بحران کشمیر و آسیای مرکزی
مقدمه
محیط امنیتی آسیای مرکزی از سال 2021 متعاقب خروج نیروهای ائتلاف بینالمللی از افغانستان و به قدرت رسیدن طالبان و همچنین وقوع جنگ در اوکراین در یک دورۀ گذار قرار گرفت. پویاییهای امنیتی در این منطقه از آن زمان در حال تغییر بوده و بهنظر میرسد همچنان به یک پایداری نسبی نرسیده است. از این حیث این محیط امنیتی میتواند در واکنش به تحولات مختلف امنیتی پیرامون، واکنش نشان داده و از آن تأثیر بپذیرد. این موقعیت و نقش به دلیل قرار گرفتن آسیای مرکزی در میانۀ بازی قدرتهای بزرگ و چالشهای بینالمللی بوده که باعث شده است بعضاً این منطقه به یک زمین بازی برای این قدرتها تبدیل شود. از این حیث تنشهای امنیتی حساس در آسیای جنوبی بهعنوان یک منطقه در محیط پیرامونی آسیای مرکزی میتواند بر پویاییهای امنیتی این منطقه تأثیر بگذارد. در این گزارش تلاش میشود تا این تأثیرات با تمرکز بر تنشهای امنیتی اخیر در کشمیر مورد بررسی قرار بگیرد.
تحولات امنیتی آسیای جنوبی
آخرین و مهمترین رویداد امنیتی در آسیای جنوبی تنشهای امنیتی و نظامی میان پاکستان و هند در حوزۀ کشمیر است. 22 آوریل سال جاری میلادی در بخش هندی کشمیر یک حملۀ تروریستی انجام گرفت که طی آن 26 نفر کشته شدند. هند، پاکستان را به حمایت از تروریسم متهم کرده و منابع پاکستانی هم این عملیات را یک توطئۀ از پیش طراحی شده خواندهاند. متعاقب آن شماری از اقدامهای تقابلی از جمله بستن مرزها، کاهش دیپلماتها و لغو برخی موافقتنامههای دوجانبه توسط هند انجام گرفت و پاکستان نیز متقابلاً اقدامهای مشابهی را صورت داد. این تنشها به تبادل آتش توپخانۀ دو کشور و برخی تیراندازیهای پراکنده منجر شده که بر اساس برخی منابع بیش از 20 نفر کشته داشته است. اگرچه انتظار میرود به دلیل بازدارندگی هستهای دو کشور و تجربیات تنشهای گذشته این تنشها به زودی فروکش کند، اما تبعات امنیتی آن برای مدت بیشتری باقی خواهد ماند که تأثیرات مهمی بر آسیای مرکزی خواهد گذاشت.
روند دیگری از تحولات آسیای جنوبی که قابل ذکر است تنشهای اخیر بین پاکستان و طالبان است. تنشهای امنیتی با تحریک طالبان پاکستان و حمایتهای طالبان حاکم بر افغانستان از جریان جداییطلبی در خیبرپختونخوا، در کنار محدودیتهای ایجاد شده برای نفوذ سنتی اسلامآباد در افغانستان، عاملی برای تشدید تنشها در افغانستان بوده است. این موضوع سبب شده است تا حتی حملات هوایی ارتش پاکستان به بخشهایی از افغانستان از دسامبر 2024 آغاز شود و مناطقی همچون پکتیا هدف قرار گیرد. این تحولات اگرچه در چارچوب پویاییهای سیاسی و امنیتی آسیای جنوبی انجام میگیرد، اما میتواند تأثیرات مستقیمی بر پویاییهای امنیتی آسیای مرکزی داشته باشد.
پیامدها بر محیط امنیتی آسیای مرکزی
تحولات امنیتی در تنش بین پاکستان و افغانستان و بهطور ویژه بحران کشمیر در سطوح مختلف میتواند پیامدهای متعددی برای آسیای مرکزی داشته باشد.
مهمترین و جدیترین تهدید برای آسیای مرکزی شکلگیری یک کانون بیثباتی در کشمیر برای فعالیت و تحرک گروههای تروریستی است. در حالی که افغانستان تحت حاکمیت طالبان یک گذار تدریجی به سمت ثبات را طی میکند، تحولات در کشمیر میتواند یک محرکۀ جدی برای تحتالشعاع قرار دادن این روند باشد. تبدیل تنشهای ژئوپلیتیکی و امنیتی به یک درگیری مذهبی بین مسلمانان و هندوها و در عین حال بازیابی شماری از گروههای تروریستی دیگر مستقیماً آسیای مرکزی را تحت تأثیر قرار میدهد. پیشتر در این زمینه سناریوهایی همچون انتقال جنگجویان از سوریه به افغانستان مطرح شده بود، اما بحرانهایی همچون کشمیر و یا تنشها بین طالبان و پاکستان میتواند محرکهای برای این انتقال باشد.
در عین حال این موضوع بستر جذب نیروهای بیشتر از آسیای مرکزی برای مناطق درگیری را فراهم میآورد که پس از سوریه، عراق، افغانستان و اوکراین، مقصد پنجم جنگجویان آسیای مرکزی خواهد بود. تشدید تنشها میان پاکستان و طالبان نیز بهطور محسوسی به کاهش توانمندیهای امنیتی و دفاعی طالبان منجر میشود که همین موضوع نیز زمینه را برای تحقق فرضیۀ مورد اشاره تسهیل میکند. از سوی دیگر در صورت تشدید و تداوم تنشها، پاکستان ممکن است گفتمان اسلامگرایی را تقویت کند که بر جوامع آسیای مرکزی تأثیر خواهد گذاشت. گروههای زیادی وابسته به پاکستان نظیر جماعت دعوت و اصلاح که سالهاست در آسیای مرکزی فعالیت میکند، میتوانند اهرمی اثرگذار برای این موضع باشند. در واقع اگرچه این جریانها ماهیتاً و به لحاظ عملکرد متفاوت با جریانهای تکفیری هستند، اما میتوانند بر گفتمان اسلامگرایی در آسیای مرکزی تأثیرگذار باشند.
راهبرد جدید آمریکا هم، نقطۀ مکمل این سناریو و در واقع تهدید امنیتی، ضدچینگرایی افراطی است. اگرچه بسیاری از تحولات امنیتی در پاکستان انجام میگیرند، اما میتوان ضربۀ بزرگتر را در این ارتباط متوجه چین دانست . کریدور اقتصادی چین-پاکستان یکی از گلوگاههای راهبردی چین بعد از تحریم روسیه و در صورت محدودیت در تنگۀ مالاگاست و چنین فرایندی از بیثباتی میتواند مستقیماً چین را هدفگذاری کند.
در عین حال برخی منابع گزارش دادهاند که درست در زمان انجام حملۀ تروریستی اخیر در کشمیر «جی دی ونس»، معاون رئیسجمهور آمریکا در چارچوب یک سفر کاری در هند بوده است. برخی منابع پاکستانی در ارتباط با این سناریو، مزدوران خارجی را عامل اصلی این حمله معرفی کرده و حتی برخی منابع سناریوهایی نظیر نقش موساد را بهعنوان یک پیمانکار امنیتی مطرح کردهاند. این موضوع میتواند سناریوی مکملی را برای تحت تأثیر قرار دادن مناطق غربی چین بهعنوان یک کانون بیثباتی با استفاده از محیط جغرافیایی آسیای مرکزی در بر داشته باشد.
در عین حال تحولات در کشمیر میتواند بر پویاییهای روابط میان قدرتهای بزرگ تأثیر بگذارد. چین، روسیه و آمریکا هر کدام منافع متفاوت و بعضاً متعارضی در پروندۀ کشمیر دارند. این رویکردهای متعارض رقابت میان این قدرتهای بینالمللی را تشدید میکند که دامنهای نیز در آسیای مرکزی خواهد داشت. در عین حال بخش دیگری از دامنۀ این تنشها در کشمیر، در واقع تشدید رقابتها در افغانستان بوده است و این روند میتواند منافع و موقعیت آسیای مرکزی را نیز تحت تأثیر قرار دهد. بهطور ویژه موضع روسیه برای کشورهای آسیای مرکزی بسیار حائز اهمیت است.
هند و پاکستان هر دو از اعضای سازمان همکاری شانگهای هستند، اما به نظر میرسد هند به دلیل برخورداری از موافتقنامۀ مشارکت راهبردی با روسیه از موقعیت برتری برخوردار است. در بسیاری از محافل تخصصی و اندیشکدههای روسیه نیز حمایت دیپلماتیک و سیاسی از هند در قالب شناسایی حق حاکمیت این کشور در بخشهایی از کشمیر و در عین حال تعریف یک نقش میانجیگرانه برای مسکو توصیه شده است.

در کنار این روندها، رقابتهای میان هند و پاکستان در آسیای مرکزی نیز میتواند تحتالشعاع این تحولات در کشمیر قرار بگیرد. در طول سالهای اخیر بهطور ویژه هند رویکرد متمرکزی را نسبت به آسیای مرکزی داشته است. از سال 2019 اولین نشست سازوکار 1+5 آسیای مرکزی با هند برگزار شد و بعدتر نیز این سازوکار تعاملات بیشتری را موجب شد؛ از جمله برگزاری نشست سطح سران در سال 2022. در دسامبر 2022 دبیران شورای امنیت این کشورها نشست مشترکی برگزار کردند و قبلتر در فوریۀ همین سال شورای مشترک بازرگانی هند و آسیای مرکزی تشکیل شد. در مارس 2023 نیز اولین نشست مشترک کاری با موضوع افغانستان بین دو طرف برگزار شد. هند همچنین تجربۀ برخورداری از استقرار نظامی در آسیای مرکزی و برگزاری رزمایشهای متعدد را با کشورهای این منطقه دارد. دهلینو همچنین راهبرد «اقدام در آسیای مرکزی» را جایگزین «اتصال با آسیای مرکزی» کرده است که در آن، این ارتباط وابسته به پاکستان بود. از سوی دیگر، پاکستان به لحاظ جغرافیایی موقعیت منحصر به فردی دارد که میتواند یک دسترسی برای آسیای مرکزی به آبهای اقیانوس هند فراهم آورد. ابتکارهایی همچون کریدور ترانسافغان و طرحهای بزرگی همچون تاپی و کاسا-1000 با اتکاء به نقش و موقعیت پاکستان تعریف شده و توسعه یافتهاند. این تنشهای امنیتی میتواند عمیقاً این پروژهها را تحت تأثیر قرار داده و چشمانداز تحقق آنها را مبهم سازد.
در کنار این موضوعها، برخی محورهای تأثیرگذار دیگر نیز در گفتمان رسانهای و فضاهای تخصصی منطقه مطرح میشود. هند و پاکستان، هردو قدرت هستهای هستند و هرگونه تنش بین دو کشور بهوضوح میتواند بر محیط پیرامونی آسیای مرکزی تأثیر بگذارد. این منطقه به دلیل تجربۀ آسیبپذیری از اقدامها و برنامههای هستهای شوروی سابق حساسیت بیشتری نسبت به سایر مناطق در قبال هر تحرک هستهای در محیط پیرامونی خود دارد. تمرکز این کشورها همچون قزاقستان بر گفتمان عدم اشاعۀ تسلیحات هستهای در طول سالهای پس از استقلال مبتنی بر همین احساس تهدید بوده است. از این حیث هر تنش جزئی بین قدرتهای هستهای میتواند نگرانی فزایندهای را در آسیای مرکزی ایجاد کند. همینطور به لحاظ جغرافیایی و قرابت شمال پاکستان و کشمیر به آسیای مرکزی، دامنۀ تهدیدهای جنگ میتواند این کشورها را نیز تحت تأثیر قرار دهد. بهعنوان مثال در رسانههای منطقه بهوضوح به پیامدهای هر تهدید امنیتی در قبال سد مانگلا در شمال پاکستان اشاره شده است. گفته میشود در صورت تخریب این سد، جریان سیل تا بخشهای مهمی از تاجیکستان و ازبکستان ادامه خواهد یافت. همچنین در حوزۀ اقتصادی توقف پیمانهای آبی بین دو کشور نگرانی شدیدی را در آسیای مرکزی به وجود میآورد. براساس برآوردهای موجود، منابع آبی مشترک، آب مورد نیاز برای حدود 40 درصد از محصولات گندم و برنج در پاکستان را تأمین میکند که اخلال در جریان آن میتواند به تحولات عمیقی در حوزۀ امنیت غذایی برای جمعیت پاکستان و سایر کشورها منجر شود. آسیای مرکزی نیز که در حال حاضر حجم محدودی از غلات را تولید کرده و بهجز قزاقستان همچنان واردکنندۀ آن محسوب میشود، در مقابل چنین جریانی آسیبپذیر خواهد بود.
جمعبندی
آسیای مرکزی در یک هراس دائمی از تحولات امنیتی در آسیای جنوبی به سر میبرد. این هراس و تصویرِ تهدید میتواند چشماندازِ پروژههای ژئواکونومیکی مبتنی بر این منطقه را در میانمدت تضعیف کند. این موضوع به خودی خود به تقویت موقعیت ایران در راهبردهای ترانزیتی جنوبی آسیای مرکزی منجر خواهد شد. از سوی دیگر تحولات اخیر در خصوص آتشسوزی و انفجار در بندر شهید رجایی ایران و محدودیتهای مقطعی به وجود آمده، چشماندازهای ترانزیتی آسیای مرکزی نسبت به بنادر جنوبی در خلیج فارس را نیز تحت تأثیر قرار میدهد. در این شرایط موقعیت چابهار بهعنوان یک کریدور ترانزیتی جدید قابلیت زیادی برای توسعه دارد. در صورت حلوفصل سریع و پایدار دو چالش کلیدی چابهار در حوزۀ وضعیت امنیتی و اتصال ریلی، قابلیت سرمایهگذاری آسیای مرکزی در چابهار بهطور محسوسی تقویت خواهد شد. در عین حال این تحولات امنیتی میتواند چشمانداز گفتوگوهای امنیتی میانمنطقهای بین ایران و آسیای مرکزی بهعنوان دو محیط پیرامونی آسیای جنوبی و مشترکاً تأثیرپذیر از آن را تسهیل و تسریع کند. این موضوع مستلزم طرح در گفتمانهای سیاسی رسمی دوجانبه و تعریف سازوکارهای چندجانبه است.