کد QR مطلبدریافت صفحه با کد QR

جهت‌گیری جدید ترامپ در اوراسیا

ترامپ، آسیای مرکزی و بازتعریف نفوذ در اوراسیا

مصطفی زندیه؛ تحلیلگر ارشد مسائل آسیای جنوبی

موسسه مطالعات راهبردی شرق , 10 آذر 1404 ساعت 12:00

مولف : مصطفی زندیه تحلیل گر ارشد مسائل جنوب آسیا

میزبانی ترامپ از رؤسای جمهور آسیای مرکزی علامتی روشن از قصد واشنگتن برای بازتعریف نقش خود در منطقه است. محورهای اعلام‌شدۀ نشست بر همکاری در حوزه‌های «مواد معدنی حیاتی»، انرژی، فناوری و زیرساخت متمرکز بود. حوزه‌هایی که در نظام تأمین جهانی امروز به‌طور راهبردی اهمیت دارند و به آمریکا در کاهش وابستگی‌های کلیدی‌اش به رقبایی چون چین کمک می‌کنند. اما فراتر از اعلام همکاری‌های اقتصادی، این نشست نوعی ابزار ژئوپلیتیکی برای ورود مؤثر آمریکا به حوزه‌ای است که از دهه‌ها پیش تحت نفوذ قابل‌توجه روسیه قرار داشته است.


🖊️ نویسنده: مصطفی زندیه؛ تحلیلگر ارشد مسائل آسیای جنوبی 
⏱️ زمان مورد نیاز برای مطالعه: 14 دقیقه

ترامپ، آسیای مرکزی و بازتعریف نفوذ در اوراسیا

مقدمه

مطالعات شرق | نشست «ترامپ» با رهبران پنج کشور آسیای مرکزی در کاخ سفید در 6 نوامبر (15 آبان) و اعلام تمایل قزاقستان برای پیوستن به «توافق ابراهیم» فراتر از یک رخداد دیپلماتیک معمول است که حتی در برخی تحلیل‌ها به‌عنوان «کودتای ترامپ در آسیای مرکزی» تعبیر شده است. واقعیت این است که بعد از یک دوره وقفه و سکون، شواهد نشان می‌دهد که ایالات متحده در حال چرخش راهبردی به سمت آسیای مرکزی است.

این تحول می‌تواند توازن مسیرهای ترانزیتی و نقش بازیگران بزرگ- از روسیه و چین گرفته تا ایالات متحده- را در قلب اوراسیا دگرگون کند. این کشور به‌شدت در حال جذب همۀ پنج کشور آسیای مرکزی (قزاقستان، قرقیزستان، تاجیکستان، ترکمنستان، ازبکستان) و توسعۀ سازوکار «C5+1» با این کشورهاست.

مواد معدنی حیاتی؛ اولویت دولت ترامپ

میزبانی ترامپ از رؤسای قزاقستان، ازبکستان، تاجیکستان، قرقیزستان و ترکمنستان علامتی روشن از قصد واشنگتن برای بازتعریف نقش خود در آسیای مرکزی است. محورهای اعلام‌شدۀ نشست بر همکاری در حوزه‌های
«مواد معدنی حیاتی»، انرژی، فناوری و زیرساخت متمرکز بود. حوزه‌هایی که در نظام تأمین جهانی امروز به‌طور راهبردی اهمیت دارند و به آمریکا در کاهش وابستگی‌های کلیدی‌اش به رقبایی چون چین کمک می‌کنند.

اما فراتر از اعلام همکاری‌های اقتصادی، این نشست نوعی ابزار ژئوپلیتیکی برای ورود مؤثر آمریکا به حوزه‌ای است که از دهه‌ها پیش تحت نفوذ قابل‌توجه روسیه قرار داشته است. ابزار «نرمی» که قبل از تحرکات نظامی بر قراردادها، سرمایه‌گذاری و شبکه‌سازی اقتصادی تکیه می‌کند. همچنین ایالات متحده از طریق سازمان‌های غیردولتی، برنامه‌های آموزشی و با ایجاد کمیته‌ها و دبیرخانه‌های مدیریتی تحت رهبری خود در این منطقه نفوذ و بازی ساختاری بلندمدت مورد نظر خود را دنبال می‌کند.

بازگشت آشکار آمریکا به آسیای مرکزی

پیمان ابراهیم که از سال ۲۰۲۰ با میانجی‌گری فعال ایالات متحده آغاز شد، چارچوبی برای عادی‌سازی روابط دیپلماتیک و اقتصادی رژیم صهیونیستی با چند کشور عربی، به‌ویژه امارات متحدۀ عربی و بحرین دانسته می‌شود که به راه‌اندازی پروازهای مستقیم، هم‌پیوندی زنجیره‌های ارزش اقتصادی، ایجاد صندوق‌های سرمایه‌گذاری مشترک و توسعۀ همکاری‌های امنیتی و اطلاعاتی منجر شده است. هرچند که این روند عادی‌سازی در برخی از کشورهای عربی با واکنش‌های منفی، مخالفت‌های عمومی و سرکوب فضای مدنی همراه بوده است.

قزاقستان: از تعادل‌جویی تا نقطۀ‌ اتصالی جدید غرب

قزاقستان طی چند دهۀ اخیر سیاستی «چندوجهی و منعطف» را دنبال کرده است. یعنی هم‌زمان با حفظ روابط با روسیه و چین، گسترش مناسبات با اروپا و آمریکا را نیز در پیش گرفته است. پیوستن قزاقستان به توافق ابراهیم که ترامپ آن را اعلام کرد، هم وجه اقتصادی و هم وجوه نمادین دارد: از یک سو ادامۀ توسعۀ روابط دوجانبه و جذب سرمایه‌گذاری و از سوی دیگر ارسال پیامی سیاسی دربارۀ تمایل به متنوع‌سازی شرکا.

برخی تحلیل‌گران هشدار داده‌اند که اگر چه این پیوستن تا حد زیادی نمادین است اما هم‌زمان می‌تواند به دروازه‌ای برای پیوند ساختاری‌تر شبکه‌های سیاسی و امنیتی غرب با آسیای مرکزی تبدیل شود. توسعه‌ای که لزوماً به نفع توازن منطقه‌ای نیست مگر اینکه بازیگران محلی با تدبیر عمل کنند.

رقابت بر سر راهگذرها؛ شمال– جنوب، میانی و CPEC

موضوع محوری در پروندۀ اوراسیای امروز، «راهگذرها» (کریدورها) هستند: مسیرهایی که کالا، انرژی و داده را بین بازارهای کشورهای مختلف تبادل می‌کنند و از همین‌رو جنبه‌ای ژئوپلیتیکی می‌یابند. روسیه بـر راهگذر شمال- جنوب برای اتصال به بازارهای جنوبی تکیه دارد. چین با برنامۀ «یک کمربند ـ یک جاده» و محورهایی مـانند CPEC(چین- پاکستان) به‌دنبال تثبیت مسیر شرق- غرب است؛ و حالا غرب با حمایت از «راهگذر میانی» کوشیده است جایگزین‌هایی فراهم آورد که از قزاقستان و ساحل خزر به قفقاز و ترکیه متصل شود.

پیوستن قزاقستان به چارچوب‌های نزدیک‌تر به واشنگتن می‌تواند شتاب‌دهندۀ جایگزینی مسیرهای ترانزیتی با مسیرهای روسی باشد؛ اما ساختن زیرساخت‌ها و ایجاد اعتماد تجاری زمان‌بر است و توازن فعلی را فوراً تغییر نمی‌دهد. در عین حال، تحرک‌های اخیر نشان می‌دهد رقابت بر سر راهگذرها شدیدتر و وارد مرحلۀ آشکارتر و سازمان‌یافته‌تری شده است.

زمان‌بندی معنادار؛ زنگزور و الگوی ورود واشنگتن

هم‌زمانی نشست ترامپ با رؤسای جمهور پنج کشور آسیای مرکزی با تشدید بحث‌ها دربارۀ «راهگذر زنگزور» در قفقاز جنوبی پیام روشنی دارد. آمریکا نه‌تنها می‌کوشد از طریق دیپلماسی منطقه‌ای حضور خود را در آسیای مرکزی بازیابی کند، بلکه از ابزار توافق‌ها برای نفوذ در حوزه‌های سنتی روسیه بهره می‌برد. این شیوۀ ورود اقتصادی/دیپلماتیک به‌جای ورود مستقیم نظامی، نوعی بازآرایی نفوذ است که احتمالاً واکنش‌های متقابل از سوی مسکو و پکن را به‌دنبال خواهد داشت.

مخاطرات و فرصت‌ها برای بازیگران منطقه‌ای

برای کشورهای آسیای مرکزی، حضور فعال آمریکا می‌تواند فرصت‌هایی اقتصادی و فناورانه فراهم کند. اما هم‌زمان خطرهایی از قبیل وابستگی جدید، کشیده شدن به صف‌بندی‌های ژئوپلیتیکی و افزایش فشار از جانب همسایگان قدرتمند را نیز در پی دارد. روسیه ممکن است با بهره‌گیری از ابزارهای اقتصادی و امنیتی واکنش نشان دهد. چین نیز احتمالاً سرمایه‌گذاری‌های راهبردی خود را تشدید خواهد کرد تا جایگاه راهبردی‌اش در منطقه حفظ شود.

راهگذر میانی و بگرام؛ دو هدف ژئوپلیتیکی امریکا

در مورد موفقیت‌های نشست آمریکا و آسیای مرکزی تنها پس از مشخص شدن نتایج واقعی آن می‌توان قضاوت کرد، اما از مواضع اخیر ترامپ تقریباً می‌توان با اطمینان گفت که علاقه به همکاری متقابل وجود دارد. ترامپ به‌عنوان یک تاجر، پایگاه منابع عظیمی را در منطقه می‌بیند که برای جایگزینی چین و تأمین فلزات خاکی کمیاب برای غول‌های فناوری اطلاعات آمریکا مورد نیاز است. از نظر ژئوپلیتیکی، تقویت موقعیت خود در حیاط خلوت روسیه و چین نیز ارزشمند است. این کشورها در مسیر «راهگذر میانی» شرکت دارند، بنابراین ورود به آسیای مرکزی می‌تواند به‌عنوان روشی برای فشار بر ابتکار چینی «یک کمربند- یک جاده» استفاده شود.

از سوی دیگر با توجه به هدف ترامپ برای بازگرداندن آمریکا به پایگاه «بگرام»، تماس‌های نزدیک با تاجیکستان و ترکمنستان که هم‌مرز با افغانستان هستند، می‌تواند اهمیت کلیدی داشته باشد. برای کشورهای منطقه نیز، داشتن روابط نزدیک با یک مرکز قدرت دیگر، فرصتی برای کسب درآمد و تقویت تنوع‌بخشی به سیاست خارجی خود است. در عین حال، این پنج کشور خود را منحصراً به آمریکا محدود نمی‌کنند و به توسعۀ روابط با روسیه، ترکیه، چین، اتحادیۀ اروپا و سایر بازیگران ادامه خواهند داد.

توصیه‌ها برای ج.ا.ایران

در برابر بازتعریف سریع میادین نفوذ آمریکا در اوراسیا، ایران باید با دیدی واقع‌بینانه، جامع و فعال عمل کند. پیشنهادهای راهبردی ذیل عملیاتی، واقع‌گرایانه و در عین حال متنوع‌ هستند و ایران می‌تواند از طریق عمل به آنها منافع ملی و راهبردی خود را تأمین کند:

1. تقویت فوری و هدفمند زیرساخت‌های ترانزیتی ملی چابهار و شمال- جنوب

توسعۀ ظرفیت بندر چابهار و اتصال آن به شبکۀ ریلی و جاده‌ای داخلی برای تقویت نقش ایران در راهگذر شمال-جنوب، ارائۀ تسهیلات گمرکی و ایجاد انگیزۀ تعرفه‌ای برای محموله‌های عبوری (سرمایه‌گذاری سریع می‌تواند ایران را در مقابل تغییر مسیرهای اوراسیایی حفظ کند.)

2. پیشبرد دیپلماسی تجاری و انرژی با جمهوری‌های آسیای مرکزی (به‌ویژه قزاقستان و ازبکستان)

استفاده از ظرفیت‌های دیپلماسی اقتصادی به‌منظور افزایش یا حداقل حفظ نفوذ منطقه‌ای از طریق انعقاد توافق‌نامه‌های دوطرفۀ حمل‌ونقل، تبادل اطلاعات گمرکی و ارائۀ بسته‌های سرمایه‌گذاری مشترک در معادن و صنایع پایین‌دستی مواد معدنی.

3. طرح های مشترک در بخش فرآوری «مواد معدنی حیاتی»

پیشنهاد سرمایه‌گذاری مشترک در معادن و واحدهای فرآوری (مثلاً خطوط پردازش آلومینیم، لیتیوم و نیکل) تا کشورهای منطقه برای تبدیل خام‌فروشی به فروش مواد با ارزش‌افزوده، از طریق همکاری مشترک ترغیب شوند. این اقدام باعث کاهش تمایل آنها به وابستگی کامل به غرب یا چین خواهد شد.

4. الحاق هوشمند به سازوکارهای منطقه‌ای و چندجانبه

فعال‌سازی بیشتر همکاری‌ها در قالب سازمان همکاری‌های اقتصادی منطقه‌ای (ECO)، همکاری با اتحادیۀ اقتصادی اوراسیا در حوزۀ تجارت و لجستیک (در حد حفظ منافع ملی) و استفاده از مسیرهای چندجانبه برای تضمین دسترسی به بازارها.

5. تنظیم و هماهنگی برنامه‌های راهبردی با روسیه و چین با حفظ رویکرد تنوع‌گرایی

حفظ و تقویت روابط راهبردی با مسکو و پکن در حوزه‌های انرژی، امنیت و زیرساخت و در عین حال، پرهیز از واگذاری کامل ظرفیت‌های ترانزیتی به یک بازیگر واحد باید مورد توجه قرار گیرد. راهبرد ایران می‌تواند «تنوع‌گرایی» و «همکاری مبتنی بر منافع متقابل» باشد.

6. دیپلماسی فعال در مقابل گسترش «پیمان ابراهیم» ضمن حفظ رویکرد متعادل منطقه‌ای

ایران می‌تواند با اتخاذ رویکردی فنی و حقوقی (تأکید بر منافع اقتصادی مشترک، احترام متقابل و عدم مداخله) از تندشدن صف‌بندی‌ها جلوگیری کند. همچنین مناسب است از بروز تنش دیپلماتیک با کشورهای منطقه پرهیز شود تا ظرفیت‌های اقتصادی ایران حفظ شود.

7. استفاده از ظرفیت‌های نرم و فرهنگی (دیپلماسی مردمی)

گسترش همکاری‌های دانشگاهی، طرح‌های فرهنگی و ارتباط‌های مردمی با جمعیت‌های ترک‌زبان و فرهنگی منطقه برای تقویت پیوندهای اجتماعی و افزایش نفوذ نرم که به‌مراتب پایدارتر از اهرم‌های صرفاً اقتصادی است.

8. تقویت امنیت سایبری و زنجیره‌های لجستیک

با توجه به رقابت بر سر زیرساخت‌ها، ایران باید از امنیت شبکه‌های حمل‌ونقل و گمرکی خود شامل سامانه‌های مدیریت ترافیک، تبادل دادۀ امن، ذخیره‌سازی اطلاعات لجستیکی و غیره محافظت کند.

9. آمادگی برای واکنش‌های منطقه‌ای و برنامه‌های فشار

ج.ا.ایران می‌تواند برای پاسخ به فشارهای اقتصادی یا امنیتی (از سوی هر بازیگر بزرگ)؛ به‌خصوص برنامۀ حفظ صادرات انرژی در شرایط اختلال مسیرها و فراهم‌سازی ذخایر راهبردی، برنامه‌های مناسب طراحی کند.

ترامپ، آسیای مرکزی و بازتعریف نفوذ در اوراسیا

جمع‌بندی

تحرک‌های اخیر واشنگتن و پیوستن قزاقستان به توافق ابراهیم، فصل جدیدی از رقابت قدرت‌ها در اوراسیا را گشود. فصلی که در آن مواد حیاتی معدنی، خطوط جاده، ریل و لوله‌های انرژی به ابزاری سیاسی تبدیل شده‌اند. برای ج.ا.ایران، این شرایط هم تهدید است و هم فرصت. تهدید از آن ‌رو که می‌تواند فشارهای ژئوپلیتیکی را افزایش دهد و فرصت از آن‌ رو که موقعیت ترانزیتی و جغرافیایی ایران می‌تواند به‌عنوان عامل تحکیم‌کنندۀ استقلال راهبردی کشورمان به کار رود. به شرط آنکه سیاست‌گذاران با سرعت، واقع‌بینی و راهبردی تنوع‌گرایانه عمل کنند.


مصطفی زندیه

مصطفی زندیه
تحلیلگر ارشد مسائل آسیای جنوبی


کد مطلب: 4190

آدرس مطلب :
https://www.iess.ir/fa/analysis/4190/

موسسه مطالعات راهبردي شرق
  https://www.iess.ir