مقدمه
مطالعات شرق | در 18 آذر جاری، سه جریان سیاسی مخالف حکومت طالبان شامل «شورای عالی مقاومت ملی برای نجات افغانستان»، «مجمع ملی برای نجات افغانستان» و «حرکت ملی برای صلح و عدالت» طی یک نشست وبیناری، با اعلام موجودیت ائتلاف «همصدایی ملی برای آیندۀ افغانستان» و انتشار اعلامیۀ مشترک، طرح واحدی را برای رسیدن به «صلح پایدار و عبور از بحران جاری در افغانستان» اعلام کردند. آنها همچنین برای «رسیدن به صلح پایدار و استقرار نظام مشروع در چارچوب فرهنگ و مبانی ملی اسلامی» در این کشور، از حکومت طالبان نیز برای پیوستن به این محور، دعوت کردهاند.
با توجه به این که این نوع کنشگری سیاسی در چه مختصات و شرایط منطقهای در حال شکلگیری است، میتوان به تحلیل برخی لایههای زیرین این رفتار اشاره کرد.
«ائتلاف همصدایی ملی»؛ برداشتها و تحلیلها
بحران مزمن و چندلایۀ افغانستان، تاکنون ناکارآمدی اغلب راهحلها را آشکار ساخته است. این امر، ارائهدهندگان طرحها و توصیههای جدید را نیز محتاط و نگران میسازد. از سوی دیگر، در غیاب ابتکارهای واقعبینانه و فراگیر، فقدان کنشگری سیاسی نیز بر عمق و پیچیدگی مسئلۀ افغانستان میافزاید. در چنین بستری، ابتکار جدید «ائتلاف همصدایی ملی» با این واقعیت مواجه خواهد شد که برای پرهیز از شعارزدگی و بیعملی، ناگزیر باید ابتدا به سمت گفتمانسازی در راستای همپذیری ملی و سپس ارائه طرحهای عملی گام بردارد.
از این منظر، در رابطه با تحلیل رفتار اپوزیسیون طالبان در تشکیل ائتلاف جدید، میتوان به برداشتهای زیر اشاره کرد:
اذعان ضمنی به بنبست راهحلهای نظامی در افغانستان
در برخی مقاطع، روند ساختارسازی سیاسی در افغانستان نه از مسیر تفاهم و توافقهای سیاسی بلکه از دهانۀ لولۀ تفنگ شکلگرفته است. با توجه به چنین پیشینهای، این نگرانی وجود داشت که اکنون نیز بهویژه بعد از بروز درگیری و تشدید منازعۀ پاکستان و حکومت طالبان، مخالفان طالبان نیز شرایط منطقهای را برای توسل به گزینۀ نظامی مناسب ببینند و برای مبارزه، سلاح به دست گیرند. اما اکنون اپوزیسیون طالبان که با وجود توان نسبی سیاسی و اجتماعی، فاقد ظرفیت نظامیِ میدانیِ مؤثر و سازماندهی لازم برای نبرد با طالبان است، عملاً این واقعیت را درک کرده و پذیرفته است که نباید خود را در «بنبست نظامی» گرفتار کند.
پذیرش راهحل مذاکرۀ فراگیر بینالافغانی
شیوۀ انتقال قدرت سیاسی در افغانستان معاصر که در مقاطعی با کودتا یا مداخلۀ خارجی همراه بوده است، عملاً روندهای سیاسی در این کشور را به بنبست کشانده است. برای حصول به خرد جمعی و خروج از این بنبست مزمن سیاسی، نوعی «گفتگوی ملی» لازم است. معمولاً «آشتی ملی» از درون مذاکرات جمعی و فراگیر بیرون میآید. علاوه بر این، چون حکومت طالبان بهرغم تمام تلاشها و دستاوردها در برخی حوزهها، هنوز نتوانسته است جامعۀ بینالمللی را برای «شناسایی رسمی» خود، قانع کند و درگیری با حکومت طالبان نیز افغانستان را درگیر جنگ داخلی و تبعات مخرب آن میکند، مخالفان طالبان ناگزیر از انتخاب مسیرهای سیاسی مسالمتآمیز برای پیگیری مطالبات خود در افغانستان هستند.
معرفی یک آدرس سیاسی مشخص
به نظر میرسد علاوه بر دلایل قومیتی و ایدئولوژیک، یکی از دلایل مهمی که اساساً حکومت طالبان، مخالفان سیاسی خود را در روند دولتسازی جدید در نظر نمیگیرد و وزن خاصی برای آنها قائل نیست، پراکندگی و رقابتهای آشکار و پنهان احزاب و گروههای مخالف است. از این منظر، به باور مخالفان، ایجاد یک «صف واحد سیاسی همسو»، برای طرح مطالبات از حکومت طالبان ضروری است؛ وحدت سیاسیای که از سوی رهبران سیاسی مخالف به عنوان بدیلی برای تداوم تنش و پراکندگی مطرح شده است.
بازیابی نفوذ اجتماعی رهبران در بدنۀ جامعه
رهبران سیاسی حاضر در این ائتلاف بهرغم تمام ذهنیتهای منفی و حواشی سیاسی که در مورد آنها مطرح میشود، به طور تاریخی از ظرفیت قومی و اجتماعی برای جریانسازی سیاسی در افغانستان برخوردار بودهاند. اکنون نیز تصور این است که این رهبران، هنوز هم توانایی اجماعسازی و جریانسازی در بین نیروهای اجتماعی- سیاسی داخلی را دارند و به عنوان یکی از مهمترین پیشرانهای تحولات افغانستان از طرف بازیگران خارجی، نیز پذیرفته شدهاند. اکنون آنها ناگزیرند برای احیای ظرفیتها و عقبۀ اجتماعیشان، اعتماد اجتماعی به خود را بازسازی کنند. به نظر میرسد، اعضای ائتلاف همصدایی تصور میکنند از طریق ایدهها و اقدامهای جدید سیاسی میتوانند نفوذ اجتماعی خود را بازیابی کنند.
همدیگرپذیری و تلاش برای «صلح پایدار»
در فرهنگ سیاسی افغانستان، انطباق رقابتهای سیاسی بر شکافهای قومی- اجتماعی، همواره کنش سیاسی و اجتماعی را هزینهزا و حتی خشونتبار کرده است. در چنین بستری، روند دولتسازی پایدار و مسالمتجویانه نیازمند مشارکت فراگیر و مؤثر تقریباً همه نیروهای اجتماعی افغانستانی است. بر این اساس، ائتلاف جدید هم خودش باید برای همدیگرپذیری ممارست کند و هم دیگران را به این روند دعوت نماید.
نتیجهگرایی و تبدیل ایدههای سیاسی به عمل سیاسی
سیاستورزی بدون پشتوانۀ عملگرایی و کارآمدی که معمولاً به ورطۀ شعارزدگی فرو میافتد، همواره نخبگان و جامعۀ افغانستان را از عمل سیاسی ناامید و گریزان ساخته است. گاهی این وضعیت، در غیاب یک نقشۀ راه مشخص و مدون، بدبینی تاریخی انباشته شده در حافظۀ جمعی مردم افغانستان را تحریک نموده و شکاف و تقابل جامعه و رهبران سیاسی را تشدید میکند. اگر تلاش جریان همصدایی در دورۀ گذار کنونی در افغانستان با عمل سیاسی هدفمند و معطوف به نتیجه، به اصلاح چنین روند معیوبی منجر شود، میتواند امیدبخش باشد.
بازطراحی ساختار سیاسی مشروع و فراگیر
گرچه حکومت طالبان، نظام «امارت اسلامی» را هم مشروع و هم مردمی میداند اما این مشروعیت داخلی با پذیرش و رسمیت یافتن بینالمللی همراه نشده است. لذا همچنان به طرق مختلف فشارهای سیاسی، نظامی و اقتصادی بر حکومت طالبان وارد میشود. در این شرایط، مخالفان طالبان نیز تلاش دارند از طریق ائتلافسازی، در هرگونه روند اصلاح و تعدیل ساختار سیاسی طالبان، سهم و نقش داشته باشند.
تلاش رهبران برای ترمیم شکاف نسلی
یکی از نکات برجسته در واکنشها به اعلام موجودیت ائتلاف همصدایی، انتقاد نسل جوان افغانستان از رهبران سنتی و روزآمد نبودن عملکرد آنهاست. نسل نو خواستار برنامههای عملی و رهبریهای جدید برای افغانستان است که البته بخشی از تحقق این مطالبه از مسیر تجارب و اعتبار رهبران سنتی امکانپذیر است.
واکنش احتمالی حکومت طالبان
اعلامیۀ ائتلاف همصدایی، سران طالبان را درباره «خواستههای برحق مردم افغانستان در خصوص بازگرداندن حاکمیت ملی به مردم، حل بحران کنونی از مسیر گفتوگوهای بینالافغانی، و رعایت کامل حقوق بشر، بهویژه حقوق زنان» به پاسخگویی مسئولانه فراخوانده و هشدار داده که «در غیر آن، مطابق داوری تاریخ، با پیامدهای سنگین مواجه خواهند شد».
به نظر میرسد، بهرغم طرح مطالبات جدی و ساختارشکن از سوی اپوزیسیون طالبان، این حکومت با در نظر داشت همۀ ملاحظات سیاسی و منطقهای از موضع بالاتر واکنش نشان خواهد داد تا پیام ضعف و برآشفتگی به بیرون ارسال نشود. از سوی دیگر، اپوزیسیون طالبان نیز اکنون اهرم فشار میدانی و ضمانت اجرایی برای پیگیری مطالبات خود از حکومت طالبان ندارد. با این اوصاف، چنانچه کشورهای منطقه بهویژه همسایگان افغانستان از این ائتلاف حمایت کنند و برای گشودن باب تعامل بین اپوزیسیون و حکومت طالبان وساطت کنند، میتواند روزنۀ امیدی برای آغاز روند مذاکره بینالافغانی باشد.
موانع و محدودیتها
در حال حاضر، به نظر میرسد، موانع ساختاری مهمی فراروی هرگونه کنشگری سیاسی جدید در افغانستان وجود دارد. با توجه به اعمال حاکمیت سراسری طالبان در افغانستان، مدیریت قابل توجه فشارهای بیرونی و عملگرایی کشورهای منطقه برای تعامل با حکومت طالبان، احتمالاً طالبان حکومت خود را تثبیت شده و فرایند انتقال قدرت سیاسی را نیز خاتمه یافته تلقی میکند. لذا ممکن است به ابتکارهای سیاسی جدید بها ندهد.
وجود سابقۀ غمانگیز ائتلافهای سیاسی در فرهنگ سیاسی افغانستان، بیش از هر چیز پایداری و بقای ائتلاف همصدایی را نیز تهدید میکند. این بدین معناست که در افغانستان فراتر از همصدایی، همدلی و همفکری نیاز است و تکرار جمعهای سیاسی بیاثر، یأسآور خواهد بود. باید از کلمات عبور کرد و باور را در عمل نشان داد. گرچه «کنش جمعی» در افغانستان به شدت شکننده بوده اما زمانی که تهدیدات بنیان برافکن ظهور کند، غیرممکن نیست. عدم همراهی حزب جمعیت اسلامی افغانستان با جریان همصدایی ملی و انتشار اعلامیۀ خروج این حزب از «شورای عالی مقاومت ملی برای نجات افغانستان» در 19 آذر جاری نمونهای از این شکنندگی است. برخی تحلیلگران، ائتلاف همصدایی را «جمع اضداد» نامیدهاند اما گاهی شرایط سیاسی و امنیتی به حدی سخت میشود که هویتهای مختلف را در یک کشور به اجبار گرد هم میآورد.
با توجه به تجارب سیاسی و نظامی تلخ نیم قرن اخیر در افغانستان، معمولاً طرحهای جدید برای آیندۀ افغانستان ابتدا با واکنش منفی و عدم اعتماد افکار عمومی مواجه میشود. در رابطه با ائتلاف همصدایی نیز تاحدودی همین نوع واکنش مشاهده میشود و لذا یکی از چالشهای فراروی این ائتلاف، این خواهد بود که رهبران سیاسی برای اقناع و جلب اعتماد افکار عمومی افغانستان و منطقه راه سختی در پیش دارند.
جمعبندی
در نگاه نخست، ائتلاف همصدایی فارغ از نوع نتایج و تبعات احتمالی، گامی نو برای کمک به تصحیح و تکمیل روند بسیار دشوار دولتسازی در افغانستان کنونی محسوب میشود. درحالی که شرایط منطقهای و فشارهای وارده بر حکومت طالبان، دورنمای نامطمئنی را برای افغانستان ترسیم میکند، اگر ائتلاف همصدایی با جدیت و صداقت به دنبال گفتگوهای سیاسی بینالافغانی باشد، فرصت خوبی برای رهبران حکومت طالبان است تا گزینههای جدیدی را بیازمایند.
با توجه به این که برخی از رهبران ائتلاف همصدایی با ج.ا.ایران تعامل دارند و همواره ایران به طور مستقیم متأثر از تحولات داخلی افغانستان بوده و در چند سال گذشته نیز سیاست تعامل با حکومت طالبان، مبنای تمام رفتارهای ج.ا.ایران در قبال طالبان بوده است، به نظر میرسد، ابتکار جدید مخالفان طالبان برای اتکا و اعتماد به رویکردهای سیاسیِ گفتگومحور با حمایت ایران مواجه خواهد شد و در این مسیر اگر ج.ا.ایران بتواند بین ائتلاف جدید مخالفان و حکومت طالبان باب گفتگو بگشاید، گام مؤثری برای شکلدهی به روندهای جدید در منطقه خواهد بود.




















