بهبود و گسترش روابط دیپلماتیک بین دولت پاکستان و حکومت طالبان را میتوان از دو لحاظ معناشناسی کرد. طبق یک برداشت میتوان اقدامهای عملگرایانۀ دو کشور را در ارتقای روابط دیپلماتیک، به مثابۀ ابراز حسن نیت برای فراهم شدن زمینۀ تعاملات همهجانبه بین دو کشور، در آینده تفسیر و تلقی کرد. در برداشت دیگر، میتوان نفس ارتقای روابط دیپلماتیک بین افغانستان و پاکستان را حاصل گفتگوها و تعامل عملگرایانه بین این دو کشور در نظر گرفت.
بهبود و گسترش سطح روابط دیپلماتیک و اتخاذ سیاستهای تعاملگرایانه بین پاکستان و حکومت طالبان، در خوشبینانهترین نگاه، زمینه را برای تقویت حسن همجواری بین این دو کشور همسایه فراهم خواهد کرد.
مقدمه
مطالعات شرق | پس از حدود سه سال تنش در روابط پاکستان و حکومت طالبان، در ماههای اخیر شاهد بهبود روابط بین این دو متحد دیرینه هستیم. نشانههای این بهبود روابط، بعد از سفر اسحق دار، وزیر خارجۀ پاکستان به افغانستان(30 فروردین) مشاهده شد. پس از نشست سهجانبه بین نمایندگان چین، پاکستان و طالبان در کابل (21 اردیبهشت) و متعاقباً نشست سه جانبۀ وزرای چین، پاکستان و طالبان در پکن (31 اردیبهشت)، سطح تعامل بین پاکستان و حکومت طالبان افزایش قابل توجهی یافت.
در اقدامی عملگرایانه، دو کشور طی تصمیمی غیرمنتظره، سطح روابط دیپلماتیک خود را از کاردار به سفیر ارتقا دادند. براساس گزارشها، سردار احمد شکیب، کاردار سابق حکومت طالبان در پاکستان، اکنون به عنوان سفیر افغانستان در پاکستان انتخاب شده است. همچنین رسانهها از انتخاب عبیدالرحمن نظامانی کاردار سابق پاکستان در افغانستان، به عنوان سفیر این کشور در کابل خبر دادهاند. قرار است در آیندۀ نزدیک امیرخان متقی وزیر خارجۀ حکومت طالبان به پاکستان سفر کند و همچنین ششمین دور نشست مشترک وزرای خارجۀ پاکستان، افغانستان و چین در کابل برگزار شود.
در حوزۀ اقتصادی نیز دولت پاکستان آمادگی خود را برای همکاری در اجرای طرح مشترک ریلی ترانس- افغان بین ازبکستان، افغانستان و پاکستان اعلام کرده است و اخیراً صادقخان، نمایندۀ ویژۀ پاکستان برای افغانستان، به جهت تسریع و پشتیبانی مالی این طرح، رایزنی خود را با ازبکستان آغاز کرده است.
همچنین پاکستان، افغانستان و چین توافق کردهاند که طرح زیربنایی (CPEC) بهعنوان بخشی از طرح ابتکار کمربند و راه، در خاک افغانستان نیز گسترش پیدا کند. این در حالی است که پاکستان با هدف انحصار فرصتهای ترانزیتی برای پاکستان، از دیرباز تاکنون به گسترش این طرح در خاک افغانستان تمایلی نداشت.
در حوزۀ سیاسی- امنیتی نیز اقدامهای عملگرایانۀ از سوی پاکستان و افغانستان مشاهده میشود، تا آنجا که روایتسازیها برای حرام دانستن جهاد طالبان افغانستان در پاکستان، توسط حکومت طالبان آغاز شده است.
نقش میانجیگیری چین در برقراری این سطح از تعامل، بین پاکستان و حکومت طالبان، آشکار و غیر قابل انکار است ولی پرسش اساسی این است که چه عواملی باعث شدهاند دولت پاکستان و حکومت طالبان رویکردی تعاملگرایانه در پیش گیرند؟ در این نوشته این موضوع بررسی میشود.
عوامل بهبود روابط پاکستان و حکومت طالبان
بهبود و گسترش روابط دیپلماتیک بین دولت پاکستان و حکومت طالبان را میتوان از دو لحاظ معناشناسی کرد. طبق یک برداشت میتوان اقدامهای عملگرایانۀ دو کشور را در ارتقای روابط دیپلماتیک، به مثابۀ ابراز حسن نیت برای فراهم شدن زمینۀ تعاملات همهجانبه بین دو کشور، در آینده تفسیر و تلقی کرد.
در برداشت دیگر، میتوان نفس ارتقای روابط دیپلماتیک بین افغانستان و پاکستان را حاصل گفتگوها و تعامل عملگرایانه بین این دو کشور در نظر گرفت. در هر دو صورت با این سؤال اساسی مواجهیم که چه علل و عواملی باعث تقویت روابط پاکستان و حکومت طالبان شدهاند؟ بررسیها و قراین، علل و عوامل احتمالی ذیل را مؤثر میدانند:
1. کاهش سطح انتظارات پاکستان از حکومت طالبان
تنش سیاسی بین افغانستان و پاکستان از لحاظ جغرافیایی به مسئلۀ پشتونستان و از لحاظ زمانی به دورۀ جنگ سرد بر میگردد. راهبرد پاکستان در قبال این تنش تاریخی با افغانستان نیز ریشۀ دیرینه دارد و بیشتر از الگوی رفتاری هند بریتانیایی سرچشمه میگیرد.
در دورۀ حضور بریتانیا در شبهقارۀ هند، افغانستان بهصورت مستقیم تحت مستعمرۀ هند بریتانیایی قرار نداشت اما در سیاست خارجی خود عملا تحت تأثیر سیاستهای بریتانیا بود. پاکستان به عنوان بخشی از میراث تاریخی هند بریتانیایی، در نیم قرن اخیر تلاش کرده است تا در افغانستان نظامی سیاسی روی کار بیاید که در عین برخورداری از استقلال، تابع سیاستهای اسلام آباد باشد و بهطور خاص چالشهای پاکستان با هند را درک و با پاکستان همراهی کند.
دولت پاکستان این انتظار را در حاکمیت دائمی طالبان در افغانستان محتمل و عملی در نظر گرفته بود، ولی برخلاف انتظار، سیاست خارجی متوازن و غیرجانبدارانه حکومت طالبان در چهار سال گذشته به این انتظار تاریخی پاکستان جواب مثبت نداد. به نظر میرسد که استقلالگرایی طالبان در قبال متحد دیرینهاش پاکستان و استقرار طالبان بهعنوان تنها قدرت بیبدیل در افغانستان، سرانجام دولت پاکستان را وادار به تجدید نظر در راهبرد خود در قبال حکومت طالبان کرده است.
با این نگاه میتوان تصمیمهای اخیر پاکستان را در ارتقای سطح تعامل دیپلماتیک با حکومت طالبان، ناشی از تغییر رویکرد و انتظارات تاریخی پاکستان در قبال افغانستان دانست. اگر این فرضیه در روابط آیندۀ این دو کشور همسایه تأیید و تقویت شود، شاهد تحولات بنیادین و تاریخی در سطح روابط این دو کشور همسایه و همچنین تحولات در منطقه خواهیم بود.
2.مقابله پاکستان با حضور حداکثری هند در افغانستان
در بررسی تنش تاریخی بین افغانستان و پاکستان، دو فرضیه برجستهترند. نخست، فرضیۀ جغرافیایی که ناشی از منازعۀ خط دیورند است و دوم، فرضیۀ سیاسی که اشاره به نقش و جایگاه هند در تنش بین افغانستان و پاکستان دارد. طبق فرضیۀ دوم، برخی کارشناسان، نقش و بازی هند را در تنش بین افغانستان و پاکستان تعیینکننده میدانند. اگر موضوع را با این رویکرد بررسی کنیم، میتوانیم ارتقای سطح روابط دیپلماتیک اخیر پاکستان را با حکومت طالبان، ناشی از راهبرد تعاملگرایانۀ اخیر هند در قبال حکومت طالبان ارزیابی کنیم.
پس از سفر هیئت بلند پایه هند به کابل، به ریاست «جی پی سینگ»، مقام ارشد وزارت خارجۀ این کشور در امور افغانستان (آبان 1403)، دهلینو از آمادگی برای همکاری مداوم در عرصههای بنیادی با افغانستان خبر داد. براساس این اعلامِ آمادگی هند، حکومت طالبان، نسبت به از سرگیری طرحهای بلندمدت هند در بخشهای سدسازی، بازسازی و ترانزیتی در کریدور جنوب افغانستان، امیدوار شد.
با تحکیم روابط سیاسی و دیپلماتیک بین کابل و هند در ماههای اخیر، سطح این امیدواریها به شکل بیسابقهای افزایش یافت. دولت پاکستان، نشانههای دریافتی از تعامل بیسابقۀ هند و حکومت طالبان را به معنای جایگزین شدن هند به جای پاکستان، در افغانستان معنا و تفسیر کرد. هرچند که هند، آن موارد مشترک پیچیده و عمیق پاکستان را با افغانستان ندارد ولی نقش و جایگاه هند در حمایت سیاسی و اقتصادی از طالبان نیز کمتر از پاکستان نیست.
با این نگاه، این برداشت تقویت میشود که پاکستان با رصد کردن گسترش حرکت هدفمند و سنجیدۀ هند به سوی کابل، برآن شده تا با در پیش گرفتن راهبرد تعاملی با حکومت طالبان، میدان افغانستان را به نفع رقیب خود خالی نکند. پاکستان معتقد است که اگر در افغانستان حضور نداشته باشد، جای آن را هند پر میکند.
3.فشار چین بر پاکستان
در بهبودسازی روابط بین پاکستان و حکومت طالبان، میانجیگری چین را نمیتوان نادیده گرفت. آسیبپذیری منافع چین در تنش بین پاکستان و افغانستان، اصلیترین دلیل برای تلاش و میانجی شدن چین بین کابل و اسلام آباد به نظر میرسد. زیرا تداوم تنش بین پاکستان و حکومت طالبان، طرحهای کلان اقتصادی- منطقهای چین را با آیندۀ مبهم روبرو میکند.
اجرای طرح کلان (CPEC) به عنوان بخشی از ابتکار کمربند- راه از مرز چین به سوی جنوب آسیا، منوط به حل تنش بین پاکستان و حکومت طالبان است. براساس نسخۀ جدید طرح CPEC بخشی از این طرح باید از مرز پاکستان به خاک افغانستان نیز گسترش یابد. این در حالی است که پاکستان بهدلیل نگاه تنشآلود تاریخی، برای اجرای این طرح انگیزۀ مثبتی نداشت.
از سوی دیگر، تنش امنیتی فراگیر در افغانستان و پاکستان، تهدید جدی را در برابر کارکنان شرکتهای چینی در خاک افغانستان و پاکستان به وجود آورده است که هر از گاهی باعث ترور اتباع چینی در خاک پاکستان شده است. از همه مهمتر، دوام تنش بین پاکستان و حکومت طالبان و بقای تهدید و چالش در برابر طرحهای منطقهای چین، زمینه را برای گسترش فعالیتهای هند در کریدور جنوب آسیا و بندر چابهار به سوی آسیای مرکزی فراهم میکند.
به نظر میرسد که این سه عامل تهدید کنندۀ منافع چین، باعث ایجاد فشار پکن به اسلامآباد و تلاش برای بهبود روابط بین پاکستان و حکومت طالبان شده است. با این نگاه، انتظار میرود که روابط بین کابل و اسلامآباد بهتدریج وارد فاز راهبردی و بلندمدت شود.
4.نگرانی پاکستان از افتادن حکومت طالبان به دامان ج.ا.ایران و روسیه
بهرغم همکاری راهبردی ارتش پاکستان و طالبان افغان در چند دهۀ اخیر، در برخی مقاطع، گروه طالبان برای کاستن از فشارها و مطالبات مختلف پاکستان، از ظرفیت تعامل با سایر همسایگان از جمله ج.ا.ایران و روسیه بهره گرفته است. در شرایط کنونی نیز از منظر پاکستان این خطر وجود دارد که چنانچه تنش آنها با طالبان استمرار یابد، حکومت طالبان به سمت ایران و روسیه و حتی هند سوق یابد و کنترل پاکستان بر این حکومت تضعیف شود.
دلایل تغییر رفتار حکومت طالبان در قبال پاکستان
به نظر میرسد که علل و عوامل ذیل در ارتقای سطح روابط دیپلماتیک و رویکرد تعاملی حکومت طالبان با پاکستان دخالت دارند:
1.کوتاهآمدن طالبان از آرمانگرایی ایدئولوژیک
برخلاف برداشتهای اولیه، رفتارهای طالبان در چهار سال گذشته نشان داد که حکومت طالبان از آرمانگرایی ایدئولوژیک خود بهتدریج کوتاه آمده و از دخالت و یا گسترش تنش در کشورهای منطقه به خصوص پاکستان، صرف نظر کرده است. روایتسازیهای حکومت طالبان مبتنی بر حرام بودن جهاد نیروهای طالبان خارج از خاک افغانستان، دلالت بر اتخاذ این رویکرد از سوی رهبران حکومت طالبان دارد. گزارۀ حرمت جهاد طالبان در خارج از خاک افغانستان، مفهوماً میتواند به معنی تعلیق همکاری نظامی حکومت طالبان با تحریک طالبان پاکستان (TTP) تفسیر شود. این رویکرد، در هر سطحی که باشد، به معنای ارسال پیام حسن نیت حکومت طالبان افغانستان به دولت پاکستان است.
2.چالش در حمایت حکومت طالبان از تحریک طالبان پاکستان
به فرض حمایت حکومت طالبان از تحریک طالبان پاکستان، این سئوال مطرح است که حکومت طالبان از این سیاست چه منافعی به دست خواهد آورد؟ پاسخ مطرح این است که حکومت طالبان ممکن است از TTP به عنوان یک مزیت در کنشگری علیه سیاستهای احتمالی پاکستان استفاده کند. زیرا پاکستان نیز در گذشته از گروههای نیابتی افغانستان علیه دولتهای مستقر در این کشور استفاده کرده است.
با وجود این دوراندیشی، واقعیت این است که هر نوع حمایت و یا میزبانی حکومت طالبان از گروههای معارض و دهشتافکن منطقه، باعث مضاعف شدن چالش حکومت طالبان با کشورهای منطقه از جمله پاکستان میشود. به نظر میرسد حکومت طالبان تعامل مستقیم کنونی با دولت پاکستان را بر مزیتهای احتمالی حمایت از تی تی پی، اولویت و ارجحیت داده است.
3.عدم شناسایی رسمی طالبان و نیاز به حمایت منطقهای
با وجود روابط دوفاکتو بین حکومت طالبان با جامعۀ جهانی، عدم شناسایی رسمی حکومت طالبان، تنها مانع اصلی ادغام افغانستان با جامعۀ بینالمللی است. این وضعیت، فشارهای مضاعف را بر مردم افغانستان و حکومت طالبان وارد کرده است و بهتدریج ممکن است جایگاه طالبان را در افکار عمومی مردم افغانستان نیز تحت تأثیر قرار دهد.
احتمالاً رهبران طالبان تلاش دارند با تحکیم روابط مسالمتآمیز با کشورهای منطقه و همسایگان خود از جمله پاکستان، زمینه را برای گسترش و تقویت روابط و حمایت کشورهای منطقه از حکومت طالبان فراهم کنند. ارتقا و تحکیم روابط دیپلماتیک و پایدار بین کابل و اسلامآباد، علاوه بر کاهش تنش بین این دو کشور همسایه، چهرۀ مثبت حکومت طالبان را در منطقه برجسته میکند و میتواند باعث گسترش حمایت منطقهای از حکومت طالبان شود.
4.نیازهای اقتصادی- ترانزیتی متقابل
با توجه به محصور بودن افغانستان در خشکی، همواره یکی از راههای دسترسی تجاری و بازرگانی افغانستان به بازارهای بینالمللی، بنادر و راههای پاکستان بوده است. علاوه بر این، حجم بالایی از تجارت دوجانبه نیز وابسته به باز بودن مرزها و فعالیت گمرکات مرزی پاکستان و افغانستان است. پاکستان نیز به طور سنتی از این وابستگی ترانزیتی و تجاری افغانستان به خود، برای فشار بر دولتهای حاکم بر کابل سوء استفاده کرده است. حکومت طالبان با درک واقعیاتِ این وضعیت، در بلندمدت قادر به تحمل تبعات تنش فزاینده با پاکستان نیست و باید برای حلوفصل آن تا حدودی کوتاه بیاید.
کلام نهایی
بهبود و گسترش سطح روابط دیپلماتیک و اتخاذ سیاستهای تعاملگرایانه بین پاکستان و حکومت طالبان، در خوشبینانهترین نگاه، زمینه را برای تقویت حسن همجواری بین این دو کشور همسایه فراهم خواهد کرد. با وجود این، در یک نگاه واقعبینانه، این گونه به نظر میرسد که این سطح از روابط و همکاری بین پاکستان و حکومت طالبان، قادر به حل سریع تنشهای پایدار و تاریخی بین افغانستان و پاکستان نخواهد شد. زیرا، تنش بین افغانستان و پاکستان، فراتر از کنش و واکنشهای دوجانبه است.
به رغم بهبود سطح روابط بین پاکستان و حکومت طالبان، وجود تنش بین هند از یک سو و پاکستان و چین از سوی دیگر و ابعاد آن، قطعاً بر سرنوشت آیندۀ روابط افغانستان و پاکستان همچنان تأثیر گذار باقی خواهد ماند. علاوه براین، تجربه ثابت کرده است که افغانستان و پاکستان از تحولات و بازیهای غیر مترقبۀ قدرتهای بزرگ در منطقه آسیبپذیر است و ممکن است ناخواسته و یا براساس اولویت منافع خود وارد جهتگیریهای متضاد شود، چنانچه پس از حادثۀ یازدۀ سپتامبر 2001 این اتفاق تجربه شد.
از سوی دیگر، منازعات سرزمینی و تاریخی خط دیورند، به عنوان یک چالش ریشهدار، نقش یک گسل خاموش را در پایداری روابط پاکستان و افغانستان با خود حفظ کرده است. لازم است پاکستان و حکومت طالبان بر اساس حسن نیت و برای حل ریشهای منازعه بین خود، تلاش لازم را به خرج دهند. بهنظر میرسد این فرصت، اکنون که حکومت یکپارچه در افغانستان بر سر قدرت است، فراهم شده است.