کد QR مطلبدریافت صفحه با کد QR

روابط آمریکا و آسیای مرکزی

دورنمای سطح جدید روابط آمریکا و آسیای مرکزی

امید رحیمی؛ پژوهشگر مؤسسۀ مطالعات راهبردی شرق

موسسه مطالعات راهبردی شرق , 2 آذر 1404 ساعت 9:25

مولف : امید رحیمی پژوهشگر موسسه مطالعات راهبردی شرق

واقعیت اجتناب‌ناپذیر در پی برگزاری نشست سران 1+5 آن است که سطح روابط آمریکا و آسیای مرکزی ارتقاء یافته است. با این حال بخش دیگر این واقعیت آن است که با وجود این، هیچ تغییر جدی در مناسبات قدرت در آسیای مرکزی ایجاد نمی‌شود، اما روند فزایندۀ نفوذ و تمرکز آمریکا حفظ و تقویت می‌شود. در عین حال به نظر می‌رسد آمریکا احتمالاً راهبرد جدیدی را به زودی رونمایی خواهد کرد.


🖊️ نویسنده: «امید رحیمی»؛ پژوهشگر مؤسسۀ مطالعات راهبردی شرق 
⏱️ زمان مورد نیاز برای مطالعه: 9 دقیقه 

دورنمای سطح جدید روابط آمریکا و آسیای مرکزی

مقدمه

مطالعات شرق | سازوکار سیاسی 1+5 بین آمریکا و آسیای مرکزی با الگوبرداری از ژاپن از سال 2015 برای اولین بار راه‌اندازی شد و در نشست اخیری که در سطح سران در واشنگتن برگزار شد، به قدمت یک دهه رسید. این نشست در واقع مهم‌ترین و بزرگ‌ترین نشست در تاریخ روابط آمریکا و آسیای مرکزی بود. در حالی که اولین نشست از این سازوکار در سطح سران در سال 2023 و در حاشیۀ نشست مجمع عمومی سازمان ملل متحد در نیویورک برگزار شد، برگزاری مستقل این نشست در سطح سران در واشنگتن و به دعوت رسمی ترامپ نشانگر یک ارتقاء سطح قابل توجه است.

نکتۀ مهم دیگر در خصوص این نشست آن است که در فاصله‌ای کوتاه پس از نشستی مشابه برگزار شد که در دوشنبه با مشارکت روسیه و با حضور «ولادیمیر پوتین» برگزار شده بود. در عین حال درست پیش از برگزاری این نشست بود که روند طولانی بررسی لغو محدودیت‌های مربوط به اصلاحیۀ «جکسون وانیک» دوباره در کنگره آغاز شد. رویکردی که به‌وضوح بازی سیاسی ترامپ با یک گزینۀ نسبتاً کلیشه‌ای را نشان می‌دهد. این اصلاحیه برای روسیه در سال 2012 لغو شده بود اما به دلایل نامشخص برای کشورهای آسیای مرکزی حفظ شد.

ازبکستان در پایان برگزاری این نشست درخواست میزبانی از این سازوکار در سال 2026 در سمرقند را ارائه کرد که ممکن است حتی با حضور رئیس‌جمهور آمریکا در منطقه محقق شود. میرضیایف همچنین پیشنهادی را برای توسعۀ سازوکار 1+5 با تأسیس دبیرخانه، تأسیس شورای هماهنگی وزیران و تشکیل صندوق مشترک سرمایه‌گذاری مطرح کرد.

در این نشست توافق‌های مهمی همچون مشارکت 1.1 میلیارد دلاری آمریکا برای استخراج تنگستن در قزاقستان، قرارداد بزرگ فروش بویینگ به ازبکستان، ادغام استارلینک با شبکه‌های وئون و همکاری با اوپراتور همراه بی‌لاین در قزاقستان، قرارداد سرمایه‌گذاری 2.5 میلیارد دلاری با یک شرکت آمریکایی در زمینۀ ماشین‌آلات کشاورزی و ساختمانی، امضای هشت قرارداد در حوزۀ زمین‌شناسی، کشاورزی و آب با ازبکستان، و شماری از توافق‌های دیگر با کشورهای ترکمنستان، تاجیکستان و قرقیزستان به دست آمد.

بازی آسیای مرکزی با روانشناسی سیاسی ترامپ

یکی از مهم‌ترین ویژگی‌های این نشست که مهم‌ترین وجه تمایز آن با دیدارهای پیشین آسیای مرکزی و آمریکا در سازوکار 1+5 محسوب می‌شود، تفاوت‌های رفتاری در رهبران کشورهای منطقه بود. سران آسیای مرکزی با یک شناخت دقیق از روانشناسی سیاسی ترامپ نوعی تقسیم کار سیاسی را بین ازبکستان و قزاقستان برقرار کردند. در شرایطی که تمرکز میرضیایف عموماً بر روحیات اقتصادی ترامپ بود، توکایف بر کیش شخصیتی و دیدگاه‌های سیاسی وی متمرکز شد. این مدل رفتاری مبتنی بر لفاظی‌های سیاسی نشانگر شناخت دقیق و آگاهانۀ کشورهای منطقه از روابط خود با ترامپ و تمرکز ویژه بر این نشست است.

در این زمینه در تاریخ 3 نوامبر، چند روز پیش از برگزاری این نشست رئیس‌جمهور ازبکستان در یک حکم رسمیِ دولتی، لغو روادید این کشور برای شهروندان آمریکایی از اول ژانویۀ 2026 را به‌طور رسمی امضا کرد تا با یک پیام مثبت سفر خود را به واشنگتن آغاز کند. میرضیایف در خلال دیدار با ترامپ از برنامۀ سرمایه‌گذاری 35 میلیارد دلاری ازبکستان در آمریکا طی سه سال و سرمایه‌گذاری 100 میلیارد دلاری طی 10 سال خبر داد. این توافق از آنجایی غیرواقعی به نظر می‌رسد که تولید ناخالص ملی ازبکستان در سال 2024 در مجموع 114 میلیارد دلار بوده است و سرمایه‌گذاری سالیانه با میانگین 10 میلیارد دلار، به معنای تخصیص 9 درصد از تولید ناخالص ملی برای سرمایه‌گذاری در آمریکاست که عملاً غیرممکن به نظر می‌رسد. چنین سطحی از سرمایه‌گذاری حتی در حوزه‌های زیرساختی داخلی این کشور نیز برای دولت ازبکستان دشوار و دست نیافتنی است.

از طرف دیگر ازبکستان با توجه به روند شدید افزایش بدهی‌های خارجی در نیمۀ نخست سال 2025 به 72 میلیارد دلار (افزایش 70 درصدی در مقایسه با سال 2020) عملاً سیاست‌های سرمایه‌گذاری محدودی را پیش‌رو خواهد داشت. نکتۀ جالب توجه دیگر قرارداد 8.5 میلیارد دلاری ازبکستان برای خرید  22 فروند هواپیما بویینگ 787 دریم لاینر است، هواپیمایی که به‌دلیل نقص‌های فنی مکرر و شدید، حتی برای بازه‌ای پرواز آن در آمریکا به طور موقت ممنوع اعلام شد. موضوعی که به‌طور جدی باعث پیشی گرفتن رقیب اروپایی بویینگ، یعنی ایرباس در بازار جهانی شد. این قرارداد ولو کوچک می‌تواند احیاءکنندۀ سطحی از بازار جهانی بویینگ باشد. در برخی منابع آمریکایی ذکر شده بود که کشورهای آسیای مرکزی در این نشست در مجموع 40 فروند هواپیمای بویینگ سفارش دادند.

توکایف نیز در دیدار خود با ترامپ او را دولتمردی بزرگ خواند که از حمایت جهانی برخوردار است و به هشت جنگ در هشت ماه پایان داده است. او همچنین تأکید کرد که ترامپ بازگشت عقل سلیم و ارزش‌های سنتی به سیاست خارجی آمریکا را تضمین کرده است. توکایف همچنین تنها رئیس‌جمهور آسیای مرکزی بود که به زبان انگلیسی و بدون مترجم با ترامپ گفت‌و‌گو کرد. این در حالی است که میرضیایف و بردی‌محمداف در اقدامی عجیب و خارج از عرف زبان روسی را برای مکالمۀ خود برگزیدند و رؤسای جمهور تاجیکستان و قرقیزستان به زبان‌های بومی خود صحبت کردند.

قزاقستان همچنین در اقدامی قابل توجه عضویت در «پیمان ابراهیم» را در خلال این نشست پذیرفت تا نام این کشور در اظهارات ترامپ به‌عنوان اولین کشور عضو شده در این پیمان در دور دوم ریاست جمهوری وی حک شود. موضوعی که در دیدگاه شخصی سیاسی ترامپ و در سیاست‌های موسوم به «صلح‌سازی» وی بسیار حائز اهمیت است.

اهداف و برنامه‌های آمریکا

آمریکا با چند رویکرد و هدف‌گذاری کلی این دیدار را برگزار کرد. در این چارچوب تضمین تأمین پایدار منابع خاکی کمیاب اصلی‌ترین محور تمرکز واشنگتن بود. ترامپ به‌وضوح در شروع اظهاراتش تصریح کرد که مواد معدنی حیاتی در صدر لیست موضوع‌های گفت‌و‌گو و همکاری قرار دارند. در این چارچوب آسیای مرکزی یک پتانسیل ارزشمند برای آمریکا محسوب می‌شود که در غیاب چین، و در شرایط تضعیف موقعیت واشنگتن در آفریقا، تنش‌ها با کانادا و چالش‌های مربوط به گرینلند، می‌تواند یک گزینۀ بسیار مهم باشد.

از این جهت یکی از مهم‌ترین توافق‌های این نشست امضای توافقنامۀ همکاری در زمینۀ استخراج عناصر خاکی کمیاب بین کشورهای منطقه و آمریکا بود. در این چارچوب قراردادهایی با کشورهای ازبکستان، قزاقستان و تاجیکستان منعقد شد. این امر در صورت تحقق، وابستگی آمریکا به چین و روسیه را کاهش داده و روند رشد شرکت‌های بزرگ حوزۀ فناوری در سطح جهانی را حفظ می‌کند.

در عین حال یک نفوذ قابل توجه برای آمریکا در عرصۀ معدنی در آسیای مرکزی به وجود می‌آورد. در این زمینه توکایف در اظهاراتی قابل توجه سرمایه‌گذاری آمریکا در قزاقستان را بالغ بر 100 میلیارد دلار و در صدر سرمایه‌گذاران خارجی عنوان کرد.

موضوع دوم و کلیدی که تأثیرگذاری مهمی در سطح راهبردی و سیاسی دارد تقویت جایگاه آسیای مرکزی در سیاست خارجی آمریکاست. در خلال نشست وزرای خارجۀ 5+1، روبیو وزیر خارجۀ آمریکا صریحاً تأکید کرد که آمریکا تا پیش از این نسبت به آسیای مرکزی غفلت داشته و در صدد است تا آن را جبران کند. ترامپ هم در سخنرانی خود تأکید کرد که رؤسای جمهور سابق آمریکا پتانسیل‌های آسیای مرکزی را نادیده گرفته‌اند. این موضوع به‌رغم روند فزایندۀ توسعۀ سازوکار 1+5 محقق شده است. زیرا برگزاری نشست سران 1+5 در سال 2023 در نیویورک در حالی انجام گرفت که بعدتر منابع آمریکایی تأکید کردند که با بی‌رغبتی و عدم توجه بایدن و صرفاً با تأکید و اصرار کشورهای آسیای مرکزی برگزار شده است.

با این حال مبتکر نشست اخیر، کاخ سفید بود و این نشانه‌ای از تحول جدی آمریکاست. این موضوع می‌تواند محرکه‌ای مهم در روابط واشنگتن با آسیای مرکزی و موجب تحریک بیشتر حساسیت‌های سایر بازیگران این منطقه، از جمله روسیه و چین باشد. روبیو همچنین تأکید کرد که به‌زودی قصد دارد از تمام پنج کشور آسیای مرکزی بازدید کند. بازدیدی که می‌تواند پیش‌زمینه‌ای برای سفر احتمالی ترامپ به این منطقه باشد.

در کنار این موضوع‌ها، گمانه‌زنی‌های زیادی در اندیشکده‌های آمریکایی و برخی منابع رسانه‌ای روس در خصوص احتمال طرح موضوع استقرار نظامی آمریکا در آسیای مرکزی وجود دارد که البته جزئیاتی از آن به صورت رسمی منتشر نشده است. محتوای این طرح استقرار رسمی یا غیررسمی در آسیای مرکزی برای تحریک مسکو و پکن و به‌خصوص پشتیبانی از طرح‌های احتمالی در افغانستان است. در شرایطی که نگاه اندیشکده‌های آمریکایی و حتی دولت ترامپ به خروج از بگرام بسیار منفی بوده است و آن را یک «حماقت» در نظر می‌گیرند، به‌نظر می‌رسد همراهی آسیای مرکزی می‌تواند برای پیشبرد ایدۀ بازگشت به بگرام مهم باشد.

این به دلیل ارتباط نزدیک دولت‌های این منطقه با طالبان و دسترسی‌های اطلاعاتی و عملیاتی در افغانستان است. پیش‌تر سنتکام در چارچوب طرح‌هایی همچون هیومینت (جمع‌آوری اطلاعات با استفاده از ارتباطات انسانی) از ظرفیت آسیای مرکزی استفاده کرده بود. در عین حال آسیای مرکزی (با محوریت احتمالی تاجیکستان و یا ازبکستان) اصلی‌ترین گزینۀ جایگزین آمریکا برای استقرار در منطقه در صورت عدم موفقیت حضور مجدد افغانستان است. با این حال برخی کارشناسان بر این عقیده‌اند که حتی استقرار در افغانستان و بگرام نیازمند پشتیبانی از آسیای مرکزی است. به نظر می‌رسد طرح پیش‌زمینه‌ای این همکاری در قالب طرح مشارکت گارد ملی آمریکا با کشورهای آسیای مرکزی در حال پیش‌برد است. در حال حاضر قزاقستان با گارد ملی آریزونا، قرقیزستان با مونتانا، تاجیکستان با ویرجینیا، ازبکستان با می‌سی‌سی‌پی و ترکمنستان با گارد ملی نوادا همکاری‌های نظامی و دفاعی را آغاز کرده‌اند. توسعۀ این همکاری‌ها می‌تواند بسترساز استقرار رسمی یا غیررسمی آمریکا در منطقه باشد.

سومین هدف‌گذاری ترامپ نیز در حوزۀ پیمان ابراهیم و رژیم صهیونیستی در چارچوب نگاه‌های بین‌المللی وی بود. در خلال این نشست به‌طور رسمی پیوستن قزاقستان به این پیمان توسط توکایف و ترامپ اعلام شد. در این چارچوب همچنین یک تماس تلفنی مشترک با نتانیاهو برگزار شد. این در حالی است که انتظار می‌رفت جمهوری آذربایجان به‌عنوان شریک راهبردی رژیم صهیونیستی پیش از کشورهای آسیای مرکزی به این پیمان بپیوندد. توکایف در این زمینه با رویکردی محافظه‌کارانه تأکید کرد که عضویت در این پیمان تعهدهای دوجانبۀ قزاقستان با هیچ کشوری را تحت تأثیر قرار نمی‌دهد و ادامه‌ای طبیعی از دیپلماسی چندجانبۀ این کشور در راستای صلح و امنیت جهانی به‌شمار می‌رود.

با این حال حماس سریعاً نسبت به این امر موضع گرفت که تداوم چنین مواضعی در جهان اسلام می‌تواند هزینه‌هایی سیاسی برای قزاقستان در بر داشته باشد. البته به‌نظر می‌رسد قزاقستان به‌وضوح از این پیامدها آگاه بوده و در چارچوب تحلیل روانشناسی سیاسی ترامپ و همچنین مبتنی بر فشارهای سیاسی آمریکا این عضویت را پذیرفته است. با وجود این در عمل کماکان به نظر نمی‌رسد عضویت در این پیمان کارکردی به‌جز کاهش هزینۀ عضویت سایر کشورها در این پیمان را در بر داشته باشد و منافع خاصی را به‌جز در سطح سیاسی نصیب قزاقستان کند.

این در حالی است که روابط قزاقستان با رژیم صهیونیستی در سطح نسبتاً بالایی است و حتی در طول سال‌های اخیر، با وجود طوفان‌الاقصی و نسل‌کشی رژیم صهیونیستی در غزه توسعه یافته است.

در کنار این موارد، آمریکا اهداف و منافع دیگری را با درجۀ اولویت پایین‌تر پیش می‌برد. یکی از این موضوع‌ها رقابت با اروپا است. آمریکا در صدد است تا هر تعامل راهبردی بین آسیای مرکزی و اروپا با وابستگی به واشنگتن شکل بگیرد و عملاً در حوزه‌های اقتصادی، امکان استفادۀ شرکت‌های اروپایی از منابع خاص آسیای مرکزی محدود شود. واکنش آمریکا در حوزۀ معدنی در این زمینه نسبتاً تند بوده است. در عین حال به نظر می‌رسد ترامپ نیم‌نگاهی به توسعۀ چشم‌انداز آسیای مرکزی بزرگ دارد. این امر می‌تواند از طریق توسعۀ سازوکار سیاسی حاضر به 1+6 یا 2+5 با حضور آذربایجان پیش رود. نقش ویژۀ آذربایجان در اقناع قزاقستان برای پیوستن به پیمان ابراهیم و رویکردهای رفتاری واگرایانۀ باکو نسبت به مسکو عامل مهمی است که مورد علاقۀ آمریکا برای هم‌گرایی سیاسی این کشور با آسیای مرکزی است.

نشست 5+1 آمریکا و آسیای مرکزی

چالش‌ها و شکاف‌های پیش‌رو

با وجود نگاه جدید و ارتقاءیافتۀ آمریکا و مخصوصاً تمرکز آسیای مرکزی به توسعۀ روابط، همچنان برخی چالش‌ها پیشِ ‌روی دو طرف وجود دارد که تحقق توافق‌ها را دشوار می‌کند. نخستین و مهم‌ترین مسئله، بحران اوکراین است. درست مدت کوتاهی پیش از برگزاری این نشست، اوکراین مجدداً حملاتی را علیه زیرساخت‌های انتقال نفت قزاقستان در روسیه ترتیب داد تا بیش از گذشته روند صادرات انرژی قزاقستان که اتفاقاً توسط شرکت‌های بزرگ آمریکایی همچون شورون انجام می‌شود، محدود شود. در این دیدارها اگرچه دو کشور در خصوص گسترش تولید نفت و گاز در میادینی همچون تنگیز و کاراچاگاناک توافق کردند، اما همچنان چالش‌های مربوط به صادرات انرژی وجود دارد. ورود نفت قزاقستان به چرخۀ بازار جهانی با توجه به سیاست آمریکا برای کاهش قیمت جهانی نفت در صورت تشدید تنش‌ها با ایران و ونزوئلا بسیار حائز اهمیت است.

در کنار این موضوع باید به این نکته نیز توجه داشت که آمریکا عملاً یک بازیگر اثرگذار اقتصادی در آسیای مرکزی محسوب نمی‌شود. مجموع تجارت آمریکا با آسیای مرکزی در سال 2024 معادل 4.9 میلیارد دلار بوده که بیش از 85 درصد آن به‌تنهایی با قزاقستان انجام گرفته است. این رقم حتی از تجارت چین با کشورهای کوچک منطقه همچون قرقیزستان و تاجیکستان هم کمتر است.

از این‌رو آمریکا به‌دنبال اهرم‌سازی اقتصادی در منطقه است، اما در تلاش است در شرایطی که تجارت مستقیم مقرون به‌صرفه و امکان‌پذیر نیست، آن را با منابع خودِ کشورهای آسیای مرکزی و به‌واسطۀ مکانیزم‌های سیاسی محقق سازد. واشنگتن به خوبی درک کرده است که ابزار تحریم و ارعاب اقتصادی به‌تنهایی مؤثر نیست و نمی‌تواند به سهولت محرکه‌ای برای عدم استفادۀ آسیای مرکزی از منابع سایر شرکا باشد. در عین حال اهرم‌های واشنگتن برای سرمایه‌گذاری در این منطقه نیز محدودتر از گذشته است.

از سوی دیگر، هراس جدی آسیای مرکزی در سطح سیاسی نیز یکی از موانع و پس‌ران‌های این تعاملات است. این هراس در دو سطح بروز و ظهور یافته است. سطح اول، استفاده از زمین بازی کشورهای آسیای مرکزی علیه چین، روسیه، ایران و حتی افغانستان است که نگرانی جدی این کشورها را به‌خصوص با توجه به رفتارهای غیرقابل پیش‌بینی ترامپ در بر داشته است؛ دومین سطح به دخالت آمریکا در امور داخلی و تشدید تنش‌های سیاسی در این کشورها مربوط است که نمونه‌هایی از آن را در تحولات قرقیزستان در اکتبر 2020، ناآرامی‌های قره‌قالپاقستان در ازبکستان در سال 2022 و نیز ناآرامی‌های ژانویۀ 2022 در قزاقستان می‌توان مشاهده کرد.

به‌نظر می‌رسد ترامپ در حال ارائۀ برخی رویکردهای هم‌گرایانه برای کاهش نگرانی‌ها در این زمینه است. مدلی که پیش‌تر در خصوص ترکمنستان پیاده شد (با توقف فشارهای آمریکا در خصوص نشت گاز متان، توقف فعالیت اپوزیسیون در آمریکا و کاهش انتقادهای حقوق بشری، در مقابل ارائۀ برخی امتیازهای اقتصادی و شاید سیاسی-امنیتی غیررسمی) یکی از این مدل‌های موفق محسوب می‌شود. در عین حال بی‌توجهی دولت آمریکا و حتی رسانه‌های آمریکایی به نامۀ سرگشادۀ گروه‌های مخالف تاجیک نظیر جنبش رشد و اصلاحات تاجیکستان برای طرح موضوع آزادی زندانیان سیاسی در دیدار ترامپ با امامعلی رحمان نشان می‌دهد ترامپ همچنان رویکرد هم‌گرایانه‌ای را در این زمینه در پیش گرفته است. با این حال تضمینی برای همراهی بدنۀ دولت آمریکا و ساختارهای امنیتی این کشور در این زمینه وجود ندارد.

جمع‌بندی

واقعیت اجتناب‌ناپذیر در پی برگزاری نشست سران 1+5 آن است که سطح روابط آمریکا و آسیای مرکزی ارتقاء یافته است. با این حال بخش دیگر این واقعیت آن است که با وجود این، هیچ تغییر جدی در مناسبات قدرت در آسیای مرکزی ایجاد نمی‌شود، اما روند فزایندۀ نفوذ و تمرکز آمریکا حفظ و تقویت می‌شود.

در عین حال به نظر می‌رسد آمریکا احتمالاً راهبرد جدیدی را به زودی رونمایی خواهد کرد. راهبرد پیشین ترامپ برای سال‌های 2019 تا 2025 متمرکز بر افغانستان و پیش از حضور طالبان بود، اما راهبرد جدید احتمالاً در برخی حوزه‌های سیاسی تهاجمی‌تر و در موضوع‌های اقتصادی عمل‌گرایانه‌تر خواهد بود. این راهبرد می‌تواند به‌تدریج بر روابط ایران و آسیای مرکزی نیز تأثیر بگذارد. میانجی‌گری آمریکا برای عضویت این کشورها در پیمان ابراهیم که می‌تواند توسعۀ مشارکت راهبردی این کشورها با رژیم صهیونیستی را در بر داشته باشد یکی از این حوزه‌ها است. شکل‌گیری برآورد محاسباتی این کشورها مبنی بر کم‌هزینه و حتی بدون هزینه بودن این رویکردهای واگرایانه نسبت به ایران، به‌عنوان یک کشور همسایه، موضوع مهمی است که می‌تواند تداوم و تکرار موضع این کشورها (به‌جز تاجیکستان) در خلال جنگ 12 روزه را موجب شود.

انتظار می‌رود مبتنی بر چنین روندی، جمهوری اسلامی ایران نیز در سطحی بالاتر توسعۀ تعاملات با آسیای مرکزی را در دستور کار قرار دهد. سفر پیش‌روی دکتر پزشکیان به قزاقستان می‌تواند نقطۀ شروع مهمی برای این رویکرد موازنه‌ای و تعدیل رفتارهای آسیای مرکزی در چارچوب رویکرد سیاست خارجی چندجانبه‌گرای این کشورها باشد.


کد مطلب: 4181

آدرس مطلب :
https://www.iess.ir/fa/analysis/4181/

موسسه مطالعات راهبردي شرق
  https://www.iess.ir