مقدمه
مطالعات شرق | صحنه و محیط افغانستان پساخروج آمریکا از این کشور که یک جزء مهم آن بازگشت مجدد طالبان به قدرت بود، فرصتها و افقهای تازهای برای بازیگران منطقهای و جهانی بهوجود آورد. در این فضای جدید، قدرتهای منطقهای و جهانی بهویژه روسیه راهبرد خود را در قبال افغانستان بازتعریف و بازترسیم کردهاند. هر چند روسیه قبل از خروج آمریکا، راهبرد نزدیکی غیرحساسیتبرانگیز به طالبان را از طریق مکانیسم «فرمت مسکو» اتخاذ کرده بود اما پس از خروج آمریکا و به قدرت رسیدن مجدد طالبان در افغانستان، راهبرد تعامل کنترلشده را روی دست گرفت. با وجود این نشانههای عینی گویای افزایش سرعت روند تعامل روسیه با حکومت طالبان است که دلالت بر ارتقای راهبرد روسیه دارد.
اینکه فضای جدید چه فرصتهایی برای روسیه در افغانستان به ارمغان آورده و در پاسخ به آن، روسیه چه راهبردی اتخاذ کرده و مبتنی بر چه اهداف و با کدام مکانیسمها آن را دنبال میکند، مسائلی است که در این جستار مورد بررسی قرار میگیرد.
فرصتسازی فضای جدید در افغانستان برای روسیه
فرصتهای بهوجود آمده برای روسیه در افغانستان از سه منظر قابل بررسی است:
- نخست خروج آمریکا از افغانستان،
- دوم، رویکردها و رفتار جذاب طالبان
- و سوم نادیدهانگاری افغانستان در دستگاه سیاست خارجی ترامپ.
از منظر اول، همان گونه که شکست و فروپاشی شوروی، آسیای مرکزی را به عنوان یک هدیه ژئوپلیتیکی در اختیار آمریکا قرار داد، شکست و خروج آمریکا از افغانستان نیز در حکم یک هدیه ژئوپلیتیکی برای روسیه بود. با اینکه روسیه در ابتدا با حضور آمریکا در افغانستان موافقت کرد و حتی باب همکاری را گشود اما آمریکا هیچگاه به روسیه فرصت نداد تا در افغانستان آنچنان که منافعش ایجاب میکرد نقشآفرینی کند. حتی زمانی که روابط روسیه و آمریکا در زمان ریاست جمهوری جورج بوش به بالاترین سطح خود رسیده بود، بازهم آمریکا با هرگونه حضور روسیه در افغانستان مخالف بود. روابط روسیه با دولت گذشتۀ افغانستان تحت حضور آمریکا تشریفاتی و در سطح روابط اقتصادی بود.
گذشته از این، در چند سال اخیر حضور آمریکا در افغانستان و افزایش تحرکات مرموز داعش در افغانستان آن هم در ولایتهای شمالی این کشور، روسها را بیشتر هراسان کرد زیرا فرض غالب در دستگاههای اطلاعاتی روسیه این بود که در پشت پردۀ قضیه داعش، آمریکا قرار دارد. بنابراین خروج آمریکا از افغانستان فرصت بازیگری را برای روسیه در افغانستان فراهم کرد.
بر اساس منظر دوم، رویکرد متفاوت طالبان نسبت به گذشته یک عامل فرصتساز برای روسیه قلمداد میشود. هر چند روسیه مدتی قبل از خروج آمریکا از افغانستان از طریق فرمت مسکو مراوداتی با طالبان برقرار کرده بود اما بهشدت نگران خروج غیرمسئولانۀ آمریکا از افغانستان بود. در واقع با اینکه روسیه در سالهای پایانی حضور آمریکا در افغانستان به منتقد جدی حضور آن کشور در افغانستان تبدیل شده بود اما با وجود آن، نگران فضای پساخروج آمریکا از افغانستان بود. طبق برداشت روسها، خروج غیرمسئولانۀ آمریکا از افغانستان احتمالاً بار دیگر این کشور را به یکی از کانونهای اصلی تروریسم تبدیل کند. برعکس این برداشت و پیشبینی، پس از خروج آمریکا از افغانستان، طالبان توانست با برقراری نظم و امنیت در سراسر افغانستان از طریق اعمال حاکمیت یکپارچه، مهمترین دغدغۀ امنیتی روسیه را برطرف کند. افزون بر این، طالبان با مبارزۀ جدی و پیگیر، هستهها و کانونهای اصلی داعش را در افغانستان متلاشی کرد و قدرت عملیاتی این گروه را تقریباً به صفر رساند.
بحث سومی که میدان افغانستان را بیشتر در اختیار روسیه قرار داده است، عدم توجه ترامپ به افغانستان و نادیده گرفتن این کشور به عنوان یک مسئله مهم در سیاست خارجی آمریکا است. با اینکه آمریکا از افغانستان خارج شد اما دولت جو بایدن با تخصیص بستههای کمک، حکومت طالبان را بهصورت غیرمستقیم همچنان در مدار عملیاتی خود قرار داده بود. این موضوع فرضیه وابستگی طالبان به آمریکا و اتحاد پنهان میان آنها را برجسته کرد و روسیه را واداشت تا با حفظ فاصله لازم وارد تعامل محدود با طالبان شود. برگشت ترامپ به کاخ سفید و قطع کمکها به افغانستان نادیده انگاری افغانستان در سیاست خارجی آمریکا را محرز کرد و نشان داد که ترامپ علاقه چندانی به درگیر شدن در قضیه افغانستان ندارد. این موضوع بیشتر از هر عامل دیگری انگیزه و فضای لازم را در اختیار روسیه قرار داد تا بدون مزاحمتِ آمریکا، وارد تعامل مستقیم با حکومت طالبان شود.
ماهیتشناسی راهبرد روسیه در قبال طالبان
چنانچه در مقدمۀ این بحث روشن شد، روسیه همگام با مقتضیات سیاسی و امنیتی، راهبردهای متنوعی در قبال حکومت طالبان روی دست گرفته است. تا قبل از خروج آمریکا از افغانستان روسیه از طریق فرمت مسکو راهبرد نزدیکی غیرحساسیتبرانگیز را به منظور برقراری تماس با طالبان روی دست گرفت. این راهبرد پس از خروج آمریکا از افغانستان به راهبرد تعامل کنترلشده، ارتقا یافت. با توجه به عواملی که در فوق اشاره شد، روسیه برای گسترش مناسبات و افزایش سطح تعاملات با حکومت طالبان، راهبرد جدیدی را که میتوان آن را «راهبرد تقویت روابط» نامید روی دست گرفت.
راهبرد جدید بر پایۀ عملگرایی روسیه و مطابق واقعیتهای میدانی در افغانستان طوری طراحی شده که روسیه را به شکل تدریجی وارد تعامل گستردهتر و عمیق با حکومت طالبان میکند. حذف طالبان از لیست گروههای ممنوعۀ روسیه اقدامی در همین راستا قلمداد میشود. این اقدام مسکو تمام موانع قانونی را که اجازه نمیداد روسیه وارد تعاملات گسترده با حکومت طالبان شود بر طرف میکند. بر پایۀ این اقدام حکومت طالبان اجازه مییابد که بدون موانع ساختاری با روسیه وارد تعاملات گسترده سیاسی، اقتصادی و حتی امنیتی شود.
در واقع روسیه با دعوت از مقامهای بلندپایۀ طالبان و قرار دادن پرچم طالبان در کنار پرچمهای دیگر کشورها که پس از به قدرت رسیدن طالبان اولین مورد است علاوه بر این که نشان داد آن کشور، طالبان را نهتنها به عنوان یک واقعیت مسلط در افغانستان پذیرفته بلکه همچنین نشان داد که روسیه روندی را روی دست گرفته که منجر به پذیرش رسمی طالبان بهعنوان حاکمیت رسمی افغانستان میشود. به بیانی دیگر رفتارشناسی روسیه در قبال حکومت طالبان گویای آغاز روندی تدریجی است که منتج به شناسایی حکومت این گروه، توسط روسیه خواهد شد.
اهداف راهبردی روسیه در افغانستان
راهبردها معمولاً براساس اهداف کشورها صورتبندی میشوند. چنانچه تشریح شد، روسیه تا قبل از خروج آمریکا از افغانستان برای برقراری تماس با طالبان راهبرد تماس با طالبان روی دست گرفت. پس از خروج آمریکا از افغانستان راهبرد تعامل کنترل شده را اختیار کرد اما بهتدریج با توجه به پایایی ثبات در افغانستان از طریق مدیریت سالم اوضاع توسط طالبان که فرصتهای سیاسی- امنیتی، ژئوپلیتیکی و اقتصادی برای روسیه فراهم کرده است، ایجاب میکرد که روسیه راهبرد خود را در افغانستان بازنگری کند. روسیه طیف گستردهای از موضوعهای سیاسی، امنیتی، ژئوپلیتیکی و اقتصادی را در افغانستان دنبال میکند.
در نگاه امنیتیِ روسیه، طالبان دیگر یک تهدید نیست بلکه یک فرصت است. طالبان طی چهار سال حاکمیت بر افغانستان ثابت کرد که میتواند به عنوان یک همکار، نگرانیهای امنیتی روسیه را از ناحیۀ افغانستان رفع کند. مبارزۀ جدی طالبان با داعش، سیاستهای مقابلهجویانۀ طالبان با کشت مواد مخدر و کنترل دیگر عوامل تهدیدکنندۀ امنیت و منافع ملی روسیه و شرکای منطقهای آن، جایگاه طالبان را در قامت یک شریک برای روسیه ارتقا داده است. بنابراین مهمترین هدف امنیتی روسیه در راهبرد جدید، تشریک مساعی با طالبان برای مبارزۀ موثرتر با عوامل امنیتیساز حوزۀ منافع روسیه است.
از منظر ژئوپلیتیکی چنانچه قبلاً بیان شد، افغانستان همانند یک هدیۀ ژئوپلیتیکی برای روسیه است که نباید فرصت اشراف بر آن را از دست داد. نزدیکی با طالبان از منظر ژئوپلیتیکی کمک میکند که روسیه علاوه بر پر کردن جایگاه غرب در این کشور، جایگاه خود را در معادلات ژئوپلیتیکی بهعنوان یک بازیگر کلیدی تثبیت کند و پیوند ژئواستراتژیکی میان آسیای مرکزی و آسیای جنوبی بهوجود آورد. همچنین تعامل نزدیک با طالبان میتواند در مقابل رشد روزافزون چین در منطقه نیز موازنه ایجاد کند.
در حوزۀ اقتصادی، راهبرد جدید کمک میکند که روسیه اهداف منتوع و چندوجهی را در افغانستان دنبال کند. به لحاظ صادرات، افغانستان بازار قابل توجهی برای روسیه است؛ روسیه میتواند سهم ارزشمندی در طرحهای ترانزیت انرژی عبوری از افغانستان و احداث خطوط آهن در آن کشور داشته باشد. همچنان منابع سرشار معدنی افغانستان فرصتهای بزرگ سرمایهگذاری فراروی سرمایهگذاران روسی گشوده است.
گذشته از این، طالبان بارها از روسیه دعوت کرده که در بازسازی زیرساختها که برخی از بزرگترین آنها قبلاً توسط روسها ساخته شدهاند، مشارکت داشته باشد.
ابزارهای روسیه در راهبرد جدید
میزان موفقیت هر راهبردی بستگی به ابزارهایی دارد که برای عملیاتی شدن آن بهکار گرفته میشود. رفتارشناسی روسیه نشان میدهد که آن کشور به شکل ترکیبی طیف گستردهای از ابزارهای سیاسی- دیپلماتیک، اقتصادی، حقوقی و فرهنگی را در راهبرد جدید خود روی دست گرفته است. در حوزۀ دیپلماتیک روسیه در دو فرمت چندجانبه و دوجانبه ابزارهای متعددی روی دست گرفته است
. اولین ابزار روسیه «فرمت مسکو» است که آنرا قبلاً طراحی کرده و کارکردهای مثبتی نیز از آن گرفته است. نمونۀ دیگر «گروه بینالمللی تماس» است که روسیه از آن برای ایجاد تعامل نزدیک با طالبان بهره میبرد. همچنین روسیه از جمله کشورهایی است که خواستار دعوت از طالبان به عنوان ناظر به «نشستهای شانگهای» شده است.
در سطح دوجانبه، روسیه از جمله کشورهایی است که بیشترین سفر مقامهای طالبان به آن صورت گرفته و در مقابل مقامهای روسی نیز چندین بار به کابل سفر داشتهاند که از جمله سفر «سرگئی شویگو»، دبیر شورای امنیت ملی آن کشور قابل ذکر است. همچنین گفته میشود که بهتازگی روسیه حاضر به پذیرش نمایندۀ طالبان در مقام سفیر، در مسکو شده است که در صورت تحقق آن، روابط دو کشور عملاً تا مرز رسمی ارتقا خواهد یافت.
در حوزۀ اقتصادی روسیه ابزارهای متنوعی برای نزدیک شدن به حکومت طالبان در اختیار دارد. گذشته از صادرات کالاهای ضروری مانند گندم و نفت جدیداً اولین قرار داد میان دو کشور در زمینۀ استخراج نفت توسط یک شرکت روسی در افغانستان به امضاء رسیده است. همچنین به تازگی گفتگوها میان دو طرف برای استفاده از ارزهای ملی به جای دلار در معاملات تجاری نیز صورت گرفته است.
در زمینۀ حقوقی، روسیه با حمایت قاطع از طالبان در مقابل قطعنامههای پیشنهادی از سوی کشورهای غربی در شورای امنیت ایستاده است. همچنین مقامهای روسی در پلتفرمهای متعدد بینالمللی رضایت خود را از حاکمیت طالبان به اشکال گوناگون بیان داشتهاند.
در حوزۀ اجتماعی و رسانهای نیز روسها فعالیتهای گستردهای برای نشان دادن چهرۀ سالم از حاکمیت طالبان در افغانستان دارند. مرور اخبار مرتبط با افغانستان در رسانههای روسی بیانگر استفادۀ روسیه از این ابزار قدرتمند و بانفوذ در نشان دادن اوضاع مطلوب از افغانستان و نیز نشان دادن حسن نیت سیاستهای روسیه در قبال حکومت طالبان است.
جمعبندی
خروج آمریکا از افغانستان بزرگترین رویدادی بود که زمینه را برای چرخش اساسی راهبردهای روسیه در افغانستان فراهم کرد. روسیه که با نظارت بر افغانستان و با استفاده از ابزارهای دیپلماتیک، خود را آمادۀ تغییرات در افغانستان کرده بود، در پساخروج آمریکا، راهبردهای جدید را روی دست گرفت.
در راهبرد اول که ناشی از عدم اطمینان از ناحیه افغانستان بود، روسیه تعامل محدود و کنترلشده را در مقابل طالبان اعمال کرد. دو وضعیت مهم یکی عدم تمایل ترامپ به قضیۀ افغانستان و دیگری ارسال سیگنالهای اطمینانبخش از سوی طالبان، روسیه را مجاب به بازنگری راهبرد خود در مقابل افغانستان کرد. برای افزایش بهرهمندی از فرصتهایی که افغانستان برای روسیه فراهم کرده است، مسکو راهبرد خود را به «تقویت روابط با حکومت طالبان» ارتقا بخشیده است.
مسکو میتواند از طریق راهبرد جدید به مهمترین اهداف امنیتی، اقتصادی و ژئوپلیتیکی خود نائل آید. اما اینکه آیا روسیه حکومت طالبان را به رسمیت خواهد شناخت یا خیر، هنوز جای تأمل دارد. در این زمینه فرض غالب این است که روسیه در شناسایی رسمی زودهنگامِ حکومت طالبان احتیاط خواهد کرد. اگرچه سطح مبادلات روسیه با طالبان همانند شناسایی رسمی ارتقا یافته و استفاده از طیف گستردهای از ابزارها گویای جهتگیری بلندمدت مسکو به سوی عادیسازی روابط است اما به احتمال زیاد مسکو شناسایی حکومت طالبان را به تصمیم جمعی و توافق شرکای منطقهای موکول خواهد کرد. از نگاه مسکو تأمین اهداف راهبردی آن کشور بدون شناسایی رسمی حکومت طالبان هم قابل حصول بوده و خللی به آنها وارد نمیشود.