مقدمه
مطالعات شرق | وحدت جهان ترک یکی از ایدههای بلندپروازانه و جاهطلبانۀ دولت ترکیه در طول سالهای اخیر بوده است. آسیای مرکزی به عنوان بخش مهمی از این ایده مطرح میشود که تاکنون روند فزایندهای از همراهی و هماهنگی با ترکیه را نشان داده است. این روند از همگرایی ترکی منافع بازیگران مختلفی را تحت تأثیر قرار داده است که شامل ایران، روسیه و حتی چین میشود. در برداشتهای تقلیلگرایانه، این راهبرد صرفاً یک راهبرد با ابتکار ترکیه و غربمحور محسوب میشود که از حمایت کامل آمریکا و حتی بازیگرانی همچون رژیم صهیونیستی برخوردار است.
با این حال تحولات ماههای اخیر و مدلهای رفتاری بازیگران نشان میدهد رفتارشناسی رژیم صهیونیستی و آمریکا نسبت به فرایند همگرایی ترکی با پیچیدگیهای بیشتری همراه بوده است. در این گزارش تلاش میشود تا این پیچیدگیها مورد بررسی و تحلیل قرار گرفته و نسبت آن با منافع جمهوری اسلامی ایران ارزیابی شود.
رویکرد همراهی و تقویت
تاریخچۀ شکلگیری ایدئولوژی پانترکیسم به واسطۀ اقدامهای جاسوسهای انگلستان و سپس تسری آن به آسیای مرکزی و قفقاز جنوبی و درعین حال ایجاد شکافِ نژادی و قومی در جوامع اسلامی منطقه، بسترهای لازم برای همراهی رژیم صهیونیستی با این فرایند را فراهم آورده است. این موضع سبب شده است تا ایالات متحدۀ آمریکا و به دنبال آن رژیم صهیونیستی حمایت ویژهای را از روند همگرایی ترکی برای توسعۀ ایدئولوژی پانترکیسم به عنوان یک آلترناتیو برای رویکردهای ایرانی و روسی ارائه کنند. در این برداشت منافع ترکیه و رژیم صهیونیستی در یک راستا و همسو با هم قرار میگیرد که منجر به کنشهای همگرایانه میشود.
ارزیابی منابع تحلیلی و دیدگاههای کارشناسان رژیم صهیونیستی در منابع عبری نشان میدهد که این رژیم صریحاً از این ایده حمایت کرده و معتقد است که میتواند منافع امنیتی، سیاسی و اقتصادی این رژیم را تأمین کند. در این برداشت کارشناسان رژیم صهیونیستی نقش واسطهای آذربایجان را به شدت برای اسرائیل مفید دانسته و معتقدند آذربایجان با توجه به نقشی که در بازسازی روابط ترکیه و اسرائیل بعد از سال 2011 داشت، قابلیتهای بیشتری را برای همگرایی کشورهای ترک با رژیم صهیونیستی فراهم خواهد آورد.
در عین حال علل و عوامل دیگری برای انتفاع رژیم صهیونیستی از همگرایی ترکی مطرح شده است. در منابع مرتبط با رژیم صهیونیستی بهوضوح این موضع که اتحاد ترکها در شمال، ایدهای برای محاصرۀ ایران است، مطرح میشود. متعاقب این ایده بهرهگیری رژیم صهیونیستی از محاصرۀ ترکی و کاهش مزیتهای راهبردی ایران نیز یک موضوع کلیدی است.
توسعه و تکثیر مدل جمهوری آذربایجان و تقویت نقش و قابلیتهای باکو در ارتباطات میانمنطقهای و در واقع روند همگرایی ترکی، از این جهت در منافع راهبردی رژیم صهیونیستی قرار گرفته است. از طرف دیگر ایالات متحدۀ آمریکا، ترکیه را متحدی قابل اعتماد میداند که یک عضو از پیمان نظامی ناتو است و میتواند برخی اقدامها و طرحهای ناتو را بهعنوان یک بازیگر نیابتی و در چارچوب همگرایی ترکی در آسیای مرکزی پیش ببرد.
این رویکرد بهویژه بهدلیل این که واکنشهای روسیه و چین نسبت به این روند کمرنگتر است، هزینۀ کمتری را برای واشنگتن دارد. رژیم صهیونیستی نیز که ناتو را اهرمی قدرتمند برای حفاظت و حمایت از خود میداند، بهوضوح این روند را تقویت میکند.
موضوع مذهب عامل دیگری است که این رویکرد همراهی را بازتولید و تشویق کرده است. تقویت سکولاریسم در منطقه و حتی بازتولید گرایشهای غیراسلامی در آسیای مرکزی نظیر تنگریسم، بخش دیگری از رویکرد رژیم صهیونیستی و آمریکا است که میتواند در بلندمدت نقش بسزایی در تغییر موضع افکار عمومی و تشکیل گروههای وفادار داشته باشد. از طرف دیگر جریانهای یهودی مختلف نیز بر این عقیده بودهاند که کشورهای ترکزبان به طور کلی در مقایسه با سایر جوامع مسلمان یهودستیزی کمتری داشته و این رویکرد ریشه در پیوندهای قومی و گرایشهای مذهبی دولتها و جوامع آنها دارد.
از این جهت، توسعه و تقویت مواضع آنها میتواند در راستای حمایت از یک دولت یهودی و نه جریانهای اسلامی باشد. با وجود این، یکی از تغییراتی که به تغییر گفتمانی در این رویکرد منجر شده، تقویت گرایشهای اسلامگرایانۀ اخوانی در ترکیه و پیوند آن به منافع منطقهای آنکارا، تحت نظارت اردوغان است. پیروزی بنیادگرایان مورد حمایت ترکیه در سوریه نقطۀ آغازی است که میتواند این رویکرد اسلامگرایانۀ اخوانی را به ایدئولوژیهای ترکگرایانه الصاق کند و یک وجهۀ مذهبی جدید برای پانترکیسم به وجود بیاورد که عموماً متأثر از منافع ترکیه در خاورمیانه است. نقش آفرینی گروههای ترکتبار از آسیای مرکزی و نیز جوامع اویغور چین در سوریه در قالب جریانهای اسلامگرا، چنین نقشی را برجسته کرد. این روند زمینهساز نخستین تغییرات جدی در رویکرد رژیم صهیونیستی نسبت به جریان همگرایی ترکی است.

رویکردهای واگرایانه
با وجود منافع قابل توجه رژیم صهیونیستی در جریان همگرایی ترکی، رویکردهای واگرایانهای به دلیل پیوست برخی رویکردهای مذهبی به همگرایی ترکیه و اختلافهای نوظهور ترکیه و رژیم صهیونیستی در سوریه به وجود آمدهاند که برخی مصادیق آن را میتوان مورد بررسی قرار داد. پروندۀ قبرس یکی از این مصادیق است که به طور جدی روند و ساختار همگرایی ترکی را در آسیای مرکزی تحت تأثیر قرار داده است.
در نشست اخیر اتحادیۀ اروپا، کشورهای آسیای مرکزی به اتفاق قطعنامههای 541 و 550 شورای امنیت سازمان ملل را مورد تأکید قرار دادهاند. این قطعنامهها به رسمیت شناختن قبرس ترکی توسط ترکیه را محکوم کرده است و قبرس یونانی را بهعنوان نمایندۀ این کشور به رسمیت میشناسد. پس از آن، ازبکستان افتتاح سفارت خود در قبرس را اعلام کرد، سپس قزاقستان نیز این کار را انجام داد و ترکمنستان نیز سفیر خود در ایتالیا را بهعنوان سفیر غیرمقیم در قبرس معرفی کرد. این موضوع که تمام تلاشهای ترکیه را برای به رسمیت شناختن قبرس ترکی با شکست مواجه کرد، از سوی رسانهها و محافل سیاسی ترکیه با واکنشهای شدیدی مواجه شد.
با این حال، بهنظر میرسد ترکیه در سطح رسمی «صبر راهبردی» را برای حفظ این روند همگرایی در دستور کار قرار داده است. البته نباید از یاد برد که تنهایی راهبردی ترکیه در یکی از مهمترین موضوعهای سیاست خارجی و حتی دکترین امنیتی خود در مقابل یونان موضوعی است که علاوه بر اروپا، ردپای رژیم صهیونیستی نیز در آن دیده میشود.
در طول دو سال اخیر رقابتهای ترکیه و رژیم صهیونیستی در قبرس تشدید شده است که یکی از مصادیق مهم آن انتشار گزارشهایی مبنی بر تأمین امنیت فرودگاههای قبرس یونانی توسط موساد بود. در عین حال این راهبرد همزمان با تقویت مواضع آمریکا در این جزیره با نصب رادارهای جدید بوده است که راهبرد مشترک آمریکا و رژیم صهیونیستی علیه ترکیه را در قبرس نشان میدهد.
برخی منابع نصب این رادارها را برای شبکه شدن با رادارهای رژیم صهیونیستی عنوان کردهاند و چشماندازی برای عضویت بخش یونانی قبرس در ناتو نیز مطرح شده است. همچنین خریدهای پرشمار و گستردۀ زمین و ساختمان توسط شهروندان سرزمینهای اشغالی در قبرس شمالی با حمایت ساختارمند نتانیاهو، نیز بخش دیگری از طرح رژیم صهیونیستی علیه ترکیه تلقی میشود، چرا که قبرس نیز در شمار سرزمینهای موعود یهودیان صهیونیست قرار دارد. از این رو، توسعۀ موضوع قبرس به آسیای مرکزی و بهویژه کشورهای ترکزبان این منطقه یک موضع واگرایانۀ اجتنابناپذیر از سوی رژیم صهیونسیتی نسبت به همگرایی ترکی تلقی میشود که یک شکاف جدی بین ترکیه و سایر کشورهای ترکزبان در این منطقه ایجاد کرد.
موضوع دیگری که در سطحی پایینتر به نظر میرسد این واگرایی را تشدید کند، پیوستن شماری از کشورهای ترکزبان به پیمان ابراهیم و برندسازی از همراهی ترکها با رژیم صهیونیستی است. پیمانی که با هدف عادیسازی روابط اعراب و رژیم صهیونیستی در دولت اول ترامپ امضا شد و به نظر میرسد در دولت دوم وی بهعنوان یک طرح با اولویت منافع آمریکا (نه لزوماً رژیم صهیونیستی) در حال طرح مجدد است.
به نظر میرسد دولت جدید ترامپ در صدد احیاء این پیمان با توسعۀ آن به بازیگران جدید از جمله در آسیای مرکزی و قفقاز جنوبی است و آن را موازنهای در مقابل روسیه، چین و ایران میبیند. در عین حال دولت ترامپ در نظر دارد با حمایت رژیم صهیونیستی، نقش بیشتری به کشورهای آسیای مرکزی در تحولات خاورمیانه بدهد. علیرغم حمایت و همراهی رژیم صهیونیستی با این ایده، بهنظر میرسد حداقل در میان کشورهای ترکزبان اختلاف نظرها در این زمینه شدت گرفته است.
برخی تحلیلها بر این اعتقادند که پیوستن آذربایجان، قزاقستان و حتی ازبکستان به پیمان ابراهیم و مشارکت پررنگتر در این سازوکار سیاسی منافع جدیدی را نمیتواند به ارمغان آورد، بلکه صرفاً میتواند روابط با ترکیه را پیچیدهتر کند. این پیچیدگی به دلیل تنشهای نوظهور در روابط ترکیه و رژیم صهیونیستی ظاهر شدهاند. عضویت کشورهای ترکزبان در پیمان ابراهیم در شرایطی که ترکیه بخشی از آن نیست و در عین حال ترکیه با هدف حفظ گروههای اسلامگرای حامی خود گفتمان ضدصهیونیستی را پیش میبرد، تلاشی از سوی رژیم صهیونیستی برای تضعیف همگرایی در ساختار کشورهای ترک تلقی میشود.
در همین حال برخی کارشناسان ترکیه و آذربایجان تأکید کردهاند که تقویت بیشتر روابط کشورهای ترکزبان با رژیم صهیونیستی در شرایطی که اردوغان این رژیم را یک «دولت تروریست» خوانده است، عاملی برای واگرایی از آنکارا تلقی خواهد شد. این موضوع به دلیل آن است که به عقیدۀ آنکارا، رژیم صهیونیستی پس از استقرار دولت جولانی در سوریه راهبرد تضعیف ترکیه در خاورمیانه و محیط پیرامونی را آغاز کرده است.
نتیجهگیری
بهنظر میرسد که علیرغم همراهی کلان و اصولی رژیم صهیونیستی با فرایند همگرایی ترکی، این روند از سوی این رژیم با یک راهبرد «کنترل و مهار» در شرف «تغییر جهت» یا «مصادرۀ برخی کارکردها» است.
این رویکرد به هیچ وجه وضعیتی مطلوب برای ترکیه تلقی نمیشود. علاوه بر ذکر برخی مصادیق در قبال قبرس و پیمان ابراهیم، شکلگیری پلتفرمهای سهجانبه با حضور آمریکا، رژیم صهیونیستی و آذربایجان در سال 2024 نیز نشانۀ رفتاری مهمی محسوب میشود. اگرچه این موضوع از سوی رژیم صهیونیستی عموماً بهعنوان اهرم فشاری بر ایران تلقی شد، اما در سطح دوم مقابله با نفوذ روزافزون ترکیه در قفقاز جنوبی و آسیای مرکزی مورد توجه این رژیم قرار دارد. در کنار این وضعیت باید توجه داشت که تاکنون روسیه مقاومت جدی در مقابل فرایند همگرایی ترکی از خود نشان نداده است، چرا که برداشت مسکو بر این امر استوار بود که سازمان کشورهای ترک در بهترین حالت یک سازمان درجۀ دوم باقی خواهد ماند و ترکیه و همگرایی ترکی منابع لازم را برای موازنه با روسیه و چین نخواهند داشت. اضافه شدن آمریکا به این روند در سطح رفتارهای سیاسی و موازنهسازی غیرروسی و غیرچینی از آن، عاملی است که میتواند منافع روسیه را تحریک کند.
منطقاً جمهوری اسلامی ایران مادامی که مدل رفتاری راکدی در قبال این فرایند در پیش بگیرد و یا ابتکارهای قابل پیشبینی نظیر تقویت جریان پارسی و تاجیکها را در آسیای مرکزی در دستور کار قرار دهد، نمیتواند با پیامدهای آن مواجه شود. پیچیدگی ماهوی رویکرد رژیم صهیونیستی نسبت به جریان همگرایی ترکی، رویکرد پیچیده و چندلایۀ ایران را نیز در قبال آن ایجاب میکند.
در این راستا، پررنگ شدن وجوه ضدترکی در رویکرد رژیم صهیونیستی میتواند تقویت جریان مقابله با آن را در جوامع ترک با محوریت رویکردهای ترکیه به وجود بیاورد. مقاومت ترکیه در مقابل این جریان در مقابل لابیهای آذربایجان برای هضم و پذیرش آن، موضوعی است که بهوضوح تعیینکنندۀ سطح و نوع اثرگذاری این رویکردها بر منافع ایران خواهد بود.