مقدمه
مطالعات شرق | در ۱۰ شهریور ۱۴۰۴، زلزلهای به بزرگی 6 ریشتر در ولایت کُنَر در شرق افغانستان رخ داد که منجر به کشته شدن بیش از 2200 نفر و زخمی شدن بیش از 3600 نفر شد، این حادثه همچنین بیش از 7000 خانه را تخریب کرد و نزدیک به نیم میلیون نفر را تحت تأثیر قرار داد. بهرغم امدادرسانیهای داخلی و بینالمللی، هنوز هم کمبود سرپناه، آب آشامیدنی، مواد غذایی و خدمات بهداشتی از جمله نیازهای فوری مردم است.
در واکنش به این بحران، حکومت طالبان از کشورها و سازمانهای بینالمللی و منطقهای درخواست کمک سریع کرد. کشورهای مختلف و سازمانهای بینالمللی با پاسخ مثبت و بهموقع، اقدامهایی را برای ارائۀ کمکهای بشردوستانه انجام دادند که به دلیل شرایط موجود افغانستان و جایگاه حکومت طالبان در روابط بینالملل، این نوع واکنش جمعی، جای تأمل و تحلیل دارد.
این نوشته به بررسی نوع و انگیزه این کمکها میپردازد و بررسی میکند که آیا این واکنشها صرفاً بر اساس معیارهای انسانی و بشردوستانه بوده یا عوامل سیاسی و دیپلماتیک نیز در آن دخیل بودهاند. برای تحلیل این موضوع، از رویکرد «سیاست بشردوستانه و دیپلماتیک» استفاده میکنیم، این رویکرد بیان میکند که کمکهای بشردوستانه نه تنها برای کاهش رنج انسانی ارائه میشوند، بلکه میتوانند ابزارهایی برای تحقق اهداف سیاسی و دیپلماتیک کشورها نیز باشند. بررسی این دیدگاه به ما کمک میکند تا حدودی انگیزههای نهفته در پشت واکنشهای بینالمللی را شناسایی و درک کنیم.
حجم و نوع امدادرسانی کشورها و سازمانها
طبق گزارش وزارت امور خارجۀ حکومت طالبان، از زمان آغاز کمکرسانی به زلزلهزدگان شرق افغانستان، بیش از ۴۸ کشور و سازمان بینالمللی انواع کمکهای نقدی و غیرنقدی را به مناطق آسیبدیده ارسال و تعدادی از کشورها نیز با ابراز همدردی، حمایت خود را از مردم آسیبدیده اعلام کردند.
ایران در سه مرحله مجموعاً ۲۲۰ تن اقلام مختلف شامل مواد غذایی و غیرغذایی به آسیبدیدگان ارسال کرد، تاجیکستان نیز در یک مرحله بیش از ۳۰۰۰ تن کمک شامل آرد، برنج، روغن، شکر، پتو، روانداز، کفش، لباس و دیگر اقلام ضروری را ارسال کرد و بنگلادش بیش از ۱۱ تن مواد غذایی و اقلام ضروری به آسیبدیدگان تحویل داد.
روسیه در دو مرحله حدود ۴۰ تن کمک شامل مواد غذایی، چادر، پتو و اقلام ضروری ارسال کرد، در حالی که قطر با بهرهگیری از ۱۰ فروند هواپیما بیش از ۳۶۰ تن کمک شامل بیمارستانهای صحرایی مجهز، تجهیزات پزشکی و جراحی، چادر و کیتهای بهداشتی ضروری را به مناطق زلزلهزده رساند. هند در یک مرحله ۵۶ تن کمک شامل پتو، چادر، بستههای بهداشتی، مخازن آب، ژنراتور، مواد غذایی، دارو و ظروف آشپزخانه ارسال کرد.
ترکیه در یک مرحله، ۹۲۲ تن مواد غذایی، چادر، پتو و بستههای بهداشتی را به همراه ۵۰۰ هزار دلار برای زلزلهزدگان فرستاد و امارات در دو مرحله ۲۵۰۰ تن کمک شامل مواد غذایی و تجهیزات پزشکی را به همراه تیمهای جستجو و نجات از طریق بندر گوادر به مناطق آسیبدیده فرستاد. سوئیس ۲۰ تن چادر و لباس گرم و چین در دو مرحله ۴۰۰ تن کمک به ارزش ۷ میلیون دلار ارسال کرد. ترکمنستان نیز در یک مرحله ۳۰ تن کمک شامل لباس، چادر، غذا، دارو و اقلام ضروری برای آسیب دیدگان زلزله فرستاد.
پاکستان ۱۰۵ تن چادر، مواد غذایی و پتو، کانادا ۲۰۰ تن کمک به ارزش ۳ میلیون دلار و بریتانیا ۸۰ تن کمک به ارزش ۱ میلیون پوند ارسال کردند. ازبکستان ۲۶۵ تن مواد غذایی، پتو و دارو به افغانستان فرستاد و آلمان ۱۵۰ تن کمک به ارزش ۲ میلیون یورو ارسال کرد، استرالیا و کره جنوبی هر کدام ۶۵ تن کمک به ارزش ۱ میلیون دلار ارسال کردند. ایرلند نیز در یک مرحله ۳۰ تن کمک به ارزش ۵۰۰ هزار دلار به افغانستان فرستاد.
ژاپن در یک مرحله ۷ تن کمک شامل پتو، چادر، رختخواب و منابع آب ارسال کرد و عربستان ۲۱۰ تن مواد غذایی به آسیبدیدگان فرستاد، مالزی هم تیمهای امداد، نجات و جستجو اعزام کرد و قزاقستان کمکهای بشردوستانه شامل مواد غذایی و تجهیزات پزشکی فرستاد. عراق در یک مرحله ۳۰ تن کمک شامل مواد غذایی و اقلام امدادی، ایتالیا ۹۵۰ تن کمک به ارزش ۱۳ میلیون یورو و اردن کمکهای بشردوستانه شامل مواد غذایی و تجهیزات پزشکی ارائه کردند. در نهایت، اسپانیا در یک مرحله ۳۵ تن کمک به ارزش ۵۰۰ هزار یورو ارسال کرد.
در این نوشته برای همسانسازی حجم و مقدار کمکهای کشورها، واحد تن به عنوان معیار واحد، اتخاذ شده است. این کمکهای گسترده نشاندهندۀ حمایت بینالمللی گسترده از مردم آسیبدیدۀ شرق افغانستان است و ترکیبی از کمکهای نقدی، اقلام غذایی، تجهیزات پزشکی، سرپناه و تیمهای امدادی را شامل میشود تا پاسخی سریع و مؤثر به بحران انسانی داده شود.
همچنین شماری از بازرگانان افغانستانی مانند گروه عزیزی، بنیاد زلمی در پاکستان و دیگر نهادهای داخلی نیز کمکهای خود را ارائه کردهاند که جزئیات و آمار دقیقی از آنها در دسترس نیست.
چگونگی پاسخ کشورها به تقاضای کمک حکومت طالبان
کشورها در پاسخ به تقاضای کمک از سوی حکومت طالبان در زلزلۀ مهیب شرق افغانستان، طوری پاسخ مثبت و سریع دادند که این گمانه را ایجاد کرد که گویا، نوعی از رقابت دیپلماتیک نیز در امدادرسانی کشورها، وجود داشته است.
به طور کلی نحوۀ کمکرسانی این کشورها در دو دسته قابل تقسیم بندی است:
نحوۀ کمکرسانی کشورهای منطقه
کشورهای منطقه ازجمله ایران، پاکستان، ترکمنستان، چین، ازبکستان، قطر و دیگر کشورها بهسرعت کمکهای امدادی و اضطراری خود را ارسال کردند. این پاسخ مثبت میتواند دو نکتۀ اساسی را اثبات کند.
نکته نخست اینکه، زلزلۀ مهیب و تعداد بالای قربانیان، فوریت و ضرورت تسریع در ارسال کمک را ایجاب میکرد و کشورهای منطقه در این عمل خود مسائل انسانی را نسبت به مسایل سیاسی، اداری و دیپلماتیک در اولویت قرار دادند. دوم اینکه، به دلیل نزدیکی جغرافیایی، برای کشورهای همسایه، تأخیر در کمک به معنای افزایش آسیب است، بنابراین ارسال سریع کمک هم یک انتخاب عملگرایانه و هم انسانی بوده است.
نحوۀ کمکرسانی کشورهای فرامنطقه
مطابق گزارشها، برخی از کمکها، بهویژه کمکهای نقدی کشورهای غربی و اتحادیه اروپا، از طریق سازمان ملل یا نهادهای بینالمللی و نه مستقیم، به حکومت طالبان ارائه شد، این امر نشاندهندۀ چند نکته است:
- اول، خودداری این کشورها از کمکرسانی مستقیم به حکومت طالبان به نحوی بیانگر عدم تمایل مستقیم آنها به مشروعیتبخشی و یا رسمیت بخشی به حکومت طالبان است. به عبارت دیگر، این کشورها به نحوی مسائل بشردوستانه و اضطراری را با سازوکارهای سیاسی در آمیختند و نخواستند کمکهای خود را مستقیم به حکومتی بدهند که هنوز در نزد آنان به رسمیت شناخته نشده و دارای محدودیتهای حقوق بشری است.
- دوم، با این نگاه، رفتار این کشورها دارای پیام بینالمللی نیز است. یعنی اینکه با توجه به تحریمها و فشارهای بینالمللی بر حکومت طالبان، اکثر کشورهای غربی کمکها را از طریق سازمانهای بینالمللی میدهند تا این پیام را القا کنند که ما «به مردم کمک میکنیم، نه به حکومت طالبان».
با توجه به پیشینۀ نوع کمکهای کشورها به حوادث طبیعی و غیرمترقبه میتوان گفت که کمکهای بشردوستانه میتواند به صورت ابزار سیاست خارجی و قدرت نرم نیز استفاده شود. کشورهای منطقه و حتی کشورهای فرامنطقهای میتوانند با عنایت به سرعت و کیفیت کمکهایشان، موقعیت و نفوذ خود را نزد کشور و ملت آسیب دیده تقویت کنند. به عبارت دیگر، در بحرانهای انسانی، کشورهای کمککننده، همزمان به دنبال کمک واقعی به مردم و همچنین مدیریت پیام سیاسی خود هستند.
تحلیل رفتار کشورهای کمککننده
بررسی رفتار کشورهای کمککننده به زلزلهزدگان شرق افغانستان نشان میدهد که تصمیمهای آنها صرفاً ناشی از انگیزههای انساندوستانه نبوده، بلکه مجموعهای از عوامل راهبردی، دیپلماتیک و امنیتی نیز در این اقدامات نقش داشته است. کشورهای همسایۀ افغانستان، مانند ایران، پاکستان، چین و ترکمنستان، با توجه به روابط تاریخی، فرهنگی و امنیتی دیرینه، تمایل بیشتری به ارائۀ کمک نشان دادند، این کشورها نهتنها به نیازهای فوری انسانی پاسخ دادند، بلکه از فرصت استفاده کردند تا نفوذ و اعتبار سیاسی خود را در میان مردم افغانستان و نهادهای محلی نیز تقویت کنند. در واقع، ارائۀ کمک مستقیم به مناطق آسیبدیده، بهویژه از طریق اعزام تیمهای امدادی و ارسال محمولههای ملموس، به این کشورها امکان داد هم فوریت انسانی را پوشش دهند و هم وجهۀ مثبت خود را بهعنوان همسایهای حامی مردم افغانستان، تثبیت کنند.
کشورهای منطقهای و فرامنطقهای که به صورت غیرمستقیم از طریق سازمانهای بینالمللی کمک ارائه کردند، مانند اتحادیه اروپا، استرالیا و کرۀ جنوبی، رفتار متفاوتی داشتند، آنها با انتخاب مسیرهای غیرمستقیم، به دنبال حفظ خطوط دیپلماتیک و جلوگیری از مشروعیتبخشی مستقیم به حکومت طالبان بودند، در حالی که اهداف انسانی را نیز دنبال میکردند، این نوع اقدامها نشاندهندۀ یک تعادل دقیق میان ارزشهای بشردوستانه و ملاحظات سیاست خارجی است. علاوه بر این، برخی کشورها با ارسال محمولههای پزشکی، بیمارستانهای صحرایی و تجهیزات ضروری، در عین پاسخ فوری به بحران، سعی کردند نفوذ نرم و جایگاه راهبردی خود را در منطقه ارتقاء دهند.
رفتار کشورهای کمککننده را میتوان از منظر روابط بینالملل و نظریۀ «قدرت نرم» نیز تحلیل کرد؛ کمکهای بشردوستانه نه تنها به کاهش بحران انسانی کمک میکند، بلکه ابزاری برای تقویت تصویر مثبت و افزایش نفوذ دیپلماتیک است. این امر بهویژه برای کشورهای همسایهای که همواره بهدنبال امنیت مرزها و ثبات منطقهای هستند، اهمیت دارد. همچنین، کمکهای ملموس و مستقیم به مناطق آسیبدیده به عنوان نشانهای از تعهد عملی و حضور واقعی در افغانستان عمل میکند که میتواند در آینده بر مذاکرات اقتصادی، امنیتی و سیاسی تأثیرگذار باشد.
پیشبینی رفتار آیندۀ کشورهای کمککننده
با توجه به الگوهای رفتاری گذشته، میتوان پیشبینی کرد که کشورهای کمککننده در آینده نیز با انگیزههای مشابه به درخواستهای بشردوستانۀ افغانستان پاسخ خواهند داد. کشورهای همسایه احتمالاً همچنان از طریق کمکهای مستقیم و ملموس، نفوذ خود را در مناطق آسیبدیده حفظ خواهند کرد و با این اقدامها، روابط فرهنگی، اقتصادی و امنیتی خود را مستحکم میکنند.
کشورهای فرامنطقهای نیز با ادامۀ ارسال کمک از طریق نهادهای بینالمللی، تلاش خواهند کرد هم تعهد بشردوستانۀ خود را نشان دهند و هم خطوط دیپلماتیک و فشارهای بینالمللی را مدیریت کنند.
رفتارهای اخیر میتواند بهعنوان شاخصی برای درک نحوۀ تعامل آیندۀ کشورهای مختلف با حکومت طالبان نیز تلقی شود؛ کشورهایی که به کمکهای مستقیم و سریع تمایل نشان دادند، احتمالاً در آینده نیز نقش فعالتری در طرحهای توسعهای، امدادی و حتی مذاکرات اقتصادی خواهند داشت. در حالی که کشورهای دارای رویکرد غیرمستقیم و تأکیدکننده بر چارچوبهای بینالمللی و سازمانهای جهانی، احتمالاً رویکرد محتاطانه خود را در تعاملات دیپلماتیک ادامه خواهند داد.

جمعبندی
کمکهای بینالمللی به افغانستان پس از زلزلۀ اخیر، نمونهای شاخص از تعامل میان انگیزههای انسانی و اهداف راهبردی است، این اقدامها نه تنها فوریتهای انسانی را پوشش میدهند، بلکه بازتابدهندۀ منافع ژئوپلیتیک، نفوذ نرم و راهبرد دیپلماتیک کشورهای مختلف در منطقه و جهان هستند. تحلیل دقیق این رفتارها نشان میدهد که در آینده نیز کمکهای بشردوستانه میتواند هم بهعنوان ابزار سیاست خارجی و هم بهعنوان پاسخ به نیازهای واقعی مردم افغانستان عمل کند. درک این الگوها برای پیشبینی تعاملات آینده با حکومت طالبان اهمیت راهبردی دارد.
در کل، پاسخ اولیۀ کشورهای مختلف مثبت و فوری بوده است، اما شکل، مسیر و مقدار کمکها با معیارهای سیاسی، دیپلماتیک و رقابت منطقهای تنظیم شده است. زیرا معمولاً در بحرانهای انسانی، کشورها همزمان به دنبال کمک واقعی به مردم و همچنین مدیریت پیام سیاسی خود هستند.
برای ارتقای کارآمدی کمکهای بشردوستانه و بازسازی در افغانستان، تقویت همکاریهای منطقهای ضروری است؛ زیرا بحرانهای طبیعی مانند زلزله معمولاً پیامدهای فرامرزی دارند و تنها از طریق هماهنگی میان کشورهای همسایه میتوان به توزیع سریعتر و عادلانهتر منابع دست یافت. در کنار آن، صیانت از استقلال و بیطرفی سازمانهای بینالمللی اهمیت بنیادین دارد؛ چرا که تجربههای گذشته در افغانستان و دیگر مناطق نشان داده است که سیاسیکردن امدادرسانی نهتنها اعتماد مردم را کاهش میدهد، بلکه روند امدادرسانی و بازسازی را نیز کُند میکند.
از سوی دیگر، افزایش آمادگی در برابر بحرانهای طبیعی آینده ضرورتی اجتنابناپذیر است. زیرا افغانستان در کمربند زلزلهخیز و آسیبپذیر از نظر تغییرات اقلیمی قرار دارد و تنها از طریق سرمایهگذاری در زیرساختهای مقاوم، آموزش نیروهای محلی و ایجاد سازوکارهای پاسخ سریع، میتوان خسارات انسانی و اقتصادی را به حداقل رساند.