چهار سال از امضای موافقتنامۀ دوحه بین طالبان و آمریکا در سال 2021 میگذرد. پس از این موافقتنامه، ایالات متحده جنگ را در افغانستان به اتمام رساند و از این کشور خارج شد. اکنون چهار سال از عمر حکومت طالبان بر افغانستان میگذرد، اما هنوز حکومت طالبان نه تنها از سوی آمریکا، بلکه از سوی هیچ کشور دیگری به رسمیت شناخته نشده است، هر چند که حکومت طالبان از جنبۀ حقوق بینالملل بر اساس معیارهای کنوانسیون مونتهویدو مورخ ۱۹۳۳ دارای شاخصهای یک دولت مستقل (جمعیت دائمی، سرزمین معین، حکومت و حاکمیت) به حساب میآید.
حتی «ضابطه قانونی بودن» حین تشکیل هم که یکی از اصول اساسی برای بهرسمیتشناختن یک حکومت است، نمیتواند مانع از بهرسمیتشناخته شدن حکومت طالبان توسط امریکا شود. زیرا رویۀ ایالات متحده در طول حداقل نیم قرن گذشته نشان میدهد که این ضابطه چندان توسط آن کشور در شناسایی حکومتهایی که با توسل به زور تشکیل شدهاند، لحاظ نشده است.
این مسئله نشاندهندۀ وجود موانع فراتر از «ملاحظات حقوقی» نزد آمریکاییها، برای به رسمیت شناختن طالبان است که به نظر میرسد دو جنبۀ اساسی دارد؛ جنبۀ اول اینکه طالبان نتوانسته شرایط اصولی آمریکا را برای عادیسازی روابط محقق کند و جنبۀ دوم برمیگردد به مسائلی در داخل خود حکومت طالبان که اجازه نمیدهد ایالات متحده با آن روابط عادی برقرار کند.
مقدمه
مطالعات شرق | چهار سال از امضای موافقتنامۀ دوحه بین طالبان و آمریکا در سال 2021 میگذرد. پس از این موافقتنامه، ایالات متحده جنگ را در افغانستان به اتمام رساند و از این کشور خارج شد. اکنون چهار سال از عمر حکومت طالبان بر افغانستان میگذرد، اما هنوز حکومت طالبان نه تنها از سوی آمریکا، بلکه از سوی هیچ کشور دیگری به رسمیت شناخته نشده است، هر چند که حکومت طالبان از جنبۀ حقوق بینالملل بر اساس معیارهای کنوانسیون مونتهویدو مورخ ۱۹۳۳ دارای شاخصهای یک دولت مستقل (جمعیت دائمی، سرزمین معین، حکومت و حاکمیت) به حساب میآید.
حتی «ضابطه قانونی بودن» حین تشکیل هم که یکی از اصول اساسی برای بهرسمیتشناختن یک حکومت است، نمیتواند مانع از بهرسمیتشناخته شدن حکومت طالبان توسط امریکا شود. زیرا رویۀ ایالات متحده در طول حداقل نیم قرن گذشته نشان میدهد که این ضابطه چندان توسط آن کشور در شناسایی حکومتهایی که با توسل به زور تشکیل شدهاند، لحاظ نشده است.
این مسئله نشاندهندۀ وجود موانع فراتر از «ملاحظات حقوقی» نزد آمریکاییها، برای به رسمیت شناختن طالبان است که به نظر میرسد دو جنبۀ اساسی دارد؛ جنبۀ اول اینکه طالبان نتوانسته شرایط اصولی آمریکا را برای عادیسازی روابط محقق کند و جنبۀ دوم برمیگردد به مسائلی در داخل خود حکومت طالبان که اجازه نمیدهد ایالات متحده با آن روابط عادی برقرار کند.
شرایط اصولی آمریکا برای عادیسازی روابط با طالبان
شرایطی که آمریکاییها برای عادیسازی روابط با طالبان مطرح میکنند گاه بسیار محدود و گاه بسیار وسیع مطرح شده است، به عنوان مثال جو بایدن رئیس جمهور قبلی آمریکا، تنها شرط عادیسازی روابط با طالبان را رهایی زندانیان آمریکایی در بند طالبان عنوان کرده بود. با این حال، بررسی جوانب قضیه نشان میدهد که مسئلۀ اساسی آمریکا برای عادیسازی روابط با حکومت طالبان، تحقق چند شرط اساسی است.
این شروط که اساساً دیگر کشورها نیز با آمریکا در آنها شریک هستند بیشتر حول این محورها میچرخد؛ تشکیل حکومت فراگیر، عدم وجود تهدید از افغانستان برای آمریکا و دیگر کشورها و جلوگیری از فعالیت گروههای تروریستی در خاک افغانستان، اعطای حقوق زنان بهخصوص در زمینۀ تعلیم و کار، احترام به حقوق بشر، اعلام تعهد و پایبندی به کنوانسیونها و قوانین بینالمللی و همکاری با جامعۀ بینالمللی.
چنانچه گفته شد این شروط تقریباً شروطی است که در اکثر قطعنامههای شورای امنیت آمده و تمام کشورهای جهان هم این شروط را برای شناسایی حکومت طالبان عنوان کردهاند. بهصورت عملی، طالبان فقط در یکی از موضوعهای مطرح شده، اقدامهای مؤثر و قابل توجهی انجام داده و آن عدم تهدید شدن از خاک افغانستان و مبارزه با بزرگترین گروه تروریستی فعال، یعنی «داعش خراسان» است. اما در این بخش نیز از نظر آمریکاییها ابهامی رفتاری در عملکرد حکومت طالبان وجود دارد. از نظر آمریکاییها طالبان هنوز نتوانسته قطع رابطۀ خود با القاعده و برخی دیگر از گروههای تروریستی را شفافسازی کند.
علاوه بر شروط مطرح شده در فوق، مسائل دیگری نیز وجود دارند که در کنار شروط مزبور، بهعنوان موانع فرعی و مغایر با اعتمادسازی، فراروی عادیسازی روابط آمریکا با حکومت طالبان عمل میکنند.
آمریکا و فقدان اعتماد به حکومت طالبان
جدا از آنچه که موانع اصولی فراروی عادیسازی روابط آمریکا با طالبان خوانده میشود، مسائل دیگری به شرح ذیل نیز وجود دارند که آمریکاییها را بهشدت در زمینۀ عادیسازی روابط با حکومت طالبان محتاط کرده است.
- عدم پابندی به تعهدهای داده شده توسط طالبان
چنانچه قبلاً گفته شد تنها زمینهای که حکومت طالبان در آن مثبت عمل کرده، مبارزه با گروه «داعش خراسان» است. با اینکه به صورت عملی طالبان در زمینۀ مهار داعش در افغانستان موفق بوده و توانسته ساختار و سازماندهی آن گروه را در افغانستان متلاشی کند اما آمریکاییها اقدامهای طالبان علیه داعش را هر چند مفید، اما نه در راستای تعهدهای بینالمللی بلکه برای حفظ قدرتِ خودِ طالبان ارزیابی میکنند.
برداشت آمریکاییها این است که حکومت طالبان در زمینۀ مبارزه با تروریسم، گزینشی عمل کرده و صرفاً آن گروهی را هدف قرار میدهد که تهدیدی علیه خودش است. نتیجه چنین برداشتی این است که از نظر آمریکاییها، طالبان همچنان به همکاری با گروههای ضد آمریکایی، ادامه میدهد و به تعهد سنتی خود نسبت به این گروهها وفادار است. بنابراین از نظر آمریکاییها طالبان به مهمترین اصل موافقتنامۀ دوحه پابند نیست.
افزون بر این، از نگاه آمریکاییها، طالبان نهتنها به سایر تعهدهای خود که در موافقتنامۀ دوحه به انجام آنها متعهد شده، پایبند نبوده، بلکه عملاً عکس آن را انجام میدهد. از نظر آمریکاییها طالبان متعهد شده بود که زمینۀ گفتگوهای بینالافغانی را در راستای تشکیل حکومتی فراگیر فراهم کند اما هیچ حرکت اصولی و معناداری در راستای آن انجام نداد و برعکس به انحصارگرایی و تمرکز در قدرت روی آورد. حتی در زمینۀ حقوق بشر بهخصوص حقوق تعلیم و کار زنان، مذاکرهکنندگان طالبان وعدههای شفاهی بسیار مثبتی در دوحه داده بودند اما پس از در اختیار گرفتن قدرت، خلافِ آن عمل کردند. بنابراین عدم پایبندی طالبان به تعهدهای کتبی و شفاهی، آمریکا را سرخورده و بیاعتماد کرده است.
مطالب پیشنهادی:
- مواضع ضد آمریکایی رهبری طالبان
یک علت دیگر در اعتمادزدایی، مواضع ضد آمریکایی برخی از مقامهای حکومت طالبان بهخصوص رهبری آن است.
هرچند سخنگویان و برخی از مقامهای حکومتی طالبان از درهای باز افغانستان برای بازگشت آمریکا سخن گفته و خواستار برقراری روابط با آمریکا در چارچوب قوانین بینالمللی و براساس منافع مشروع متقابل شدهاند اما کادر رهبری طالبان در موارد بسیاری علیه آمریکا موضع گرفته و از در دشمنی با آمریکا درآمدهاند.
در این زمینه، رهبر طالبان بارها به تندی علیه آمریکا سخن گفته و حتی آن کشور را ستمگر و جنایتکار معرفی کرده است. رهبر طالبان در سخنانی، جنگ این گروه با آمریکا را نه بر سر زمین، بلکه بر سر عقیده عنوان کرده و در جایی نیز عنوان کرد که اگر نیاز باشد بازهم بر اساس شریعت اسلام با آمریکا خواهد جنگید. هرچند تا حدودی ممکن است این اظهارات در راستای جلب حمایت مردم مطرح شده باشد اما چون از زبان قدرتمندترین فرد حکومت طالبان بیان میشود که حکومت، تمام و کمال، در اختیار اوست، میتواند اثرات بسیار مخربی بر عادیسازی روابط با آمریکا داشته باشد.
- عدم وجود انسجام درونی در حکومت طالبان
طالبان گروهی با درجۀ بالایی از انسجام ایدئولوژیک شناخته میشود که در طول بیست سال مبارزه با آمریکا و دولت افغانستان انسجام خود را به نمایش گذاشت. در واقع از رموز اصلی موفقیت طالبان همین انسجام درون گروهی آن بود. با وجود این، پس از در اختیار گرفتن قدرت در افغانستان و در یکی دو سال گذشته، رگههایی از اختلاف و عدم انسجام در میان اعضای برجسته و جناحهای داخلی مشاهده میشود.
صرف نظر از هر پیامد مخرب دیگر، این عدم انسجام باعث بروز اختلاف در زمینۀ تعامل با آمریکا شده است. در یک سمت جناح ایدئولوگ و نظامی قدرتمند، تحت قیادت رهبر طالبان، تعامل با آمریکا را به معنای پشت کردن به اهداف والای جهادی خود میداند و در طرف مقابلِ این جناحِ اصولگرای قندهارنشینِ قدرتمند که اتفاقاً راهبردهای اصلی حکومت را تعیین میکند، جناح عملگرا و متمایل به سازشِ کابلنشین قرار دارد که خواهان برقراری روابط با آمریکاست؛ جناحی که تقریباً فاقد قدرت تصمیمگیری سیاسی- راهبردی است. علیرغم مطالبات و درخواستهای مکرر جناح عملگرای طالبان برای داشتن روابط با آمریکا، آنچه آمریکاییها را نسبت به این امر بیرغبت کرده است، از یک طرف ضدیت جناح قندهارنشین با آمریکا و از طرف دیگر عدم اعتماد به جناح عملگرا به سبب عدم تحقق وعدههای قبلی است.
شاید از نظر آمریکاییها، کسانی که امروز دم از تعامل میزنند همانهایی هستند که قبل از موافقت دوحه، دستگاه خود را تغییر یافته نشان میدادند ولی اکنون هیچ کدام از آن وعدهها محقق نمیشود.
بنابراین مادامی که طالبان همه یک فکر و یک صدا نشوند، خبری از برقراری روابط آمریکا با این حکومت نخواهد بود.
- جلوگیری از گسترش نفوذ رقبا
موضوع دیگری که ظاهراً متناقض هم مینماید این است که آمریکاییها معتقدند عادیسازی روابط با حکومت طالبان، دریچۀ تعامل کشورهای رقیب واشنگتن با حکومت طالبان را بیشتر باز خواهد کرد. قدر مسلم این است که مانع اصلی برقراری روابط رسمی و گستردۀ کشورهای دیگر با حکومت طالبان، عدم عادیسازی روابط آمریکا با این حکومت است. شاید تعلل آمریکا برای برقراری تعامل رسمی با حکومت طالبان با این محاسبه صورت میگیرد که اگر آمریکا روابط خود را با حکومت طالبان عادیسازی کند، کشورهای رقیب آن بهخصوص روسیه و چین از این وضعیت سواری رایگان گرفته و نوع تعامل آمریکا را دستاویز گسترش روابط خود با حکومت طالبان قرار خواهند داد. با این وصف نکتۀ متناقض این است که کشورهای دیگر، هم اکنون هم در فقدان حضور آمریکا در افغانستان، از طریق روابط دوفاکتو، نفوذ خود را در افغانستان گسترش دادهاند و این وضعیت عملاً در چهار سال گذشته قابل مشاهده بوده است.
- ذهنیت و ایستار تاریخی ضد طالبانی
بحث دیگری که اغلب تأثیر پنهان روی سیاست خارجی کشورها میگذارد، موضوع سازهانگارانه ذهنیت و ایستارهای یک ملت در خصوص ملت دیگر است. در این زمینه، مردم آمریکا در قبال طالبان ذهنیت منفی دارند. سرآغاز ذهنیت منفی آمریکاییها در خصوص طالبان میزبانی حکومت اول طالبان از سازمان القاعده بود که نتیجۀ آن خلق فاجعۀ یازده سپتامبر شد. بیشتر آمریکاییها تحت تأثیر تبلیغات گستردۀ رسانهای و نتایج آن، بدون ملاحظۀ صحت و سقم این تبلیغات، طالبان را به نحوی شریک جرم فاجعۀ یازده سپتامبر میدانند. از همینرو پس از پیروزی طالبان موضوع اخذ غرامت برای قربانیان فاجعۀ یازده سپتامبر از ذخایر ارزی افغانستان در آمریکا مطرح شد. افزون بر این، بیست سال جنگ طالبان علیه آمریکا و کشته شدن صدها آمریکایی نیز طالبان را قاتل آمریکاییها معرفی کرده است.
طالبان پس از به قدرت رسیدن نیز با اعمال سیاستهای سختگیرانه بهخصوص در حوزۀ حقوق زنان، چهرۀ خود را بیش از قبل، نزد آمریکاییها تیره کردند. با اینکه سیاستگذاران آمریکایی برای تعامل با کشورهای دیگر مبنا را منافع مادی ملی خود قرار میدهند و اگر ارزیابی آنها این باشد که از طریق تعامل با طالبان منافع دولت آمریکا تأمین شدنی است، قطعاً اهمیت زیادی به ذهنیت و افکار عمومی نخواهند داد، اما این عامل میتواند سبب احتیاط مقامهای کاخ سفید در زمینۀ تعامل با طالبان شود.
وضعیت موجود و آیندۀ روابط
صرف نظر از شرایط و موانعی که فراروی عادیسازی روابط آمریکا با حکومت طالبان وجود دارد، آن کشور حاضر به عادیسازی روابط با حکومت طالبان در کوتاه مدت نیست. اما عدم تمایل آمریکا به عادیسازی روابط و به رسمیت شناختن حکومت طالبان، به معنای عدم تعامل با حکومت طالبان نیست. اگرچه در سیاست خارجی کنونی ترامپ، توجه چندانی به افغانستان نمیشود اما واشنگتن به منظور حفظ منافع خود، تعامل محدود، بدون چارچوبهای مشخص سیاسی و حقوقی را از مجراهای غیرمستقیم و استخباراتی حفظ کرده و ادامه میدهد.
جمعبندی
ماحصل بررسیها این است که با وجود اینکه حکومت طالبان شرایط لازم را از منظر حقوق بینالملل برای شناسایی دارد اما به نظر میرسد، تا عادیسازی روابط آمریکا با این حکومت، فاصله زیادی دیده میشود. حکومت طالبان در چهار سال گذشته نتوانسته اعتماد آمریکا را به دست بیاورد. صرف نظر از اینکه طالبان چه برنامهای ورای سیاستهای خود دارد، نتیجۀ کلی این است که فاصله میان آمریکا و حکومت طالبان بیشتر و بیشتر شده و این امر تقریباً عادیسازی روابط را از دستور کار آمریکاییها خارج کرده است. واشنگتن در تعامل محدود فعلی با حکومت طالبان، منافع خود را با هزینههای اندکی تأمین میکند و از سوی دیگر حکومت طالبان نیز با عدم تأمین شروط مطرح شده از سوی جامعۀ جهانی و اعمال سیاستهای سختگیرانه در برخی حوزهها، نهتنها به رسمیت شناخته شدن خود را دشوارتر کرده بلکه راه را فراروی عادیسازی روابط با آمریکا و با دیگر کشورها بسته است.