است، امروز نیز ظرفیت و قابلیت این کار را دارد.

وقتی یک گروه خشن مانند داعش برای هویت‎‌سازی و اعلام موجودیت خود در افغانستان از نام «داعش خراسان» استفاده می‌کند و خواستار ایجاد ولایت جدیدی به نام خراسان است، نشان می‌دهد که «خراسانِ تاریخی» یک پایۀ قدرتمندِ هویت‌ساز و فرهنگ‌پرور است. این اقدام، به‌وضوح، به معنای تحریفِ یک مفهوم سازنده، مثبت و ایجابی است که در طول تاریخ، کارکرد احیاگر، تثبیت‌کننده و تداوم‌بخش داشته است.

«داعش خراسان» با انتخاب نام خراسان برای خود، موجب «هویت‌زدایی» و تخلیۀ معنا و محتوای واقعی یک مفهوم تاریخی شده است. فکر و فرهنگ مرتبط با اندیشۀ «خراسان» می‌تواند حکمت، عقلانیت، خِرَد، رواداری و اعتدال را ترویج دهد. از این رو، در حوزۀ تمدنی خراسانِ تاریخی هرگاه فرهنگ و آموزه‌های حکمت خراسان کنار گذاشته می‌شود، ترویج و تقویت تکفیر، تعصب و خشونت در منطقه و فراتر از آن افزایش می‌یابد. زیرا با توجه به اینکه عناصر دین، فلسفه، عرفان، هنر، علوم و دانش‌، مولد فرهنگ تاریخی خراسان است و این عناصر قدرت دفاعی انسان را افزایش می‌دهند، وقتی این مؤلفه‌های هویتی، فرهنگی و تاریخی به دلایل مختلف تضعیف و محو شود، اتباع کشورهای منطقه به سهولت در دام افکار و هویت تکفیری داعش می‌افتند. بر این اساس، تأکید «داعش خراسان» بر تصاحب مفهوم تاریخی خراسان، علاوه بر معنازدایی از آن و به حاشیه راندن عناصر عقلانی و اعتدال‌گرا در این محیط، گرایش به خشونت را نرمالیزه/عادی‌سازی می‌کند.

در هر حال، باور و عملکرد «داعش خراسان»، جهل و خشونت را با مفهوم «خراسان» قرین و همنشین کرده است؛ همنشینی که به استناد واقعیت‌های تاریخی یک اقتران جعلی، مخرب و تحریف‌کننده است. به نظر می‌رسد، بخشی از تحریف مفهوم و فرهنگ خراسان توسط «داعش خراسان»، در باورها و رؤیاهای فراسرزمینی و فراملی داعش به عنوان یک گروه تکفیری بین‌المللی، ریشه دارد. از این نظر، داعش خراسان هم با استفادۀ ابزاری از مفاهیم قدرتمند و غنی تاریخی، صرفاً در پی جذب نیرو و کسب قلمرو در بخشی وسیع از جهان اسلام است تا از این طریق بقای خود را حفظ کند و در صورت ضرورت، بعد از مدتی تحت نام و پرچم دیگری راهبردهای ناامن‌سازی منطقه را فعال سازد.

 

مطالب پیشنهادی:

بررسی آثار و تبعات هویتی- فرهنگی حملات تروریستی داعش بر حوزه تمدنی ایران
ارزیابی تهدیدهای محلی و فراملی «داعش خراسان»

 

نتیجه‌گیری

 

«داعش خراسان» تلاش می‌کند با توسل به عناصر هویتی، معرفتی (سلفیت)، اعتقادی (تکفیر)، سیاسی (خلافت)، نظامی (خشونت) و جنگ‏روانی، بقا و حیات خود را در آن سوی مرزهای شرق ایران حفظ کند. به باور داعش، در این مناطق، برخی بسترهای فکری و اجتماعی لازم برای پذیرش «داعش خراسان» وجود دارد که یکی از مهمترین آنها مفهوم تاریخی- تمدنی «خراسان‏» است.

 

معنای خاص این مفهوم و اندیشه به‌علاوۀ امیدی که «داعش خراسان» در برخی گروه‏‌های آسیای مرکزی و افغانستان ایجاد کرده است، محرک‏‌های قدرتمندی برای داعش‏‌پروری فراهم می‏‌سازد. برای گروه‌های سلفی- تکفیری منطقه به‌ویژه جنگجویان بین‌المللی افغانستان و آسیای مرکزی، خلافت می‏‌تواند ابزار مؤثری برای احقاق حقوق سیاسی و اجتماعی از دست رفتۀ آنها باشد.

در شرایطی که مفهوم و اندیشۀ خراسان‏ به عنوان یکی از مهمترین منشأها و محرک‏‌های تنش‏ سیاسی و اجتماعی گروه‌های افراط‌گرا عمل می‏‌کند و از سوی دیگر مورد سوء استفاده‏ «داعش خراسان» نیز قرار گرفته است، باید تلاش کرد کارکردهای سازنده و ایجابی اندیشۀ «خراسان» را در مسیر مهار افراط‌گرایی تقویت و برجسته کرد. در این راستا، ضرورت دارد برای مقابله با تحریف مفهوم خراسان توسط داعش که تلاش کرده است این مفهوم را به یک تفکر بحران‏‌ساز و ساختارشکن تبدیل کند، اندیشۀ «خراسان‌گرایی» به یک بستر و زمینۀ قدرتمند «هم‌گرایی» و اتحاد فرهنگی- سیاسی در منطقه تبدیل شود.


کد مطلب: 4004

آدرس مطلب :
https://www.iess.ir/fa/analysis/4004/

موسسه مطالعات راهبردي شرق
  https://www.iess.ir