تحلیل رویکرد تهاجمی و تدافعی پاکستان در قبال افغانستان
مقدمه
برای فهم کنش دولتها در محیط آنارشیک (هرج و مرج) بینالملل، به مبانی نظری و چشماندازهایی نیاز داریم که بهخوبی بتوانند رفتار و چگونگی اتخاذ سیاستهای بازیگران اصلی را تبیین کنند. بهویژه زمانی که بحث دربارۀ دولتهایی است که نگاه و رویکرد امنیتی نسبت به بازیگران پیرامونی خود دارند. رئالیسم بهعنوان سنتیترین چشمانداز نظری در تحلیل رفتار بازیگران اصلی در نظام بینالملل، بهتناسب تحول معنایی و تکثر مفهومی آن، ظرفیتهای زیادی برای فهم مناسبات دولتها بهوجود آورده است. در این میان، رئالیسم تهاجمی و تدافعی در ادامۀ تحولات نظری بهمیزان انتظارات پژوهشگران سیاست بینالملل، بستر فهم روندهای بازی را فراهم کرده است. بهرغم تشدید روند گلوبالیسم (جهانگرایی) و تلاش لیبرالها برای جهانوطنگرایی و کمرنگسازی ملیگرایی و دولتمحوری، رویدادهای چندسال پسین و بحرانهای جدید در مناسبات بینالملل، عملا نشان میدهد که برگشت دولتها به اصل «خودیاری» اجتنابناپذیر است.
پاکستان از محدود کشورهایی است که رویکرد رئالیستی او نسبت به بازیگران منطقهای در جنوب آسیا بهویژه افغانستان، پیشینهای به وسعت تاسیس این کشور دارد. حضور پررنگ ارتش این کشور در تعیین خطمشی سیاست خارجی اسلامآباد، باعث شده که نگاه رئالیستی و احساس تهدید بقای این دولت، تعیینکنندۀ روابط آن با کشورهای منطقه باشد. با رویکار آمدن طالبان در افغانستان و افزایش حملههای تیتیپی و بلوچهای جداییطلب در پاکستان بقای این کشور با تهدید مواجه شده است.
در این نوشته تلاش میشود به رویکرد تهاجمی و تدافعی پاکستان در برابر افغانستان از منظر چشمانداز رئالیسم پرداخته شود و اینکه چرا اسلامآباد در مواجهه با افغانستان، نگاه رئالیستی دارد.
رویکرد نظری
واقعگرایی (رئالیسم) چشمانداز سیاست خارجی دولتها را بر مبنای منافع ملی و بقای دولتها تبیین میکند و به دولتهای ملی این پیام را میدهد که تمام کنشها و واکنشها در محیط بینالملل و در یک فضای آنارشیک صورت میگیرد و سپس توصیه میکند که باید توجه داشته باشند که با سیاستهای سادهلوحانه بقای خود را با خطر مواجه نکنند. هنری کسینجر واقعگرای معروف که زمانی بهعنوان مشاور امنیت ملی و همچنان وزیر امورخارجۀ آمریکا کار میکرد، معتقد بود که بقای ملی مهمترین هدف در سیاست خارجی است، و منافعی را باید دنبال کرد که بقای ملی را به خطر نیندازد.
در رئالیسم تدافعی، دغدغۀ امنیت اساسیترین مسئله است. رئالیسم تدافعی و تهاجمی، مطالعات روابط بینالملل را بهسمت امنیتیشدن سوق داده و در واقع این دو رویکرد در صدد پاسخ دادن به معمای امنیت در نظام آنارشیک بینالمللی برآمدهاند. مسئلۀ اصلی برای این گروه از رئالیستها کمیت قدرت دولتها برای بقای آنها است. به باور «گدئون رز»، یکی از رئالیستهای تدافعی، دولتهای عقلانی که به دنبال امنیت هستند، میتوانند اغلب امنیت را ایجاد کنند و خود را تنها برای پاسخگویی تهدیدهای خارجی که نادر است، به تحرک وادارند. بقا و سلطه، بنیاد نظریۀ تهاجمی و تدافعی در دل پارادایم/چارچوب فکری رئالیسم است.
رویکرد پاکستان در برابر افغانستان در چارچوب رئالیسم تدافعی بهدلیل نفوذ هند در این کشور و تلاشهای مشترک کابل- دهلی برای تهدید امنیت ملی پاکستان قابل تبیین است و همچنان در چشمانداز رئالیسم تهاجمی بهدلیل تهدیدهای بومی از افغانستان بهویژه پس از قدرتگیری طالبان و شکلگیری محیط هابزی میان دو کشور در خور تحلیل است..
مبانی سیاست خارجی پاکستان
سیاست خارجی پاکستان در قبال افغانستان بر چهار محور کلی متمرکز است:
اصل نخست، به این باور همیشگی دولتمردان پاکستان بر میگردد که در نتیجۀ عملکرد بریتانیا در تقسیم هند، پاکستان به صورت یک دولت ناقص و ناامن متولد شد و منازعۀ میان هند و پاکستان ریشه در همین جغرافیای ناقص این کشور دارد.
دومین اصل این است که افغانستان از یک سو با توجه به ویژگیهای داخلی خود و از سوی دیگر در اثر برنامههای هند در آن کشور، یک منبع ناامنی برای پاکستان است.
اصل سوم، این است که پاکستان هند را متهم میکند که سرسختانه با نظریۀ دو ملت و موجودیت پاکستان مخالفت میکند و در تلاش برای تضعیف ایدئولوژیک آن کشور و در صورت امکان، تسلط یا حتی نابودی کل پاکستان است.
اصل چهارم، این است که ارتش معتقد است هند در تلاش برای استیلا بر منطقه و تحمیل خواستهای خود بر پاکستان و سایر کشورهای همسایه است و باید در مقابل آن به هر قیمتی مقاومت کرد.
رویکرد توام با تهاجم و تدافع پاکستان در قبال افغانستان، ریشه در چند بحث مهم تاریخی و سیاسی دارد؛
- نخست موقعیت ژئوپلتیکی پاکستان است که از چند جهت با تهدیدهای بلندمدت روبهرو است که همزمان با افغانستان دربارۀ دیورند و با هندوستان بر سر کشمیر، منازعه تاریخی و سیاسی دارد و این مسئله باعث شده است که پاکستان نسبت به این دو کشور احساس تهدید داشته باشد و در این مناطق با فقدان امنیت روبهرو شود.
- دوم، حضور گستردۀ هند در افغانستان از چالشهای مهمی است که پاکستان نسبت به آن احساس تهدید دارد و در نهایت، نگرانی پاکستان از سوی سیاستهای توام با اتحاد و انسجام پشتونهای دو طرف دیورندو همچنان حمایت هند و افغانستان از جدایی طلبهای بلوچ است که باعث نگرانی فزاینده پاکستان شده است که با فروپاشی جمهوری در افغانستان این نگرانی از سوی اسلامآباد چند برابر شده است.
پاکستان در آغاز، از نزدیکی و حضور اتحاد شوروی در افغانستان هراس داشت و سپس حضور هندوستان در افغانستان به مثابه یک منبع ناامنی دغدغه اصلی این کشور تلقی میشد که با فروپاشی جمهوری، تیتیپی بهعنوان بازیگر جدید امنیتی نیز به محیط بازی وارد شد.
پاکستان از دیر باز این نگرانی را داشته است که اگر هندوستان پایگاهی در افغانستان داشته باشد، به تنهایی یا همکاری افغانستان میتواند اوضاع مناطق سرحدی غرب پاکستان را دچار اخلال کند. راهبرد سیاسی پاکستان در افغانستان متاثر از رقابت و منازعۀ اسلامآباد و دهلینو در مسئلۀ کشمیر و همچنان، تلاش این دو کشور برای گسترش نفوذ در افغانستان است. در جریان منازعات داخلی و همچنان مبارزات مجاهدان در برابر حکومت کمونیستی وقت، پاکستان در تلاش بود تا جریانهای اسلامی را تقویت کند و حکومت مرکزی در افغانستان تضعیف شود، اما هند راهبرد عکس پاکستان را در اولویت سیاست خارجی خود قرار میداد.
پاکستان و محاصره ژئوپلیتیکی
پاکستان به لحاظ جغرافیایی، دارای محدودیتهایی است که هم بهلحاظ اقتصادی و هم به لحاظ امنیتی شکننده است و از همه مهمتر، اقتصاد پاکستان به شدت وابسته به کمکهای جامعۀ جهانی بوده و این کشور در صدد این است که با استفاده از ظرفیتهای اقتصادی و کانالهای ارتباطی در افغانستان، به این مهم نایل آید. افغانستان برای پاکستان حکم چهارراهی تجاری و اقتصادی را دارد و اسلامآباد به افغانستان، بهعنوان یک فرصت و ظرفیت اقتصادی نیز نگاه میکند. بر همین اساس است که پاکستان همواره سعی کرده تا حکومت کابل نزدیک به اسلامآباد و در عین حال، ضعیف و وابسته باشد و درک پاکستان از فروپاشی جمهوری و قدرتگیری دوبارۀ طالبان بر همین نگاه استوار بود؛ اما براساس گزارشها پس از اگوست 2021، گراف ناامنی و تحولات امنیتی در پاکستان به بالاترین سطح خود رسیده است و تیتیپی بهگونۀ بیپیشینهای قدرت گرفته است. این امر روابط شکنندۀ کابل و اسلامآباد را بحرانی کرده است. تا آنجا که رهبران امنیتی و سیاسی پاکستان برای برونرفت از این بحران، به سراغ رهبران سیاسی مخالف طالبان نیز رفتهاند تا با اعمال این گونه فشار و تهدید ضمنی، بتوانند در رویکرد طالبان در برابر تیتیپی، تغییر ایجاد کنند.
نتیجهگیری
درک مبتنی بر تهدید رهبران و کارگزاران سیاسی و امنیتی پاکستان از روابط با افغانستان باعث شده که این کشور رویکرد تهاجمی در برابر تهدیدهای بومی نشأت گرفته از افغانستان و همچنان نگرش تدافعی در برابر حضور هند در این کشور اتخاذ کند. با آنکه حضور هند در تحولات افغانستان نسبت به زمان جمهوری کمرنگ شده است، اما حضور دیپلماتیک دهلینو در کابل تحت حاکمیت طالبان و دیدار با رهبران طالبان، مایۀ نگرانی اسلامآباد شده است. این نگرانی زمانی بیشتر میشود که تیتیپی حملات خونینی را در برابر ارتش پاکستان راهاندازی میکند و کابل در برابر نگرانی امنیتی اسلامآباد بیتوجهی نشان میدهد. به باور رهبران پاکستان، بقای این کشور در هالهای از تهدید قرار دارد و بایستی برای مقابله با این وضع، دست به هر اقدام امنیتی و نظامی زد.
سناریویی که میتوان در شرایط کنونی تصور کرد، افزایش تنشها میان دوکشور و بیشترشدن بیاعتمادی اسلامآباد به کابل است که این امر، ممکن است به تغییر بنیادی رویکرد پاکستان در برابر طالبان منتهی شود؛ چیزی که فرضیههایی را در مورد احتمال گسترش روابط اسلامآباد با جریانهای ضد طالبان تداعی میکند.