مقدمه
مطالعات شرق | زبان فارسی، در طول قرنها، زبان رسمی، اداری، فرهنگی و علمی در شبهقارۀ هند بود و میراثی غنی از ادبیات، تاریخ و تمدن را در پاکستان امروزی، بهجای گذاشته است. از سرود ملی پاکستان تا اشعار علامۀ اقبال لاهوری و کتیبههای مساجد، فارسی ردپای پررنگی در هویت فرهنگی این کشور دارد. اما در دهههای اخیر، این زبان با روندی نگرانکننده به حاشیه رانده شده و جایگاه پیشین خود را از دست داده است. در نوشتارهای مختلفی، از تحلیلگران ذکر شده است که تبدیل «شرافت» فارسی به «مهجوریت» آن، نهتنها یک مسئلۀ فرهنگی، بلکه یک چالش هویتی برای پاکستان است.
در گذشته، فارسی نهتنها زبان دیوانی و اداری بود، بلکه زبان شعر، عرفان و فلسفه نیز محسوب میشد، اما امروزه این زبان در نظام آموزشی پاکستان حتی در مقطع راهنمایی نیز تدریس نمیشود و نسل جوان بهطور فزایندهای از آن دور شدهاند. با این حال، ظرفیتهای فراوانی برای احیای فارسی در پاکستان، از جمله پیوندهای تاریخی با ایران، حضور کرسیهای دانشگاهی مانند «کرسی مولویشناسی» در دانشگاه پنجاب و علاقهمندی ساکنان ایالت خیبرپختونخوا و منطقه کشمیر به این زبان وجود دارد. این نوشتار به بررسی روند کمرنگ شدن زبان فارسی در پاکستان، چالشهای پیشِرو و ظرفیتهای موجود برای احیای آن میپردازد.نشانههایی از انتظار برای بهبود این دو همسایۀ خویشاوند پس از این سفر پدیدار شد، اما چه کسی فکر میکرد که روند رخدادهای سالهای بعد، همه امیدها را بر باد دهد؟
علل افول زبان فارسی در پاکستان
زبان فارسی که روزگاری زبان رسمی و فرهنگی پاکستان بود، امروزه با چالشهای جدی مواجه شده است. عوامل متعددی در این افول نقش داشتهاند که مهمترین آنها عبارتنداز:
1. سیاستهای استعماری انگلیس و جایگزینی انگلیسی
در دوران استعمار بریتانیا، زبان و واژگان انگلیسی بهتدریج جایگزین زبان فارسی بهعنوان زبان رسمی شد. حتی پس از استقلال پاکستان در ۱۹۴۷، انگلیسی بهعنوان زبان اداری و آموزشی باقی ماند و فارسی بهصورت سیستماتیک از نظام آموزشی حذف شد. امروزه نیز، نفوذ واژگان انگلیسی در زبان اردو و دیگر زبانهای محلی پاکستان، جایگاه فارسی را بیشازپیش تضعیف کرده است.
2. سیاستهای زبانی پاکستان پس از استقلال
پس از استقلال پاکستان به عنوان کشور و دولتی مستقل، دولت بهدلایل سیاسی و هویتی، تمرکز خود را بر تقویت زبان اردو بهعنوان «زبان ملی» گذاشت. گرچه زبان اردو تحتتأثیر فارسی است، اما این سیاستها بهصورت غیرمستقیم به حذف فارسی از عرصۀ عمومی منجر شد. بهخصوص آنکه تاثیرپذیری و نفوذ واژگان انگلیسی در دورۀ قبل از استقلال را نیز به همراه داشته است.
3. حذف فارسی از نظام آموزشی
در گذشته، زبان فارسی در مدارس پاکستان تا مقطع راهنمایی تدریس میشد، اما امروزه دیگر در بسیاری از مدارس این امر، کمرنگ و در برخی موارد حذف شده است. گفته شده است که در سال 1985، دولت، سیاست جدید حذف زبان فارسی را اعمال کرده است. این حذف تدریجی، باعث شده نسل جدید با میراث ادبی و تاریخی فارسی بیگانه شود. حتی در دانشگاهها نیز رشتههای زبان فارسی با استقبال کمی مواجه هستند، مگر در موارد خاص مانند «کرسی مولویشناسی» در دانشگاه پنجاب که هنوز تا حدی فعال است. بنابر گفتۀ مسئول خانۀ فرهنگی ج.ا.ایران[1] در پیشاور، زبان فارسی در این کشور در مسیر فراموشی قرار دارد؛ اگرچه بخشهایی مانند ایالت خیبرپختونخوا، دارای زبان مادری فارسی هستند و تمامی مکاتبات حتی اداری آنها به زبان فارسی است اما آنها نیز مجبور به ترجمۀ زبان فارسی به اردو یا پشتو هستند.
4. کمتوجهی به شبکههای فارسیزبان
در حالی که رسانههای انگلیسیزبان و حتی اردو زبان در پاکستان فعال هستند، شبکههای فارسی زبان بسیار محدودند. این در حالی است که برنامههای فارسی میتوانند پیوندهای فرهنگی با ایران و افغانستان را تقویت و به احیای این زبان کمک کنند.
5. تغییر کاربردهای اجتماعی فارسی
هنوز ساکنان برخی مناطق مانند برخی از ساکنان بلتستان و کشمیر، توانایی گفتوگو به زبان فارسی را دارند، اما کاربرد آن در زندگی روزمره کاهش یافته است. حتی در مواردی مانند نوشتن کتیبههای مساجد، قبالههای نکاح و سنگِ مزارها که فارسی حضور پررنگی داشت، امروزه از اردو و پشتو بیشتر استفاده میشود و تاثیرات عوامل قبلی اعم از آموزشی و سیاسی تا نبود شبکههای رسانهای منجر به کاهش تاثیر جایگاه زبان فارسی و کاربرد آن در جامعه شده است.

ظرفیتها و چالشهای احیای زبان فارسی
با وجود روند نزولی زبان فارسی در پاکستان، هنوز ظرفیتهای قابلتوجهی برای احیای آن وجود دارد. در این بخش، چالشها و فرصتهای پیشرو، بررسی شده است.
چالشها:
- رقابت با زبان انگلیسی و اردو
انگلیسی بهعنوان زبان بینالمللی و اردو بهعنوان زبان ملی، رقبای اصلی فارسی هستند. بسیاری از خانوادهها ترجیح میدهند که فرزندانشان انگلیسی بیاموزند تا فرصتهای شغلی بهتری داشته باشند. بر اساس گفتههای مسئولان و مدیران ج.ا.ایران حتی برخی از بیرغبتیها به زبان فارسی به جهت ترس از جایگاه شغلی و برای حفظ جایگاه شغلی افراد است.
- ضعف نظام آموزشی
نبود برنامهریزی آموزشی برای تدریس فارسی در مدارس و دانشگاهها، بزرگترین مانع در راه احیای این زبان است. در این بین نقش ج.ا.ایران در ترغیب آموزش و یادگیری زبان فارسی بهخصوص در سطوح دانشگاهی قابل تامل است چرا که برنامههای جامع و کاربردی و البته قابل اجرا برای کمرنگ شدن زبان فارسی در دانشگاههای پاکستان در حد لازم جدی گرفته نشده است. بهخصوص آنکه از سال 2018 به بعد با افزایش دورۀ لیسانس از دو سال به چهار سال و عدم اقدام ج.ا.ایران ممکن است زبان فارسی از دانشگاههای پاکستان محو گردد.
- کمبود اساتید و منابع آموزشی
بسیاری از اساتید قدیمی زبان فارسی بازنشسته شدهاند و نسل جدید، کمتر به تدریس این زبان تمایل دارد. همچنین به گفتۀ برخی مقامهای ایرانی اکنون در بخش لیسانس در دانشگاههای دارای رشتۀ آموزش زبان فارسی، هیچ دانشجویی پذیرفته نمیشود و دانشجویان در بخش فوق لیسانس بیشتر در حال یادگیری زبان فارسی هستند. کمبود منابع در بخش زبان فارسی نیز مشکل دیگری است که البته ناشی از اقتضائات آن جامعه است و تحت تاثیر تمایلات اجتماعی بوده است.
- سیاستهای منطقهای
برخی جریانهای سیاسی بهدلایل ایدئولوژیک، مخالف تقویت زبان فارسی هستند. لذا در پی تقویت زبانهای انگلیسی هستند تا نقش تمدنی و تاثیرگذاری زبان فارسی در تقویت اشتراکهای منطقهای کمرنگتر شود.
ظرفیتها:
- پیوندهای تاریخی و فرهنگی
پاکستان و ایران دارای میراث مشترک فرهنگی هستند. بهخصوص ایالتهایی که اشتراکهایی با خراسان ایران دارند به راحتی میتوانند با یکدیگر ارتباط برقرار کنند. برای این هدف نیاز است از سوی ج.ا.ایران راهبردهای پیشنهادی جدیدی به دولت پاکستان ارائه شود. مثلا طرحهایی مانند «کریدور اقتصادی چین و پاکستان» (CPEC) که ایران نیز میتواند به آن بپیوندد، میتواند روابط فرهنگی را تقویت کند. مدیران هر دو کشور بارها از ضرورت توجه به این مسئله سخن گفتهاند. برای مثال ریاست گروه زبان فارسی دانشگاه ملی زبانهای مدرن پاکستان[2] در اسلامآباد، در سخنرانی خود بارها بیان کرده است: «مردم پاکستان، زبان فارسی را دوست دارند اما زبان فارسی، قربانی نظام آموزشی پاکستان شده است و در حال کمرنگ شدن است». توصیۀ ایشان به مدیران و مسولان ج.ا.ایران این بوده که این یک خطرِ پیشروی زبان فارسی در پاکستان محسوب میشود و نیازمند هوشیاری ایران و اقدامهای ضروری است.
- وجود نُسَخ خطی و منابع فارسی
کتابخانههای پاکستان، مملو از نسخ خطی فارسی هستند که بخشی از تمدن گذشته این کشور محسوب میشوند. احیای مطالعات فارسی میتواند به بازخوانی این گنجینهها کمک کند. بر اساس گفتههای مسئولان پاکستانی برای مرور تمدن و فرهنگ پاکستان میبایست بسیاری از نسخ فارسی مطالعه شود. این درحالی است که کمرنگ شدن زبان فارسی برای نسل جدید بر این امر تاثیر خواهد گذاشت و احتمالاً نسخ موجود برای استفادۀ نسلهای آتی، به زبانهای اردو و پشتو ترجمه شوند.
- تمرکز بر فعالیت بنیادها و شخصیتهای علمی- هنری
علامۀ اقبال، شاعر ملی پاکستان، بخش عمدهای از اشعار خود را به فارسی سروده است. آثار او مانند «مثنوی عیشستان» میتواند انگیزهای برای جوانان پاکستانی برای یادگیری فارسی باشد. تمرکز بر پررنگ نمودن موارد مشابه و فعالسازی بیشتر بنیادهایی مانند بنیاد سعدی، یا تقویت برنامههای مشترک نوروز و امثال آن، به خودی خود تاثیر بسیار پررنگی را در تقویت زبان فارسی در جامعۀ پاکستان خواهد داشت.
- تدریس فارسی در آموزش مناطق مرزی
در برخی مناطق مانند بلتستان و کشمیر، هنوز بسیاری از مردم به فارسی صحبت میکنند. تقویت این گویشها میتواند به حفظ زبان کمک کند. با عطف به فارسی بودن زبان مادری، برگرداندن زبان فارسی به آموزش این مناطق، نقطۀ عطف زبان فارسی در این ایالتها خواهد بود. البته در اردیبهشت امسال (1404) در هفتۀ بزرگداشت سعدی به همت سفارت ج.ا.ایران، صحبت از اعزام اساتید ایرانی به پاکستان و ضرورت حفظ این روابط میان دو ملت، مطرح شده است.
- فعالیت شبکههای فارسیزبان
یکی از مهمترین ابزارهای بازنمایی و تاثیرگذاری بر اذهان افراد به خصوص نسل جوان امروزه، رسانه و تلویزیون یا سینماست. متاسفانه هر دو کشور در استفاده از این ابزار برای تولیدات مشترک بهخصوص به زبان فارسی و حتی نشان دادن اشتراکهای دو ملت، غفلت ورزیدهاند. ایجاد شبکههای تلویزیونی و رادیویی فارسیزبان و یا تولیدات مشترک تلویزیونی و سینمایی میتواند در جذب مخاطبان بخصوص جوانان مؤثر باشد.
- تأثیر بر همگرایی منطقهای
تقویت زبان فارسی میتواند پاکستان را به کشورهای فارسیزبان مانند ایران، تاجیکستان و افغانستان نزدیکتر کند و روابط فرهنگی و اقتصادی را بهبود بخشد.
نتیجهگیری
زبان فارسی در پاکستان با زندگی تاریخی و تمدنی مردم عجین شده است. علیرغم برخی اتفاقها اعم از نفوذ واژگان انگلیسی، تاثیر استقلال پاکستان و تغییرات نظام آموزشی و برخی مسائل سیاسی نظیر تلاش در کمرنگ کردن همگرایی منطقهای، اما این ریشه و بنیان هنوز در بطن مواریث تاریخی و تمدنی دو کشور وجود دارد. این زبان نهتنها بخشی از هویت ملی پاکستان است، بلکه میتواند پلی برای ارتباط با جهان فارسی زبان باشد.
آنچه که محرز است در حال حاضر زبان فارسی از جایگاه تاریخی خود فاصله گرفته و این امر به حدی جدی است که علیرغم برخی اتفاقها مانند فعالیت رایزنی فرهنگی و برخی موسسات و بنیادها، هنوز راهحل اساسی و تغییراتی واضح در این امر حاصل نشده است. برای جلوگیری از کمرنگتر شدن فارسی، لازم است اقدامهای عملی مانند بازگرداندن آن به نظام آموزشی، حمایت از کرسیهای دانشگاهی و تقویت رسانههای فارسیزبان و امثال آن انجام شود. اگر پاکستان بخواهد به میراث فرهنگی خود وفادار بماند، حفظ زبان فارسی یک ضرورت انکارناپذیر است.
در مقابل، ج.ا.ایران نیز میبایست با تمرکز بر ایالتهای فارسی زبان در پاکستان، راهکارهای متفاوتتر از گذشته به کار ببرد، چرا که اگر تاکنون برگزاری نمایشگاه در یک هفته و یا برگزاری چندین نشست سالانه کافی بود، این بحران به وجود نمیآمد. در نهایت، حفظ و احیای زبان فارسی در پاکستان نیازمند عزمی ملی و همکاریهای دوجانبه با ایران است. این زبان که میراث مشترک دو ملت است، تنها با برنامهریزی بلندمدت، سرمایهگذاری فرهنگی و اقدامهای عملی میتواند جایگاه تاریخی خود را باز یابد. همچنین، تقویت روابط فرهنگی میان ایران و پاکستان، بهویژه در مناطق فارسیزبان، نهتنها هویت مشترک را زنده نگه میدارد، بلکه میتواند به ابزاری مؤثر برای همگرایی منطقهای و گسترش تعاملات علمی و ادبی تبدیل شود.