English
سه شنبه ۱۰ تير ۱۴۰۴ ساعت: ۰۲:۴۳
  • صفحه نخست
  • کشورهای هدف
    • افغانستان
    • پاکستان
    • ترکمنستان
    • تاجیکستان
    • قزاقستان
    • ازبکستان
    • قرقیزستان
    • حوزه مشترک
  • موضوعات
    • سیاسی
    • امنیتی
    • اقتصادی
    • اجتماعی و فرهنگی
  • انتشارات
    • نشریه تخصصی
    • ویژه‌نامه
    • اینفوگرافیک
    • گاهنامه
گزارش تحلیلی > افغانستان
تاریخ انتشار
سه شنبه ۲۴ فروردين ۱۴۰۰ ساعت ۱۰:۴۵
جالب است
۰
مذاکرات صلح افغانستان در ترکیه
درس‌هایی از کنفرانس بن برای مذاکرات استانبول
با سقوط نظام سیاسی طالبان، کنفرانس بن بر اساس طرح «رد پای روشن» اخضر ابراهیمی براي واگذاري سرنوشت افغانستان به خود افغان‌ها با حضور نمایندگان چهار گروه نمایندگان ائتلاف شمال، گروه پیشاور، گروه قبرس و جریان رم برگزار شد. شرکت‌کنندگان در سال 1380 موافقتنامه بن را که شامل ترتیبات موقت و انتقالی براي ایجاد یک نظام دموکراتیک و آغاز روند صلح پایدار می‌شد، در حضور نماینده سازمان ملل متحد امضا کردند و حامد کرزی به رهبری دولت موقت انتخاب شد. در مجموع توافقنامه بن سه بخش اصلی داشت: ترسیم نقشه راه انتقال قدرت سیاسی، تدوین قوانین و رهنمودهای مربوط به دولت انتقالی، و طراحی اصولی برای برقراری امنیت. با گذشت دو دهه از تاریخ نشست بن مشخص شده است که این کنفرانس و نتایج حاصله از آن دارای نقایصی بوده، که همین نقایص حاصله از نشست بن از عمده‌ترین علل تداوم بحران در افغانستان است.
درس‌هایی از کنفرانس بن برای مذاکرات استانبول
مطالعات شرق/

محمد صفری*
 
مقدمه
اجماع نظر بر این است که بحران افغانستان راه حل نظامی ندارد و باید از طریق گفتگو و مذاکره به این بحران خاتمه داد. با امضای توافقنامه بین دولت آمریکا و گروه طالبان،مسیر برای آغاز گفتگو بین نمایندگان افغانستان و گروه طالبان هموار گشت. در طول این مدت مذاکرات قطر و مسکو برگزار شد و قرار است در آینده نزدیک نشست استانبول نیز برگزار شود. اهمیت نشست استانبول از نظر بسیاری از تحلیلگران تا بدان جا است که آن را به کنفرانس تاریخیِ بُن که باعث شکل‌گیری نظام سیاسی پسا طالبان شد، تشبیه می‌کنند. چنین تشبیهی بیجا نیست چرا که قرار است نظام سیاسی افغانستان در این مذاکرات بازترسیم شود. بسیاری از پژوهشگران مسائل افغانستان معتقدند که کنفرانس بن نواقصی داشت که از جمله علل تداوم جنگ در بیست سال اخیر در افغانستان بوده و باید در مذاکرات آینده با گروه طالبان بخصوص در مذاکرات استانبول این نواقص مد نظر باشند. در این نوشتار نخست به صورت اجمالی به کنفرانس تاریخی بن پرداخته می‌شود و پس ازآن آسیب‌شناسی این نشست در پیوند با نشست استانبول ذکر می‌گردد.

کنفرانس بن
با سقوط نظام سیاسی طالبان، کنفرانس بن بر اساس طرح «رد پای روشن» اخضر ابراهیمی براي واگذاري سرنوشت افغانستان به خود افغان‌ها  با حضور نمایندگان چهار گروه نمایندگان ائتلاف شمال، گروه پیشاور به زعامت پیر سیداحمد گیلانی، گروه قبرس به رهبري همایون جریر و هیئتی به نمایندگی از هواداران ظاهرشاه، پادشاه سابق که به جریان رم معروف بود،برگزار شد. طالبان و حزب اسلامی حکمتیار از شرکت در این نشست محروم شدند. شرکت‌کنندگان در سال  1380 موافقتنامه بن را که شامل ترتیبات موقت و انتقالی براي ایجاد یک نظام دموکراتیک و آغاز روند صلح پایدار می‌شد، در حضور نماینده سازمان ملل متحد امضا کردند (یوانز،1396:270). ترتیبات سیاسی که برای نشست بن ایجاد گشت نسبت به نشست پیشاور کارایی بیشتری داشت. در جریان این نشست مخالفانی وجود داشتند که نسبت به توزیع قدرت اعتراض می‌کردند،مثلا یونس قانونی از مصالحه سرباز می‌زد و نسبت به تقسیم وزارت خانه‌ها اعتراض داشت، اما در نهایت محمدجواد ظریف، وزیر خارجه  فعلی ایران یونس قانونی را مجاب کرد که این بهترین چیزی است که می‌توانی بدست آوری (خلیل‌زاد،1398:191).پس از مذاکرات طولانی، دو کاندیدا برای جایگاه رهبری موقت دولت مشخص شدند،عبدالستار سیرت و حامد کرزی که در نهایت حامد کرزی  به رهبری دولت موقت انتخاب شد. در مجموع توافقنامه بن سه بخش اصلی داشت: 1-انتقال قدرت سیاسی را به طور کلی ترسیم کرد، 2-قوانین و رهنمودهای مربوط به آیین نامه‌ها و وظایف مربوط به دولت انتقالی افغانستان را مشخص کرد،3-توافقنامه بن با حکم به اینکه تمامی گروه‌های مسلح باید قدرت را به دولت انتقالی واگذار کنند و تحت لوای دولت قرار گیرند، طرحی اصولی برای برقراری امنیت تدوین کرد. با گذشت دو دهه از تاریخ نشست بن مشخص شده که این کنفرانس و نتایج حاصله از آن دارای نقایصی بوده، که همین نقایص حاصله از نشست بن از عمده‌ترین علل تداوم خشونت سیاسی در افغانستان است.

آسیب‌شناسی کنفرانس بن
هر چند نشست بن باعث ایجاد یک سیستم دموکراتیک گشت که برای آینده نظام سیاسی افغانستان بسیار ضروری بوده و خواهد بود، اما نشست مذکور دارای نواقصی بود که باعث تشدید و تداوم بحران افغانستان در مدت دو دهه بعد از نشست بن شده و می‌بایست با رویکرد آسیب شناسانه مذاکرات بن کالبد شکافی شود و نواقص آن آشکار گردد تا در مذاکرات پیش رو یعنی کنفرانس استانبول نواقص و خلاء‌های موجود در مذاکرات بن رفع گردد. در این قسمت به صورت اجمالی به آسیب‌شناسی نشست بن به صورت موردی پرداخته می‌شود.
1-یکی از خلاء‌های عمده کنفرانس بن عدم حضور برخی از نیروهای سیاسی کلیدی بود.هفت سال پس از برگزاری نشست بن اخضر ابراهیمی نماینده ویژه سازمان ملل متحد در آن کنفرانس و از طراحان موافقتنامه بن گفت موافقتنامه بن با عجله هر چه تمام امضا شد. کسانی که این موافقتنامه را امضا کردند از تمام حوزه‌های سیاسی مهم افغانستان نمایندگی نمی‌کردند.نمایندگان برخی از حوزه‌ها سیاسی مهم کشور از نشست غایب بودند و دراین نشست بسیاری از موضوعات مهم سیاسی در نظر گرفته نشد (Brahimi,2008).

2- نقص دوم کنفرانس بن این بود که، این کنفرانس و کسانی که حامی این فرایند بودند به نوعی دولت وقت را دور زدند. در آن دوره،دولت ربانی که کرسی نمایندگی در سازمان ملل متحد را داشت خواهان پذیرش موافقتنامه بن به شیوه ارائه شده، نبود و استدلال می‌کرد که می‌بایست موافقتنامه موجود در کابل امضاء شود. از همین جهت ربانی به یونس قانونی هدایت داده بود تا روی هیچ گزینه توافق نکند.او بر این اعتقاد بود که نشستی که در آن روی صلح و دولت‌سازی در افغانستان توافق می‌شود، باید در پایتخت افغانستان به سرپرستی دولت برگزار شود، و در وضعیت فعلی دولت افغانستان نباید دور زده شود و همچنین نباید دولت افغانستان در حد یک گروه تنزل داده شود (صدر،1397:91).

3- سومین اشکالی که می‌توان به کنفرانس بن وارد کرد عدم حضور جدی نمایندگان جامعه مدنی افغانستان بود، آن تعداد از افرادی که خود را نماینده جامعه مدنی افغانستان می‌دانستندبیشتر به صورت نمایشی و نمادین حضور داشتند (Schirch,2011:10;Gossman,2018:123). در طول  نشست حتی به همان نمایندگان نمادین اجازه شرکت در بیشتر جلسات داده نشد و این نمایندگان نتوانستند وارد پروسه چانه زنی با سایر گروه‌ها شوند.

4- نقص دیگر و یکی از مهم‌ترین انتقادات وارده بر کنفرانس بن این مسئله بود که طالبان به عنوان یک گروه مخالف دولت آینده افغانستان در نظر گرفته نشد و نمایندگانی از این گروه در نشست مذکور حضور نداشتند.نمایندگان کشورهای خارجی و حتی گروه‌های درگیر با طالبان به این درک نرسیده بودند که طالبان عضوی از بدنه اجتماعی افغانستان است و می‌بایست آنان نیز در پروسه قدرت دخیل شوند. فهمی هویدی نویسنده  کتاب "طالبان سپاهیان خدا در نبردی اشتباه" اشاره دارد که طالبان با تمام ویژگی‌های خوب و بدی که دارند از دل جامعه و سنت‌های قبیله پشتون حضور به هم رسانده‌اند(هویدی،151:1399). اخضر ابراهیمی اعتقاد داشت نبود طالبان در نشست بن، بزرگ‌ترین اشتباه این نشست بود. ابراهیمی در مصاحبه‌ با رادیو آزادی گفت طالبان در نشست بن حضور نداشتند و حتی  اگر ما از آنان می‌خواستیم که در این نشست شرکت کنند، قبول نمی‌کردند. ما در کنفرانس بن کسانی را که بتوانند از جنوب نمایندگی کنند کم داشتیم. می‌خواهم واضح بگویم که ما در نشست بن واقعا نمایندگان جنوب را نداشتیم و گروه‌های سیاسی مدعی نمایندگی از جنوب، نیروهای بودند که در تبعید به سرمی‌بردند (Brahimi,2008). همچنین مولوی لودین از رهبران ارشد طالبان می‌گویدکه طالبان به عنوان قدرتی که 90 درصد خاک افغانستان را در اختیار داشت، در این اجلاس نادیده گرفته شد و سهمی برايشان داده نشد (وفایی‌زاده،کریمی،ابراهیمی،1395:55)

5- اشکال دیگری که بر معاده صلح بن وارد است نادیده گرفتن موضوع روابط میان پاکستان و افغانستان و در کل کشورهای منطقه بود. در کنفرانس بن کشورهای خارجی به خصوص آمریکا به علت عجله در ایجاد یک سیستم سیاسی، مسئله اختلاف‌های دیرینه میان کشورهای افغانستان و پاکستان را نادیده گرفتند.دولت افغانستان همواره پاکستان را به حمایت از گروه‌های تروریستی متهم ساخته است و معتقد است که پاکستان از اهرم گروه‌های تروریستی و شبه‌نظامی برای نیل به خواسته‌ها و رفع نگرانی‌های خود استفاده می‌کند که این نگرانی‌ها شامل مسئله خط دیورند و پشتون‌های پاکستان است. رنگین دادفر اسپنتا وزیر خارجه وقت افغانستان در کتاب خود با عنوان"سیاست افغانستان،روایتی از درون" اشاره دارد که یکی از خواسته‌های رئیس ستاد ارتش پاکستان از رئیس جمهور افغانستان این بود که پشتون‌های افغانستان باید جانب کابل باشند و پشتون‌های پاکستان باید جانب اسلام‌آباد قرار گیرند (اسپنتا،1396:251). بنابراین از مشکلات اساسی میان دولت افغانستان و پاکستان که باعث شده این مشکلات به سایر بخش‌ها یعنی حمایت گروه‌های طالبان و سایر گروه‌های ترورویستی تسری یابد، مسئله خط دیورند و پشتون‌های دو سوی این خط هستند (رفیع،بختیاری جامی،1393)
 
6- نقص ششم به توزیع قدرت ارتباط پیدا می‌کند. در نشست بن سیستم ریاستی به عنوان نظام سیاسی آینده افغانستان انتخاب شد،که نقص‌های این سیستم در طول دو دهه گذشته مشخص شده است. با توجه به وضعیت جغرافیایی و فرهنگی افغانستان می‌توان سیستم‌های سیاسی دیگری به عنوان بدیل سیستم فعلی جایگزین کرد،فعالان سیاسی از اقوام مختلف به ساختار سیاسی فعلی انتقاد دارند و معتقد هستند که سهم لازم  را از قدرت به دست نیاورده‌اند. بیشتر نارضایتی‌های سیاسی و اجتماعی در مورد توزیع قدرت، ناشی از سیستم ریاستی است. در سیستم ریاستی قدرت در دستان رئیس جمهور متمرکز است. نیروهای سیاسی گوناگون بارها نارضایتی خود را از نحوه مشارکت قدرت در سیستم موجود ابراز کرده‌اند. تا حال سه طرح برای تقسیم مجدد قدرت از سوی حوزه‌های سیاسی گوناگون مطرح شده است. طرح نامتمرکزسازی نظام و ایجاد توازن قدرت میان مرکز و شهرها،طرح تشکیل نظام پارلمانی و طرح نظام فدرال (Nishat,Irfani and Mohammadi,2017 ).‌

7- اشکال دیگری که پس از توافقنامه بن آشکار شد الگوی آمریکا در روند دولت سازی در افغانستان بود. بنا بر الگوی آمریکایی دولت‌سازی از بالا شکل می‌گیرد و بر خلاف مدل اروپایی دولت سازی از بدنه جامعه ریشه نمی‌گیرد بلکه نخست دولت ایجاد می‌گردد و سپس ملت از فرایند اجرایی دولت خارج می‌شود (ابطحی،ترابی،1394). ضعف‌های چنین مدلی در دو دهه اخیر آشکار شد و نمود بارز آن ادامه حضور فرماندهان جهادی سابق و حتی فرماندهان جهادی جدید است. همچنین به علت وجود نهادهای خصوصی موازی در کنار دولت، که بیشترین این نهادها سازمان‌های خارجی بودند،نقش و مشروعیت دولت در ارائه خدمات عامه در طول دو دهه اخیر همواره با چالش مواجعه بوده است(رامیار،مجدی،خراسانی،1397).
 
درس‌هایی از کنفرانس بن برای مذاکرات استانبول
همان طور که  پیش‌تر اشاره شد نشست بن اشکالاتی را داشت که باید در نشست‌های آینده و بخصوص مذاکرات مهم استانبول در نظر گرفته شود.
  • نکته نخست اینکه می‌بایست نمایندگان واقعی مردم در نشست صلح سهم گیری داشته باشند. عدم حضور همه نیروهای سیاسی به معنای تداوم خشونت در افغانستان است.
    نکته دوم، باید دولت به عنوان مدافع ارزش‌های جمهوریت در طی این دو دهه عرض اندام کند تا حقوق زنان،آزادی بیان،حقوق اقلیت‌ها و در مجموع ارزش‌های دموکراسی نادیده گرفته نشود. نادیده گرفتن دولت افغانستان در مذاکرات ترکیه به معنای زیر پا گذاشتن کلیه تلاش‌ها در دو دهه اخیر برای نهادینه سازی دموکراسی و ارزش‌های نهفته در آن خواهد بود.
    نکته سوم حضور نمایندگان جامعه مدنی افغانستان که به عنوان مدافعین ارزش‌های دموکراسی در افغانستان شناخته می‌شوند ضروری است.
    نکته چهارم درباره حضور مخالفین دولت افغانستان در مذاکرات است؛ با توجه به تجربه تاریخی بن، باید مخالفین جدی را که می‌توانند برای آینده سیاسی افغانستان چالش‌زا باشند در پروسه مذاکرات سهیم کرد و به نوعی همه گروه‌های مخالف در فرایند مذاکرات حضور یابند.
    نکته پنجم که از اهمیت بسیاری برخوردار بوده مسئله پاکستان است،  باید میان افغانستان و پاکستان بر سر مسائل کلیدی مانند خط دیورند و موضوع پشتون‌های آن سوی خط و همچنین مسئله حضور هند در افغانستان مذاکراتی شکل گیرد و نگرانی‌های دو طرف رفع گردد.
    نکته ششم در زمینه توزیع قدرت است،این نکته باید به صورتی باشد که همه اقوام نسبت به توزیع قدرت از رضایت خاطر برخودار باشند و همچنین اقوام سهم عادلانه از قدرت را کسب کنند،شایان ذکر است ایده‌ای که به دنبال تسلط قومی بر قومی دیگر باشد در زمانه فعلی محکوم به شکست است. مثلا در طرح آمریکا برای صلح افغانستان در زمینه توزیع قدرت نکته‌ای مهم وجود دارد، در این طرح آمده است که قدرت میان دولت افغانستان و گروه طالبان به صورت مساوی تقسیم شود و 50درصد قدرت در اختیار طالبان و 50درصد دیگر در اختیار دولت افغانستان باشد، این در حالی است که اکثریت اعضای گروه طالبان را پشتون‌ها تشکیل می‌دهند و بدنه اصلی دولت فعلی نیز متشکل از پشتون‌ها است و با این حساب سایر اقوام از ساختار قدرت سیاسی دور می‌شوند، که این مسئله باعث تداوم بحران می‌شود. بنابراین در این مذاکرات باید توزیع قدرت به صورت عادلانه و نسبت به جمعیت هر قوم اقدام شود. همچنین باید نسبت به آینده نظام سیاسی افغانستان بازنگری‌هایی صورت گیرد و با توجه به واقعیت فرهنگی،تاریخی،اجتماعی افغانستان تصمیم‌گیری کرد.
    نکته هفتم درمسئله  دولت سازی است،در مذاکرات استانبول باید به مسئله دولت‌سازی توجه مضاعف شود چرا که در دو دهه اخیر، افغانستان از ناحیه عدم وجود دولت کارآمد در تامین امنیت و ارائه خدمات عمومی به علت حضور سازمان‌های خارجی رنج برده است، که این مهم باعث کاهش مشروعیت دولت در بین توده مردم و ایجاد یک دولت نیمه جان شده است.
نتیجه‌گیری
بسیاری از تحلیلگران؛ مذاکرات پیش رو در استانبول را یادآور کنفرانس بن دانسته‌اند و از این رو معتقد هستند آینده بحران افغانستان با مذاکرات ترکیه و پس از آن گره خورده است. تجربه تاریخی نشست بن ثابت ساخت که این نشست تاریخی دارای اشکالاتی بود که باعث تداوم جنگ در افغانستان شد. عمده‌ترین این اشکالات عدم حضور برخی گروه‌ها در نشست بن، نادیده گرفتن دولت وقت به رهبری برهان‌الدین ربانی، عدم حضور جامعه مدنی به عنوان مدافعان ارزش‌های دموکراسی،عدم توجه به اختلاف‌های دیرینه افغانستان و پاکستان، عجله در انتخاب یک سیستم سیاسی  بدون در نظر گرفتن شرایط فرهنگی تاریخی افغانستان و در نهایت عدم توجه به فرایند دولت سازی در افغانستان بودند. می‌بایست از کنفرانس بن درس گرفت و در مذاکرات استانبول بدان توجه کرد تا از تکرار تجربه ناکام کنفرانس بن پیشگیری شود و بار دیگر افغانستان دچار یک جنگ فرسایشی نشود.
انتهای مطلب/

*دانشجوی کارشناسی ارشد علوم سیاسی

کد خبر:2609

اشتراک گذاری
  • عناوین مرتبط
کنفرانس استانبول؛ چانه‌زنی‌ها برای 2 یا 3 ضلعی شدن معادله صلح افغانستان
تدوین سیاست آمریکا در افغانستان براساس تعریف اولویت‌ها: 3 سناریوی پیش‌رو
گمانه‌زنی در قبال رویکرد تیم بایدن به پرونده افغانستان
نام شما

آدرس ايميل شما
نظر شما *

 

مقاله

«سعیده میرضیایف»؛ چهره‌ای نوظهور در ساختار قدرت ازبکستان
«سعیده میرضیایف»؛ چهره‌ای نوظهور در ساختار قدرت ازبکستان
عوامل تأثیرگذار بر بهبود روابط پاکستان و حکومت طالبان
عوامل تأثیرگذار بر بهبود روابط پاکستان و حکومت طالبان
زبان فارسی در پاکستان؛ مهجوریت یک «میراث مشترک»
زبان فارسی در پاکستان؛ مهجوریت یک «میراث مشترک»
واکاوی رویارویی نظامی اخیر هند و پاکستان
واکاوی رویارویی نظامی اخیر هند و پاکستان

مصاحبه

پیامدهای استقرار دولت جولانی در سوریه بر آسیای مرکزی
پیامدهای استقرار دولت جولانی در سوریه بر آسیای مرکزی
موقعیت تاجیکستان در فرایند هم‌گرایی ترکی در آسیای مرکزی
موقعیت تاجیکستان در فرایند هم‌گرایی ترکی در آسیای مرکزی
چشم‌ انداز سیاست خارجی ترکیه در آسیای مرکزی
چشم‌ انداز سیاست خارجی ترکیه در آسیای مرکزی
انتقال قدرت در تاجیکستان: چالش‌ها، تهدیدها و چشم‌اندازها
انتقال قدرت در تاجیکستان: چالش‌ها، تهدیدها و چشم‌اندازها

ترجمه

تغییر سیاست آمریکا در قبال طالبان: از مبارزه با تروریسم تا تعامل راهبردی
تغییر سیاست آمریکا در قبال طالبان: از مبارزه با تروریسم تا تعامل راهبردی
بحران خاورمیانه: تأثیر جنگ ایران و اسرائیل بر آسیای مرکزی
بحران خاورمیانه: تأثیر جنگ ایران و اسرائیل بر آسیای مرکزی
نگاهی به روند انتقال مزارع خشخاش از افغانستان به پاکستان
نگاهی به روند انتقال مزارع خشخاش از افغانستان به پاکستان
آسیای مرکزی و قفقاز جنوبی در آستانۀ تحولات بزرگ
آسیای مرکزی و قفقاز جنوبی در آستانۀ تحولات بزرگ
 
'
  • پيوندها
  • ارتباط با ما
  • دربارۀ ما
  • آرشيو
جستجوی پيشرفته
نقل و نشر مطالب با ذکر منبع آزاد است
توليد شده توسط نرم افزار جامع ”استوديو خبر“