مقدمه
مطالعات شرق | تاجیکهای آسیای مرکزی، بهویژه در جمهوری تاجیکستان، بخش مهمی از پیکرۀ فرهنگی ـ تاریخی جهان ایرانی را تشکیل میدهند. اشتراک زبانی (فارسی)، دینی (اسلام)، و تمدنی میان آنان و جمهوری اسلامی ایران، زمینهساز پیوندهای فرهنگی عمیقی است که میتواند نقش مهمی در تقویت نفوذ منطقهای ایران ایفا کند. با این حال، این پیوندها در متن رقابتهای ژئوپلیتیکی و تهدیدهای امنیتی در آسیای مرکزی، میتوانند پیامدهایی دوگانه داشته باشند. این گزارش به بررسی علمی فرصتها و چالشهای امنیتی ناشی از این پیوندها پرداخته و راهبردهایی برای بهرهبرداری هوشمندانه از آنها ارائه میدهد.
در دهههای اخیر، با فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی و استقلال کشورهای آسیای مرکزی، فضای تازهای برای بازتعریف هویتهای فرهنگی در این منطقه گشوده شده است. در این میان، تاجیکها بهعنوان تنها قوم فارسیزبان آسیای مرکزی، از موقعیتی منحصربهفرد برخوردارند. زبان فارسی، ادبیات مشترک، پیشینۀ تمدنی و نزدیکی مذهبی، پیوندهای فرهنگی مستحکمی میان جامعۀ تاجیک و جمهوری اسلامی ایران ایجاد کرده است.
در عین حال، این پیوندها در متن رقابتهای ایدئولوژیک، ژئوپلیتیکی و امنیتی منطقه، با مخاطرات و چالشهایی نیز همراه است. برخی دولتهای منطقهای و فرامنطقهای، نفوذ فرهنگی ایران را تهدیدی برای منافع یا ساختارهای هویتی خود تلقی میکنند. همچنین، بیم آن میرود که برخی جریانهای افراطی، با بهرهگیری از این بستر فرهنگی، به بیثباتسازی منطقه دامن زنند .از اینرو، بررسی راهبردی پیوندهای فرهنگی ایران با تاجیکهای آسیای مرکزی، تنها یک مطالعۀ فرهنگی صرف نیست، بلکه بخشی از فهم ژئوپلیتیک فرهنگی در آسیای مرکزی و تبیین تأثیر آن بر امنیت ملی و منطقهای است. در این گزارش، تلاش میشود تا با نگاهی دقیق و تحلیلی، ظرفیتهای موجود، تهدیدهای محتمل و مسیرهای پیشنهادی سیاستگذاری برای بهرهبرداری هوشمندانه از این پیوندهای فرهنگی، شناسایی و تحلیل شوند.
از سوی دیگر، سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران همواره بر بهرهگیری از عمق فرهنگی و تمدنی خود در مناطق پیرامونی تأکید داشته است. آسیای مرکزی، و بهطور خاص جامعۀ تاجیک، از مهمترین مصادیق این عمق راهبردی فرهنگی بهشمار میآید. برخلاف بسیاری از ابزارهای سختافزاری قدرت، پیوندهای فرهنگی با تاجیکان نهتنها هزینۀ کمتری دارند، بلکه در درازمدت منجر به ایجاد شبکهای از ارتباطات اجتماعی، زبانی و فکری میشوند که میتوانند مکمل مؤثری برای سیاستهای اقتصادی، امنیتی و سیاسی ایران باشند.
با این حال، این پیوندهای فرهنگی بهدور از پیچیدگیهای ژئوپلیتیکی نیستند. در فضای چندقطبی آسیای مرکزی، که در آن رقابت قدرتهای منطقهای و فرامنطقهای همچون روسیه، چین، ترکیه و عربستان شدت یافته است، هرگونه تلاش برای گسترش نفوذ فرهنگی میتواند با سوءتفاهمها یا حتی مقاومتهایی مواجه شود. افزون بر آن، نگرانی دولتهای سکولار آسیای مرکزی نسبت به فعالیتهای فرهنگی با جنبههای مذهبی، میتواند چالشهایی در مسیر تعاملات فرهنگی ایران ایجاد کند .بر همین اساس، بررسی پیوندهای فرهنگی ایران با تاجیکهای آسیای مرکزی، نهتنها از منظر فرهنگی، بلکه از زاویهای امنیتی و راهبردی حائز اهمیت است. تحلیل این روابط از دریچۀ فرصتها و تهدیدهای امنیتی، به تصمیمگیران کمک میکند تا راهبردهایی هوشمندانه و پایدار برای تعامل با این حوزۀ تمدنی حساس و تأثیرگذار طراحی کنند.
جایگاه فرهنگی و هویتی تاجیکها
تاجیکها بازماندگان اقوام ایرانیتبار خراسان بزرگ و ماوراءالنهر هستند که در طول قرون اسلامی، یکی از کانونهای اصلی شکوفایی زبان فارسی بهشمار میرفتند. شهرهایی چون بخارا، سمرقند، بلخ، هرات و خجند نهتنها خاستگاه دانشمندان، فقیهان و شاعران بزرگ ایرانی بودهاند، بلکه زبان فارسی در آنها بهعنوان زبان علم، دین و دولت رواج داشته است. پس از سلطۀ اعراب و سپس ترکها، تاجیکها هویت خود را عمدتاً از طریق زبان فارسی حفظ کردند؛ زبانی که در دورۀ شوروی با خط سیریلیک نوشته شد، اما هنوز پیوند آن با ادبیات کلاسیک ایران و مفاهیم هویتی ایرانی پابرجاست. تاجیکها سهم قابل توجهی در تولید، حفظ و انتقال ادبیات فارسی کلاسیک داشتهاند.
شاعران، اندیشمندان و نویسندگانی همچون رودکی، ابوعلی سینا، ناصرخسرو، سنایی، و بوعبید بلخی از بستر همین منطقه برخاستهاند. فرهنگ شفاهی، موسیقی مقامی، سنتهای نوروز، و احترام به بزرگان ادب فارسی، همه از مؤلفههای زندۀ هویت تاجیکیاند که با هویت فرهنگی ایرانی پیوندی عمیق دارند. در بسیاری از مدارس تاجیکستان، آموزش شعر کلاسیک فارسی همچنان بخشی از نظام آموزشی رسمی است. در دورۀ اتحاد جماهیر شوروی، از طریق سیاستهای روسیسازی و حذف مؤلفههای هویتی غیربومی، تلاش شد تا پیوندهای تاریخی ـ فرهنگی تاجیکها با ایران، تضعیف شود. تغییر خط فارسی به سیریلیک، جایگزینی اصطلاحات روسی، و تقلیل تاریخ فرهنگی به عناصر محلی، بخشی از این سیاستها بود. با این حال، پس از استقلال تاجیکستان در سال ۱۹۹۱، روند احیای هویت تاجیکی سرعت گرفت. بازگشت به زبان و ادبیات فارسی، بزرگداشت شاعران کلاسیک ایرانی، و تعامل مجدد با ایران، نشانههایی از این بازسازی هویتی بوده است.
وضعیت سیاسی و امنیتی آسیای مرکزی
آسیای مرکزی منطقهای با ظرفیت بالای بیثباتی و نفوذپذیری است که در آن بازیگران متعدد با منافع متضاد فعالیت دارند. ساختارهای سیاسی شکننده، چالشهای امنیتی پیچیده و فشارهای فزایندۀ فرهنگی و ژئوپلیتیکی، وضعیت منطقه را بهگونهای شکل داده است که هرگونه کنش فرهنگی یا دیپلماتیک باید با حساسیت، درک عمیق از بازیگران، و محاسبۀ پیامدهای امنیتی همراه باشد .در این شرایط، پیوندهای فرهنگی ایران با تاجیکها هم میتواند بهعنوان ابزاری برای ثباتسازی، همگرایی و گسترش نفوذ نرم عمل کند، و هم در صورت سوءتفسیر یا مدیریت نادرست، موجب واکنشهای امنیتی یا محدودیتهای سیاسی شود.
در پرتو فرصتها و چالشها
فرصتها:
- تقویت عمق راهبردی فرهنگی ایران در آسیای مرکزی
هرگاه پیوندهای فرهنگی با ابزارهای فناوری اطلاعات، آموزش مجازی، رسانههای اجتماعی، و همکاریهای دانشگاهی دیجیتال همراه شوند، تأثیر آن فراتر از مرزهای جغرافیایی گسترش مییابد و لایههای عمیقتری از جامعه را در بر میگیرد. در چنین حالتی، ایران نهفقط در سطح دولت، بلکه در سطح جامعۀ مدنی و نخبگان فرهنگی، به بازیگری معتبر و همدل در ذهنیت عمومی منطقه تبدیل خواهد شد .بهطور خلاصه، تقویت عمق راهبردی فرهنگی ایران در آسیای مرکزی از طریق پیوند با تاجیکها، نیازمند سیاستگذاری دقیق، پرهیز از نگاه ابزاری، و سرمایهگذاری مستمر در حوزههای آموزش، زبان، رسانه و حافظۀ تاریخی مشترک است. تنها در این صورت است که این نفوذ فرهنگی به قدرتی پایدار و تأثیرگذار در محیط ژئوپلیتیک پیچیدۀ آسیای مرکزی تبدیل خواهد شد.
- افزایش ظرفیت دیپلماسی عمومی و فرهنگی
پروژههای فرهنگی مشترک، مانند جشنوارههای ادبی، هنری و موسیقی، میتوانند به ابزارهای مؤثر در دیپلماسی عمومی تبدیل شوند. ایران میتواند با حمایت از برگزاری چنین رویدادهایی در تاجیکستان، به گسترش و معرفی فرهنگ و هنر ایرانی در سطح عمومی و حتی بینالمللی کمک کند. این رویدادها نهتنها در تقویت روابط فرهنگی میان دو ملت مؤثر است، بلکه میتواند به ایجاد بستری برای همکاریهای بینالمللی و معرفی ایران به جهان خارج از مرزهای رسمی نیز کمک کند. در مجموع، افزایش ظرفیت دیپلماسی عمومی و فرهنگی ایران در آسیای مرکزی نیازمند توجه به رویکردهای مختلف و همافزایی است که در آن رسانهها، دانشگاهها، مراکز فرهنگی، و پروژههای مشترک فرهنگی و هنری در کنار یکدیگر به کار گرفته شوند. این امر به ایران این امکان را میدهد که از طریق ابزارهای غیرسختافزاری و بدون نیاز به دخالت مستقیم سیاسی، جایگاه خود را بهعنوان یک کشور تأثیرگذار در منطقه تقویت و روابط نزدیکتر و صمیمانهتری با کشورهای آسیای مرکزی ایجاد کند.
- همکاریهای امنیتی در زمینۀ مقابله با افراطگرایی
از ابعاد مهم این همکاری، همکاری در زمینۀ پیشگیری از افراطگرایی در سطوح اجتماعی و فرهنگی است. ایران میتواند با تاجیکستان در ایجاد برنامههای آموزشی مشترک در مدارس، دانشگاهها و مساجد همکاری کند تا از نفوذ ایدئولوژیهای افراطی جلوگیری شود. این برنامهها میتواند شامل ترویج افکار میانهرو، آموزش ارزشهای اسلامی معتدل، و مقابله با تفسیرهای افراطی از دین باشد. همچنین، ایران میتواند از تجربیات خود در زمینۀ مقابله با گروههای افراطی مانند القاعده و داعش بهرهبرداری کرده و برنامههای فرهنگی و اجتماعی را برای جلوگیری از رادیکالیزه شدن جوانان تاجیک طراحی کند. در نهایت، همکاریهای امنیتی در چارچوب سازمانهای بینالمللی و منطقهای نیز میتواند به تقویت این روابط کمک کند. ایران و تاجیکستان میتوانند از طریق سازمانهایی مانند سازمان همکاری شانگهای، به تبادل اطلاعات و تجربه در زمینۀ مبارزه با افراطگرایی و تروریسم بپردازند. همچنین، همکاریهای مشترک در این سازمانها میتواند به تقویت امنیت مرزهای مشترک و مقابله با تهدیدهای بینالمللی در این حوزه کمک کند.
- مقابله با نفوذ رقبا از طریق ابزار نرم
در این بستر، زبان فارسی، میراث ادبی مشترک، و هویت ایرانی–تاجیکی که ریشه در دوران سامانیان، تیموریان و صفویان دارد، میتواند بهعنوان پیوندی طبیعی و غیرتحمیلی عمل کند. ایران از طریق گسترش رسانههای فارسیزبان، اعزام استادان و دانشجویان، توسعۀ کرسیهای زبان و ادبیات فارسی در دانشگاههای تاجیکستان و دیگر کشورهای منطقه، و حمایت از ترجمه و انتشار متون کلاسیک مشترک، میتواند حضور فرهنگیاش را تقویت کند. این نوع از نفوذ، برخلاف نفوذهای اقتصادی و نظامی دیگر قدرتها، از دل جامعۀ هدف برخاسته و به آسانی قابل طرد نیست. افزون بر این، گسترش همکاریهای دینی با تأکید بر قرائتهای معتدل و تاریخی از اسلام، بهویژه نسخههای تمدنی چون تصوف خراسانی یا تشیع عقلگرا، میتواند در مقابل نفوذ سلفیگری سعودی یا قرائتهای ابزاری از دین توسط دیگر قدرتها، ایستادگی کند. ایران میتواند با بهرهگیری از حوزههای علمیه، مراکز مطالعات اسلامی و رسانههای دینی خود، به نهادینهسازی قرائتی از اسلام که با تاریخ فرهنگی تاجیکها سازگار است کمک کند.
چالشها:
- حساسیتهای ژئوپلیتیکی قدرتهای منطقهای و فرامنطقهای
روسیه بهعنوان قدرت سنتی منطقه، همواره حساسیت خاصی نسبت به افزایش نفوذ فرهنگی کشورهای دیگر، بهویژه ایران و ترکیه، داشته است. روسها آسیای مرکزی را بخشی از حوزۀ نفوذ تاریخی خود میدانند و توسعۀ پیوندهای ایران با تاجیکها را، که از نظر زبانی و فرهنگی بیش از دیگر اقوام آسیای مرکزی به ایران نزدیک هستند، ممکن است بهمثابه بازتعریف مرزهای نرمافزاری نفوذ در نظر گیرند. این حساسیت زمانی تشدید میشود که فعالیتهای فرهنگی ایران با نهادهایی همچون رسانههای فارسیزبان، مؤسسات آموزش زبان یا برنامههای دینی همراه باشد که ممکن است از نگاه مسکو، بستر نفوذ سیاسی و حتی بیثباتی ایدئولوژیک تلقی شوند.
در همین حال، چین با پروژههایی چون «کمربند و جاده»، بهدنبال تسلط اقتصادی بر آسیای مرکزی است و هرگونه مداخلۀ فرهنگی یا امنیتی بازیگران دیگر را تهدیدی برای تمرکز بیدردسر بر منافع اقتصادی خود تلقی میکند. چین بهویژه نسبت به اشکال اسلامگرایی یا همکاریهای مذهبی در منطقه حساس است، چرا که این نوع تحرکات میتواند اثرات سرایتگونهای به ایالت مسلماننشین سینکیانگ این کشور داشته باشد. از این رو، حتی قرائتهای میانهرو دینی که از سوی ایران ترویج میشود، اگرچه با افراطگرایی فاصله دارد، باز هم میتواند حساسیت پکن را برانگیزد.
از سوی دیگر، ترکیه با تکیه بر اشتراکهای زبانی و نژادی با اقوام ترکتبار آسیای مرکزی، تلاش میکند از طریق سازمانهایی چون شورای کشورهای ترکزبان یا مؤسسات فرهنگی مانند بنیاد «یونس امره»، هژمونی فرهنگی خود را تثبیت کند. ترکیه افزایش نفوذ ایران در میان تاجیکها را نه تنها چالشی فرهنگی، بلکه موازنهای در برابر پروژههای پانترکیستی خود میداند که میتواند بر یکپارچگی گفتمان ترکمحور آسیای مرکزی اثر بگذارد.
در سطح فرامنطقهای نیز بازیگرانی همچون ایالات متحده و عربستان سعودی که منافعی در کنترل گسترش نفوذ منطقهای ایران دارند، ممکن است از توسعۀ پیوندهای فرهنگی ایران با تاجیکها در قالب نفوذ ایدئولوژیک یا گسترش محور مقاومت در منطقه، احساس تهدید کنند. بهویژه عربستان سعودی که سرمایهگذاری زیادی در ترویج وهابیگری در آسیای مرکزی داشته است، از نزدیکیهای فرهنگی ایران و تاجیکها در حوزۀ دینی بیم دارد.
در نتیجه، هرگونه تلاش ایران برای تحکیم پیوندهای فرهنگی و بهرهگیری از آنها در حوزههای امنیتی، ناگزیر در بستری از تعارضهای ژئوپلیتیکی معنا مییابد. این وضعیت ایجاب میکند که ایران با درک دقیق حساسیتهای منطقهای، سیاستی متوازن، هوشمند و گامبهگام اتخاذ کند که هم به تقویت پیوندهای فرهنگی با تاجیکان بینجامد و هم از تحریک بیمورد رقبا بپرهیزد. تنها در این صورت است که ابزار فرهنگی ایران میتواند به شکلی پایدار و سازنده در خدمت منافع امنیتی و راهبردیاش در آسیای مرکزی قرار گیرد.
- واکنشهای منفی دولتهای سکولار آسیای مرکزی
واکنشهای منفی دولتهای سکولار آسیای مرکزی نسبت به پیوندهای فرهنگی ایران با تاجیکها، از جمله چالشهای مهمی است که در مسیر بهرهگیری از این روابط بهعنوان فرصت امنیتی قرار دارد. دولتهای آسیای مرکزی، بهویژه تاجیکستان، گرچه از نظر فرهنگی و زبانی اشتراکهای عمیقی با ایران دارند، اما در عمل، نگاه آنها به مقولۀ دین، ایدئولوژی و حتی فرهنگ ملی، با حساسیتهای امنیتی و سیاسی ویژهای همراه است.
این کشورها در فرآیند ملتسازی خود پس از فروپاشی شوروی، بهمنظور حفظ ثبات داخلی، هویت ملی جدیدی را شکل دادند که در بسیاری موارد با فاصلهگذاری از نهادهای مذهبی، تاریخ اسلامی و حتی وابستگی به مراکز فرهنگی سنتی مانند ایران همراه بوده است. برای مثال، دولت تاجیکستان، با وجود زبان و میراث مشترک با ایران، در دورههایی نهتنها روابط فرهنگی با تهران را محدود کرد بلکه در حوزۀ دینی نیز سیاستهای سختگیرانهای در پیش گرفته است، مانند ممنوعیت حجاب در مدارس، محدودسازی فعالیتهای روحانیون، نظارت شدید بر مراسمهای دینی، و کنترل محتوای مذهبی رسانهها.
این اقدامها بهویژه در واکنش به نگرانی از نفوذ گروههای افراطی یا شورشهای داخلی با رنگ و بوی مذهبی صورت گرفتهاند. در چنین فضایی، هرگونه همکاری دینی یا حتی فرهنگی با ایران که میتواند از سوی نخبگان سکولار حاکم بهعنوان تقویت گفتمان دینی یا برهمزنندۀ نظم ایدئولوژیک داخلی تعبیر شود، با واکنش منفی روبهرو خواهد شد. افزون بر این، تجربۀ تاریخی جنگ داخلی در تاجیکستان (۱۹۹۲–۱۹۹۷) که در آن احزاب اسلامی یکی از طرفهای منازعه بودند، موجب شده است که دستگاههای امنیتی این کشور نسبت به هر نوع نفوذ دینی یا فرهنگی از بیرون، حتی اگر هدف آن مقابله با افراطگرایی باشد، با سوءظن برخورد کنند. این مسئله زمانی پیچیدهتر میشود که گفتمان جمهوری اسلامی ایران بهویژه از سوی نهادهای رسمی آن، در برخی موارد بهگونهای بیان میشود که در ذهن سیاستگذاران سکولار، با «صدور ایدئولوژی» یا «ترویج دین در سیاست» همپوشانی دارد.
نتیجهگیری
در مجموع، پیوندهای فرهنگی ایران با تاجیکهای آسیای مرکزی، با توجه به زمینههای مشترک تاریخی، زبانی و تمدنی، پتانسیل تبدیلشدن به ابزاری مؤثر در راستای تأمین امنیت منطقهای و منافع راهبردی ایران را دارد، اما این مسیر با فرصتها و چالشهایی نیز همراه است. از یک سو، این اشتراکها میتوانند زمینهساز همکاریهای فرهنگی، مقابله با افراطگرایی، و توسعۀ روابط پایدار میان ملتها شوند و ایران را قادر سازند تا از طریق قدرت نرم، نفوذ فرهنگیاش را در قلب آسیای مرکزی تعمیق بخشد. از سوی دیگر، چالشهایی مانند حساسیتهای ژئوپلیتیکی قدرتهای منطقهای، رقابت بازیگران رقیب و واکنشهای محتاطانه یا منفی دولتهای سکولار آسیای مرکزی میتوانند این مسیر را دشوار کنند. موفقیت در بهرهگیری از این پیوندها مستلزم رویکردی هوشمندانه، مرحلهای و حساس به زمینههای سیاسی داخلی این کشورهاست؛ رویکردی که ضمن حفظ هویت فرهنگی مشترک، به ایجاد اعتماد متقابل، احترام به ساختارهای حکمرانی محلی، و پرهیز از مداخلهگرایی آشکار متکی باشد. در چنین شرایطی، ایران میتواند از فرصتهای فرهنگی نهتنها برای تقویت روابط دو یا چندجانبه، بلکه بهعنوان ابزاری برای پیشگیری از ناامنی، مهار افراطگرایی، و ایجاد نوعی موازنۀ نرم در برابر رقبا بهره ببرد.