English
شنبه ۲۶ مهر ۱۴۰۴ ساعت: ۱۲:۳۹
  • صفحه نخست
  • کشورهای هدف
    • افغانستان
    • پاکستان
    • آسیای مرکزی
    • ◀ ترکمنستان
    • ◀ تاجیکستان
    • ◀ قزاقستان
    • ◀ قرقیزستان
    • ◀ ازبکستان
  • موضوعات
    • سیاسی
    • امنیتی
    • اقتصادی
    • اجتماعی و فرهنگی
  • انتشارات
    • نشریه تخصصی
    • ویژه‌نامه
    • اینفوگرافیک
    • گاهنامه
گزارش تحلیلی > افغانستان
تاریخ انتشار
شنبه ۲۶ مهر ۱۴۰۴ ساعت ۰۹:۱۵
جالب است
۱
پاکستان و حکومت طالبان
نوع نگاه و سیاست پاکستان نسبت به مخالفان حکومت طالبان
عبدالرحیم کامل؛ کارشناس مسائل افغانستان
نگاه پاکستان به مخالفان طالبان، همواره نگاه ابزاری و دوگانه بوده است. ظرفیت مخالفان می‌تواند فرصت‌هایی برای نفوذ اسلام‌آباد ایجاد کند، اما این بازی تاکتیکی، هم‌زمان، به محدودیت و وابستگی این گروه‌ها یا حداقل خوردن برچسب وابستگی به آنها، منجر می‌شود. در آینده نیز، سیاست پاکستان احتمالاً ترکیبی از روابط مستقیم با طالبان و استفادۀ گزینشی از مخالفان خواهد بود؛ به‌گونه‌ای که حداکثر منفعت و حداقل خطر و ضرر برای اسلام‌آباد حاصل شود.
نوع نگاه و سیاست پاکستان نسبت به مخالفان حکومت طالبان
🖊️ نویسنده: عبدالرحیم کامل؛ کارشناس افغانستانی
⏱️ زمان مورد نیاز برای مطالعه: 19 دقیقه

  1. درآمد

  2. پیشینۀ روابط پاکستان با نیروهای اپوزیسیون‌ افغان

  3. رویکرد پاکستان نسبت به مخالفان فعلی حکومت طالبان

  4. اهداف پاکستان از سیاست دوگانه

  5. ظرفیت و پتانسیل مخالفان طالبان

  6. جمع بندی

نوع نگاه و سیاست پاکستان نسبت به مخالفان حکومت طالبان

درآمد

مطالعات شرق | برداشت واقع‌بینانه از نوع نگاه و سیاست پاکستان نسبت به مخالفان حکومت طالبان، مبتنی بر شناخت اصول سیاست خارجی پاکستان در قبال افغانستان است. با این نگاه، راهبرد سیاست خارجی پاکستان را نسبت به حکومت طالبان در افغانستان، نمی‌توان یک امر گزینشی و موردی در نظر گرفت، بلکه باید آن را به‌عنوان بخشی از سیاست خارجی پایدار و بلندمدت پاکستان در قبال افغانستان در نظر گرفت که بسته به شرایط، با شیوۀ عمل‌گرایانه و انتخابی اجرا می‌شود.

سیاست خارجی پاکستان در قبال افغانستان بر واقع‌گرایی استوار است و ریشه در تنش‌های ارضی، سیاسی و امنیتی گذشته دارد که تاکنون با رویکرد سنتی به پیش رفته است. در این خصوص، دو مسئله را باید در نظر داشت.

نخست؛ از لحاظ تاریخی، اسلام‌آباد خود را محصول تقسیم هند بریتانیایی می‌داند و آگاه است که در نتیجۀ آن تقسیم، در قامت کشوری شکننده و ناامن شکل گرفته است. نزاع پاکستان با هند ریشه در همین نوع تقسیم دارد. اسلام آباد به این باور است که دهلی‌نو از ابتدا با نظریۀ دو ملت و موجودیت پاکستان مخالف بوده و در پی تضعیف یا نابودی آن بوده است. ارتش پاکستان بر این باور است که هند به دنبال سلطۀ منطقه‌ای است و باید در برابر آن مقاومت کرد.

دوم؛ پاکستان و افغانستان نیز از لحاظ تاریخی منازعۀ ارضی دارند و خط دیورند، هم عرض منازعۀ کشمیر برای اسلام آباد دارای اهمیت است و نگرانی عمیقی را به همراه دارد. در نگاه دستگاه اطلاعات پاکستان، افغانستان به دلیل شرایط داخلی و زمینه‌های نفوذ هند، یک نوع منبع ناامنی بالقوه برای پاکستان تلقی می‌شود. متقابلاً افغانستان نیز به دلیل منازعات سرزمینی و تاریخی، تاکنون از ادعای خود دست نکشیده و حتی در زمان تأسیس پاکستان، افغانستان تنها کشوری بود که به عضویت پاکستان در سازمان ملل متحد رأی منفی داد و با تاسیس این کشور مخالفت کرد.

بر این اساس، رویکرد پاکستان در قبال افغانستان، ترکیبی از تدافع و تهاجم است که ریشه در موقعیت ژئوپلیتیک و منازعات تاریخی دارد. پاکستان در طول تاریخ حیات سیاسی‌ خود، بر اساس نگرانی‌هایی که همیشه از جانب افغانستان داشته، همواره سیاستی دوگانه نسبت به دولت مرکزی افغانستان اتخاذ کرده است. تجربۀ چهار سال گذشته (بازگشت طالبان به قدرت) نیز نشان داد که اسلام‌آباد در قبال حکومت طالبان نیز به سیاست حمایت تاکتیکی از حکومت مرکزی و فشار راهبردی از طریق مخالفان طالبان علاقه‌مند است.

سیاست حفظ مخالفان حکومت مرکزی افغانستان به حالت نیمه فعال(stand by) این ظرفیت را دارد که به‌عنوان ابزار فشار و چانه‌زنی در سیاست خارجی پاکستان عمل کند. این گروه‌ها می‌توانند در فرآیندهای سیاسی افغانستان نقش‌آفرینی کرده و به پاکستان در دستیابی به اهدافش کمک کنند.

پیشینۀ روابط پاکستان با نیروهای اپوزیسیون‌ افغان

از زمان شکل‌گیری پاکستان در سال ۱۳۲۶ هجری شمسی، سیاست خارجی این کشور در قبال افغانستان همواره متأثر از منازعات تاریخی، ژئوپلیتیکی و امنیتی بوده است. یکی از ابعاد ثابت این سیاست، استفادۀ ابزاری از مخالفان دولت‌های مرکزی افغانستان به‌منظور تأمین منافع راهبردی اسلام‌آباد بوده است.

در دهه‌های ۱۳۳۰ و ۱۳۴۰، اختلاف‌ها بر سر خط دیورند و حمایت کابل از شعار «پشتونستان آزاد»، باعث شد پاکستان دولت افغانستان را تهدیدی جدی تلقی کند. در واکنش به رفتار دولت افغانستان نسبت به پشتون‌های پاکستان، اسلام‌آباد به‌تدریج به حمایت از جریان‌های مذهبی و سیاسی مخالف دولت مرکزی افغانستان روی آورد تا موازنه‌ای در برابر کابل ایجاد کند.

با اشغال افغانستان توسط شوروی (۱۳۵۸)، پاکستان با پشتیبانی مستقیم آمریکا و عربستان، از مجاهدین افغانستان حمایت کرد و آنان را برای تضعیف حکومت تحت حمایت شوروی و نیز به منظور حفظ عمق راهبردی خود در برابر هند به‌کار گرفت. این تجربه، نقطۀ عطفی بود که اسلام‌آباد را به استفادۀ سازمان‌یافته از گروه‌های مخالف کابل عادت داد.

در دهۀ ۱۳۷۰، پس از سقوط حکومت کمونیستی و آغاز جنگ‌های داخلی، پاکستان بار دیگر مخالفان دولت ‌مرکزی، به‌ویژه طالبان، را به‌عنوان نیرویی مطلوب برای تثبیت نفوذ خود در افغانستان برگزید. حمایت گسترده از طالبان برای اسلام‌آباد، هم وسیله‌ای جهت مقابله با نفوذ هند و هم ابزاری برای تضمین یک دولت همسو در کابل بود.

پس از سال ۱۳۸۰ و سقوط طالبان، اسلام‌آباد در ظاهر از دولت‌های منتخب افغانستان حمایت کرد، اما هم‌زمان روابط پنهان و پیچیده‌اش را با طالبان و سایر گروه‌های مخالف حفظ کرد. دلیل این سیاست، تداوم بی‌اعتمادی به کابل به‌خاطر نزدیکی‌اش با هند و بیم از نهادینه شدن یک دولت مرکزی قدرتمند در افغانستان بود که می‌توانست تهدیدی ژئوپلیتیکی برای پاکستان تلقی شود.

در مجموع، پیشینۀ نگاه پاکستان نشان می‌دهد که اسلام‌آباد مخالفان دولت مرکزی افغانستان را نه صرفاً به‌عنوان دشمنان کابل، بلکه به‌مثابۀ ابزاری انعطاف‌پذیر در راهبرد منطقه‌ای خود می‌بیند؛ ابزاری برای مهار تهدیدهای امنیتی، محدود کردن نفوذ هند و حفظ «عمق راهبردی» در برابر رقبای منطقه‌ای.

با این نگاه، راهبرد کلان پاکستان در قبال افغانستان بر استفاده از مخالفان طالبان به‌عنوان یک ابزار سیاسی استوار است. شواهد تاریخی به‌وضوح نشان می‌دهد که سیاست خارجی اسلام‌آباد در این حوزه بر واقع‌گرایی و عمل‌گرایی تاکتیکی بنا شده و ماهیتی گزینشی دارد. به بیان دیگر، پاکستان بر اساس شرایط و نیازهای مقطعی خود، گاهی در جهت تضعیف مخالفان حکومت مرکزی افغانستان عمل می‌کند و در مواقع دیگری تلاش می‌کند آنان را مدیریت و هدایت کند تا در راستای اهداف منطقه‌ای و منافع امنیتی این کشور به‌کار گرفته شوند.

این پیشینه و رویکرد دیرینۀ پاکستان، این احتمال را تقویت می‌کند که اسلام آباد مخالفان حکومت طالبان را به‌منزلۀ فرصتی برای افزایش قدرت چانه‌زنی و حفظ نفوذ راهبردی اسلام‌آباد در افغانستان و نیز به عنوان یک مزیت در کنشگری‌های خود، مد نظر دارد.

پاکستان و حکومت طالبان

رویکرد پاکستان نسبت به مخالفان فعلی حکومت طالبان

در شب سقوط نظام جمهوریت توسط طالبان، برخی رهبران جهادی و حزبی افغانستان که هم‌ مخالف طالبان و هم اپوزیسیون دولت اشرف غنی بودند، در پاکستان حضور داشتند و مهمان وزیر خارجۀ وقت پاکستان، شاه محمود قریشی، بودند. این نمونه را به عنوان یک مثال می‌توان نشان‌دهندۀ استمرار رویکرد تاریخی اسلام‌آباد در قبال افغانستان دانست.

پس از سقوط جمهوریت در مرداد ۱۴۰۰ و بازگشت طالبان به قدرت، پاکستان وارد مرحله‌ای پیچیده و دوگانه در سیاست خارجی خود شد. از یک سو، اسلام‌آباد از قدرت گرفتن طالبان استقبال کرد، چرا که گمان می‌کرد یک حکومت همسو در کابل منافع راهبردی پاکستان را تأمین می‌کند؛ اما از سوی دیگر، تنش‌های مرزی (دیورند) و افزایش فعالیت تحریک طالبان پاکستان (TTP) باعث شد اسلام‌آباد با احتیاط عمل کند و به دنبال حفظ اهرم‌های نفوذش در افغانستان باشد.

هرچند اسلام‌‌آباد از حمایت و میزبانی مستقیم از مخالفان طالبان تاکنون اجتناب کرده است ولی این خودداری را نمی‌توان به معنای حذف مطلق حمایت پاکستان از مخالفان طالبان در نظر گرفت. چراکه پاکستان روزهای دوشنبه و سه‌شنبه هفتم و هشتم مهر 1404 میزبان نشستی با عنوان «گفتمان منطقه‌ای به‌سوی وحدت و اعتماد» بود که در آن، جمعی از مخالفان طالبان از جمله فعالان جامعۀ مدنی، مدافعان حقوق زن و نمایند‌گان احزاب سیاسی حضور داشتند.

یکی از عوامل اصلی این سیاست دوگانۀ اسلام‌آباد را می‌توان شکاف میان دولت غیرنظامی و ارتش پاکستان دانست. دولت پاکستان به رهبری شهباز شریف ظاهراً تا حدودی بر تعامل اقتصادی و مشروعیت‌سازی دیپلماتیک با حکومت طالبان تأکید دارد، در حالی که ارتش پاکستان نگاه امنیتی و ابزاری به افغانستان دارد و اولویت آن مقابله با TTP است. بحث میزبانی از مخالفان طالبان می‌تواند محصول همین شکاف باشد؛ اقدامی که در باطن به‌عنوان اهرم فشار بر حکومت طالبان به‌کار گرفته می‌شود. تجربۀ تاریخی نشان داده است که اسلام‌آباد اغلب این گروه‌ها را به‌عنوان ابزار موقت مورد استفاده قرار داده و پس از رسیدن به هدفش، نقش آنان نیز کاهش یافته است.

در مجموع، روابط پاکستان با مخالفان طالبان پس از ۱۴۰۰ غیر‌رسمی و ابزاری است؛ سیاستی که فشار بر کابل را از طریق نفوذ در گروه‌های مخالف و مدیریت آنها را دنبال می‌کند. البته این سیاست در آینده، تحت تاثیر تحولات سیاسی، امنیتی و منطقه‌ای، ممکن است تغییر کند یا تعدیل شود.

اهداف پاکستان از سیاست دوگانه نسبت به طالبان

1. مهار حکومت طالبان افغانستان

پاکستان به سبب حمایت از طالبان در برابر جمهوریت و حضور آمریکا در افغانستان انتظار داشت که رهبران طالبان پس از پیروزی، این وابستگی را کاملاً حفظ و تمام سیاست‌های خارجی خود را با پاکستان هماهنگ کنند. پاکستان پس از پیروزی طالبان، بسیار تلاش کرد در تنظیم سیاست منطقه‌ای نسبت به طالبان و شناسایی آن در نظام بین‌الملل پیش‌قدم شود و همچنین تلاش کرد سیاست خارجی طالبان را آن‌گونه که اسلام‌آباد لازم می‌دانست، رقم بزند. اما برخلاف انتظار پاکستان، حکومت طالبان نه تنها یک نوع رویکرد استقلال‌طلبانه را در پیش گرفت، بلکه به دلیل حمایت گروه طالبان پاکستان (TTP) از طالبان افغانستان در دورۀ نبرد علیه آمریکا، نوعی میزبانی از برخی هواداران آنان را در پیش گرفت.

از سوی دیگر، حکومت طالبان تلاش کرد برای مدیریت نزاع تی تی پی با ارتش پاکستان و نیز ابراز حسن‌نیت به اسلام‌آباد، نقش میانجی میان پاکستان و طالبان پاکستان را ایفا کند. همچنین حکومت طالبان با درخواست پاکستان برای کمک به نابودی گروه طالبان پاکستان موافقت نکرد. این رویکرد کابل، این شائبه را ایجاد کرد که گویا طالبان افغانستان در تلاش است از گروه طالبان پاکستان به عنوان یک ابزار بازدارنده یا یک مزیت در کنشگری سیاسی با دولت پاکستان استفاده کند.

با این برداشت، متقابلاً، استراتژیست‌های پاکستان نیز گزینۀ دیرینۀ ارتباط با مخالفان دولت مرکزی افغانستان را در راهبرد خود حفظ کردند تا به‌عنوان رفتار متقابل، از مخالفان طالبان به‌عنوان ابزار کنترل رفتارهای حکومت طالبان افغانستان استفاده کنند.

2. مهار تحریک طالبان پاکستان

دوراندیشی سیاسی و امنیتی در مطالعات راهبردی این فرضیه را تأیید می‌کند که گاهی دولت‌ها مخالفان خود را از طریق نیروهای نیابتی، کنترل یا حذف کرده‌اند. یکی از نگرانی‌های دستگاه‌های امنیتی و اطلاعاتی پاکستان، ناامنی نوار مرزی این کشور با افغانستان متاثر از حضور نیروهای طالبان پاکستان است. در صورتی که شرایط به سمت بحران غیرقابل کنترل حرکت کند، ممکن است طالبان پاکستان از مرزهای افغانستان به‌عنوان یک فرصت و عمق راهبردی استفاده کند.

استراتژیست‌های پاکستان این گزینه را در نظر خواهند داشت که در صورت وقوع چنین شرایطی، پاکستان مخالفان حکومت طالبان را تجهیز کند و زمینۀ تسلط آنان را در مرز افغانستان فراهم کند تا با استقرار این نیروها، گروه طالبان پاکستان فرصت استقرار و فعالیت در این منطقه را  نداشته باشد.

3. فرصت‌سازی از بحران‌های سیاسی در افغانستان

پیشینۀ تاریخی نشان می‌دهد که پاکستان در بازی‌های ژئوپلیتیک و منازعات قدرت‌های بزرگ، همیشه در کنار آمریکا قرار گرفته است. پاکستان در همان حال که در سقوط دولت‌های مخالف خود در افغانستان نقش داشته، در فرآیند این تحولات همواره به‌عنوان یکی از عوامل ارائۀ راه‌حل نیز مطرح بوده است. به عبارتی دیگر، پاکستان از خلال این بازی‌های بزرگ، به دنبال تامین منافع ملی و حتی اقتصادی خود بوده است.

هر بار که روابط دولت پاکستان با دولت‌های مرکزی افغانستان خصمانه شده است، مخالفان دولت مرکزی از طریق تنش و جنگ تدریجی، که پاکستان در پشت پردۀ آن بوده، به‌عنوان بازیگران میدان افغانستان مطرح شده‌اند. تجربه نشان داده در هر زمان که یکی از بازیگران قدرتمند بین‌المللی به‌عنوان طرف‌دار و حامی مخالفان دولت مرکزی افغانستان ایفای نقش کرده، دولت پاکستان نیز با ارزیابی شرایط، در آن جبهه جای گرفته است. در مورد حمایت احتمالی پاکستان از مخالفان طالبان، این همراهی با قدرت‌های خارجی قابل تامل است.

4. کنترل هند

روابط هند با افغانستان و حضورش در آن کشور، همیشه برای پاکستان یک مسئله بوده و حتی در تعیین نوع روابط اسلام‌آباد و کابل نقش داشته است. پاکستان بر این باور است که حضور هند در افغانستان همواره برای امنیت پاکستان یک تهدید بوده است. این کشور خود را در میان هند و افغانستان به‌عنوان دو متحد، همیشه در خطر می‌بیند. اتفاق‌های گذشته نشان داده است نیروهای مخالف حکومت مرکزی افغانستان همواره مورد حمایت پاکستان بوده‌ و با نفوذ هند مخالفت کرده‌اند. در این مرحله، هند همیشه حالت صبر و انتظار را پیشه کرده و پس از استقرار مخالفان به‌عنوان قدرت حاکم، دیپلماسی گفت‌وگو را در پیش گرفته است. رفتار کنونی دولت هند با حکومت طالبان، این رویکرد را تأیید می‌کند.

4. کنترل منازعۀ ارضی و «مسألۀ دیورند»

نکته‌ای که بسیار برای پاکستان حائز اهمیت است و برای مخالفان طالبان به‌عنوان یک برگ برنده در همکاری راهبردی با پاکستان محسوب می‌شود، عدم تمایل این گروه‌ها به دامن زدن به منازعات ارضی و مسئلۀ خط دیورند است.

گروه‌ها، احزاب و چهره‌های تاجیک، ازبک و هزاره، خط دیورند را مهم‌ترین دلیل منازعه و راهبرد خصمانۀ تاریخی پاکستان با افغانستان می‌دانند و لذا در گفتمان خود همیشه از طرح این مسئله ابراز انزجار کرده‌اند و دامن زدن به آن را به سود افغانستان نمی‌دانند.

در صورتی که حکومت طالبان بار دیگر این ادعای تاریخی منازعه ارضی با پاکستان را در دستور کار قرار دهد، پاکستان نوع نگاه خود را در قبال مخالفان طالبان که در گذشته هم نشان داده‌اند اهتمامی به بحث دیورند ندارند و خواهان دامن زدن به آن نیستند، دوباره ارزیابی خواهد کرد و با حمایت از آنها رفتار تقابلی را در برابر طالبان در پیش خواهد گرفت.

مطالب پیشنهادی:

تأثیر سیاست‌های ارتش پاکستان بر روابط با افغانستان
تحلیل رویکرد تهاجمی و تدافعی پاکستان در قبال افغانستان

ظرفیت و پتانسیل مخالفان طالبان

مخالفان حکومت طالبان شامل جبهه‌های نظامی نیمه‌فعال مانند «جبهه مقاومت ملی» و «جبهه آزادی»، گروه‌های قومی، احزاب سیاسی و نهادهای مدنی هستند. هرچند این گروه‌ها پس از سال‌ها تجربۀ استفادۀ ابزاری پاکستان اعتماد محدودی به اسلام‌آباد دارند، اما همچنان تاحدودی دارای پایگاه اجتماعی، نفوذ محلی و منابع انسانی‌اند و می‌توانند برای اسلام‌آباد به‌عنوان ابزاری برای فشار، مهار حکومت طالبان و یا اهرمی برای امتیازگیری در مذاکرات با دیگر بازیگران منطقه‌ای، نقش‌آفرینی کنند. می‌توان گفت مخالفان طالبان همچنان ظرفیتی بالقوه برای اسلام‌آباد به شمار می‌روند، هرچند محدودیت‌ها و چالش‌هایی نیز در این زمینه وجود دارد.

مخالفان طالبان شامل گروه‌های جهادی سابق، احزاب سیاسی، نهادهای مدنی و نمایندگان قومی هستند. این تنوع، هم فرصت و هم محدودیت ایجاد می‌کند. از یک‌سو، پاکستان می‌تواند بر اساس اولویت‌های راهبردی خود، گروه‌های مختلف را به‌عنوان ابزار نفوذ یا فشار انتخاب کند؛ از سوی دیگر، هماهنگی میان این گروه‌ها دشوار است و خطر اختلاف‌های داخلی نیز وجود دارد؛ همان‌گونه که در دهۀ شصت و هفتاد خورشیدی در میان گروه‌های مجاهدین اتفاق افتاد.

برخی از گروه‌های مخالف، به‌ویژه جبهۀ مقاومت ملی در شمال و گروه‌های قومی پشتون و هزاره، دارای پایگاه اجتماعی و نفوذ محلی و سنتی هستند. این پایگاه می‌تواند برای پاکستان به‌عنوان اهرمی برای فشار سیاسی یا امنیتی در مناطق خاص، به‌ویژه مناطق مرزی، مرکزی و شمال افغانستان، مورد استفاده قرار گیرد.

با وجود این ظرفیت‌ها، موانعی نیز وجود دارد. مهم‌ترین آنها

  1. نبود اعتماد کافی میان مخالفان طالبان و پاکستان
  2. حاکمیت و سلطۀ مطلق حکومت طالبان و کنترل شدید آن بر کشور و
  3. تمایل و فشار جامعۀ بین‌المللی برای بر هم نخوردن ثبات افغانستان است. علاوه بر اینها تحولات منطقه‌ای نیز پیچیدگی‌های امنیتی را افزایش داده است.

با وجود سود بالقوه، تجربۀ تاریخی نشان داده است که مخالفان طالبان اغلب قربانی بازی سیاسی پاکستان شده‌اند. این گروه‌ها در گذشته به‌عنوان ابزار موقت به کار گرفته شدند و پس از تحقق اهداف اسلام‌آباد، نقش و نفوذشان کاهش یافت. در این میان، جبهۀ شمال متشکل از تاجیکان و ازبکان همواره این انتقاد را نسبت به پاکستان مطرح کرده است.

با وجود سابقۀ تاریخی فقدان اعتماد متقابل، این پرسش مطرح می‌شود که چه عاملی می‌تواند باعث تقویت انگیزۀ مخالفان طالبان در تعامل با پاکستان شود؟

بررسی‌ها نشان می‌دهد که حضور در چارچوب روابط نیمه‌رسمی یا غیررسمی با پاکستان می‌تواند برای مخالفان طالبان مزایای محدودی به همراه داشته باشد. دسترسی مخالفان به منابع مالی و سیاسی، امکان ایجاد شبکه‌های محلی و منطقه‌ای و فرصت برای حفظ حضور و پژواک دادن به صدای خود در عرصۀ افغانستان، بخشی از این مزایاست. این فرصت‌ها، انگیزۀ مخالفان طالبان برای تعامل با پاکستان را افزایش می‌دهد.

با این حال، این مزایا همواره مشروط به دوام سیاست اسلام‌آباد است که سابقۀ تاریخی نشان داده، می‌تواند به‌سرعت و بر اساس منافع تغییر کند و لذا هیچ تضمینی برای انتفاع واقعی این گروه‌ها از همکاری با پاکستان وجود ندارد.

جمع بندی

نگاه پاکستان به مخالفان طالبان، همواره نگاه ابزاری و دوگانه بوده است. ظرفیت مخالفان می‌تواند فرصت‌هایی برای نفوذ اسلام‌آباد ایجاد کند، اما این بازی تاکتیکی، هم‌زمان، به محدودیت و وابستگی این گروه‌ها یا حداقل خوردن برچسب وابستگی به آنها، منجر می‌شود. در آینده نیز، سیاست پاکستان احتمالاً ترکیبی از روابط مستقیم با طالبان و استفادۀ گزینشی از مخالفان خواهد بود؛ به‌گونه‌ای که حداکثر منفعت و حداقل خطر و ضرر  برای اسلام‌آباد حاصل شود.

کد خبر:4141

اشتراک گذاری
مولف : عبدالرحیم کامل؛ کارشناس افغانستانی
  • عناوین مرتبط
بررسی رویکرد جدید پاکستان به حکومت طالبان
پاکستان و ملاحظات «شناسایی رسمی» حاکمیت طالبان
عوامل تأثیرگذار بر بهبود روابط پاکستان و حکومت طالبان
نام شما

آدرس ايميل شما
نظر شما *

 

مقاله

نوع نگاه و سیاست پاکستان نسبت به مخالفان حکومت طالبان
نوع نگاه و سیاست پاکستان نسبت به مخالفان حکومت طالبان
هند و پیمان دفاعی پاکستان- عربستان
هند و پیمان دفاعی پاکستان- عربستان
ج.ا.ایران و راهبردهای متعارض قدرت‌های بزرگ در آسیای مرکزی
ج.ا.ایران و راهبردهای متعارض قدرت‌های بزرگ در آسیای مرکزی
تأثیر سیاست‌های ارتش پاکستان بر روابط با افغانستان
تأثیر سیاست‌های ارتش پاکستان بر روابط با افغانستان

مصاحبه

​بازخورد تجاوز رژیم صهیونیستی و آمریکا به ایران در آسیای مرکزی
​بازخورد تجاوز رژیم صهیونیستی و آمریکا به ایران در آسیای مرکزی
پیامدهای استقرار دولت جولانی در سوریه بر آسیای مرکزی
پیامدهای استقرار دولت جولانی در سوریه بر آسیای مرکزی
موقعیت تاجیکستان در فرایند هم‌گرایی ترکی در آسیای مرکزی
موقعیت تاجیکستان در فرایند هم‌گرایی ترکی در آسیای مرکزی
چشم‌ انداز سیاست خارجی ترکیه در آسیای مرکزی
چشم‌ انداز سیاست خارجی ترکیه در آسیای مرکزی

ترجمه

آسیای مرکزی و چالش‌های ترانزیتی در سایۀ رقابت قدرت‌ها در افغانستان
آسیای مرکزی و چالش‌های ترانزیتی در سایۀ رقابت قدرت‌ها در افغانستان
راهبرد تأمین امنیت آسیای مرکزی در شرایط فروپاشی نظم جهانی
راهبرد تأمین امنیت آسیای مرکزی در شرایط فروپاشی نظم جهانی
«داعش خراسان»: محور ترکیه
«داعش خراسان»: محور ترکیه
نگاهی به افزایش تولید پهپادها در آسیای مرکزی در بحبوحۀ بحران‌های جهانی
نگاهی به افزایش تولید پهپادها در آسیای مرکزی در بحبوحۀ بحران‌های جهانی
🔻513مین نشریه تخصصی "مطالعات شرق" منتشر شد.
 
'
  • پيوندها
  • ارتباط با ما
  • دربارۀ ما
  • آرشيو
جستجوی پيشرفته
نقل و نشر مطالب با ذکر منبع آزاد است
توليد شده توسط نرم افزار جامع ”استوديو خبر“