مقدمه
مطالعات شرق | روابط ایران و پاکستان، همواره تحت تأثیر عوامل تاریخی، تمدنی، سیاسی، فرهنگی و قومی بوده است. قبایل و خاندانهای تاریخی مشترک بهویژه در مناطق مرزی، از مهمترین عناصر تأثیرگذار بر مناسبات دو کشور بودهاند. این خاندانها و قبایل علاوه بر شکلدهی به روابط دوجانبه، به عنوان پل ارتباطی بین دو ملت عمل کردهاند. لیکن، تفاوتهای سیاسی، امنیتی و اقتصادی گاه باعث ایجاد چالشهایی در این مسیر شده است.
برخی از این قبایل به دلیل موقعیت جغرافیایی خاص خود، در معرض تأثیرپذیری از تحولات منطقهای و بینالمللی قرار داشتهاند که این امر میتواند هم به عنوان فرصتی برای همکاریهای بیشتر و هم به عنوان عاملی برای تنشهای احتمالی عمل کند. با توجه به نقش نیروهای اجتماعی در همگرایی فرهنگی و سیاسی جوامع، فهم دقیق پویاییهای قبیلهای و کارویژۀ خاندانهای مهم و اثرگذار تاریخی بین پاکستان و ایران که ناشی از تمدن و فرهنگ مشترک است، بیش از پیش ضروری به نظر میرسد. در این مطلب، تلاش شده است به اختصار به برخی خاندانهای کنونی پاکستان که ریشه در تبار ایرانی و اعماق تاریخ مشترک دو کشور دارند و نقش و کارکرد آنها در همگرایی فرهنگی دو جامعه پرداخته شود.
اقوام و خاندانهای مشترک پاکستانی- ایرانی
نقش اقوام و قبایل مشترک بین کشورها در تقویت و تحکیم همگرایی فرهنگی و اجتماعی بین دو کشور و تعمیق روابط متقابل، بهویژه در پرتو تحولات اخیر منطقهای و بینالمللی، حیاتی بوده و از اهمیت بالایی برخوردار است. آنها با ایجاد زمینههای مشترک فرهنگی، اجتماعی و اقتصادی، میتوانند به افزایش اعتماد و همکاری متقابل کمک شایانی کنند. در ادامه، به برخی از اقوام مهم با اشتراکهای تمدنی و فرهنگی که نشاندهندۀ پیوند و ریشههای تاریخی بین دو کشور است، اشاره میشود.
اقوام بلوچ، پشتون و هزاره
اکثریت قومیت بلوچ در استانهای سیستان و بلوچستان ایران و ایالت بلوچستان پاکستان زندگی میکنند. اشتراکهای زبانی، فرهنگی و قومی میان بلوچهای دو کشور در تقویت پیوندهای اجتماعی و خانوادگی تاثیرگذار است. پشتونها نیز در مناطق مرزی پاکستان (در مناطق خیبرپختونخوا و بلوچستان) زندگی میکنند و برخی از آنها با ایران ارتباطات فرهنگی و تجاری دارند. برخی گروههای پشتون مانند خانوادههای روحانی و عرفانی (مانند طریقتهای صوفی) روابط نزدیکی با مراکز مذهبی ایران دارند. قومیت مشترک دیگر هزارههای مقیم پاکستان بهویژه در کویته و اسلامآباد هستند. بخشی از این قومیت روابط مذهبی و فرهنگی قوی با ایران دارند. مثلاً مراکز مذهبی و فرهنگی ایرانی در پاکستان (مانند حوزههای علمیه قم و مشهد) در میان هزارههای همسو با روحانیون شیعه، طرفداران خوبی دارند.
تبارشناسی و کارکرد خاندانهای تاریخی مشترک
- خاندان بوتو
خانوادۀ بوتو یکی از مشهورترین خاندانهای سیاسی در پاکستان است که نقش مهمی در تاریخ این کشور ایفا کرده است. اعضای این خانواده، بهویژه ذوالفقار علی بوتو و بینظیر بوتو، تأثیر قابلتوجهی بر روابط خارجی پاکستان، از جمله روابط با ایران، داشتهاند.
ذوالفقار علی بوتو یکی از چهرههای کلیدی در تقویت روابط ایران و پاکستان بوده است. در دوران حکومت پهلوی دوم، روابط دو کشور بسیار نزدیک بوده و پاکستان از ایران در زمینههای اقتصادی و امنیتی حمایت میکرده است. ذوالفقار علی بوتو در دوران منتهی به انقلاب اسلامی در زندان بود و بعداً اعدام شد و نتوانست نقش مستقیمی ایفا کند، اما سیاستهای او، پایهای برای تعاملات بعدی بود.
بینظیر بوتو، نخستین زن نخستوزیر در جهان اسلام و رهبر حزب مردم پاکستان بود که ارتباطات خانوادگی او با ایران از طریق مادرش نصرت اصفهانی (متولد اصفهان) شکل گرفته بود. بنابر اعلام منابع معتبر، مادربزرگ مادری وی از قومیت کُرد بوده است. این پیوندهای خونی و فرهنگی، در تقویت روابط سیاسی و فرهنگی بین ایران و پاکستان، بسیار موثر بوده است.
اگرچه در دوران نخستوزیری وی، روابط ایران و پاکستان تحت تأثیر تحولات منطقهای مانند جنگ افغانستان و مسائل هستهای قرار داشت اما او تلاش کرد تا روابط با ایران را در شرایطی متعادل نگه دارد، هرچند گاهی تحت فشار متحدان غربی پاکستان (مانند آمریکا) قرار میگرفت.
- در روابط سیاسی: او تلاش کرد تا روابط اسلام آباد- تهران را بهویژه در زمینههای اقتصادی و امنیتی بهبود بخشد.
- در روابط فرهنگی: با توجه به اصالت کردی و ایرانی مادرش، او همواره به اشتراکهای تاریخی و فرهنگی دو کشور توجه داشته است.
- نقش واسطهگری: در برخی اختلافهای منطقهای، پاکستان تحت رهبری او سعی در میانجیگری بین ایران و دیگر کشورها داشت.
بلاول بوتو زرداری (وزیر خارجۀ فعلی پاکستان و رهبر حزب مردم پاکستان) از دیگر افراد موثر در این خانواده است. بلاول بوتو، فرزند بینظیر بوتو، در سالهای اخیر تلاش کرده است تا روابط پاکستان با ایران را تقویت کند.
او بر افزایش همکاریهای اقتصادی، بهویژه در پروژههای انرژی و کریدورهای تجاری مانند کریدور چین- پاکستان (CPEC) که میتواند به ایران نیز متصل شود، تأکید دارد. خانوادۀ بوتو عموماً رویکردی معتدل و همگرا در سیاست خارجی داشتهاند و تلاش کردهاند تا روابط با ایران را در چارچوب منافع مشترک حفظ کنند.
با این حال، عوامل دیگری مانند رقابت عربستان و ایران، مسائل امنیتی مرزی و فشارهای بینالمللی نیز بر روابط دو کشور تأثیر گذاشتهاند. خانوادۀ بوتو بهعنوان یک نیروی سیاسی مؤثر در پاکستان، نقش مهمی در شکلدهی به روابط این کشور با ایران داشتهاند. اگرچه گاهی چالشهای داخلی و خارجی مانع از همکاری کامل شده، اما این خانواده عموماً به دنبال حفظ و تقویت روابط با ایران بودهاند. در شرایط کنونی، نقش بلاول بوتو میتواند در آیندۀ روابط دو کشور تأثیرگذار باشد.
برخی از اقدامهای برجستۀ خاندان بوتو در تقویت همگرایی فرهنگی و تمدنی عبارتند از:
- تقویت روابط تاریخی و فرهنگی: خاندان بوتو بر اشتراکهای تاریخی و فرهنگی بین ایران و پاکستان تأکید داشت و معتقد بود که دو کشور بهعنوان بخشی از تمدن بزرگ اسلامی و منطقهای، بیاد همکاری نزدیکتری داشته باشند.
- حمایت از زبان فارسی: خاندان بوتو به زبان فارسی بهعنوان میراث مشترک فرهنگی- تمدنی ایران احترام میگذاشت و از تدریس آن در پاکستان حمایت میکرد.
- سفرهای رسمی به ایران و گفتوگوهای راهبردی، حمایت از وحدت جهان اسلام، پشتیبانی از انقلاب اسلامی ایران، از دیگر اقدامهای برجسته و مهم آنهاست.
بهطور کلی، خانوادۀ بوتو با نگاه تمدنی و فرهنگی خود، سعی کردند پاکستان و ایران را نه فقط از نظر سیاسی، بلکه از طریق اشتراکهای فرهنگی، تاریخی و دینی به هم نزدیک کنند.
- خاندان گیلانی
خاندان گیلانی، به عنوان یکی از خاندانهای اهل تصوف و بانفوذ در پاکستان، همواره نقش مهمی در تحولات سیاسی و فرهنگی این کشور ایفا کردهاند. این خاندان که ریشههای عمیقی در سنتهای عرفانی ایران دارد، بهویژه در دوران زمامداری یوسف رضا گیلانی (نخستوزیر پاکستان از ۲۰۰۸ تا ۲۰۱۲)، تأثیرات قابلتوجهی بر روابط اسلامآباد با تهران گذاشت.
خاندان گیلانی با انتساب به عبدالقادر گیلانی، عارف نامدار ایرانی، همواره پیوندهای معنوی و فرهنگی عمیقی با ایران داشتهاند. این ارتباطات در طول تاریخ، به عنوان پلی برای تقویت مناسبات فرهنگی و سیاسی دوجانبه عمل کرده است. در دوران یوسف رضا گیلانی، این میراث صوفیانه به عنوان عاملی برای کاهش تنشهای مذهبی و تقویت گفتوگوهای فرقهای بین دو کشور مورد توجه قرار گرفت.
گیلانی در دوران نخستوزیری خود، با وجود فشارهای بینالمللی و منطقهای، رویکردی متعادل و همگرایانه نسبت به ج.ا.ایران اتخاذ کرد. از جمله مهمترین اقدامهای او میتوان به موارد زیر اشاره کرد:
- حمایت از طرح خط لوله گاز ایران-پاکستان (IP): گیلانی از این طرح به عنوان عاملی برای تقویت همکاریها در حوزۀ انرژی و اقتصاد دفاع کرد، هرچند فشارهای آمریکا و عربستان مانع از تحقق آن شد.
- موضع مستقل در قبال تحریمهای ایران: برخلاف جهتگیری برخی کشورهای منطقه، گیلانی از مواضع تهاجمی علیه ایران خودداری کرد و بر حلوفصل مسائل از طریق دیپلماسی تأکید داشت.
- تقویت روابط فرهنگی و مذهبی: با توجه به پیشینۀ صوفیانه خاندان گیلانی، دوران زمامداری وی تبادلات فرهنگی بین مراکز دینی دو کشور برقرار بوده است.
با این حال، همگرایی پاکستان با ایران در این دوره همانند سایر دورههای قبلی با موانعی روبهرو شد، مثلاً نفوذ و فشارهای ریاض و واشنگتن برای کاهش روابط اسلامآباد با تهران (بهویژه در پروندههای هستهای و یمن)، مانع از پیشرفت بیشتر همکاریها شد. رقابتهای ژئوپلیتیک نیز عامل دیگر بود که اختلافهای تاریخی پاکستان با هند و روابط نزدیک ایران با دهلی نیز به عنوان عامل بازدارنده عمل میکرد.
بهرغم چالشهای فوق، دوران یوسف رضا گیلانی، نشاندهندۀ تمایل بخشی از نخبگان پاکستانی به تقویت روابط با ایران بر اساس مشترکات تاریخی، فرهنگی و منافع اقتصادی بود. هرچند این روند پس از او با فراز و نشیبهایی همراه شد، اما نقش خاندان گیلانی به عنوان حامیان همگرایی چشمگیر و قابلتأمل بوده است.
- خاندان نقوی
خاندان نقوی در پاکستان، یکی از خاندانهای شناختهشدۀ شیعه در این کشور هستند که ریشههای تاریخی و مذهبی عمیقی دارند و نقش مهمی در تقویت روابط فرهنگی و مذهبی بین پاکستان و ایران ایفا کردهاند.
این خاندان به دلیل وابستگی به مذهب تشیع و پیوندهای فکری با مراکز دینی ایران، همواره کوشیدهاند تا همگرایی میان دو کشور را افزایش دهند. خاندان نقوی از سادات حسینی هستند و نَسَب خود را به امامان شیعه میرسانند.
بسیاری از اعضای این خاندان در طول تاریخ به عنوان علمای دینی، سیاستمداران، نویسندگان و شخصیتهای اجتماعی فعال بودهاند. برخی از نقویهای پاکستان در شهرهای مهمی مانند لاهور، کراچی، راولپندی و مولتان ساکن هستند و نفوذ قابلتوجهی در جامعۀ شیعیان پاکستان دارند. بسیاری از روحانیون و دانشمندان این خاندان در حوزههای علمیه ایران (مانند قم و مشهد) تحصیل کردهاند و از طریق تدریس، تألیف کتب دینی و برگزاری مراسم مذهبی، پیوندهای عمیقی با ایران برقرار کردهاند.
این خاندان در برگزاری مراسم عزاداری محرم و دیگر مناسبتهای شیعی، از الگوهای ایرانی تأثیر پذیرفتهاند و باعث گسترش فرهنگ ایرانی-شیعی در پاکستان شدهاند. برای مثال علامه سید جواد نقوی، مدیر حوزۀ علمیۀ جامعۀ عروه الوثقی لاهور، علامه افتخار حسین موسس موسسه امام خمینی(ره)، علامه سید ساجد علی نقوی رئیس شورای علمای شیعه پاکستان و... از مهمترین افراد اثرگذار این خاندان بهخصوص در ترویج اندیشههای امام خمینی(ره)، شهادت و مقاومت در پاکستان هستند.
- خاندان شیرازی
به استناد منابع مختلف، خاندان شیرازی از خاندان سید در پاکستان و شبهقاره هستند که از شیراز به بلوچستان مهاجرت کرده و بعداً به سِند رفتهاند. این خاندان معروف به شیرازی سید هستند. آنها در یعقوبآباد و تاتا زندگی میکردهاند. از چهرههای مهم این خاندان، سید شفقت حسین شیرازی، معاون بینالملل حزب مجلس وحدت مسلمین پاکستان است که مورد حمایت بسیاری از شیعیان پاکستانی قرار دارد و یا افراد تاثیرگذار دیگر از این خاندان مانند سید نصیر عباس شیرازی معاونت دبیر کل مرکزی مجلس وحدت مسلمین پاکستان و امثالهم جهت تقویت روابط با اقوام ایرانی قابلیت خوبی در تاثیرگذاری بر روابط سیاسی، اقتصادی و فرهنگی میان دو کشور را دارند.
جمعبندی
نقش و کارکرد خاندانهای تاریخی مشترک پاکستانی- ایرانی با تبار ایرانی در ترویج نگاه مثبت تمدنی- فرهنگی دوجانبه، همگرایی فرهنگی، کاهش تنشها و افزایش تفاهم متقابل، بهویژه در شرایطی که منطقه با چالشهای سیاسی و امنیتی روبروست، غیرقابل انکار میباشد.
در پاکستان، خاندانهای متعددی از جمله گیلانی، بوتو، نقوی، شیرازیها یزدیها و... حضور و فعالیت دارند که در این نوشتار به برخی از آنها اشاره شد. آنها میتوانند در مقاطع مختلف در روابط دو کشور به طور مثبت موثر واقع شوند. این تأثیرات نهتنها در سطح رسمی، بلکه در میان مردم عادی نیز به وضوح قابل درک است و به عنوان عاملی مؤثر در تقویت همگرایی، همبستگی و همکاریهای دوجانبۀ اقتصادی، سیاسی و فرهنگی تلقی میشود.