مقدمه
مطالعات شرق | در 25 دسامبر 2015، زمانی که نارندرا مودی از سفر رسمی خود به افغانستان، باز میگشت، هواپیمای جت بویینگ 777 حامل وی و همراهانش، فرودی غیرمنتظره در فرودگاه لاهور پاکستان داشت. وی در فرودگاه علامۀ اقبال لاهوری، مورد استقبال نواز شریف، نخستوزیر وقت پاکستان قرار گرفت. دو نخستوزیر از آنجا به منطقۀ رایوند در حومۀ لاهور عزیمت کردند تا نخستوزیر هند، فرصت این را بیابد تا در رایوند زیبا و در اقامتگاه باشکوه خانوادگی شریف، در جشن تولد نخستوزیر پاکستان شرکت کند. مودی در این دیدار، ضمن تبریک تولد نواز شریف، دربارۀ روابط دوجانبه و مسائل مهم منطقهای گفتوگو کرد. این اقدام، یک حرکت دیپلماتیک غیرمنتظره بود که بسیاری را شگفتزده کرد. همچنین، این سفر پس از دیدار غیررسمی مودی و شریف در نشست تغییرات اقلیمی در پاریس انجام شد، که نشانهای از تلاش برای بهبود روابط بین دو کشور بود.
صرفنظر از رویاروییهای نظامی متعدد بین دو کشور که موجب تعمیق خصومت شده بود، پارهای از حوادث تروریستی در قلمرو دو سرزمین، بدبینیها را بین این دو همسایۀ جنوب آسیایی تشدید کرده بود. این در حالی بود که دهلینو و اسلامآباد، یکدیگر را متهم به عاملیت این رخدادها میکردند. با این همه، استقبال از نارندرا مودی در لاهور، فروغی از امید را پدیدار ساخت. نشانههایی از انتظار برای بهبود این دو همسایۀ خویشاوند پس از این سفر پدیدار شد، اما چه کسی فکر میکرد که روند رخدادهای سالهای بعد، همه امیدها را بر باد دهد؟
روند فزایندۀ تنشهای دوجانبه
سالهایی که در پی 2015 آمدند، بینشان از تلخیها بین این دو همسایه نبودند. در سال 2019، هند پس از لغو وضعیت ویژۀ کشمیر، نیروهای بیشتری به منطقه اعزام کرد که با واکنش نظامی پاکستان همراه شد. در 2019-2020 در نقطۀ مرزی کارگیل، تنش بین دو کشور بالا گرفت و به درگیری نظامی کوچکی منتهی گشت اما آتش، چندان شعلهور نگردید. در 14 فوریه 2019، یک بمبگذار انتحاری، کاروان نیروهای امنیتی هند را در منطقۀ پولواما در کشمیر تحت کنترل هند هدف قرار داد. این حمله، منجر به کشته شدن ۴۶ نفر از نیروهای پلیس ذخیرۀ مرکزی هند شد. هند، پاکستان را به حمایت از این گروه متهم کرد و وعدۀ انتقام داد. در واکنش به حملۀ پولواما، هند، حملۀ هوایی گستردهای را علیه یک اردوگاه آموزشی جیش محمد در بالاکوت پاکستان انجام داد. هند ادعا کرد که این حمله، باعث نابودی زیرساختهای تروریستی شد، اما تصاویر ماهوارهای نشان داد که خسارات وارده، محدود بوده است. این اولین بار از سال ۱۹۷۱ بود که هند، حملهای هوایی در خاک پاکستان انجام داد.
یک روز پس از حملۀ بالاکوت، پاکستان با انجام حملات هوایی در کشمیر تحت کنترل هند پاسخ داد. در این درگیریها، پاکستان یک جت جنگندۀ هندی را سرنگون کرد و خلبان آن را به اسارت گرفت. وی چند روز بعد آزاد شد. این دو حادثه، باعث افزایش تنشهای دیپلماتیک و نظامی میان هند و پاکستان شد و جهان را، نگران احتمال وقوع یک جنگ گسترده میان این دو کشور کرد. اما باز هم با مدیریت سیاستمداران دو کشور همسایه، تنش بهوجودآمده، مهار شد و به کشاکش سهمگینی منجر نگردید. اما لازم است به یاد داشته باشیم که اقدام دولت بی جی پی هند در لغو مادۀ 370 قانون اساسی، نقطۀ عطفی در مناسبات سیاسی هند و پاکستان را رقم زد.
در ۵ اوت ۲۰۱۹، دولت هند به رهبری نارندرا مودی، این ماده را لغو کرد، که به معنای پایان خودمختاری جامو و کشمیر بود. این تصمیم باعث شد که قوانین ملی هند بهطور کامل در این منطقه اعمال شوند و شهروندان سایر ایالتهای هند بتوانند در کشمیر، زمین خریداری کنند. با لغو این ماده، علیرغم ترتیبات شدید انتظامی، امنیتی و اجتماعی، اعتراضهای گستردهای در سطح کشمیر، رقم خورد. پاکستان، این اقدام را محکوم کرد و روابط دیپلماتیک خود با هند را کاهش داد. همچنین پاکستان اعترض خود را به مجامع بینالمللی کشانید. هزاران نیروی نظامی هند، به منطقه اعزام شدند و محدودیتهای شدید امنیتی اعمال شد. برخی تحلیلگران معتقدند که این اقدام میتواند ترکیب جمعیتی کشمیر را تغییر دهد و مسلمانان را به اقلیت تبدیل کند.
به این ترتیب گرچه حزب بی جی پی در دست یافتن به اهداف انتخاباتی خود کامیاب شد اما آتشی برافروخته شد که در دید اول سرکوب گردید اما با نگاهی دقیقتر، این آتش به زیر خاکستر رفت و غمی فرو خورده شد. بسیار از ناآرامیها و رنجیدگیها در دو سوی مرز، هر گاه فرصتی یافتند به صورت خشن، چهره نشان دادند. آنچه که در ساعات پایانی روز 22 آوریل (2 اردیبهشت) سال جاری در پهلگام کشمیر روی داد آخرین حلقه از زنجیرۀ اقدامهای خرابکارانهای بود که توسط مخالفان و معترضان به سیاستهای دولت هند در کشمیر روی داد و به جان باختن 26 نفر انسان بیگناه و زخمی شدن 17 نفر انجامید. پیش از آنکه به پیامدهای دردناک این حادثه پرداخته شود، ذکر پارهای از نارساییهای امنیتی لازم به نظر میآید.
ابعاد امنیتی حمله به پهلگام
حادثۀ ۲۲ آوریل به عنوان یک هشدار جدی برای دستگاههای امنیتی هند تلقی شد. این حمله نشان داد که حتی در مناطقی با نظارت شدید مانند کشمیر، همچنان شکافهای امنیتی وجود دارد که گروههای شبهنظامی توانستهاند از آنها سوءاستفاده کنند. چند نکتۀ مهم در این زمینه عبارتند از:
- این حمله نشان داد که نیروهای اطلاعاتی هند نتوانستهاند تهدیدها را به درستی شناسایی کرده و از وقوع حادثه جلوگیری کنند.
- گروههای شبهنظامی از روشهای جدیدی برای دور زدن نیروهای امنیتی استفاده کردهاند، که میتواند تهدیدی درازمدت برای هند باشد.
- پس از این حمله، دولت هند تصمیم گرفت تدابیر امنیتی را تقویت کند، از جمله افزایش نیروهای نظامی در کشمیر و استفاده گستردهتر از فناوریهای نظارتی.
- این حادثه نه تنها هند را به بازنگری در راهبرد امنیتی خود واداشت، بلکه باعث شد روابط سیاسی منطقه دستخوش تغییر شود.
دولت هند بر اساس روال همیشگی، بلافاصله انگشت اتهام را به سوی اسلامآباد نشانه گرفت و دولت پاکستان را در پشت این حادثه قلمداد کرد. پاکستان هر گونه ارتباط با این رخداد را رد و آمادگی خود را برای همکاری با هر نهاد بینالمللی برای بررسی و کنکاش در این مورد را اعلام کرد.
رسانه و فضای مجازی، نقش برجستهای در تحریک احساسات عمومی جامعه داشتند و تبادل پیامهای تند و آتشین بین دو پایتخت آغاز شد. میانجیگری دولتهای خیرخواه برای وساطت هم، راه به جایی نبرد. بر خلاف پاکستان که پذیرای هیئتهای حُسن نیت بود، اساساً هند از ورود عوامل سوم در این ماجرا برای فرونشاندن تنش، استقبال چندانی نکرد. دولتمردان حزب حاکم با ارسال پیامهای تند، وعدۀ مشت آهنین دادند و در اولین اقدامهای انتقامجویانه، پیمان آبی سند(IWT-Indus Water treaty) را به تعلیق در آوردند. پیمان مزبور، برای 75 سال بین دو کشور برقرار بود و مخاصمات گذشته، خللی در تعهدهای ناشی از پیمان مذکور ایجاد نکرده بود.
بعضی از تحلیلگران (عمدتاً پاکستانی) ادعا میکنند که حادثۀ 22 آوریل پهلگام، «پرچم دروغین» بود. به عبارت دیگر این حادثه، عمداً طراحی شده بود برای بدنام نمودن پاکستان و به تبع آن دست به انتقام زدن و اعمال سیاستهای آتی در کشمیر. هر چه که بود در بحبوحۀ زمانی که دونالد ترامپ، رییسجمهور آمریکا بسیاری از تعهدهای بینالمللی کشورش را نقض میکرد، دولت هند نیز با استدلال انتقام از پاکستان و با استفاده از فرصت الگوبرداری از رفتار آمریکایی، معاهدۀ آب سند(IWT) را به حالت تعلیق در آورد.
تاکتیکهای نوین جنگ در محدودۀ بازدارندگی هستهای
در ساعات بامدادی روز هفتم ماه می یعنی دوهفته پس از بروز حادثۀ پهلگام، موشکهای هندی نقاطی را در خاک پاکستان هدف قرار دادند که حسب ادعای آنان، مقرر گروههای مسلح بود. دولت پاکستان این محلها را مسجد و مدارس علوم دینی معرفی کرد. اما آمار دقیقی از جان باختگان حملات هند به پاکستان منتشر نشد. در روزهای بعد، دامنۀ رویارویی نظامی گستردهتر شد و پهپادهای هاروپ ساخت اسراییل و جنگندههای رافال فرانسوی توسط ارتش هند برای اهداف نظامی در پاکستان به کار گرفته شدند. دامنۀ جنگ به شهرهای کراچی و راولپندی نیز کشیده شد. ارتش پاکستان ادعا کرد که در اقدامهای تقابلی، 5 فروند از جنگندههای هند از جمله سه فروند رافال، همچنینین 25 فروند پهپاد هاروپ را ساقط کرده است. پاکستان همچنین مدعی شد پایگاه نظامی هند در سرینگر را هدف موشک قرار داده است. این جنگ در روز چهارم با پذیرش آتشبس از سوی دو طرف، فروکش کرد. بعد از آتشبس، هر دو سمتِ رویارویی، ادعای پیروزی کردند.
هندیها امروز بر این باورند که توانستهاند دوباره توجه جهانی را در مورد تروریسم جلب کرده و پاکستان را به عنوان پناهگاه تروریستها در جنوب آسیا معرفی کنند.
عملیات نظامی هند با نشان«سیندور» مفهومی در باورهای هندوییزم دارد. سیندور، گرد قرمز یا نارنجی رنگی است که بانوان متاهل هندو، بالای پیشانی خود به نشانۀ وفاداری، تاهل و سعادتمندی میگذارند.
مفهوم ناپیدای این عبارت در این بود که دولت و ارتش هند بر این اراده است تا عزت و سعادت مردمان خود را پاس بدارد.
«بنیان مرصوص» نشانِ عملیات نظامی پاکستان بود که مفهومی کاملاً عقیدتی دارد و بر اساس آموزههای دینی و باور اسلامی مردم پاکستان است. ارتش پاکستان در این رویارویی، ناکام نشان نداد و موفقیت پدافند هوایی این کشور در سرنگونی پنج جنگنده شامل رافال، سوخو، میگ29، میراژ2000 و 25 پهپاد هاروپ هندی ساخت اسراییل از جمله دلایلی بود که پاکستانیها برای شادیهای پس از آتشبس از آن نام میبرند.
این نبرد نظامی 88 ساعته، نکتههای دیگری هم دارد. در این رویارویی نظامی تقابل روایتها، هجوم در فضای مجازی و جنگ روانی توسط رسانهها، به مدد ارتشها آمده بودند. در دو هفتۀ منتهی به آتشباری، تبادل گزارههای خشن از دو سو در جریان بود و البته که هندیها دست برتر را داشتند.
همچنین در این درگیری جنگافزارهای نوین الکترونیکی نظیر پهپادهای کنترل از راه دور، سامانههای اختلالگر و موشکهای میانبرد و دوربُرد و جنگافزارهای قابل کنترل با ماهواره از جمله امکاناتی بود که به کار گرفته شدند. با این حال در این ماجرا، موضوع دیگری نیز قابل نگرش است:
رویارویی شدید در می ۲۰۲۵، که طی آن به مدت 88 ساعت، تبادل حملات هوایی، پهپادها و شلیکهای موشکی جریان داشت، نمادی از تعمیق روند تشدید سریع تنشها در فضای محدود شدۀ بازدارندگی هستهای بود. این تحول، واقعیتی نگرانکننده را نمایان ساخت؛ یعنی هند به این باور رسیده است که میتواند در یک «منطقۀ خاکستری»، درست در آستانۀ هستهای، اقدامهایی محدود اما هدفمند انجام دهد تا هزینههایی تحمیل کرده، بدون آنکه این روند به درگیری تمامعیار منجر شود.
در واقع این انگاره از سالهای 2019 به بعد، تدریجاً در ذهن نظریهپردازانِ راهبردی هند شکل گرفت. تمایل هند به اقدام و گسترش دامنۀ جغرافیایی حملاتش- که یادآور عملیاتهای پولواما- بالاکوت در سال ۲۰۱۹ است- نشاندهندۀ شکاف در توان بازدارندگی پاکستان در برابر رفتارهای بیمحابای هند است. این امر به دلیل ظهور فناوریهای نوین امکانپذیر شده است. به زبان ساده، سپر دفاعی پاکستان هنوز پابرجاست، هرچند ممکن است دچار فرسایش شده باشد. به نظر میرسد که رهبران هند بر این باورند که میتوانند به پاکستان ضربه بزنند، بدون آنکه باعث یک درگیری غیرقابلکنترل شوند.
روند نمای تقابلهای نظامی دو کشور در ده سال اخیر نشان میدهد که دست برتر هند در بهرهگیری از جنگافزارهای نوین به این کشور امکان داده است هر بار دامنۀ تهاجمات کنترل شده خود را توسعه دهد. در این فرایند، ضربۀ دردناکی را بر پاکستان وارد آورد، بدون آنکه از آستانۀ هستهای عبور کند.
تا به امروز تصور میشد که دستیابی دو کشور به تسلیحات هستهای، عامل بازدارندۀ یک جنگ در مقیاس گسترده میشود اما رویکردهای جدید نظامی هند، این انگاره را کمرنگ کرده است. با این همه، استراتژیستهای پاکستان با تشریح دیدگاه خود در مورد آیندۀ رویاروییهای نظامی میگویند که نسلهای آتی بازدارندگی، باید کشور را قادر سازد تا برخوردهایی سختتر، شدیدتر، پیچیدهتر و کوتاهمدتتر داشته باشد. تهاجمات بر کشور نیازمند پاسخ سریع با استفاده از ترکیبی از جبهههای زمینی، هوایی و دریایی است. از این رو درمییابیم که توانایی دو کشور در استفاده از تسلیحات متعارف غیر هستهای مُدرن، درجۀ بازدارندگی را افزایش میدهد.
میتوان نتیجهگیری کرد که در شبهقاره نه بحران فروکش میکند و نه مسابقات تسلیحاتی به نقطۀ تعادل میرسد. ممکن است آتش برای سالیانی زیر خاکستر مخفی شود اما منطقه بنا به دلایل روشن، کماکان ناپایدار باقی میماند.